۲۲ آذر ۱۳۹۶ - ۱۱:۵۰
کد خبر: ۵۴۱۷۸۸
یادداشت؛

حلقه مفقوده آزادی

اخلاق به انسان آزادى حقیقی مى‏ دهد، يعنى او را از بند شهوات آزاد کرده، رشته نفسانیات را از گردنش برمى ‏دارد و ريشه پلشتی­ های اجتماعى را می­ زداید.
آزادی اخلاق

به گزارش سرویس فرهنگی اجتماعی خبرگزاری رسا، «آزادی» مفهومی است که همواره یکی از بحث برانگیزترین موضوعات داخلی و بین المللی جوامع بشری بوده است. مفهومی که همگان آن را تقدیس، و برای رسیدن به مطلوب خویش بدان چنگ زده­اند. هم موافقان دین خود را مدافع آزادی می­دانند هم مخالفان دین. هم موافقان اختلاط روابط پسر و دختر، منتقدین مسأله حجاب و مروجین بی­قیدی­ های اجتماعی و لاابالی­گری­ های اخلاقی استناد به آزادی می­کنند، و هم مخالفان این ولنگاری­ها و مدافعان ترویج احکام الهی و اصول اخلاقی. هم ایالات متحده به خود حق داده که به بهانه دفاع از آزادی، به ملتهای دیگر تجاوز کند و هزاران جنایت انجام دهد، هم ملتهای مبارز در مقابل آنان با نام آزادی ایستادگی می ­کنند.

این چه مفهومی است که این همه دچار تضادها و تناقض با ذات خویش شده؟ آیا در دل مفهوم آزادی حلقه مفقوده­ای موجود است که بتواند جوابگوی این همه تضاد و تناقض باشد؟ واگر هست، آن حلقه مفقوده چیست؟ شاید جواب را در ملزمات و بازدارنده­های حقوقی جستجو کنیم، اما بازهم به پاسخ حقیقی نخواهیم رسید چراکه خود بازدارنده­های حقوقی (چه حقوق را الهی و واضعش را خداوند بدانیم و چه بشری و از نوع اعتباریات بشری که در این صورت راه برای سوء استفاده­های نفسانی باز می­شود) احتیاج به یک اهرم برای کامل و صحیح اجراشدن دارند و این اهرم گزاره­های اخلاقی است که باعث می­شود نهادها و مجریان حقوق، در اعمال، اجرا و نظارت بر مسائل مختلف طرف حق را وانگذارند. یک قاضی زمانی قضاوتش عادلانه است که متصف به ملزومات اخلاقی و صفت عدالت باشد وگرنه هرچقدر هم نظارت سخت اعمال شود با یافتن کوچکترین مفرّی عدالت را ذبح خواهد کرد.

در مسأله «آزادی» نیز به همین شکل است و تنها اهرمی که می­ تواند به طور یقینی آزادی را از مرزهای توحش خارج نگاه دارد «اخلاق» است که همان حلقه مفقوده آزادی در بسیاری از جوامع غربی و شرقی و اندیشه­ها و تعاریف سکولار از آزادی است. بنابراین پوچ بودن شبهه­ای که برخی مطرح می­کنند مبتنی براینکه اخلاقیات محدود کننده آزادی است ظاهر می شود، چراکه آزادی مادامی مقدس و قابل احترام است که خود مبدل به نقض آزادی و حقوق دیگری نشود که در آن صورت تبدیل به توحشی در لقای نام آزادی می­گردد و نام آزادی به همراه تقدس مفهومی آن ساتری می­گردد برای توحش برآمده از خروش نفسانیات و غرایز.

البته این حرف به معنای این نیست که حدود آزادی تا آنجایی است که به آزادی­های دیگران لطمه وارد نکند چراکه این سخنِ به ظاهر زیبا، کلامی باطل است، بلکه آزادی باید به سمت تکامل و تعالی نفس انسانی حرکت کند اما اگر برای رهایی نفسانیات حیوانی باشد و باعث لطمه زدن به نفس انسانی و یا به تعبیر شهید مطهری، «خود عالی» شود باید محدود گردد، و این محدودیت، درحقیقت تحدید توحش و شهوات نفسانی است. این لطمه زدن به نفس انسانی، گاه بواسطه تجاوز به حقوق و کرامت دیگران حاصل می­شود و گاه بواسطه تجاوز به کرامت خویش، و در هر دو حالت «خود عالی» یا همان نفس انسانی فرد تنزل کرده و لطمه می ­خورد.

این حقیقت(تبدیل آزادی به توحش) در جوامع امروزی کاملا مشهود و ملموس است، جوامعی که با زدودن اخلاقیات از گوهر آزادی، هرگونه نفسانیت، شهوت، خودخواهی، زیاده­خواهی و تجاوزی را در مرزهای آزادی راه داده­اند و با اختلاط مرز حریت و حیوانیت، آزادی­های بشری را به بهانه محدود نکردن آن، به انواع بی­بندوباری­های اخلاقی از همجنس­بازی و ازدواج همجنس­بازان تا انواع زنا و غیره آلوده کرده، بلکه تبدیل به قانون می­ کنند. و ثمره آن، صدها نوع جرم و جنایت و بیماری­های روحی و جسمانی، و توحشی است که جوامع مذکور را نه تنها درخود فروبرده که در برابر هر ملتی که نخواهند اینگونه مرز حریت و حیوانیت را مخلوط کنند جبهه گرفته، با استفاده از اهرم­های قدرت خودساخته آنها را محکوم به نقض حقوق بشر و آزادی می­ کنند. براین اساس آن حقیقتی که می­تواند جلوی تبدیل آزادی به توحش را بگیرد تقیّد آزادی به اخلاق است و این تقیّد محدود کننده آزادی نیست بلکه زایل کننده توحش است.

كسانى كه ميان «مصونيت» و «محدوديت» را نمى‏ فهمند و با نام آزادى و رهايى از قيد و بند، به خرابى حصار تقوا فتوا مى‏ دهند. قدر مشترك پناهگاه و زندان «مانعيت» است، اما پناهگاه، مانع خطرها است و زندان، مانع بهره­بردارى از موهبت­ها و استعدادها. اين است كه على عليه السلام مى‏فرمايد:«اعْلَموا عِبادَ اللَّهِ انَّ التَّقْوى‏ دارُ حِصْنٍ عَزيزٍ، وَ الْفُجورَ دارُ حِصْنٍ ذَليلٍ،ئلايَمْنَعُ اهْلَهُ وَ لا يُحْرِزُ مَنْ لَجَأَ الَيْهِ. الا وَ بِالتَّقْوى‏ تُقْطَعُ حُمَةُ الْخَطايا؛ بندگان خدا! بدانيد كه تقوا حصاری بلند و غيرقابل تسلط است، و بى تقوايى و هرزگى حصاری پست است كه مانع و حافظ ساكنان خود نيست و آن كس را كه به آن پناه ببرد حفظ نمى‏ كند. همانا با نيروى تقوا نيش گزنده خطاكاري ها بريده مى‏ شود». «نهج البلاغه، خطبه 157»

حضرت على(ع) در اين بيان عالى، گناه و لغزش را كه به جان آدمى آسيب مى‏ زند، به گزنده‏اى از قبيل مار و عقرب تشبيه مى‏ كند؛ مى‏فرمايد نيروى تقوا نيش اين گزندگان را قطع مى‏ كند. همچنین در برخى از كلمات تصريح مى‏كند كه تقوا مايه اصلى آزاديهاست؛ يعنى نه تنها خود قيد و بند و مانع آزادى نيست، بلكه منبع و منشأ همه آزاديهاست. «فَانَّ تَقْوَى اللَّهِ مِفْتاحُ سَدادٍ وَ ذَخيرَةُ مَعادٍ وَ عِتْقٌ مِنْ كُلِّ مَلَكَةٍ وَ نَجاةٌ مِنْ كُلِّ هَلَكَةٍ؛ همانا تقوا كليد درستى و توشه قيامت و آزادى از هر بندگى و نجات از هر تباهى است». «خطبه 221»

آری، اخلاق به انسان آزادى حقیقی مى‏ دهد، يعنى او را از بند شهوات آزاد کرده، رشته نفسانیات را از گردنش برمى ‏دارد و ريشه پلشتی­ های اجتماعى را می­ زداید./۸۴۱/ی۷۰۳/س           

حجت الاسلام داود موذنیان، پژوهشگر حوزه علمیه قم

ارسال نظرات