آیت الله سید محمدحسن میرزای شیرازی
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا در فارس در طول تاریخ شیعه همواره مهد پرورش و درخشش علمای بزرگ و صاحب نظر در همه رشته های علمی بوده است، گواه این سابقه طولانی و درخشان حضور افرادی سرآمد و ارزشمند در همه اعصار است.
آشنایی نسل جوان به ویژه طلاب جوانی که تازه در این راه پا گذاشته اند با زندگی و سیره شخصیتی علما و بزرگان دینی به آنان انگیزه میدهد با تلاش و همت مضاعف در این راه گام بردارند.
در این راستا اقدام به معرفی علما و بزرگان دینی استان فارس کردهایم:
آیت الله سید محمد حسن میرزای شیرازی
سید محمد حسن حسینى مشهور به «میرزاى شیرازى» در پانزدهم جمادى الاول سال 1230 هجرى قمرى در خاندان مشهور و بر جسته اى که همگى از دانشمندان دینى بودند چشم به جهان گشود.
پدر بزرگوار او میرزا محمود از عالمان دینى روزگار خویش بود و در دستگاه حکومت شیراز به کار نویسندگى مشغول بود. میرزا محمد حسن تازه چشم به جهان گشوده بود که سایه پر مهر پدر را از دست داد و پس از مرگ پدر تحت تربیت دائى بزرگوارش سید حسین موسوى مشهور به مجد الاشراف که وی نیز از عالمان دینى بود قرار گرفت.
تحصیلات، استادان و مراتب علمی
سید محمد حسن از چهارسالگی به مکتب رفت و در شش سالگی توانست وارد حوزه علمیه شود. او دارای هوش سرشاری بود به طوری که در سن هشت سالگی و به درخواست استادش میرزا ابراهیم هر روز صفحاتی از کتاب ابواب الحنان را بر روی منبر مسجد وکیل می خواند.
و در سنین نوجوانی می توانست کتاب شرح لمعه را برای شاگردانی که از خودش بزرگتر بودند تدریس کند.
هجرت به اصفهان
سید محمد حسن که مدتی را همجون پدرش در حکومت مشغول به نویسندگی بود از طرف حاکم وقت یک منصب حکومتی به او پیشنهاد داده شد و درست در همین زمان بود که استادش شیخ مخمد تقی او را تشویق کرد تا برای ادامه تحصیل به اصفهان که در آن زمان از نظر علمی با حوزه نجف برابری می کرد برود و سید محمد حسن که شیفته علم بود راهی اصفهان شد.
او ابتدا در مدرسه صدر مستقر شد و در حلقه درس آیت الله شیخ محمد تقی اصفهانی صاحب کتاب مشهور هدایه المسترشدین شرکت کرد.
سید محمد حسن در دورانی که در اصفهان بود در محضر اساتیدی چون سید حسن بیدآبادی و آیت الله حاج محمد ابراهیم کلباسی شاگردی کرد.
در همین دوران و زمانی که سید محمد حسن در سن 20 سالگی بود از طرف سید حسن بیدآبادی که محمد حسن او را سیدنا الاستاد می نامید به درجه اجتهاد رسید.
به سوی سرزمین عشق کربلا
میرزاى شیرازى تا بیست و نه سالگى در اصفهان ماند و زمانی که دید اصفهان دیگر نمی تواند عطش او را پاسخ دهد راهی نجف و کربلا شد.میرزا مدتى را در کربلا ماند و در این دوران از درس استادانى همچون آیت الله شیخ حسن کاشف الغطا، آیت الله شیخ حسن نجفى(صاحب جواهر)، آیت الله سید ابراهیم قزوینى (صاحب ضوابط) و آیت الله شیخ مشکور استفاده کرد ولى چون خود را از این درسها بى نیاز دید خواست به اصفهان برگردد او از کربلا به نجف رفت و در درسهاى مهم آن روزگار شرکت کرد ولى با این همه براى ماندن در نجف هم قانع نشده دوباره قصد برگشت به اصفهان کرد تا اینکه شیخ على نهاوندى از شاگردان آیه الله العظمى شیخ مرتضى انصارى به ایشان خبر داد که طلبه بسیار با استعدادى بنام میرزا محمد حسن شیرازى از اصفهان به نجف آمده است ولى درسها او را قانع نکرده، قصد برگشت به اصفهان را دارد . شیخ انصارى پیشنهاد کرد تا در جلسه اى که بعد از ظهر همان روز در حرم مطهر امیرالمؤمنین (علیه السلام)برگزار مى شود با میرزاى شیرازى ملاقات کند. شیخ على نهاوندى به میرزاى شیرازى خبر داد و هردو به دیدار شیخ رفتند. شیخ اعظم مسئله اى علمى از میرزاى شیرازى سؤال کرد. میرزاى شیرازى پاسخ داد ولى شیخ انصارى با استدلال محکم آن جواب را رد کرد و فرضیه دیگرى را مطرح کرد میرزاى شیرازى جواب شیخ را قبول کرد و به بطلان جواب خویش اعتراف نمود شیخ انصارى مجدداً جوابى را که خود بیان کرده نیز باطل کرد و جواب سومى را بیان نمود و میرزا به بطلان جواب دوم و صحت جواب سوم معترف شد ولى شیخ باز جواب سوم را رد کرده و جوابى دیگر داد. این سؤال و جوابها هفت بار ادامه یافت میرزاى شیرازى با مشاهده قدرت استدلال و تسلط فوق العاده علمى شیخ شگفت زده شد و با استفاده از ذوق سرشار خویش، بیتى از اشعار سعدى را خواند که بیانگر انصراف از تصمیم خویش بود.
چشم مسافر چو بر جمال تو اُفتد *** عزم رحیلش بدل شود به اقامت
بدین ترتیب میرزاى شیرازى به حلقه یاران خاص شیخ انصارى مى پیوندد رابطه اى که تا پایان عمر شیخ استوار مانده و از استادى و شاگردى بسى فراتر مى رود بطوریکه شیخ انصارى زمانی که کتاب مهم «فرائد الاصول» خویش را مى نوشت با اصرار زیاد از میرزاى شیرازى مى خواهد که آنرا تصحیح کند.
شاگردان میرزا
میرزاى شیرازى در طول عمر خویش شاگردان یسیاری را تربیت کرد که هر کدام ستاره اى شدند و آسمانى را با نور خویش منوّر نمودند. از آن جمله به افراد زیر مى توان اشاره کرد آیات عظام
میرزا محمد تقى شیرازى
شیخ عبدالکریم حائرى موسس حوزه علمیه قم
میرزا حسین نائینى
شهید شیخ فضل الله نورى
سید محمد کاظم یزدى
بر مسند مرجعیت
در سال 1281 ق هنگامیکه جامعه تشیع در آتش غم جانکاه رحلت شیخ انصارى می سوخت عده اى از علماى بنام حوزه نجف در خانه میرزا حبیب الله رشتى جمع شدند تا براى جایگاه خالی مرجعیت فکری کنند. آنان پس از گفتگو میرزاى شیرازى را براى این کار انتخاب کردند. سپس به خانه او رفته و موضوع را با او مطرح نمودند. میرزا در ابتدا به شدت با این پیشنهاد مخالفت کرد و گفت: فتاوى و نظریات من آماده نیست و در میان شما فقیهى همچون آقا حسن نجم آبادى است.
آقا حسن نجم آبادى گفت: به خدا سوگند که پذیرفتن مرجعیت براى من حرام است. مرجعیت محتاج شخصى فقیه و سیاستمدار و آشناى به مصالح زمان است و آن شخص شما هستید. و فراهم کردن فتاوى براى شما کار بسیار کوچکى است.
میرزاى شیرازى باز هم نپذیرفت تا اینکه یکى از میان این جمع گفت : جناب میرزا شما قائل به ولایت فقیه مى باشید؟ میرزا جواب مثبت داد. گوینده ادامه داد: آیا شما این عده را که در خدمت شما هستند فقیه مى دانید؟ میرزا بار دیگر به سخن او پاسخ مثبت داد. گوینده ادامه داد : پس این فقها حکم مى کنند که پذیرفتن مرجعیت بر شما لازم است.
اینجا بود که میرزاى شیرازى در حالیکه قطرات درشت اشک صورتش را پوشانده بود گفت : به خدا سوگند هرگز فکر نمى کردم این مسئولیت بزرگ را به عهده بگیرم و بار سنگین مرجعیت را به دوش کشم.
اقدامات سیاسى
همه آزادیخواهان جهان میرزاى شیرازى را قهرمان حماسه تنباکو مى دانند ولى با دقت در زندگى او می بینیم که سراسر زندگى او سرشار از این حماسه هاى دینى و اقدامات غیورانه مذهبى و اسلامى است که تنها یکى از آنها حماسه پیروز تنباکو است.در ذیل به برخى از این اقدامات اشاره مى شود.
1. دفاع از شیعیان مظلوم افغانستان: در آن روزگار پیر استعمارگر «انگلستان» در هر کجاى وطن اسلامى افرادى جیره خوار و مزدور داشت که به گونه اى سعى در از بین بردن وحدت مسلمانان و بر باد دادن عزت و عظمت و تباه نمودن سرمایه هاى مادى و معنوى و انسانى آنان داشت. از آن جمله در افغانستان فردى بنام (عبدالرحمن محمد زایى) با دامن زدن به اختلاف شیعه و سنى و کشتار بیرحمانه و مظلومانه شیعیان سعى در پیاده کردن نقشه هاى انگلستان داشت. تا آنجا که در یک کشتار دسته جمعى آنقدر از شیعیان را کشت که از سرهاى آنان تپه اى تشکیل شد که بعدها بنام تپه سرها معروف گشت.
میرزاى شیرازى پس از اطلاع از این واقعه ناگوار دست به اقدامات مهمى زد از جمله در تلگرافى به ملکه انگلستان خواستار قطع دست این نوکر جنایتکار سیاست انگلیس شد و فعالیتهاى او موجب پایان گرفتن این اعمال جنایتکارانه شد.
2. ایجاد وحدت تشیع و تسنن: میرزاى شیرازى با نقشه ها و طرحهاى مختلف سعى در ایجاد وحدت میان برادران شیعه و سنى داشت که از آن جمله به اقدامات ذیل مى توان اشاره کرد.
الف - انتقال حوزه علمیه تشیّع از شهر نجف به شهر سنى نشین سامرّاء
ب - پرداخت مستمرى و کمکهاى مادى به طلاب و علماى سنى همانند طلاب و علماء شیعه
ج - ایجاد امکانات رفاهى براى برادران اهل سنت و تشیع بصورت یکسان
د - خنثى سازى نقشه هاى مختلف دشمن براى ایجاد اختلاف و تحمل کردن مشکلات این مسیر از جمله به شهادت رسیدن فرزندش.
هـ - برخورد با افراد نا آگاه و عالم نما که تحت عنوان محبت به اهل بیت و اظهار نفرت از دشمنانشان قصد اختلاف افکنى میان شیعه و سنى داشتند
3. تربیت و اعزام مبلغان ویژه براى مناطق حساس و زیر سلطه انگلیس نظیر تبت و کشمیر
4.جلوگیرى از تجاوز یهودیان به مسلمانان همدان
5.جلوگیرى از خرید زمین هاى شهر طوس توسط دولت روسیه و نقش بر آب کردن توطئه روسیه در این رابطه
6.فرستادن آیت الله سید عبدالحسین لارى به عنوان نماینده خود به منطقه حساس جنوب ایران. این عالم بزرگوار سد محکمى در مقابل تجاوزات انگلیس بود و مبارزات آزادى خواهانه مردم جنوب علیه انگلیس را رهبرى مى کرد و براى مدتى در آنجا اقدام به تشکیل حکومت اسلامى کرد.
قیام پیروزمند تنباکو
ایران در دوران حکومت سلسله قاجاریه یکى از اسفبارترین دورانهاى خود را مى گذراند. هرروز به یکى از دشمنان این مرز و بوم امتیاز تازه اى واگذار مى شد و دست آنها براى سلطه بر این کشور بازتر می شد. گاه این امتیازها آنقدر ظالمانه و جاهلانه بود که از سوى دشمنان نیز «بخشیدن ایران توسط شاه» نام مى گرفت.
واگذارى امتیاز خرید و فروش توتون و تنباکو در داخل و خارج کشور به کمپانى ساختگى رژى یکى از این امتیازبخشى ها بود. طرف اصلى این قرارداد دولت انگلیس بود که در پشت ماسک کمپانى رژى و شخصى بنام «ماژور تالبوت» مخفى شده بود. در آن زمان یک پنجم مردم ایران به کار کشت و زرع و خرید و فروش تنباکو مشغول بودند، و واگذارى این امتیاز به منزله واگذارى حق حیات یک پنجم مردم ایران به انگلیس بود و با توجه به اینکه انگلیسى ها اجازه داده شده بود که با استخدام و وارد کردن افراد مسلح تمامى راهها را تحت نظر بگیرند و تمامى کالاها را بازرسى کنند، مى توان اهمیت این قرار داد و ذلت آفرینى آن را تصور نمود. بخصوص که در هنگام اجراى آن انگلیسى ها با وارد کردن دختران و زنان فاسد و جلسات و برپایى مراسم سراسر هرزه گى سعى در متزلزل کردن پایه هاى اعتقادى مردم نیز داشتند. توجه به همه این جوانب بخوبى اهمیت این مسئله و حقیقت توطئه استعمار بر ضد ایران روشن مى شود. از این رو بود که امام امت خمینى کبیر(ره) از این اقدام مهم میرزاى شیرازى اینگونه تعبیرکرد.
همان نصف سطر میرزاى شیرازى رضوان الله تعالى علیه مملکت ما را از توى حلقوم خارجى ها بیرون کشید.
از اولین اقدامات سیاسى علیه این امتیاز، قیام مردم شیراز به رهبرى روحانى بزرگوار فال اسیرى بود که به تبعید ایشان و شهادت برخى از مردم منجر شد.
در تبریز مردم به رهبرى آیت الله مجتهد تبریزى بپا خواسته و با تلگراف تندى به ناصر الدین شاه اعتراض و مخالفت خود را اعلام کردند.
مردم خراسان به رهبرى آیت الله حاج شیخ محمد تقى بجنوردى و آیت الله سید حبیب مجتهد شهیدى و دیگر عالمان آن دیار علیه امتیاز قیام نمودند و از ورود افراد کمپانى رژى به مشهد جلوگیرى کردند.
در اصفهان آیت الله آقا نجفى و آیت الله محمد باقر فشارکى و آقا منیرالدین مردم را علیه امتیاز بسیج مى کردند.
در تهران آیت الله میرزا حسن آشتیانى و آیت الله شیخ فضل الله نورى که هر دو از شاگردان میرزاى شیرازى بودند رهبرى قیام را در دست داشتند والبته سلسله جنبان همه این حرکتها میرزاى شیرازى بود.
امام مجدد در دو نوبت با تلگراف به ناصرالدین شاه اعتراض خود را نسبت به واگذارى امتیاز نشان داد و با شمردن مفاسد این گونه امتیازها، از او خواست به جاى تکیه بر خارجیان به ملت خود تکیه کند و مملکت را به خارجیان نفروشد. وى مطالب و موضوعات دیگرى را گوشزد کرد ولى چون گوش شنوائى نیافت و چاره دیگر نماند این دو سطر جاودانه را نگاشت.
«الیوم استعمال توتون و تنباکو باىّ نحو کان در حکم محاربه با امام زمان صلوات الله علیه است».
(حررّه الاقل محمد حسن الحسینى)
این فتواى بظاهر ساده و کوتاه دریاى آشفته ایران را به طوفان وا داشت و در همه جا غوغا بپا نمود تا آنجا که ناصرالدین شاه در حرمسراى خود دستور آوردن قلیان داد ولى کسى اعتنا نکرد و چون از اطاق خود بیرون آمد زنان را مشغول شکستن قلیانهاى سلطنتى دید.
جلسات متعدد و تهدیدهاى بسیار و پیشنهاد رشوه و هدیه از طرف دربار به علماى تهران سودى نبخشید و آنان را به شکستن فتوى وادار نکرد.
بالاخره جمعیت مردم مؤمن با اجتماع در مسجد امام (مسجد شاه آن روز) به طرف دربار حرکت کرد و عده اى از آنان با شلیک مزدورانِ دربار به شهادت رسیدند فشار بیش از حد دربار را وادار به لغو امتیاز نمود. میرزاى شیرازى هشدار داد که مواظب باشید در هنگام لغو قرارداد توطئه دیگرى نچینند و بند دیگرى بر پاى مردم ننهند.
ولى گویا چنانکه باید به این هشدار بسیار مهم میرزاى شیرازى توجه نشد و دربار بصورت مخفیانه براى جبران خسارت کمپانى رژى نیم میلیون لیره (با بهره شش در صد) از بانک شاهى که در دست انگلیسیان بود وام گرفت و در عوض گمرکات بندر عباس و شیراز و بندر لنگه را به عنوان ضمانت در گروه آنان گذاشت و این همان توطئه اى بود که میرزاى شیرازى بدان هشدار داده بود.
به هر حال نقشه بسیار گسترده انگلستان براى تسلط بر ایران و تبدیل آن به هند دیگرى که زیر سلطه کمپانى شرقى قرار بگیرد نقش بر آب شد و با فتواى مجتهدى آگاه و شجاع مملکت ایران از حلقوم خارجى ها نجات یافت.
میرزای شیرازی در آغوش سامرا
امنیت و آسایش زمانی به زوار سامرا برگشت كه میرزای شیرازی در آن دیار رحل اقامت افكند شیعیانی كه قصد زیارت می کردند هنگام ورود و خروجشان می ترسیدند که مبادا دچار دردسری شوند. زمانی كه میرزا به سامرا مهاجرت كرد، سامرا اهمیت خود را دوباره بازیافت و مركز مهمی برای تحصیل علم و محل تجمع علمای بزرگ گردید و این ویژگی تا زمان مرگ میرزا هر روز رو به افزایش بود.
میرزا اقدامات عمرانی بسیاری هم در آنحا انجام داد مدرسهای برای طلاب ساخت كه تا اكنون نیز به مدرسه میرزا مشهور است مدرسه دیگری نیز در شرق این مدرسه و كنار آن احداث كرد. بر شط سامرا پلی ساخت تا از غارت مردم توسط بلمداران برای عبور مردم و وسایل و چهارپایانشان جلوگیری كند، ولی بعد از فوت میرزا، از آن جا كه به منافع عدهای سودجو ضرر وارد آمده بود، پل تخریب شد و به مرور زمان از بین رفت از دیگر كارهای میرزا در سامرا ساختن دو حمام، یكی مردانه و دیگری زنانه بود و ساعتی که توسط ایشان خریداری شده و بر بالای باب قبله نصب شد.
در حرم عسكریین علیهم السلام تزئینات و اصلاحاتی انجام شد بازار بزرگی توسط ایشان ساخته شد و به همت ایشان حسینیهای نیز برای برگزاری مراسم عزاداری امام حسین علیه السلام ساخته شد و برای بسیاری از مجاورین سامرا خانه ساخته و به فقیران اهل سنت انفاق کرد.
هجرت ابدی
میرزا در شب چهارشنبه بیست و چهارم 1312 هـ.ق، در حالی که 82 سال عمر گرانمایهاش را سپری كرده بود، بر اثر شدت بیماری سل دارفانی را وداع كرد و جان به جان آفرین تسلیم کرد.
میرزا وصیت كرد كه او را در محلی كه خود قبلاً مشخص كرده بودند به خاك بسپارند به همین جهت جسد شریفش را پس از غسل دادن در شط سامرا، به طرف نجف اشرف حركت دادند در تمام شهرهای سر راه، مردم با گریه و زاری و نوحهخوانی و سینهزنی به پیشواز میآمدند در نزدیكی بغداد تمام اهالی بغداد (حتی غیرمسلمانان از اهل ذمه) نیز به استقبال آمدند.
مشیر رجب پاشا هم ارتش سلطانی را با هیاتی آراسته به حزن و اندوه، و تفنگ هایی سرنگون به استقبال فرستاد در کربلا جسد میرزا در امام حسین علیه السلام و حضرت عباس علیه السلام طواف داده شد و در نجف نیز در حرم امام علی علیه السلام طواف داده شد و سپس در آخرین شب شعبان مراسم دفن میرزا تمام شد و مراسم ان در تمام شهرهای اسلام برگزار شد./201/919/ب1