خطاهای مبنایی در آموزش و پروش/ نادیدهشدن آموزش توحید محور
اشاره: آموزش در سنین کودکی از مسائل مهم و ریشهای در هر جامعهای است و نقش محوری در فرهنگ دارد. هر یک از اجزای جامعه، اعم از خانواده و حاکمیت در قبال این امر مهم وظایفی دارند؛ در این میان حاکمیت نقشی به سزا در این باره ایفا میکند و در هدایت نوع آموزش تأثیر زیادی دارد.
از اینرو خبرنگار خبرگزاری رسا گفتوگویی با حجتالاسلام والمسلمین ذبیح الله نعیمیان، عضو هیأت علمی گروه حکومت اسلامی پژوهشگاه تقریب مذاهب اسلامی ترتیب داده است که در ذیل تقدیم میشود. در این گفتوگو نکات مهمی پیرامون نقش مکاتب در تعلیم و تربیت و سیر تاریخ آموزش در ایران بیان شده است.
رساـ در ابتدا درباره اهمیت آموزش برای کودکان نکاتی را بیان کنید.
مسئله آموزش در تمدن اسلامی جایگاه رفیعی دارد. در مبانی دینی طبیعتا ابعاد مختلفی برای آموزش انسان لحاظ شده؛ چنانچه این آموزش باید از ابتدای زندگی انسان شکل بگیرد و بصورت با ضابطه طراحی شود. در ادامه زندگی نیز حلقههای دیگر زندگی در مسیری خداپسند بایستی شکل بگیرد.
مهمترین بخش آموزش در دوران کودکی و خردسالی با این ویژگی میتوان تعریف شود که معارف دینی و در رأس آنها آشنایی با توحید به گونهای انجام گیرد که علاقه و شور کودکان با نگاه توحیدی گره بخورد، چنانچه آشنایی با سایر معارف دینی نیز در همین قواره و شکل باشد.
خانواده میتواند کانون مهمی برای آموزش باشد؛ اما طبیعتا همه آموزش ها محدود به خانواده نیست و حلقههای مختلفی از آموزش در نهادهای خارج از خانواده انجام میگیرد.
رساـ نقش مکاتب مختلف در روند آموزش چگونه بوده است؟
مسئلهای که در دنیای جدید با آن رو به رو هستیم و اینکه تلقی های مدرن از آموزش چیست، این است که آموزشها مبتنی بر ایده آزادی شکل میگیرد. اگر ما مکاتب تعلیم و تربیت را مورد نظر قرار دهیم میبینیم که نگاه های مارکسیستی و لیبرال، هرکدا م به گونهای آموزش را رقم زدهاند.
«ادوارد سعید» محقق برجسته که فلسطینی الاصل و مسیحی است و عمدتا با کتاب شرق شناسی شهرت یافته؛ کتاب خاطراتی به نام «بی در کجا» دارد که دوران کودکی خود را در فلسطین یا لبنان روایت میکند. او از مدارس انگلیسی که در آن رشد کرده گزارش میدهد و اینکه فضای خشک و خشن داشته و لو مبتنی بر ایدهالهای لیبرالی شکل گرفته بود. گزارشی که میدهد متمایز از دورانی است که پس از آواره شدن در مصر بوده و مدرسهای که آنجا بود با تعلیم و تربیت آمریکایی شکل گرفته بود. این تفاوت در آموزش و فلسفه تعلیم و تربیت در جزئیات آموزش این دو گونه مدرسه در مصر و فلسطین به چشم میآید.
در مدرسه انگلیسی همه چیز کلاسیک است. در مدرسه آمریکایی چنین چیزی نیست، حتی نحوه چیدمان صندلی ها مشخص نیست. کتابها رنگ و لعاب دارد، بر خلاف کتابهای خشک انگلیسی که در فلسطین دیده بوده است. در آموزشهای عمومی میبیند مثلا دختر و پسر با هم به استخر می روند. طبیعی است که چنین مدارسی دو سبک از آموزش لیبرالی را گزارش میکند.
ما در فضای کنونی اگر تصور کنیم آموزش اسلامی بخواهد متمایز از آموزش غیر اسلامی باشد به راحتی میتوانیم این تفاوتها را برجسته کنیم؛ چنانکه در گذشته نیز این تفاوتها مشهود بوده است؛ هر چند در فضای مدرن، شکل و شمایل لیبرال غربی وارد کشور ما نیز شده است.
رساـ سیر تاریخی آموزش در ایران چگونه بوده است؟
اگر نگاهی به گذشته داشته باشیم ادوار مختلفی برای آموزش و پرورش در کشور خودمان ایجاد شده است. از زمانی که دارالفنون شکل گرفته شکل خاصی از آموزش وارد شده است. در ادوار بعد، عمدتا بعد از کشته شدن ناصرالدین شاه و شکست اقتدار او در زمان مظفرالدین شاه بود که موجی از مدرسهسازی با فرهنگهای مختلف شکل گرفت.
میرزا حسن رشدی گونهای از آموزش را سامان میدهد. مدارسی که با نگاه اسلامی شکل میگیرد ترکیبی از تجربههای پیشین آموزشی در مکتبخانهها بوده است. نهاد آموزش پیش از مشروطه و اوایل مشروطه عمدتا با نگاه سنتی دینی و با خاستگاه نیمه حوزوی و حوزوی شکل گرفته است. وقتی به اوایل پهلوی نگاه میکنیم، میبینیم که آموزش شکل و شمایل دیگری پیدا کرده است. وقتی با پدیده کشف حجاب مواجه میشویم،با نگاه سطحی به عکسهایی که از آن زمان باقی مانده، کسانی که عکسهای تاریخی را دیدهاند به راحتی به یاد میآورند که در مدل لباس پوشیدن خانمها و آرایش موهایشان حالتی از مدگرایی وجود داشته و نشان میدهد که در مقطعی برخی به سمت آلمانی، برخی به سمت فرانسوی و برخی دیگر به انگلیسی تمایل پیدا کرده بودند. طبیعتا بعد از کودتای 28 مرداد فرهنگ آمریکایی بیشتر زمینه پیدا کرد.
در آموزشهای دانشگاهی، مثلا دانشگاه تهران رشتههای مختلف را تأسیس میکند. برای نمونه، علوم سیاسی با الگوهای فرانسوی شکل میگیرد. در سال 39 که دانشگاه ملی از طرف شاه تاسیس میشود، رشته علوم انسانی، رشتهای با الگوها و اندیشه آمریکایی است.
رساـ نظر شما درباره قالبهای آموزشی چیست و چه تحلیلی در این باره دارید؟
آموزش در مقطعی از مدرسه ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان تعریف میشود و پیش از آن دو مقطعی بوده که الان نیز احیا شده است. اینها قالبی است که از جای دیگر الهام گرفته شده است و صرفا قالبی نیست که خنثی باشد.
اینکه دختر و پسر از سنین کودکی با هم آشنا باشند و با هم تحصیل کنند یا بصورت جداگانه؛ اینکه ما راهنمایی را از دبیرستان جدا کنیم یا به شکلی دیگر باشد، نکاتی است که مبتنی بر فلسفه تعلیم و تربیت است که به راحتی میبینیم به صورت مستقل عمل نکردیم. ما الان چند کتاب درباره فلسفه تعلیم و تربیت با نگاه بومی بویژه با نگاه اسلامی داریم؟! اگر الان کتابی که درحوزه تعلیم و تربیت در دانشگاه تدریس میشود مورد توجه قرار میگیرد، چقدر آن اسلامی است و چه بخشی ترجمه است و چند کتاب و مقاله داریم؟! وقتی تامل مستقل نباشد آموزش و پرورش به شکل بی قواره شکل میگیرد که تناسبی با ارزشهای دینی نخواهد داشت. اگر جزئیات امور را بخواهیم ساده انگارانه نگاه کنیم؛ مثلا در کتاب درسی ابتدایی یا پیش دبستانی، پسری در کنار دختری بازی کند، این تصویر به ذهن او القاء میشود. متاسفانه آموزشهای پیش دبستانی به صورت رسمی و تعریف شدهای نیست و هر مطلبی با سلیقهای و عمدتا با سلایقی برآمده از سلایق لیبرالی از خواستگاه اروپایی و امریکایی وارد کشور ما میشود. اگر ما توجه کنیم که سلیقه و فرهنگ آمریکایی در کشورهای نه تنها شرقی، بلکه اروپایی مورد حساسیت هست و آنها در بسیاری از موارد حساسیت دارند که فرهنگ آمریکایی و مبتنی بر آزادی بیش از اندازه است، آیا ما نباید بر اساس آرمانهای اسلامی به آنها حساس باشیم؟!
رساـ دین چه نقشی در آموزش دارد و تا چه اندازه میتواند مهم باشد؟
اگر بخواهیم به عمق مسئله آموزش بپردازیم بایستی نگاه استقلالی و غیر وابسته در دین را برجسته کنیم. اگر قاعده «لا سبیل» در آموزههای فقهی و قرآنی وجود دارد، «لا سبیل» امتدادی در تعلیم و تربیت نیز دارد. اگر از کودکی تمایز بین کفر و ایمان را بشناسیم؛ این که ایمان باید در شئون مختلف وارد دل و شور و نشاط ما شود، باید بصورت تعریف شدهای طراحی شود.
اگر الان فیلم های کرهای که در سال های اخیر وارد تلویزیون شده و در مقایسه با فیلم های غربی از برخی آفات به دور است؛ اما به راحتی می بینیم که خدا در این سریال ها وجود ندارد، کسی دعا نمی کند و با خدا ارتباط ندارد، این در ارتکاز جامعه ما وارد میشود و به راحتی خدا فراموش میشود. مهم نیست برای چه دعا میکند. در این فیلم های شرقی و کرهای که مبتنی بر نگاه مدرن و بازسازی شرق کرهای و البته با چارچوب های فکر مدرن است، الگوهای مدرن غربی صورتی برای پیشینه تمدن شرقی کره میشود. کره میخواهد بگوید من متمدن بودهام و آنچه که الان غرب دارد در کره پیشین بوده؛ اما در این گزارش تاریخی و مبتنی بر نگاه های مدرن، آموزش های مدرن و لیبرال وارد میشود. ارتباط دختر و پسر اگر در شرق محدود بود در این فضای مدرن با الگوی غربی معرفی میشود، به این عنوان که بگویند ما تمدن جدید را در خود داشتهایم.
فیلم هایی که در سطوح مختلف برای کودکان و نوجوانان در دنیای غرب ساخته و پرداخته میشود نگاه بومی در آن نیست و نگاه جهانی شدنی را پیگیری میکنند. شکل و شمایل ظاهری فقط ملاک نیست؛ اما آموزههایی که در ناخودآگاه کودک و نوجوان ما وارد میشود سبک و سلیقه غربی را وارد میکند. بنابراین ما باید با نگاه کلان به آموزش نگاه کنیم. آموزش بن مایه و سازنده تمدن ما است.
اگر آموزش در سطوح مختلف به ویژه در سنین پایین به صورت جدی مدّ نظر قرار نگیرد و ارزش هایی که بایستی در ادوار مختلف به ذهن و دل و رفتار کودک و نوجوان وارد شود، تعریف نشود یا به صورت التقاطی با این ارزش ها برخورد کنیم و ترکیبی از رفتارهای دینی و غیر دینی را در ذهن یا رفتار انسان ها وارد کنیم این خطر را دارد که امکان برگشت نیست. این نیست که بگوییم کسی توبه کند؛ اگر علاقه های ما مدیریت شود، اگر رسانههای تصویری ذائقه ساز هستند و این ذائقه به گونهای خواهد بود که میتواند خودنمایی کند، مجالی به توبه اندیشی نمیدهد، چه برسد که بخواهد توبه کند.
اگر در دوران مدرن با آموزش نامتناسب خود هنجارها را به ضدهنجار تبدیل کنیم، اگر گناه را بدون قبح تعریف کنیم و کودک گناه را گناه نبیند، ارتباط با جنس مخالف را نیکو بداند؛ از ارتباط چشم بگیریم تا ارتباط لمسی؛ از همان سنین ابتدایی میتواند در ذهن وارد شود و تأثیر خود را می گذارد. اگر ما توحید محور نباشیم، برخورد سطحی با مقوله توحید داشته باشیم که مهمترین مقوله و آموزهای است که در امر آموزش باید مد نظر قرار بگیرد؛ این نگاه سطحی که خدا را موجودی بدانیم که در آسمان است؛ اگر شما میبینید ضرب المثلی را به کار می برند که اگر خدا به زمین هم بیاید چنین و چنان است، این مبتنی بر این نگاه است خدا در آسمان است و خدا با او نیست. این تعبیر که "داخل فی الاشیاء لا بالممازجه و خارج عن الاشیاء لا بالممازجه"، اینکه خدا از رگ گردن به ما نزدیکتر است، در این آموزش از چه جایگاهی برخوردار است. باید باور کنیم که خدا همیشه با ما است.
بسیاری از اقشار جامعه ما اهل مسجد رفتن نیستند؛ چون چند دهه تبلیغ ضد اسلامی تأثیر خودش را گذاشته است و در دوران مدرن این بی ارتباطی با خدا در همه شئون زندگی غربیان وجود دارد و اینکه خدا در جایی است که گاهی میشود سراغ او رفت و همان چند لحظه، ذائقه باید به گونهای باشد که به آن سمت نرود؛ طبیعتا این فرهنگ مدرن اجازه خدا اندیشی نمیدهد، اجازه اینکه ارزشی با توحید سازگاری دارد، نمیدهد.
رساـ حاکمیت در امر آموزش از چه جایگاهی برخوردار است؟
آموزش اهمیتی دارد که بدون آن نمیتوانیم زندگی را رها کنیم. در این میان مسئلهای مطرح است که آیا آموزش امری خصوصی واگذار به خانواده است یا حاکمیتی و خصوصی است. یا اینکه ثقل اساسی بر حاکمیت است. طبیعتاً در نگاه دینی هم آحاد جامعه و هم اولیاء وظایفی دارند وهم دیگر جامعه.
اگر در نگاه قرآنی هریک از مؤمنین ولیّ دیگری است، پس آموزش نیز میتواند در این سطح دیده شود؛ نه اینکه ولایت فقط در خانواده باشد. اینکه امر به معروف وظیفهای همگانی است و اگر توصیه به حق نداشته باشیم، همه ما در زیان خواهیم بود (ان الانسان لفی خسر الا الذین آمنوا...)، نشان میدهد که این تواصیها بخشی از آموزش است. امر به معروف و نهی از منکر یا ارشاد جاهل فقط بر عهده پدر و مادر نیست، تمام جامعه وظیفه دارند و به عهده زمامداران هم هست. در رأس آنها زمامداران وظیفه دارند که تنها زمینه سازی برای تعلیم و تربیت داشته باشند و بخشی از خود این آموزش و نظارت بر عهده حاکمیت است.
در دنیای کنونی لیبرال و مدرن، آموزش از دوش دولت برداشته شده و به نظارت ها و سیاستگذاریهای حداقلی بسنده شده است. این امر هرج و مرجی در زندگی انسانی ایجاد میکند. نهادهای خصوصی آموزش عمدتا با قصد و غرض سرمایه داری تعریف میشود. اینکه نوجوان و کودک به چه چیزی علاقه داشته باشند و به چه چیزی علاقه نداشته باشند در اختیار صنعت پروپاگاندایی است که ذهنها را شکل میدهد؛ آموزشی مناسب است که در خدمت سرمایه داری باشد و سرمایه داری نیز در خدمت کلان سرمایه داران بین المللی است؛ یعنی نباید بر علیه آنها شورشی باشد بلکه باید طوری باشد که خطری برای سرمایه داران بین المللی ایجاد نشود. در پس همه اینها ابلیس رجیم و شیطان وجود دارد که سوگند خورده من انسانها را به گمراهی میبرم. این گمراهی انسان از مسیر توحید، قالبهای مختلفی دارد. این هدایت به سمت ضلالت نهاد سازی می شود با هدایت ابلیس به سمتی تعریف میشود که بازگشت ناپذیر باشد.
رساـ راهکار شما برای آموزش توحید محور چیست؟
باید از برنامه ریزی و سیاست گذاری شروع شود و الگوهایی طراحی شود که در مسیر آموزش توحید محور قرار بگیرد. ما باید ببینیم جلوه های مختلف توحید چیست، کدام بخش مربوط به مراحل ابتدای سنین کودکی است، کدام بخش مربوط به مراحل نوجوانی است و نوع سیاستگذاری ذهنی چیست.
اما مبحث توحید باوری فقط نمیتواند بصورت مجزا از دیگر ارزشها در نظر گرفته شود؛ بلکه همه بر اساس شرایطی که در سنین مختلف رشد وجود دارد بصورت بستهای تعریف شود و بخشی از آنها باید به آزمون و خطا گذاشته شود. در این مسیر باید تنوعاتی وجود داشته باشد و به یک شیوه بسنده نکنیم. بویژه اینکه شرایط ذهنی و روانی شهرها و کشورهای مختلف متفاوت است. بنابراین باید آن نکتههای ثقل آموزشی در بحث توحید و در آموزشهای دیگر تعریف کنیم. نظارت دقیق، الگویی نیاز دارد. در مجموع، همه فقرات آموزش باید با هم تناسب و سازگاری و هدفمندی داشته باشد و اولویتهای آموزشی همه با یکدیگر هماهنگ شود. به گونهای مدل تعلیم تربیت را تعریف کنیم که نسبت بحثهای نظری و عملی مشخص شود و بحثهای عملی بر نظری غلبه نکند و بحثهای نظری نیز انتزاعی نباشد. ناظر به کیفیت و قالبهای اجرا و طراحی ساز و کارهایی مناسب برای ارتقای توحید در ذهن و دل فرد و جامعه باشد.
رساـ با سپاس فراوان از این که وقت ارزشمندتان را در اختیار خبرگزاری رسا گذاشته اید./999/گ۴۰۲/س