۲۸ آذر ۱۳۹۷ - ۲۱:۵۴
کد خبر: ۵۹۰۵۴۳
یادداشت؛

درآمدی بر اهمیت فرهنگ اقتصادی

یکی از عناصر اصلی در مقاوم‌سازی اقتصاد، پتانسیل لازم در فرهنگ برای ثروت نامحدود است؛ زیرا این امر مبتنی بر عقاید و نگرش‌هاست نه مبتنی بر منابع و ثروت‌های طبیعی و کمیاب که بسیاری کشور‌ها حائز آن هستند، ولی فقیر هم هستند.

به گزارش خبرگزاری رسا، شرایط فرهنگی به سبب شکل دادن به روش تفکر ملت‌ها، نقش مهمی در افزایش رشد اقتصادی و نیز تقویت مقاوم‌سازی اقتصاد و ارتقاء عدالت اجتماعی دارد. ارزش هایی همچون تأکید بر شایسته سالاری و صرفه جویی در منابع مالی نقش مهمی در مقاوم‌سازی ایفا می کنند.

شواهدی قوی دال بر این نکته وجود دارد که عوامل فرهنگی و درونی، سطح فساد را کاهش می‌دهند و آن دسته از رفتارهایی که ریشه در فساد‌های اجتماعی دارند و به نقص قواعد و ضوابط اجتماعی می‌انجامند، فساد را ترغیب می‌کنند.

یادداشت| درآمدی بر اهمیت فرهنگ اقتصادی

مبنای اقتصاد

یکی از عناصر اصلی در مقاوم‌سازی اقتصاد، پتانسیل لازم در فرهنگ برای ثروت نامحدود است؛ زیرا این امر مبتنی بر عقاید و نگرش‌هاست نه مبتنی بر منابع و ثروت‌های طبیعی و کمیاب که بسیاری کشورها حائز آن هستند ولی فقیر هم هستند.

در دنیای امروز اگر فرهنگی به جای تکیه بر فناوری و دانش پیشرفته بر عوامل و منابع طبیعی همچون جغرافیا، آب و هوا، نفت، معادن تکیه کرد وارد مرحله خطرناکی شده که سقوط در دره فقر را بر خود خریده است.

اگر ملتی بخواهد از فقر به رفاه نسبی تغییر وضعیت دهد باید بداند این تغییر بسیار سخت حاصل شده و نیازمند توانایی و ظرفیت سازی عظیم درونی و آنگاه بیرونی است و همچنین به صورت مستمر جامعه باید خود را تحلیل و در این اصلاح گری اصرار و تأکید ورزد زیرا پایه و اصل پیشرفت هر جامعه ای خود اصلاح گری آن است.

آنچه فرهنگ‌ها را غنی و واکسینه می‌کند همین خود اصلاح گری است. توجه بیش از حد به منابع طبیعی و نیز برخورداری خیالی از نیروی کار ارزان و مبهوت شدن به مزیت‌های جغرافیایی از عوامل مهم نداری و فقر هر ملتی است.



یک مقایسه

به همین دلیل برخی اندیشمندان با بررسی اطلاعات اقتصادی دو کشور غنا و کره‌جنوبی این چنین نتیجه می‌گیرند: علی رغم شباهت اقتصاد‌های دو کشور در دهه شصت میلادی، در شاخص‌هایی همچون میزان تولید سرانه ناخالص ملی و بخش‌های مهم اقتصادی مانند مواد اولیه، بخش‌های تولیدی، خدماتی، صدور مواد اولیه و دریافت کمک‌های اقتصادی مشابه، سی سال بعد کره جنوبی به یک قدرت اقتصادی تبدیل شد که چهاردهمین اقتصاد بزرگ جهان در زمینه‌های شرکت‌های فراملیتی، صادرات اتومبیل، تجهیزات الکترونیکی و دیگر تولیدات پیشرفته به شمار می‌رفت.

درآمد سرانه کره جنوبی به کشوری همچون یونان نزدیک بود ولی در غنا چنین تغییراتی هرگز رخ نداده بود. چگونه می‌توان چنین تفاوت شگرفی را در توسعه این دو کشور تبیین کرد؟ بدون شک، عوامل مختلفی در این زمینه دخالت داشته‌اند اما به نظر می‎‌رسد که فرهنگ نقش عمده را در این تبیین بر عهده دارد. کره جنوبی ارزش زیادی برای صرفه جویی، سرمایه گذاری، کار سخت، آموزش، سازمان‌ها و نظم قائل شد. ارزش‌های غنا کاملا متفاوت بودند.

 

جایگاه فرهنگ در اقتصاد

مطابق با عقیده برخی اندیشمندان از زمان جنگ جهانی دوم پیشرفت انسانی ناامید کننده و حتی دلسرد کننده بوده است. دلیلی اصلی این موضوع ناتوانی دولت‌های نهادهای توسعه در به حساب آوردن قدرت فرهنگ جهت تسریع و تسهیل توسعه بوده است. چراکه فرهنگ ریشه همه تفاوت‌هاست و در بعد ارزشی و نگرشی یک ملت را هدایت می کند.

اما فرهنگ به تنهایی کاری از پیش نمی‌برد. تجزیه و تحلیل‌های اقتصادی حاکی از آن است که ممکن است در برخی مواقع یک استدلال و دلیل خوب کافی باشد اما مشخصه‌های فرآیندهای پیچیده به ناچار چند وجهی و به هم پیوسته هستند. تعاریف و توضیحات تک بعدی کارآیی ندارند. شاهد این مطلب را می‌توان دوران بازگشت میجی به ژاپن دانست که نظریه‌ای مغایر با تئوری وابستگی است.


ژاپنی‌ها با سیستم و ظرفیت خاص خود به سراغ مدرنیزه شدن رفتند. آن‌ها به دلیل روش کارآمد حکومتی خود، درصد بالای معلومات و سوادشان، ساختار مستحکم خانوادگی‌شان، نظم و اصول اخلاقی کارشان، هویت ملی‌شان و همچنین به دلیل قدرت طلبی ذاتی‌شان آماده این کار بودند. علت اصلی این بود که ژاپنی‌ها برتری های خود را می شناختند و به همین دلیل قادر بودند تا برتری های دیگران را بشناسند.


ژاپنی ها تصمیم گرفتند پا را از کالاهای مصرفی فراتر بگذارند. اگر آنها می خواستند اقتصادی مدرن داشته باشند مجبور بودند کارهای بزرگی انجام دهند یعنی ماشین آلات، انواع موتورها، کشتی و لوکومتیو تولید کنند و راه‌آهن، بنادر و کارخانه های کشتی سازی احداث کنند.

دولت نقشی کلیدی در این زمینه ایفا کرد و به تأمین بودجه فعالیت های اکتشافی، احداث کارخانه ها و پرداخت یارانه به سرمایه گذاری های تجاری کمک های شایانی کرد. اما نکته مهم‌تر استعدادها و عزم قوی ژاپنی ها بود که آماده تغییر و تحول در سطح ملی بودند و کیفیت کار کارگران ژاپنی و توانائی‌هایشان باعث شکل گیری و تقویت کار تیمی و گروهی در این کشور گردید.

 

حس مسئولیت

یکی از علل این موضوع حس کار و مسئولیت پذیری گروهی ژاپنی ها است یعنی یک کارگر تنبل و سست نه تنها به خودش بلکه به کل خانواده اش آسیب می‌رساند یک ملت تنبل هم چنین خواهد بود. اکثر روستائیان و کارگران ژاپنی فکر نمی کردند که تحت تفکرات توکوگاوا که هرگز ایده‌ای در مورد یک ملت نداشت، چنین راهی آغاز خواهد شد.

این وظیفه اولین حکومت جدید بود یعنی مرتبط ساختن مردم و دولت به یکدیگر جهت کار و فعالیت. بخش اعظم زمان مدرسه به مطالعه اخلاقیات اختصاص داشت. در کشوری که تعالیم و مناسک مذهبی منظمی نداشت مدرسه مکانی برای تعلیم اصول اخلاقی بود.

در یکی از کتب درسی ژاپن به سال 1930 آمده بود: ساده‌ترین روش تقویت حس وطن پرستی، نظم دادن به زندگی روزمره، کمک کردن به نظم خانوادگی و انجام کامل وظایف شغلی است.

اقدامات دولتی و تعهد کامل و گروهی به مدرنیزه شدن، همراه با استفاده از اصول اخلاقی امکان ایجاد معجزه اقتصادی ژاپن را فراهم ساخت. درک عملکرد ژاپنی ها از طریق درک فرهنگی سرمایه انسانی امکان‌پذیر است.



نگرش‌های فرهنگی

تعداد بی‌شماری از اندیشمندان توسعه بر نقش ارزش‌ها و نگرش‌های فرهنگی به عنوان شرایطی که تسهیل کننده یا مانع پیشرفت هستند، تاکید و تمرکز نموده‌اند. از جمله آن‌ها می‌توان به اندیشمندانی همچون آلکسی دوکوکویل اشاره کرد، که نتیجه گرفت آنچه نظام سیاسی آمریکا را کارآمد ساخت گرایش فرهنگی به دموکراسی بود.

ماکس وبر ظهور کاپیتالیسم را یک پدیده فرهنگی می‌دانست که ریشه در مذهب دارد؛ و ادوارد بانفلد ریشه‌های فرهنگی فقر و سلطه جویی در جنوب ایتالیا را به عنوان نمونه‌ای که می‌توان از آن در تمام دنیا استفاده کرد، مورد ارزیابی قرار داده بود.

امید‌ ایزانلو؛ دانشجوی دکترای اقتصاد موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)/829/د101/س

منابع

سن، آمارتیا (1387)، فرهنگ اهمیت دارد در فرهنگ و کنش عمومی. تهران: پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی.
صالحنیا, ص. ج. (1389). نقش فرهنگ در توسعه اقتصادی. مهندسی فرهنگی, 43 و 44, 67.
کوران, ت. (1387). موانع فرهنگی توسعه اقتصادی در فرهنگ و کنش عمومی. تهران: پژوهشگاه مطالعات فرهنگی و اجتماعی.
گروندونا, م. (1383). گونهشناسی فرهنگی توسعه اقتصادی. تهران: سپهر.
لارنس و ساموئل هانتینگتون, ه. (1383). اهمیت فرهنگ. تهران: سپهر.
لاندنس, د. (1383). فرهنگ تقریبا ریشه همه تفاوتهاست در اهمیت فرهنگ. تهران: سپهر.
یونگ, ا. د. (1390). فرهنگ و اقتصاد. (س. زهره حسینزادگان, Trans.) تهران: ققنوس.
یونگ, ا. د. (1390). فرهنگ و اقتصاد در باب ارزشها، علم اقتصاد و کسب و کار بین المللی. تهران: ققنوس.

منبع: پایگاه فقه حکومتی وسائل

ارسال نظرات