رسانههای آزاد یا رسانههای عامل قدرت؟!
به گزارش خبرگزاری رسا، جمال خاشقچی، روزنامهنگار عربستانی که ماجرای ورود او به کنسولگری سعودی در ترکیه و ناپدید شدنش هیاهوی زیادی برانگیخت، در دو هفته اخیر تیتر اول خبرها بود و افراد زیادی به اظهارنظر در مورد این موضوع پرداختند، از جمله علی مطهری که در مطلبی با عنوان «معجزه رسانه» در روزنامه اعتماد نوشته است این ماجرا بیشتر از هرچیز قدرت رسانههای آزاد را به نمایش گذاشت (!) و سپس نتیجه گرفته که اگر در زمان قتلهای زنجیرهای هم رسانه آزاد بود، این ماجرا روی نمیداد و سپس در واکاوی علت این قتل آورده است: «ریشه قضیه آن است که وقتی چیزی را برای افرادی مقدس جلوه میدهند که برای حفظ آن از هر وسیلهای میتوان استفاده کرد، چنین فجایعی که موجب سرافکندگی و شرمندگی بشریت است رخ میدهد» و در انتها این جنایت را «اسباب سرشکستگی و بیآبرویی جامعه مسلمانان نزد جامعه جهانی» خوانده است.
یادداشت مطهری در عین کوتاه بودن حاوی اشتباهات آنچنان بزرگی است که برای هر خط آن میشود یک مطلب جداگانه نوشت. مثال ارتباط قتل ماحصل مافیای قدرت با جامعه مسلمانان چیست؟ یا اینکه چگونه میشود یک قتل کاملاً سیاسی را به موضوع مقدس جلوه دادن مسائل مرتبط دانست، اما بهتر است به جای بررسی موضوعاتی که اشتباه بودن آنها واضح است، ببینیم مدعای اصلی ایشان یعنی معجزه رسانه در این قضیه صحیح است؟ و آیا جمال خاشقچی به دلیل قدرت رسانهها برای دو هفته به موضوع اول خبری دنیا تبدیل شد؟
نگاهی گذرا به ابعادی که در قضیه دخالت دارد به خوبی نشان میدهد رسانهها در این ماجرا، نه معجزه بلکه اهرم دست کم پنج عامل دیگر بودهاند. قضیه خاشقچی در رسانهها اهمیت پیدا کرد، اول به دلیل مخالفان داخلی ترامپ در ایالات متحده. روابط ویژه و خاص ترامپ با پادشاهی سعودی و به خصوص قرارداد ۴۵۰ میلیارد دلاری این دو کشور سبب سرریز سرمایه هنگفتی به امریکا شد که تبدیل به برگ برنده ترامپ مقابل مخالفان گردیده بود. ترامپ از ابتدای حضور در کاخ سفید همواره مورد حمله منتقدانی بوده که رسانههای قدرتمندی در اختیار دارند و از کوچکترین مسائل برای ایجاد ابزاری جهت مخالفت با او نمیگذرند. قتل یک روزنامهنگار توسط دولت متحد ترامپ موضوعی نبود که این مخالفان بخواهند آن را از دست بدهند.
عامل دوم اهمیت قتل، مکان وقوع آن یعنی کنسولگری عربستان به عنوان یک مکان رسمی دولتی بود چراکه اماکن دیپلماتیک دارای قواعد خاصی در حقوق بینالملل هستند. این مکان دیپلماتیک از قضا کنسولگری سعودی در ترکیه بود؛ کشوری که اخیراً در بحران رابطه با امریکای ترامپ بود و ترکیه سومین دلیل اهمیت یافتن این ماجرا شد، چون حالا اردوغان هم ابزاری پیدا کرده بود که به وسیله آن بتواند همزمان از ترامپ و بنسلمان امتیاز بگیرد.
عامل چهارم اخباری بود که از قتل فجیع همراه با شکنجه و قطعه قطعه کردن جسد جمال خاشقچی به بیرون درز پیدا کرد و در نهایت پنجمین عامل این بود که جمال خاشقچی ستوننویس مهمترین روزنامه پایتخت امریکا یعنی واشنگتن پست بوده است.
عوامل دیگری نیز در این واقعه نقش مهمی دارند مثل اهمیت نفت عربستان در بازار که هرگونه تغییر در رابطه امریکا و سعودی میتوانست آن را دچار بحران کند یا اجلاس قریبالوقع سرمایه گذاری در عربستان که فرصتی بود برای اعلام مخالفت با عدم حضور، اما تا همین جا هم میشود فهمید که تحلیل مطهری که رسانهها را عامل اهمیت یافتن این موضوع دانسته، چقدر منطبق بر واقع است، به خصوص اگر نگاهی به اطراف بیندازیم و ببینیم که همین رسانهها مدتها درباره جنایات فجیع سعودی در یمن یا کشتار هفتگی معترضان در مرز رژیم صهیونیستی سکوت کردهاند یا حتی در موارد متعدد مدافع این جنایات بودهاند.
اشتباه بعدی علی مطهری اشاره به قتلهای زنجیرهای و مقایسه عجیب این مورد با موضوع جمال خاشقچی است. به صراحت و بدون ذرهای لکنت زبان باید گفت: صرف هرگونه مقایسه بین پادشاهی عربستان سعودی و ایران اهانت به مردان و زنان مبارزی است که از نهضت مشروطه تا پیروزی انقلاب و بعد از آن تاکنون در تلاش برای پیشرفت ایرانمان بودهاند. کسانی که حاصل تلاش و خونبهای آنان قانون اساسی، صندوق آرا، استقلال و دهها موضوع دیگری بود که همین حالا هم برای مردمان عربستان سعودی آرزو است! مضاف بر این اگر بحث آقای مطهری رسانههای جهانی است که همیشه وجود داشتهاند. چه در دهه ۷۰ و چه اکنون، اما اگر بحث رسانههای داخلی عربستان است که ابتدا باید پرسید مطهری مشخصاً از کدام رسانه عربستان سعودی سخن میگویند؟ در سراسر ۱۹روز گذشته یک خط روایت از رسانههای عربستان سعودی نمیتوان یافت که چیزی جز حرف پادشاهان آن کشور باشد.
وقتی فرزند پادشاه انکار کرد آنها هم انکار کردند، وقتی گفت: از کنسولگری خارج شده، آنها هم عیناً همان را نقل کردند و عجیب اینکه وقتی قتل را پذیرفت آنها هم پذیرفتند، اما آنچه در ایران روی داد که البته دولت هم در آن دخیل نبود، توسط رسانههای داخلی پیگیری شد، بدون تأثیر از فشار خارجی درباره آن در محیط سیاسی کشور سخن گفتند، مسئولان راجع به آن گفتوگو کردند، در مجلس درباره آن نظر داده شد و مطابق قانون اساسی کشور با آن برخورد شد؛ چیزی که اساساً حتی حالا هم در پادشاهی سعودی وجود خارجی ندارد.
نه رسانه منتقدی هست، نه مسئول منتخب مردمی. نه مجلس نمایندگانی و نه حتی یک قانون اساسی! حال محاسبه کنید چقدر زشت است که آقای مطهری در جایگاه نایب رئیس مجلس یک کشور دارای دموکراسی چنین مقایسهای را با نظام پادشاهی انجام دهد؛ مقایسهای که یکی سندی بر وجود دموکراسی و رسانههای منتقد در ایران است و دیگری سندی بر اداره یک کشور به روش بربریت قرون وسطی.
اما چیزی که از همه اینها مهمتر است اینکه متأسفانه دنیای مطهری آنقدر کوچک است که همه مسائل بزرگ و پیچیده جهان را میخواهد با حرفهای کلیشهای و کاربردهای سطحی بسنجد. در صورتی که انتظار میرفت او از جایگاه نمایندگی مجلس به امپراطوری رسانهای مدعی آزادی در جهان اعتراض کند که چرا اینگونه عامل سرمایهداران و زورگویان شدهاند که هرچیزی را آنها بخواهند درشت میکنند و هر چیزی را نخواهند به سادگی آب خوردن از کنار آن میگذرند یا حتی مدافع آن میشوند و در انتها نتیجه میگیرند که این وضعیت عامل سرشکستگی مردمانی است که در غرب به اسم رسانههای آزاد هرکاری میخواهند با افکارشان انجام میدهند./۹۶۹/د۱۰۲/ق
منبع: روزنامه جوان