علم دینی از نگاه استادان "پارسانیا و خسروپناه"
به گزارش سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، بخشهایی از دیدگاه حجج اسلام و المسلمین خسروپناه و پارسانیا درباره «علمدینی و رابطه علم و دین» در ذیل تقدیم مخاطبین میشود.
دیدگاه حجتالاسلام و المسلمین خسروپناه درباره علوم دینی
اگر علوم انسانی مدرن به جامعه مدرن نظر دارد پس علوم انسانی اسلامی نیز به جامعه اسلامی ناظر است. اگر علوم انسانی مدرن اولا سازنده و ثانیا حاکی از جامعه مدرن است پس علوم انسانی اسلامی نیز سازنده و حکایت گر جامعه مدرن خواهد بود حال چگونه برخی گمان میکنند که علم مدرن، ممکن و علم اسلامی، غیرممکن است؟
وقتی از علوم انسانی اسلامی سخن گفته میشود به معنای تعارض کلی با علوم انسانی مدرن نیست چون جامعه مدرن، تعارض کلی با جامعه اسلامی ندارد و مشترکات و افتراقاتی بین آنها برقرار است.
مخالفان علم دینی گمان میکنند قرار است هر پرسش علمی را از قرآن و سنت دریافت کرد و عقل و تجربه را تعطیل ساخت و حال آنکه عقل و تجربه از مهمترین منابع علم دینی هستند.
یکی از منشاهای مخالفت با علم دینی، گرایش جوامع دینی به نیازهای دنیای مدرن و تعارض صد در صد نیازهای مدرن با نیازهای اسلامی است؛ در حالی که هم نیازهای مشترک بین دنیای مدرن و جهان اسلام هست و هم روش پاسخگویی به نیازهای مدرن در اسلام وجود دارد.
برخی به جهت اینکه علم یافتنی است نه ساختنی با طرح علم دینی مخالفت میکنند لکن باید توجه داشت که علم یافتنی و در عین حال مدیریت پذیر و قابلیت سیاست گذاری است. همانگونه که علم مدرن در دنیا مدیریت می شود.
مدیریت علم در دنیای مدرن قبل و پس از جنگ جهانی دوم تفاوت دارد. این تفاوت باعث شد که رویکرد نظریه پردازی در قبل، بیشتر و رویکرد کاربرد علم در بعد، بیشتر بوده است.
عجیب است که ذهن ثنویت گرایی برخی باعث شده که علم را یافتنی یا ساختگی تصور کنند و اولی را پذیرفته و دومی را نفی سازنند؛ در حالیکه با مطالعه تاریخ علم میتوان به نقش اراده در مدیریت دانش پی برد و دانش را یافتن مبتنی بر ساختن دانست.
اگر علم مهندسی پذیر نیست پس نقشه جامع علمی کشور که توسط اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی تدوین شد و سیاست گذاری علم و فن آوری در کشورهای توسعه یافته، بی معنا است اما باید توجه داشت که سیاستگذاری علم و فن آوری نه تنها بی معنا نیست که زاییده عقلانیت نخبگانی است.
مخالفان علم دینی در انکار این دیدگاه عجله نکنند
توصیه بنده به مخالفان علم دینی این است که در انکار این دیدگاه عجله نکنند و در تحقق تفاهم آن تلاش نمایند. دیدگاههای علم دینی با دقت مطالعه شود و از تلاش نه تنها سی ساله بلکه حدود هشت دهه متفکران جهان اسلام مانند فاروقی و عطاس و نصر و گلشتی و جوادی آملی آگاهی یابند.
گاهی برای نفی علم دینی به بی نتیجه بودن آن در سی سال اخیر تمسک میشود. حال باید پرسید مقصود از بی نتیجه بودن چیست؟ آیا مقصود، بی دلیل بودن ادعای علم دینی است که هذا اول الکلام بل بی دلیل خواندن علم دینی فاقد دلیل است.
اگر مقصود از بی نتیجه بودن علم دینی یعنی بی توجهی نخبگان علمی بدان است که کاملا ناصحیح است چون نخبگان متعددی از حوزه و دانشگاه هم باور به علم دینی دارند و هم تحقیقات متنوعی در حوزه علوم انسانی و پزشکی با این رویکرد نگاشته اند.
برخی معتقد به جبر اجتماعی و تاریخی و استحاله تغییر جامعه مدرن هستند و از اینرو علم دینی را بی فایده میدانند و لکن انقلاب اسلامی نشان داد که تغییر ممکن است و نیز تاریخ علم و جامعه از سیر تغییر تدریجی علم و جامعه خبر میدهد.
جریانهای سکولار در کشور نمیتوانند علم دینی را باور کنند در نهایت شاید از تکنولوژی با رویکرد دینی سخن بگویند و اما جریانهای اسلام گرا اگر تابع اندیشه هایدگر و فردید باشند؛ تحقق علم دینی در جامعه مدرن را ممکن نخواهند دانست و تتها جریان عقلانیت اسلامی میتوانند پرچم علم دینی را به دست گیرند.
برخی از تفکیکیها بنده را بجهت پذیرش وجود رابط، کافر و عده ای از فردیدیها به خاطر دفاع از مبانی اسلامی، کلامی و اهل جدل و گروهی از روشنفکران بدلیل دفاع از علم دینی، آخوند حکومتی مینامند؛ هر چه میخواهند بگویند همه این حرفها و این کمترین که طرفدار حکمت اسلامی است فدای یک تار موی ولیمان.
دیدگاه حجتالاسلام والمسلمین پارسانیا درباره رابطه علم و دین
در ابتدای نشست تخصصی «روششناسی تولید علم دینی» حجت الاسلام والمسلمین حمید پارسانیا رابطه علم و دین از جهت دینی بودن و غیردینی را مطرح کرد و بیان داشت: این رابطه بستگی به تعریف علم دارد چرا که تعریف دین نزد مکاتب جامعه شناسی متفاوت است و نوع تعریف از دین باعث تغییر در نوع رابطه دین و علم می شود برای مثال تعریف پست مدرن ها از علم، انباشته ای از یکسری بنیان های ارزشی در دین است و علم سرشار از این هویت ها است و اگر این هویت دینی باشد علم هم دینی می شود و از نگاه پوزیتویستی علم هویت مستقلی دارد و ابزار علم در این مکتب، حس و آزمون پذیری است و رابطه علم و دین رابطه ای بیرونی است.
وی افزود: از دیدگاه فیلسوفان مسلمان، اعم از مشایی، اشراقی و یا صدرایی برخلاف تفسیری که پوزیتویستها از علم تجربی دارند، علم تجربی علمی خودبسنده از طریق حس و آزمون نیست، بلکه علم تجربی همواره به لحاظ ساختار درونی خود نیازمند گزارههایی غیرتجربی است، فیلسوفان مسلمان در شناخت نیاز دانش و علم تجربی به معرفتهای غیرتجربی با فیلسوفان پست مدرن مشترک اند. در صورتی که از نگاه بنده، علم مطلقا نه دینی و نه غیردینی است. البته علم می تواند موضوعش دین باشد. علم برحسب ذاتی، نه دینی و نه غیردینی است.
علم به دین غیر از علم دینی است؟ ابتدا باید دین را تعریف کنیم. دین «در معنای عام، شیوه زندگی انسان است. اما دین حق، شیوه زندگی مطابق با اراده تشریعی خدا می باشد» علم به خدا علم به دین نیست. علم به اینکه چه کاری انجام دهیم این علم به دین است برای دیندار بودن برخی امور لازم است یعنی بدون معرفت خدا نمی توان دیندار شد. دین را با علم می شناسیم اما علم به دین به تنهایی دیانت نیست. دیانت رفتار مطابق اراده خداست. ظرف تحقق دین عمل و اراده انسان است. به طور کلی «دین علم نیست و علم دین نیست» دین حوزه عمل انسان است. علم ما برخی مواقع به سمت دین است و برخی مواقع به سمت غیردینی است و سمت غیردینی گاهی مقدمات دین دار شدن است و گاهی مخالف با دین دار شدن است وقتی دین میگوید اموری را فرانگیریم و ما فرا می گیریم اینجا داریم شرک می ورزیم.
حجت الاسلام پارسانیا با بیان اینکه علم برحسب ذات خود به دینی و غیردینی بودن تقسیم نمی شود، افزود: به لحاظ تجویزی میتوانیم علم را دینی تفسیر کنیم یعنی فراگیری برخی امور برای انسان واجب، مکروه، حرام، مستحب و… می شود و ما فراگیری امر حرام را غیردینی و فراگیری امور واجب را، دینی می دانیم. علم چیزی است که ما با آن دین را می شناسیم بدون علم نمی توانیم دین دار باشیم. علم با ابزارهایی از قبیل «وحی، نقل، وحی، حس و…» دین را می شناسد برای مثال پیامبر (ص) با وحی دین را شناخت و ما دین را با نقل میشناسیم.
ملاک های تفکیک علم دینی از علم غیردینی
ملاک اول به لحاظ موضوع است؛ یعنی اگر موضوع یک علم دین باشد، علم دینی خوانده میشود. مثلاً اگر موضوع یک علم، شناخت خدا و افعال و اقوال او باشد، آن علم به لحاظ موضوع، دینی است؛ یا اگر موضوع علوم انسانی، حوزه تجویزهای خداوند مانند فقه باشد، این علم دینی است. به لحاظ تاریخی«اگوست کنت» این موضوع را بیان کرد و معتقد بود که بشر در دوران اولیه علمش دینی است چون همه عالم را خدایان و افعال خداوند می داند ولی بشر مدرن علمش غیردینی است؛ چون موضوعش خدایان نیست و موضوع آن عالمی است که خالی از اعتقادات الهی است.
ملاک بعدی؛ از حیث «روش شناسی» است. روش متأثر از ابزارهایی است که برای کسب علم و معرفت معتبر میدانیم. مثلاً پوزیتیویستها، فقط ابزار حس را میپذیرند و حال این که ما معتقدیم دانش علمی، به دانش تجربی محدود نیست و معرفت عقلی و وحی نیز معرفت علمی است. در روش پوزیتیویستی، حتی خیلی از معارف ارزشی نیز از دایره علم خارج میشوند؛ چون روش و ابزار پوزیتیوست فقط حس است.
ملاک سوم بررسی علم از حیث «تجویزی بودن»می باشد. یعنی علمی که دین، فراگرفتن آن را واجب، جایز یا مستحب میداند میتواند علم دینی خوانده شود و در مقابل، علمی که خداوند آموختن آن را حرام میداند غیردینی است.
ملاک آخر برای دینی یا غیردینی بودن علم، متافیزیک آن علم است. پوزیتیویستها در نیمه اول قرن بیستم معتقد بودند که علم، متافیزیک ندارد. پستمدرنها به این رسیدند که علم، محصول پارادایمهاست و در عینحال، پارادایم غیرعلمی است. اما متافیزیک، شناختی است که دین متوقف بر آن است. در عقلانیت مدرن بحثهای صرفاً عقلی را فلسفه میگویند؛ به همین سبب با فلسفه متافیزیکی اسلامی فرق دارد.
در نگاه ما اصول موضوعه از گزارههای علم تجربی نیست و در فلسفه الهی ریشه دارند. البته خود فلسفه، علم است و نسبت آن با علوم تجربی بسیار حیاتی است، طوری که دینی یا غیردینی بودن علم بر اساس تعریف آن علم از متافیزیک مشخص میشود. مثلاً تعریف ما از علیت که یک مسأله متافیزیکی است، در تحلیلهای بعدی ما از علوم انسانی کاملاً اثرگذار است؛ یعنی اگر یک مقدمه تجربی را در دست دو فرد قرار بدهیم که یکی معتقد به متافیزیک الهی باشد و دیگری معتقد به متافیزیک الهی نباشد، دو نتیجه متفاوت میگیرند.
علم دینی؛ علمی است که عالم را می شناسد و اگر از متافیزیک الهی برخوردار باشد آنگاه علم دینی است.
نکته آخر این است که باید توجه داشته باشیم که صرف اینکه دانشمندی بی دین بود دلیل بر این نیست که علمش هم غیردینی است و صرف اینکه دانشمند مسلمان بود دلیل بر این نیست که علمش نیز دینی باشد./۸۷۶/ت۳۰۳/س