نقش علما در آمادگی برای درک ظهور
به گزارش خبرگزاری رسا، در کتاب «ما منتظریم؛ خورشید مهدویت در منظومه فکری حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی» که به اهتمام «حسن ملایی» گردآوری شده، آمده است:
سرنوشت حتمی عبارت است از اینکه تمدن اسلامی یک بار دیگر بر مجموعه عظیمی از دنیا، پرتو خود را بگستراند، نَه به معنای اینکه لزوما نظام سیاسی اسلامی در نقاط دیگر جهان هم قبل از عصر ظهور گسترش پیدا کند، نَه. معنایش این نیست، بلکه تمدن بر اساس یک فکر جدید، یک حرف جدید، یک نگاه جدید به مسایل بشر و مسایل انسانیت و علاج دردهای انسانیت است، یک زبان نویی است که دل های نسل های نو انسان و قشرهای محروم جوامع گوناگون، آن زبان را می فهمند و درک می کنند. به معنای رساندن یک پیام است به دل ها، تا به تدریج در میان جوامع مختلف گسترش و رشد پیدا کند.
این امری است که شدنی است. با وضعی که امروز من در کشورمان مشاهده می کنم، با ریشه های عمیقی که تفکر اسلامی در کشور ما دارد، با حرکت بسیار وسیع و گسترده ای که از اول انقلاب در راه تعمیق این اندیشه آغاز شده است و امروز به جاهای خوبی هم رسیده است، به نظر می رسد که این آینده برای نظام اسلامی، یک آینده قطعی و اجتناب ناپذیر است ... نقش آفرینان اصلی در این عرصه چه کسانی هستند؟ ما می خواهیم ببینیم روحانیت در این میان کجا قرار دارد و شما طلاب جوان و فضلای جوان- کسانی که نقد ارزشمند جوانی خود را برداشتید و به این حوزه آوردید- می خواهید این سرمایه را برای چه و در کجا مصرف کنید؟ نقش آفرینان اصلی در اینجا چه کسانی هستند؟
اولا باید معلوم باشد که این حرکت عظیم نظام اسلامی و حرکت به سمت آن آینده آرمانی- که ایجاد تمدن اسلامی است؛ یعنی تمدنی که در آن، علم همراه با اخلاق است؛ پرداختن به مادیات، همراه با معنویت و دین است و قدرت سیاسی، همراه با عدالت است- یک حرکت تدریجی است. البته پُرهیجان است؛ اما هر کس بداند چه کار می کند. هر قدمی که برمی دارد، برای او هیجان انگیز است، اما این کار عظیم و ماندگار تاریخی، این کاری که سر و کارش با نسل ها و قرن ها است، این را نباید با کارهای دفعی، جزئی و شعاری اشتباه کرد. این کاری است که باید گام به گام، هر گامی محکم تر از گام قبل، با نگاه دقیق نسبت به هر قدمی که بر می داریم و با دید نافذ نسبت به مسیری که طی می کنیم، همراه باشد.
برای ایجاد یک تمدن اسلامی- مانند هر تمدن دیگر- دو عنصر اساسی لازم است: یکی تولید فکر، یکی پرورش انسان. فکر اسلامی مثل یک دریای عمیق است؛ یک اقیانوس است. هر کس که لب اقیانوس رفت، نمی تواند ادعا کند که اقیانوس را شناخته است. هر کس هم که نزدیک ساحل پیش رفت و یا چند متری در آب در یک نقطه فرو رفت، نمی تواند بگوید اقیانوس را شناخته است. سیر در این اقیانوس عظیم و رسیدن به اعماق و کشف آن- که از کتاب و سنت همه اینها استفاده می شود، کاری است که همگان باید بکنند، کاری است که در طول زمان باید انجام گیرد.
تولید فکر در هر زمانی متناسب با نیاز آن زمان از این اقیانوس عظیم معارف ممکن است. یک روزی حرف های مرحوم شهید مطهری که مطرح می شد، به گوش بعضی ناآشنا می آمد. حرف های شهید مطهری، حرف های دین بود، حرف های قرآن بود؛ حرف های اسلامی بود، اما بسیاری از کسانی که با دین و قرآن و اسلام هم سر و کار داشتند، با آن حرف ها آشنایی نداشتند! در همه زمان ها این امکان برای متفکران آگاه، قرآن شناسان، حدیث شناسان، آشنایان با شیوه استنباط از قرآن و حدیث، آشنایان با معارف اسلامی و مطالبی که در قرآن و در حدیث اسلامی و در سنت اسلامی هست، وجود دارد که اگر به نیاز زمانه آشنا باشد، سوال زمانه را بدانند، درخواست بشریت را بدانند، می توانند سخن روز را از معارف اسلامی بیرون بیاورند، حرف نو همیشه وجود دارد؛ تولید فکر، تولید اندیشه راهنما و راهگشا برای بشریت.
شرط دوم، پرورش انسان است. حال در آنجایی که فکر و انسان باید تولید شود، ببینید نقش آفرینان چه کسانی هستند. این نقش آفرینان کسانی هستند که باید بتوانند افکار را هدایت کنند. این یک بُعد قضیه است. چون این راه جز با پای ایمان و عشق طی شدنی نیست، باید کسانی باشند که بتوانند روح ایمان را در انسان ها پرورش دهند.
بدون شک مدیران جامعه جزو نقش آفرینان اند؛ سیاستمداران جزو نقش آفرینان اند، متفکران و روشنفکران جزو نقش آفرینان اند، آحاد مردم هر کدام به نحوی می توانند درخور استعداد خود نقش آفرینی کنند، اما نقش علمای دین، نقش کسانی که در راه پرورش ایمان مردم از روش دین استفاده می کنند، یک نقش یگانه است.
نقش آفرینی را به علمای دین منحصر نمی کنیم، اما جایگاه نقش آفرینی علمای دین را از همه جایگاه های دیگر برجسته تر می بینیم، به این دلیل روشن که در این راه، اندیشه دینی و ایمان دینی برای انسان ها لازم است، تولید فکر اسلامی برای این راه ضروری و لازم است و اگر علمای دین سر صحنه نباشند، دیگری نمی تواند این کار را انجام دهد. البته عالم دین با آن شرایطی که نیاز به آن شرایط هست، ای بسا نتواند این نقش را ایفا کند، او هم اگر این شرایط را نداشته باشد، نخواهد توانست؛ که حالا من بعد در دنباله عرایضم مطالبی در این زمینه هم عرض خواهم کرد. البته در آحاد مردم هم نقش آفرینی دینی هست؛ از راه امر به معروف و نهی از منکر، از راه آماده سازی خود برای اینکه در یک جایگاه نقش آفرین قرار گیرند.
وقتی نگاه می کنیم، حوزه روحانیت و علمای دین، اگر با آن تربیت درست و در آن مدارج لازم پرورش پیدا کنند، نقش شان نقش یگانه است؛ لذا امام بزرگوار ما الگویی برای علمای دین شد. اگر امام نمی بود، اگر نفس گرم او و منطق نیرومند و استوار او و ایستادگی او در این راه نمی بود و نمی توانست مجموعه و منظومه عظیمی از علمای دین را در این راه به حرکت بیندازد، یقینا این حرکت عظیم ملت ایران اتفاق نمی افتاد. هیچ حزب سیاسی، هیچ رجل سیاسی، هیچ رجل دانشگاهی، هیچ آدم اجتماعی معروف و محبوب و امکان نداشت بتواند این اقیانوس عظیم ملت ایران را این طور به تلاطم بیندازد و مردم را به خیابان ها بکشاند.
این فقط روحانیت بود و پیشوایی امام بزرگوار ما با خصوصیاتی که او داشت؛ که اگر این خصوصیات را آن شخصیت عظیم هم نمی داشت، باز این کار به این آسانی ها ممکن نبود. این نقش یک روحانی است که شرایط لازم را دارد و در زمان متناسب ظهور و بروز می کند و این طور عظیم نقش آفرینی او در تاریخ و در جهان روشن و مسجل می شود. این وضعیت روحانیت است، پس جایگاه روحانیت این است.
طلبه جوان وقتی که وارد حوزه علمیه می شود و درس حوزه را می خواند و برنامه حوزه را عمل می کند، چشم اش به این است که بتواند در این حرکت عظیم مردمی نقش بیافریند؛ نه لزوما نقشی همانند نقش امام؛ نقش های آگاهی بخش و هدایت کننده مثل نقش پیامبران. آن قدر آدم سازی و پرورش انسان های والا و با ایمان مهم است که اگر یک روحانی همت خود را صرف کند و در طول زمان بتواند تعدادی انسان مناسب و استوار را بسازد، کار بزرگی را انجام داده است.
طلبه جوان و فاضل جوان به فکر آن است که در این حرکت عظیم مردمی، در این خط مستقیمی که نظام الهی و اسلامی به سمت آن سرانجام بسیار درخشان و بزرگ خود حرکت می کند، بتواند نقش ایفا کند و این حرکت را حتمیت و تسهیل ببخشد، البته امروز نظام اسلامی با چالش های بزرگی مواجه است. اگر این چالش ها شناخته نشود، اگر معاوضه دانسته نشود- چه معاوضه های ممکن، چه معاوضه های واقع و موجود، نمی توان درست نقش ایفا کرد، نمی شود واقعیت را فهمید و با آن مواجه شد.(1)
__________________________
پی نوشت:
1)بیانات در جمع اساتید، فضلا و طلاب حوزه های علمیه قم در مدرسه فیضیه، 14/7/1379
/۹۶۹//۱۰۲/خ
منبع: شبستان