امر به معروف و نهی از منکر مهمترین حرف منابر باشد
به گزارش خبرگزاری رسا به نقل از پایگاه تخصصی مسجد، مرکز رسیدگی به امور مساجد در سالهای اخیر با هدف تجلیل از ائمه جماعات معنون و معمر طی همایشها و مراسمات مختلف از این بزرگان تقدیر کرده است. در همین راستا بخشی از خاطرات آن امامان جماعت که در قید حیات بودند به صورت فیلم یا صوت ضبط شده است، آنچه در ادامه میآید بخشی از گفت و گوی خبرنگار با مرحوم غروی امام جماعت مسجد گلشن در سال ۱۳۹۴ است. وی صبح روز دوشنبه سوم مهرماه سال جاری دار فانی را وداع گفت.
متن این گفتگو را می خوانید:
ابتدا درباره سوابق تحصیلی و اساتیدی که در طول دروان تحصیل خود داشتید توضیح بفرمایید.
تحصیلات حوزوی بنده در مدرسه مروی آغاز شد. بنده شغل آزاد داشتم و به همین دلیل امکان تحصیل در نجف و قم برایم فراهم نبود. ابتدا در نزد پدر صرف و نحو و یک مقداری از معالم و حاشیه و لمعه را فراگرفتم. سپس به مدرسه مروی رفتم. در مدرسه مروی یکی از اولین اساتیدم سید عالیقدر مرحوم صدری بود که در روز هشت مباحثه داشت. یک قسمت دیگر از لعمه را نزد استاد صدری تحصیل کردم.
در ادامه تحصیل در مدرسه مروی، رسائل و مکاسب را بطور کامل نزد مرحوم میرزا محمد باقر آشتیانی فرا گرفتم. آن زمان ایشان در مدرسه مروی حضور داشتند. استاد دیگرم در مدرسه مروی نوه میرزای رشتی یکی از علمای مشهور نجف بود که درس خارج میداد. شبها خدمت ایشان میرسیدیم و با هم مباحثه داشتیم. ایشان چند صباحی اصول و چندی دیگر منظومه ملاهادی سبزواری برای ما درس میدادند. مقداری از لعمه را هم نزد مرحوم صدر خواندم. در ادامه تحصیل در مدرسه مروی، بخش دیگری از درس خارج را نزد شیخ عبدالرزاق قاینی تحصیل کردم. ایشان هم از مدرسین آن زمان در مدرسه مروی بودند. در آن روزگار در مدرسه مروی اساتید متعددی درس خارج میدادند.
زمانی که در مدرسه مروی تحصیلم کامل شد، مصادف شد با زمانی که مدرسه مروی، مدرس کم داشت. آن زمان بود که به تدریس رسائل و مکاسب پرداختم و رسماً مدرس این مدرسه شدم. حدود یکصد شاگرد در مدرسه مروی داشتم. عدهای از آن شاگردها به رحمت خدا رفتند. بعد از آن دچار چند تصادف شدم و به علت بیماری دیگر نتوانستم در مروی تدریس کنم. اما بعد از آن دوباره تدریس را در مسجد ادامه دادم و اکنون هم در مسجد فقه درس میدهم.
تالیفات شما در این سالها چه بود؟
یک جلد کتاب به رشته تقریر در آوردم به نام «تزکیه»، که به احکامی در باب نکاح پرداخته است. این کتاب مجموعهای از وصایای پیامبر و امیرالمومنین است که مرحوم شیخ مفید نیز در «اختصاص» آورده است. این کتاب را در اختیار کسانی که تازه ازدواج میکنند قرار میدهم زیرا در بازار توزیع نشده و در اختیار خودم است. کتاب دیگری به نام «برزخ» در دست تألیف دارم.
با توجه به اینکه شما در مبارزات انقلاب حضور داشتید، درباره آن سالها خاطرهای بگویید.
بعد از آن که بیمار شدم و نتوانستم به مدرسه مروی بروم، هرشب به مسجد میرفتم و منبر داشتم. مسجد به قدری شلوغ میشد که راه برای جلو رفتن نبود. این زمان مصادف بود با جریان مبارزات انقلاب اسلامی. در یکی از این شب ها به من گفتند مردی کت و شلواری با قد بلند سراغ شمارا میگیرد. مردی را دیدم که با همین مشخصات به سمت من میآمد. پاکتی پر از پول به من داد و گفت از طرف حضرت ملوکانه است. به او گفتم: من این پول را نمیگیرم. احتیاجی ندارم. امورات من از کسب و کارم اداره میشود. مرد اصرار فراوان کرد. به او گفتم من این پول را به این شرط قبول میکنم که به خودت برگردانم و این پول برای تو باشد. بعد از آن هفتاد و هفت شب منبر رفتم و هرشب مردم را علیه حکومت پهلوی تهییج میکردم. گفتم تا وقتی شاه از این مملکت نرود از منبر پایین نخوام آمد.
بعد از حوادث دردناک مدرسه فیضیه قم، رژیم پهلوی بسیاری را از منبر رفتن منع کرده بود و بسیاری را هم تهدید کرده بود که اگر منبر بروند عواقب بدی را خواهند دید. در همین زمان بود که من منبر رفتم. این منبر رفتن با قبلیها فرق داشت. اینجا رسماً علیه حکومت صحبت و حادثه فیضیه را محکوم میکردیم (ایام نزدیک به محرم بود).
قبل از اینکه هرچیزی بگویم از اهمیت مسجد و نماز خواندن در مسجد و احکام آن سخن گفتم. در همین حین به کلانتری خبر دادند. وقتی از کلانتری آمدند و دیدند احکام میگویم رفتند. بعد از اینکه ماموران رفتند صحبتهایم را به محکوم کردن محمدرضاشاه و هدف قیام امام حسین(ع) معطوف و حادثه فیضیه را به شدت محکوم کردم. بعد از مدت کوتاهی متوجه شدم یک مامور مخفی در مجلس حضور دارد. اواسط منبر بود که بلند شد و رفت. بعد از آن ریختند به مسجد و آن را محاصره کردند. افراد داخل مسجد اکثراً از فدائیان اسلام و یاران شهید نواب صفوی بودند. از درب پشتی مسجد خارج شدم و به منزل خودم رفتم. بعد از خروج من ماموران ریخته بودند داخل مسجد و بسیاری را دستگیر کردند و کوچه به کوچه به دنبال من میگشتند. بالاخره آن شب موفق نشدند من را دستگیر کنند. آن مجلس تنها مجلسی بود که در ایام بعد از فیضیه برگزار شد.
بار دیگر ساواک و کلانتری اقدام به کشتن من در جریان تشییع جنازه یکی از روحانیون اهل محل کردند که متاسفانه در آن جریان یک خانم و یک آقا از اهالی که در جلوی من راه میرفتند، با گلوله مجروح شدند. بعد از ناکامی در دستگیری و ترور، در شب نوزدهم ماه رمضان در منزل بودم که یکی از مامورین مخفی ساواک درب منزل آمد. مدعی شده بود که قرار است به مکه برود، لذا آمده که اعمالش را درست کند. من را صدا زدند و به جلوی درب منزل رفتم. وقتی درب را باز کردم دیدم تعدادی ماشین با افراد مسلح منتظر من هستند. در فاصله ای که همسرم آمد من را صدا بزند و جریان را بگوید مامورین خانه را محاصره کرده بودند. در آن شب من را دستگیر کردند و بعد از بازجویی بسیار من را به زندان غزل قلعه بردند. در بازجویی یکی از ماموران از همفکران ما بود و من توانستم از زندان آزاد شوم. در طول مبارزات من خیلی کم زندانی شدم. تا اینکه انقلاب پیروز شد و من دوباره به مدرسه مروی و مسجد گلشن بازگشتم.
با توجه به سابقه طولانی شما در خدمت به مردم و مسجد و اینکه شما یک امام جماعت شناخته شده و انقلابی هستید چه نصایحی برای ائمه جماعات جوان دارید؟
ائمه جماعات جوان باید در مرحله اول برای پول کار نکنند. این عمل باعث میشود تا مردم حرف آنها بهتر و بیشتر درک کنند. برای رفتن به منبر قصد للله کنند و برای خدا کار انجام دهند.
امر به معروف و نهی از منکر را به جا و به موقع انجام دهند. با این کار هم گیر خدا نیستند، هم گیر بنده خدا نمیشوند. در مسجدشان سه وعده نماز را برگزار کنند.
در رابطه با مساجد، باید چه کارهایی انجام دهیم تا اقشار مختلف جذب مسجد شوند؟
بالاترین عمل این است که امام جماعت برای رضای خدا تبلیغ کند و حرام و حلال را در منابر بگوید و خودش هم عمل کنند. در مساجد امر به معروف و نهی از منکر برقرار باشد. رعایت حال نمازگزار را بکند. آنچه تحت عنوان امر به معرف و نهی از منکر میگویند پوشیده و با ملاحظه گفته شود.
ائمه جماعات در مساجد، مسائل شرعی را بیان کنند. در منبر آیاتی را استفاده کنند که بشر را امر به معروف میکند. آیاتی که نصیت کننده باشد. نهی از منکر را با ذکر مسائل شرعی توضیح دهند تا مبادا سخن، متوجه شخص خاصی شود. در نهایت به آنچه که میگویند، عمل کنند./۹۶۹/۱۰۳/خ