آفتاب مردم ایران و سایه جنگ
به گزارش خبرگزاری رسا به نقل از صبح نو، در گذشته، آنچه جنگ و صلح را تعیین میکرد توان و بنیه نظامی پادشاهان بود. اگر پادشاهی قدرت کافی داشت در حمله به دیگر سرزمینها درنگ نمیکرد. به همین دلیل تاریخ پر است از جنگها و هجومها؛ اما در قرن اخیر که ارتباطات میان مردم و آگاهیها افزایش پیداکرده جابهجایی مرزها و تهاجم نظامی دشوارتر از گذشته شده است.
یکی از مهم ترین مؤلفهها در این زمینه «فشار افکار عمومی» است. دولتهایی که قصد آغاز جنگ را دارند لازم است در محاسبات پیچیده خود جایگاه مناسبی را به افکار عمومی اختصاص دهند و از آنجایی که افکار عمومی به سختی در مورد ضرورت آغاز جنگ قانع میشوند، بنابراین به رغم میل و خواسته قدرتطلبان و جنگسالاران- کمتر میتوان راهی یافت که به جنگ ختم شود. در پارادایم جدید، قلعهها و دژهای خشتی تخریب شدهاند و به جای آن مغزها، باورها و اعتماد مردم است که از پایههای حکومتها محافظت میکند. در این شرایط است که کشورهای مهاجم به جای استفاده از منجنیق برای حمله به برج و باروی شهر، باورهای مردم شهر را هدف قرار میدهند. از آنجایی که جنگ سخت و به کارگیری ابزارهای جنگی در تصرف سرزمینها با دشواری زیادی همراه است، از ابزارهای مبتنی بر قدرت نرم استفاده میشود تا دشمن را به زانو در آورند. دولتهای سلطهطلب تلاش میکنند با بسط هژمونی،«احساس ترس» را در ملتهای دیگر ایجاد کنند و به این وسیله آنها را تحت انقیاد درآورند.
به عبارت دیگر به جای اینکه با جنگ و خونریزی به مصاف ملتها بروند و متحمل هزینه شوند، تلاش میکنند روحیه ترس را در ملتها به وجود آورند و به این وسیله آنها را وادار به اطاعت از خود کنند. دولتهای مستکبر میپرسند: اگر بتوان با ایجاد رعب و ترس، مقاومت را از ملتی سلب و آنها را وادار کرد تا با دست خود عزیزترین و گرانبهاترین داشتههای خود را تقدیم کنند، چرا باید به خود زحمت داد و با لشکرکشی و صرف هزینههای فراوان و تحمل تلفات به جنگ اقدام کرد؟ این منطق دنیای جدید است.
از طرف دیگر کشورهای در معرض تهاجم تلاش میکنند با تقویت «سرمایه اجتماعی» اعتماد مردم را به حکومت جلب کنند و به این وسیله خود را از تهدیدها در امان نگاه دارند. رهبر انقلاب اسلامی در سخنان اخیر خود به این مطلب اشاره کرده و فرمودند: «ترس از حضور ملت در صحنه، علت اصلی خودداری دشمنان پررو، وقیح و گردنکلفت از هر عمل و اقدام سخت در مقابل ایران است چرا که دشمنان از حضور مردم در صحنه، به معنای واقعی کلمه میترسند.» حمله به کشوری که مورد حمایت مردم است قطعاً چالشهای غیرقابل تحملی برای دولت مهاجم به وجود میآورد و افکار عمومی جهانی و داخلی اجازه این اقدام را نمیدهند. حمله نظامی علیه صدام جنایتکار هم با مخالفتهای بسیار مواجه شد و اعتراضهای بسیاری را برانگیخت. مسلم است که حمله به کشوری که مورد اعتماد مردم است، ترسناک خواهد بود.
این فضای جدید کاملاً برای علمای علوم سیاسی واضح است و در مورد تغییر ماهیت تهدیدها و جنگها شکی وجود ندارد؛ اما چه عاملی باعث شده که برخی از جریانهای سیاسی داخلی تلقی قرون وسطایی و قاجاری از جنگ را به جامعه القا کنند؟ چرا به دنبال ایجاد فضای ترس از جنگی موهوم هستند؟ چه سودایی در سر دارند که اینگونه ماخولیای ترس را در ذهنها میکارند؟ به نظر میرسد پرده بر انداختن از چهره هیولای خیالی جنگ صرفاً برای جریان و تفکری سودمند است که دستاوردهایش «تقریباً هیچ» است. علاوه بر اینکه اصل ترساندن مردم از جنگ، فریبی بیپایه و اساس به شمار میرود، پهلوان پنبهای که قهرمان نبرد با سایه جنگ معرفی میشود هم تقلبی است.
این جریان تسلیم شدن در برابر کدخدای دهکده جهانی را تجویز میکند و تلاش دارد با اجرای خواستههای تهدیدکنندگان، راه بهانهجویی را بر آنها ببندد. در حالی که اگر این روش مؤثر بود در مورد قذافی و صدام جواب میداد و آنها را از تعرض مصون میکرد. همانها که راه مصالحه و تسلیم در برابر آمریکا را در پیش گرفتند و قربانی این اشتباه شدند. روش مردم ایران متفاوت از راهی است که قذافی و صدام پیمودهاند. آنها با مقاومت و شجاعت به جنگ ترس رفتند و تسلیم ترس از جنگ نشدند. هر زمان که تهدیدها افزوده میشد، صفهای مردم در راهپیماییها و انتخاباتها متراکمتر شده و تاکنون این رفتار مردم ایران در تهدیدزدایی مؤثر بوده است. این راهبرد مردم ایران در تمام این سالها کشور ایران و نظام اسلامی را بیمه و تهدیدها را دور کرده است. رهبر انقلاب اسلامی به درستی کاسبان انتخابات را تخطئه کرده و به نقش مؤثر مردم تصریح کردهاند: «گاهی میشنویم بعضی میگویند یا در گذشته گفتهاند که وقتی ما آمدیم مسوولیت پیدا کردیم، توانستیم سایه جنگ را از سر کشور رفع کنیم، اما این حرفها درست نیست و واقعیت آن است که در تمامی سالهای متمادی، حضور ملت در صحنه، موجب رفع سایه جنگ و تعرض از سر ایران شده است.»
در گذشته، آنچه جنگ و صلح را تعیین میکرد توان و بنیه نظامی پادشاهان بود. اگر پادشاهی قدرت کافی داشت در حمله به دیگر سرزمینها درنگ نمیکرد. به همین دلیل تاریخ پر است از جنگها و هجومها؛ اما در قرن اخیر که ارتباطات میان مردم و آگاهیها افزایش پیداکرده جابهجایی مرزها و تهاجم نظامی دشوارتر از گذشته شده است. یکی از مهم ترین مؤلفهها در این زمینه «فشار افکار عمومی» است.
دولتهایی که قصد آغاز جنگ را دارند لازم است در محاسبات پیچیده خود جایگاه مناسبی را به افکار عمومی اختصاص دهند و از آنجایی که افکار عمومی به سختی در مورد ضرورت آغاز جنگ قانع میشوند، بنابراین به رغم میل و خواسته قدرتطلبان و جنگسالاران- کمتر میتوان راهی یافت که به جنگ ختم شود. در پارادایم جدید، قلعهها و دژهای خشتی تخریب شدهاند و به جای آن مغزها، باورها و اعتماد مردم است که از پایههای حکومتها محافظت میکند. در این شرایط است که کشورهای مهاجم به جای استفاده از منجنیق برای حمله به برج و باروی شهر، باورهای مردم شهر را هدف قرار میدهند.
از آنجایی که جنگ سخت و به کارگیری ابزارهای جنگی در تصرف سرزمینها با دشواری زیادی همراه است، از ابزارهای مبتنی بر قدرت نرم استفاده میشود تا دشمن را به زانو در آورند. دولتهای سلطهطلب تلاش میکنند با بسط هژمونی،«احساس ترس» را در ملتهای دیگر ایجاد کنند و به این وسیله آنها را تحت انقیاد درآورند. به عبارت دیگر به جای اینکه با جنگ و خونریزی به مصاف ملتها بروند و متحمل هزینه شوند، تلاش میکنند روحیه ترس را در ملتها به وجود آورند و به این وسیله آنها را وادار به اطاعت از خود کنند. دولتهای مستکبر میپرسند: اگر بتوان با ایجاد رعب و ترس، مقاومت را از ملتی سلب و آنها را وادار کرد تا با دست خود عزیزترین و گرانبهاترین داشتههای خود را تقدیم کنند، چرا باید به خود زحمت داد و با لشکرکشی و صرف هزینههای فراوان و تحمل تلفات به جنگ اقدام کرد؟ این منطق دنیای جدید است. از طرف دیگر کشورهای در معرض تهاجم تلاش میکنند با تقویت «سرمایه اجتماعی» اعتماد مردم را به حکومت جلب کنند و به این وسیله خود را از تهدیدها در امان نگاه دارند. رهبر انقلاب اسلامی در سخنان اخیر خود به این مطلب اشاره کرده و فرمودند: «ترس از حضور ملت در صحنه، علت اصلی خودداری دشمنان پررو، وقیح و گردنکلفت از هر عمل و اقدام سخت در مقابل ایران است چرا که دشمنان از حضور مردم در صحنه، به معنای واقعی کلمه میترسند.» حمله به کشوری که مورد حمایت مردم است قطعاً چالشهای غیرقابل تحملی برای دولت مهاجم به وجود میآورد و افکار عمومی جهانی و داخلی اجازه این اقدام را نمیدهند. حمله نظامی علیه صدام جنایتکار هم با مخالفتهای بسیار مواجه شد و اعتراضهای بسیاری را برانگیخت. مسلم است که حمله به کشوری که مورد اعتماد مردم است، ترسناک خواهد بود.
این فضای جدید کاملاً برای علمای علوم سیاسی واضح است و در مورد تغییر ماهیت تهدیدها و جنگها شکی وجود ندارد؛ اما چه عاملی باعث شده که برخی از جریانهای سیاسی داخلی تلقی قرون وسطایی و قاجاری از جنگ را به جامعه القا کنند؟ چرا به دنبال ایجاد فضای ترس از جنگی موهوم هستند؟ چه سودایی در سر دارند که اینگونه ماخولیای ترس را در ذهنها میکارند؟ به نظر میرسد پرده بر انداختن از چهره هیولای خیالی جنگ صرفاً برای جریان و تفکری سودمند است که دستاوردهایش «تقریباً هیچ» است. علاوه بر اینکه اصل ترساندن مردم از جنگ، فریبی بیپایه و اساس به شمار میرود، پهلوان پنبهای که قهرمان نبرد با سایه جنگ معرفی میشود هم تقلبی است.
این جریان تسلیم شدن در برابر کدخدای دهکده جهانی را تجویز میکند و تلاش دارد با اجرای خواستههای تهدیدکنندگان، راه بهانهجویی را بر آنها ببندد. در حالی که اگر این روش مؤثر بود در مورد قذافی و صدام جواب میداد و آنها را از تعرض مصون میکرد. همانها که راه مصالحه و تسلیم در برابر آمریکا را در پیش گرفتند و قربانی این اشتباه شدند. روش مردم ایران متفاوت از راهی است که قذافی و صدام پیمودهاند. آنها با مقاومت و شجاعت به جنگ ترس رفتند و تسلیم ترس از جنگ نشدند. هر زمان که تهدیدها افزوده میشد، صفهای مردم در راهپیماییها و انتخاباتها متراکمتر شده و تاکنون این رفتار مردم ایران در تهدیدزدایی مؤثر بوده است. این راهبرد مردم ایران در تمام این سالها کشور ایران و نظام اسلامی را بیمه و تهدیدها را دور کرده است. رهبر انقلاب اسلامی به درستی کاسبان انتخابات را تخطئه کرده و به نقش مؤثر مردم تصریح کردهاند: «گاهی میشنویم بعضی میگویند یا در گذشته گفتهاند که وقتی ما آمدیم مسوولیت پیدا کردیم، توانستیم سایه جنگ را از سر کشور رفع کنیم، اما این حرفها درست نیست و واقعیت آن است که در تمامی سالهای متمادی، حضور ملت در صحنه، موجب رفع سایه جنگ و تعرض از سر ایران شده است.»/۱۳۲۵//۱۰۲/خ