۱۴ تير ۱۳۹۶ - ۱۸:۳۵
کد خبر: ۵۰۹۴۲۵

پیشرفت و انحطاط مسلمانان از نگاه استاد خسروپناه

روشنفکران دوره مشروطه مانند فتحعلی آخوند زاده و روشنفکران دینی معاصر همچون مهندس بازرگان و دکتر شریعتی هریک پيرامون علل و عوامل انحطاط و عقب ‏ماندگى مسلمين مطالبی بیان کرده‌اند.
خسرو پناه

به گزارش خبرگزاری رسا، حجت الاسلام والمسلمین عبدالحسین خسرو پناه در نوشتاری به مسأله عقلانیت، پیشرفت و انحطاط علمی مسلمین پرداخته که در ذیل تقدیم می شود. 

اقبال بر خلاف پاره‌ای از روشنفکران مسلمان، برای حل مشکلات مسلمانان و مسأله انحطاط جامعه اسلامی، تئوری پروتستانتیزم و لوتریسم اسلامی را مطرح نمی‌کرد و بر این باور بود که بت کلیسایی در  اسلام وجود ندارد تا برای شکستنش حاجتی به به لوتر باشد ولی بر احیای علوم اسلامی و پیشرفت در عرصه علوم و تکنولوژی تشویق و تأکید می‌کرد  ولی برای دست یابی به پیشرفت از الگوگیری کشوری همچون ترکیه پرهیز می‌داد و به احتیاط توصیه می‌کرد.

وی از جهل و ناآگاهی افراد عوام و تحصیل کرده از معارف اسلامی رنج می‌برد و به مسلمانان هشدار می‌داد که پذیرش علم و تکنولوژی غرب به معنای دوری از اندیشه اسلامی نیست.  البته وی علوم اسلامی برگرفته از حکمت یونانی را قبول نداشت و بر احیای علوم اسلامی سفارش می‌کرد. بازگشت به اسلام نخستین  و بازیابی استقلال و عظمت مسلمانان  آرزوی اصلی اقبال بود. وی برای فقه به عنوان راهنمای آموزش معیشت جامعه اسلامی ارزش می‌دانست.  اقبال برای تحقق اتحاد میان مذاهب مسلمین، انجمن تشکیل داد ولی مردم، به طرح او اعتنا نکردند.

روشنفكران دوره مشروطیت، گروه دیگری هستند که پيرامون علل و عوامل انحطاط و عقب‌‏ماندگى مسلمين مطالبی ارایه کرده‌اند؛ هر چند به يكسان سخن نگفته‌‏اند. برای نمونه، ميرزا فتحعلى آخوندزاده، سه نظريه خط و الفبا، اسلام و چيرگى عرب را عوامل مهّم عقب‏ماندگى و انحطاط مى‏‌داند و چيرگى عرب بر ايران را علت بنيادين و آغازين انحطاط معرفى مى‏‌كند.  وى دوران ايران باستان را دوران درخشان و دوران اسلامى را دوران ظلمانى مى‏‌انگارد.  در حالی كه مهمترين عامل پذيرش اسلام توسط ايرانيان، پيام روح‏بخش و نورانى اسلام و غلبه بر فرهنگ ظلمانى ايران باستان بوده است و پيشرفت علمى و فلسفى ايرانيان، پس از شكوفايى اسلام نيز با ادعاى آخوندزاده چالش دارد. ميرزا ملكم‏خان ناظم‏‌الدوله، علت انحطاط و عقب‏‌ماندگى را بر شرايط معرفتى و فرهنگى بنياد نهاد. او راز پيشرفت غرب را پيدايش و رشد علم سياست مى‏دانست و سرّ عقب‏ماندگى ايران را ناتوانى تفكر و فرهنگ سياسى سنتى معرفى مى‏كند. اهميت دادن به خواست و اراده و بينش شخص يا اشخاص صاحب قدرت و بى‏‌اعتنايى به آزادى و نيرو و مسئوليت توده مردم، منشأ استبداد پرورى و در نهايت انحطاط سازى مى‏باشد. پس در نگرش ملكم‏خان، نظريه «استبداد عامل عقب‏‌ماندگى»، معلول نظام فرهنگى استبداد پرور است.  اما وى عوامل پيدايش اين نظام فرهنگى را بيان نساخت. از طرف ديگر، به نقش استعمار و توطئه‏هاى غربيان و جنايت و خيانت روشنفكران در پيدايش نظام فرهنگى استبدادپرور سخنى نمى‏‌راند.

روشنفكران دينى در این باب، گفتمان‏هاى متنوعى عرضه داشته‏ اند. مهندس بازرگان در بيشتر نگاشته‏ ها و سخنرانى ‏هاى خود به اين مسأله پرداخته است.  وی عواملى مانند معرفت دینی غلط، تقلیدکورکورانه، بی نهایت کوچک‌ها، روحيه بى‏عملى، مسئوليت‏گريزى، جبرگرايى، خودپرستى، تصوف، استبداد سياسى، عهدشكنى با خدا را مطرح مى‏سازد. در حالی كه اسلام به كار و تلاش توصيه كرده و بر عوامل منفى پيش گفته خط بطلان كشيده است.  بازرگان بعد از کشف انحطاط، جهت رشد و حرکت جامعه و جلوگیری از عقب‌ماندگی مسلمین، روش‌های فهم اجتماعی دین، بازگشت به قرآن، آفت و آسیب‌شناسی،‌ خرافه زدایی، اصلاح دستگاه روحانیت و عمل گرایی را پیشنهاد می‌دهد و به صراحت از قلمرو وسیع دین سخن می‌راند.  وی در باب دین اسلام می‌گوید: برخلاف دین موسی که توجه به دنیا داشت و دین عیسی (علی نبینا و علیهم السلام) که تعلیم اخلاق و آخرت را می‌داد دین آخرالزمان جامع دنیا و آخرت و اداره کننده کلیه شئون حیاتی اعم از مادی و معنوی یا فردی و اجتماعی است.

دكتر على شريعتى یکی دیگر از روشنفکران پیش از انقلاب اسلامی ایران، بدون بهره‌‏گيرى از يك اسلوب علمى و ارايه يك نظريه منسجم و منظم، به طور پراكنده به علت‏شناسى انحطاط پرداخته و عواملى مانند زر و زور و تزوير، مرگ روح اجتهاد، تقدم يافتن فرهنگ بر ايدئولوژى، يونان زدگى و هند زدگى يعنى فلسفه‏‌گرايى و تصوف‏ زدگى و آخرت‏گرايى افراطى را به عنوان مهم ترين عوامل انحطاط مسلمين نام مى‏‌برد./999/د۱۰۱/ی

ارسال نظرات