واکاوی تاریخی چرایی تهاجم فرهنگی غرب
به گزارش سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، تهاجم فرهنگی فرآیند یکطرفه، غیرداوطلبانه و سلطهگرانهی میان دو فرهنگ است که با اهداف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و حتی نظامی صورت میپذیرد. در این فرآیند، معرفی، انتقال و جایگزینی ارزشها در تهاجم فرهنگی خاصیتی تحمیلی دارد.
در واقع در تبادل فرهنگی، هدف بهروز کردن و کامل کردن فرهنگ ملی است، ولی در «تهاجم فرهنگی» هدف ریشهکن کردن و از بین بردن فرهنگ ملی است. در این فرآیند، استحالهی فرهنگی کشور مورد نظر، هدف اصلی قرار میگیرد. با تأمین این هدف، استیلا و استعماری که در سدههای پیشین با ابزاری سختافزاری صورت میگرفت تأمین میشود و باقیماندهی راه را نیروهای مستحیلشده در فرهنگ بیگانه، تکمیل مینمایند.
همین امر موجب اهمیت موضوع تهاجم فرهنگی برای کشورهای توسعهنیافته میگردد و توجه به این امر موضوع «جنگ نرم» را صاحب اهمیت بیشتری مینمایاند. در این میان، در دو سطح داخلی و بیرونی میتوان عوامل مؤثری را یافت که تمرکز بر آن میتواند سیاستگذاریهای فرهنگی را از دامنهی تأثیر افزونی برخوردار نماید.
عوامل خارجی
تهاجم از سنخ مشارکت طرفینی است، ولی در کاربرد رایج، به معنای هجوم یکطرفه آمده است. در این هجوم یکطرفه، عامل یا عوامل بیرونی از اهمیت بسیاری برخوردار هستند. این عوامل بیشتر برونزا هستند و در شکلگیری وضعیت تهاجم نقش مثبتی دارند. نمودهای تهاجم فرهنگی پس از پایان جنگ تحمیلی و شروع بازسازی در جمهوری اسلامی ایران ملموس و عینی گردید.
فروپاشی شوروی، شکلگیری نظام تکقطبی و تشدید فرآیند جهانی شدن از عوامل خارجی بودند که موجب تشدید این تهاجم گردید. پس از فروریختن نظام دوقطبی، با تغییر ماهیت روابط و نظام بینالملل، استعمار نیز مفهومی نوین یافت. در این تغییر ماهیت، آنچه به مرکز فحوای این مفهوم وارد شد فرهنگ بود که منجر به افزایش مختصات نرمافزارانهی این مقابله گردید. بدین ترتیب، استعمار خاصیتی فرهنگی یافت.
تغییر در ماهیت نظام بینالملل و به ویژه نظام نوینی که در پی جهانی شدن به تقلیل و کمرنگ شدن مرزها و تمایزها میاندیشید تسهیلکنندهی این تهاجم بود. در این عرصه نقش تحولات عظیم تکنولوژی، راه را برای استعمار نوین فرهنگی هموار ساخت.
در چنین شرایطی، تکنولوژیهای جدید ارتباطی، مانند ماهواره، موجب سست شدن قدرتهای محلی و ملی و در مقابل، تحکیم قدرت و نفوذ مرکز بزرگ سرمایهداری در عرصهی فرهنگ و اقتصاد شدند و حاکمیت ملی کشورها را به چالش کشیدند. از این پس، تهدید نوینی پیش روی امنیت ملی کشورها ظاهر گردید. بدین ترتیب، آنچه موجب ایجاد پیدایش دغدغهی نوین تهاجم فرهنگی برای کشورهایی چون ایران گردید، ورود وسایل ارتباطی نوین و تکنولوژیکی بود که ابزاری در جهت تهاجم فرهنگی تلقی گردید.
بدین ترتیب، استعمارگران به این نتیجه رسیدهاند که بهترین راه نفوذ در سایر کشورها، نفوذ در فرهنگ آنان و استحالهی درونی آنهاست. آنان میخواهند ارزشهای مورد پسند خود را ارزشهای مترقی جلوه دهند و جایگزین معیارهای بومی و فطری ملتها سازند و از این راه، بدون هیچ دغدغهای، به آیندهی منافع خود در این کشورها مطمئن باشند. در مجموع، این اقدامات در دهههای اخیر و به خصوص پس از فروپاشی شوروی، مبنای فعالیتهای سازمانیافتهای گسترده قرار گرفته است که غرب آنها را معیارهای تمدن، رشد و توسعه معرفی می-کند، اما در فرهنگ ملتها از این اقدامات با تعابیر مختلفی یاد میشود که مفهوم مشترک آنها در تعبیر هجوم فرهنگی نهفته است.
در ایران توجه به فرآیندها و فشارهای جهانی شدن در دوران ریاستجمهوری هاشمی آغاز شد. با توجه به تغییر فضای سیاسی، اجتماعی و بینالمللی و فروپاشی شوروی و بلوک شرق، پیروزی گفتمان بازار آزاد تسهیل شد. توصیهی نهادهای بینالمللی همچون «صندوق بینالمللی پول» و «بانک جهانی» در این رابطه و نیز تجربهی کشورهایی چون چین و ترکیه در دههی 1980 میلادی، که با شعار «اول اقتصاد و بعد دموکراسی» الگوی توسعهی خود را پیاده کردند، مورد توجه دولت سازندگی قرار گرفت.
در همین راستا بود که سیاستهایی نظیر تعدیل ساختاری، آزادسازی اقتصادی و خصوصیسازی دنبال شد و استراتژی توسعهی صادرات اتخاذ گردید. در سال 1372 (1993 میلادی) بانک جهانی، علیرغم مخالفت آشکار ایالات متحده، با اعطای یک وام 463 میلیون دلاری به ایران برای انجام پروژههای توسعه موافقت کرد. این عوامل خارجی موجب تغییر جنگ از حالت فیزیکی و خصمانه به تهاجمی فرهنگی و نرم گردید.
عوامل داخلی
عواملی نظیر زمینهها، عناصر و ابزاری که ریشهی داخلی دارد و به صورت مستقیم یا غیرمستقیم در فرآیند تهاجم فرهنگی مؤثر عمل مینماید، در قالب عوامل داخلی قابل ارزیابی هستند. پس از انقلاب اسلامی، به دلیل جنگ تحمیلی، فضای انقلابی حاکم بر کشور تداوم داشت.
همچنین به دلیل حضور فیزیکی دشمن در جبههی جنگ، تهاجم فرهنگی در حاشیه قرار گرفت و تهاجمی فیزیکی برقرار شد. پس از پایان جنگ و تمرکز سیاستگذاران بر سازندگی و بازسازی ویرانههای جنگ تحمیلی، فضای انقلابی و حماسی جنگ به حاشیه رفت. با توجه به این امر، اگرچه امام در پیام خود به مناسبت پذیرش قطعنامهی 598 اذعان داشته بود جنگ ما جنگ عقیده است و جغرافیا و مرز نمیشناسد، اما تمرکز بر توسعه از سوی مسئولین امر، غفلت از این نبرد عقیدتی را باعث شد و موجب بروز جنگی خزنده و پنهان با ماهیتی فرهنگی گردید.
علاوه بر این، بار دیگر محور نخست پیام امام خمینی حول سازندگی کشور، تأکید بر حفظ مسیر انقلاب اسلامی بود و بر سیاست «نه شرقی، نه غربی» تأکید داشت و عدول از آن را «خیانت به اسلام و مسلمین و باعث زوال عزت و اعتبار و استقلال کشور» محسوب میکرد. از نظر امام در مسئلهی «بازسازی و سازندگی»، «شخصیتهای ردهبالای نظام و مسئولین محترم و نیروهای وفادار انقلاب و کشورمان چون گذشته هرگز قبول نمیکنند که نیل به این هدف به... وابستگی ایران اسلامی به شرق و یا غرب تمام شود.»
به اعتقاد امام، «...شرعاً بر همه واجب است که همت کنید تا آخرین رگ و ریشههای وابستگی این کشور به بیگانگان را در هر زمینهای قطع نمایند که انشاءالله خواهیم کرد...» اما آنچه در فضای رسمی و غیررسمی سیاست کشور رخ داد، سوای محورهای مورد تأکید امام خمینی بود. این امر به تدریج با تغییر محتوای شعارهای جهانی نظیر «نجات مستضعفان عالم»، «مبارزه با سرمایهداری جهانی»، «صدور انقلاب»، « فقرستیزی» و «نابودی استکبار» و تبدیل به شعارهایی چون «بازسازی ویرانههای جنگ»، «اشتغالزایی»، «تنشزدایی»، «توسعهی اقتصادی»، «حمایت از سرمایهگذاران» و «ایجاد امنیت سرمایه» بیشتر نمود یافت.
عامل بعدی که در تهاجم فرهنگی به مثابهی کاتالیزور عمل کرد تقلیل معنایی فرهنگ بود. در حالی که فرهنگ مجموعهای از آگاهیها و رفتارهای فنی، اقتصادی، آیینی، مذهبی و اجتماعی است که جامعهی انسانی معینی را مشخص میکند، اما آنچه به عنوان تعریف از فرهنگ در اذهان مدیران وقت موجود بود یک ارزش به مفهومی ساده بود. همین امر موجب شد تا در نگاه تقلیلگرایانهی آنها، تحول فرهنگی به مثابهی یک تهدید تلقی نگردد. همچنین تمرکز بر توسعهی اقتصادی موجب تعریف و تدوین برنامههای تکبعدی اقتصادی گردید و غفلت از حوزهی فرهنگ را موجب شد.
همچنین با توجه به ماهیت توسعهی تمرکزگرایانهی سازندگی در دوران حکومت سازندگی، ابتکار تقلیل حجم دستگاه اداری و ادغام وزارتخانهها موجب پیچیدگی فرآیند تصمیمگیری و هدر رفتن انرژی و کاهش ظرفیتهای کشور در حوزهی فرهنگ گردید. نگاه بروکراتیک دولت به این مقوله مانع درک کامل از حوزهی فرهنگ و حاکمیت نگاه ابزارگرایانه بر این مقوله شد. این امر موجب گردید تا حتی این ظرفیتها در اختیار تهاجم و در سطحی پایینتر، تسهیلکنندهی آن مطرح گردد.
افزون بر اینها، در فرآیند توسعه، ردپای مجلات و نشریاتی هویدا شد که تریبون روشنفکری بود. این مجلات که ناقد برنامههای دولت بودند، خود محلی برای ترویج ارزشهای غربی به شمار میرفتند و عرصهای در جهت رواج برنامههای غربی گردیدند. نشریاتی همچون «کیان» و «آیین» از جملهی این نشریات بودند. نقد روحانیت و نگاه حداکثری به دین در این رسانهها از جمله موضوعاتی بود که تکرار میگردید و باعث واکنش نخبگان مذهبی میشد. آنها این امر را پیامد برنامههای باز فرهنگی دولت میدانستند و به مخالفت با نخبگان سیاسی میپرداختند. به تدریج این مطالب تحت چالش عمدهای چون سنت و مدرنیسم عنوان شد که همان رابطهی اسلام و دموکراسی را شامل میشود و محور نوینی از چالش را شکل میداد.
تحلیل سیر تحول «تهاجم فرهنگی»
با توجه به فرآیندی که تهاجم فرهنگی در طی سالهای تولد و رشد معنایی خود داشته است، از ظاهر افراد به سوی روحیات و خلقیات افراد سیر کرده است. چرایی این تحول را باید در دو بُعد مادی و معنوی فرهنگ جستوجو کرد. فرهنگ مادی عبارت است از تمامی آنچه عینی و ملموس است، مانند آثار هنری، دستاوردهای صنعتی، بناهای تاریخی، خط، موسیقی و فرهنگ معنوی یا غیرمادی عبارت از عقاید و رسوم، علوم و معارف، ارزشها و اندیشهها، اخلاقیات و دانستنیهاست.
این دو بُعد فرهنگ بر یکدیگر اثرگذارند. فرهنگ مادی بر فرهنگ معنوی تأثیر میگذارد. برای مثال، وارد شدن و جای گرفتن یک تکنولوژی جدید که در شمار فرهنگ مادی است، به دنبال آن ارزشهای جدیدی را با خود خواهد آورد و ارزشهایی را نیز متزلزل خواهد ساخت. همچنین فرهنگ معنوی نیز در چگونگی کاربرد یا ساخت وسایل جدید مؤثر خواهد بود؛ چنان که نوع نگرش زنان در نوع پوشش آنان نمود مییابد.
در دههی 1370 استفاده از وسایل ارتباطی همچون ویدئو و ماهواره در ایران گسترش یافت. از ابتدای این دهه، با توجه به دسترسی بیشتر مردم به این دستگاه و عدم توانایی دولت در کنترل همهجانبه، مقداری از این نظارت سفت و سخت کاهش یافت. در برههای نمایندگان مجلس به دنبال تصویب قانونی بودند که استفاده از ویدئو را کاملاً منع کنند، اما تلاش عملگرایان که در جبههی هاشمی رفسنجانی بودند، در کنار فشار افکار عمومی، مانع از این مسئله شد.
همچنین در پژوهشی که در سالهای 1372 و 1373 انجام گرفت، مشخص شد که تعداد افراد دارای ویدئو در شهرستانها از 35 درصد در سال 1372 به 4/41 درصد در سال 1373 افزایش پیدا کرده است. همین امر موجب شد تا مسئولان وقت وزارت ارشاد، برای جلوگیری از تأثیر مخرب فیلمهای ویدئویی غیرمجاز، دست به انتشار فیلمهای ویدئویی ایرانی و خارجی و تأسیس فروشگاههای عرضهی محصولات فرهنگی (ویدئوکلوپها) بزنند که تحت نظارت آنها بود. با این حال، در نمونهگیری که در سال 1373 بین 50 ویدئوکلوپ تازهتأسیس در نقاط مختلف تهران انجام شد، مشخص گردید که «مشتریان آنها بیشتر فیلمهای خارجی را کرایه میکنند و فیلمهای مذهبی و آموزش قرآن مشتری چندانی نداشته و در نتیجه سود مالی در پی ندارد.»
از سویی دیگر، ایجاد سایتهای مستهجن و ضداخلاقی نیز میتواند نمونهای از تأثیر همان روحیهی ضداخلاقی در ساخت و ایجاد این اطلاعات غیراخلاقی باشد. همین امر نیز موجب تأکید مقام معظم رهبری بر تهاجم فرهنگی در قالب واژگان گونهگونی چون «ناتوی فرهنگی»، »شبیخون فرهنگی» و «قتل عام فرهنگی» گردید که شدت و حدت این تهاجم را خاطر نشان میسازد./۸۷۶/د۱۰۱/س
پینوشتها
مسعود خرم، هویت، تهران، مؤسسهی فرهنگی انتشارات حیان، 1378، ص 15.
احمد موثقی، نوسازی و اصلاحات در ایران (از اندیشه تا عمل)، تهران، قومس، 1385، ص 284.
محسن میلانی، شکلگیری انقلاب اسلامی از سلطنت پهلوی تا جمهوری اسلامی، ترجمهی مجتبی عطارزاده، تهران، گام نو، 1383، ص 410.
امام خمینی، صحیفهی امام، ج 21 ، تهران، مؤسسهی تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ سوم، ج 21، 1379، ص 405.
عباس شادلو، تکثرگرایی در جریان اسلامی: ناگفتههای تاریخی از علل پیدایش جریان راست و چپ مذهبی (80-1360)، تهران، وزراء، 1386، ص 206 و 207.
میشل پانوف و میشل پرون، فرهنگ مردمشناسی، ترجمهی علیاصغر عسکری خانقاه، تهران، ویس، 1368، ص 1.
محمود روحالامینی، زمینههای فرهنگشناسی، پویایی و پذیرش، تهران، عطار، 1372، ص 24.
همان، ص 110.
نیکی کدی، نتایج انقلاب ایران، ترجمهی مهدی حقیقتخواه، تهران، ققنوس، 1383، ص 113.
رابین رایت، آخرین انقلاب بزرگ، انقلاب و تحول در ایران، ترجمهی احمد تدین و شهین احمدی، تهران، رسا، 1382، ص 133.
فرامرز رفیعپور، توسعه و تضاد: کوششی در جهت تحلیل انقلاب اسلامی و مسائل اجتماعی ایران، تهران، شرکت سهامی انتشار، 1377، ص 262.
همان، ص 260.
اندیشکده برهان