مرده سوزی؛ نسخه سوخته عرفان هندویی + ۱۸
به گزارش سرویس فرهنگی اجتماعی خبرگزاری رسا، بعد از جلسه با حجت الاسلام مهدوی، نماینده رهبر معظم انقلاب در هندوستان و در شرایطی که جلوی در ورودی «خانه فرهنگ ایران» منتظر ایستاده بودیم تا ریکشا بگیریم و به منزل بازگردیم، ماشین تویوتای زیبایی جلوی پایمان ترمز کرد. خوب که دقت کردیم دیدیم حجت الاسلام صالح، پشت فرمان نشسته است. تعارف کرد و قبول کردیم. داشتیم در دهلی چرخ می زدیم که یکی از دوستان پیشنهاد دیدن مراسم مرده سوزی را مطرح کرد. دکتر صالح هم پذیرفت و گفت اتفاقا میانه ی مسیر ماست!
به خیابان محل مورد نظر که رسیدیم، آقای صالح به پرندگانی که در هوا پرواز می کردند اشاره کرد و گفت: اینها دقیقا بالای سر همان جایی که مرده می سوزانند پرواز می کنند! عجیب بود! شاید این پرنده ها هم داشتند بی تابی خود را از این دنیای فانی نشان می دادند؛ دنیایی که با همه ی زرق و برقش به چند تکه چوب و آتش و دود و خاکستر ختم می شود و تمام!
حیاط نسبتا بزرگی داشت و تا چشم کار می کرد درخت و سبزه و زیبایی بود. مثل همه هندوستان!
حجت الاسلام صالح ماشین را پارک کرد و پشت سرش به راه افتادیم. با عبور از یک سالن بزرگ به محوطه اصلی رسیدیم. سه ردیف هفت تایی، مستطیل بزرگ ساخته بودند که هر کدام برای یک جنازه بود. جنازه ها را داخل این مستطیل ها میان انبوهی از چوب پنهان می کردند و می سوزاندند. دکتر صالح می گفت: چند دقیقه ابتدایی مراسم، بوی گوشت سوخته بلند می شود و تا مدتی از مصرف گوشت، صرف نظر میکنید! اما خدا را شکر وقتی ما رسیدیم دقایق ابتدایی سپری شده بود.
دو مستطیل پر بود: یکی شان مربوط به چند ساعت قبل بود و فقط خاکستری از جنازه باقی مانده بود و دیگری هنوز داشت می سوخت. یکی از دوستان، فیلم برداری می کرد. سر جنازه کاملا سوخته بود و به سختی قابل تشخیص بود. خودشان اعتقاد دارند اگر سر در حین احتراق، بترکد شخص آمرزیده شده و الا گناهکار است و مرده سوز خودش به صورت دستی این کار را می کند.
آتش به تن او و جان ما
مرده ای که ما بالای سرش ایستاده بودیم، سر سالمی داشت و طبق اعتقادشان این نشان دهنده ی کارنامه ی پر گناهش بود. دورش چرخی زدیم تا این که توجه مان به پایش جلب شد. کف دو پایش اندکی از میان چوب ها بیرون زده بود. یکی از همراهان، نمی توانست این صحنه را ببیند و سریع محل را ترک کرد. من هم به زور جلوی خودم را گرفتم. احساس عجیبی بود. هم حالت تهوع به آدم دست می داد و هم می خواستی فریاد بزنی و گریه کنی! ضعفِ تنِ رنجور انسان را در برابر آتش آنجا می توانستی ببینی و یاد این فراز دعای کمیل بیفتی «یا رَبِّ ارحَم ضَعفَ بَدَنی وَ رِقَّةَ جِلدی و دِقَّةَ عَظمِی – خدایا به ضعف تن و نازکی پوست و ظریفی استخوانم رحم کن» خیلی صحنه عجیبی بود!
هُرم آتش توی صورتت می خورد و با چشم خود می دیدی چه بر سر جسمی که تا چند ساعت پیش، انسان زنده بود می آورد! به دوستی که فیلم برداری می کرد پیشنهاد دادم بعدا روی این قسمت از فیلم، تلاوت آیه «كُلَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْنَاهُمْ جُلُودًا غَيْرَهَا لِيَذُوقُوا الْعَذَابَ – نساء، 56» را کار کند. هنوز جمله ام را تمام نکرده بودم که سر و کله ی مرده سوز پیدا شد و گفت حق فیلم برداری ندارید! خلاصه پیشنهادم در نطفه خفه شد! دکتر صالح می گفت: مرده سوزی، شیوه ی مدرن هم دارد که با برق فشار قوی انجام می گیرد و این دود و آلودگی را ندارد.
البته خود هندوها برای این کار، فلسفه ای دارند. ظاهرا معتقدند تنها چیزی که از انسان باقی مانده و متعلق به عالم مادی فانی است، همین تن دنیایی است و باید سوزانده شود تا فنای انسان کامل شود. هر چند چون ما در عرفان اسلامی و تعالیم اهل بیت طاهرین(ع)، نسخه عقلانی تر، مترقی تر و کارآمدتری را دیده ایم، این چیزها کمتر به چشم مان می آید./918/ز۵۰۳/س
علی بهاری