احیای سیاست مبتنی بر «احترام»
به گزارش خبرگزاری رسا، حامد حاجیحیدری عضو هیأت علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران در یادداشتی نوشت:
سیاست و مناسبات اجتماعی ما، خصوصاً آنچه در تبلیغات انتخاباتی چند دوره اخیر گذشته است، به پایههای زیست اجتماعی ما آسیب زده، تا حدی که برخی را گمان بر این رفته است که آیا دموکراسی با ریخت کنونی به قدر کافی خوب هست؟ آیا در یک موازنه، بیشتر مایه رشد و نمو بوده است، یا موجب سرخوردگی و افسردگی اجتماعی؟
آقای روحانی و دوستان مدام میگویند که دوران انتخابات گذشته است، ولی بیحرمتیها و بیانصافیها، از جنس تهمت «نرده در پیادهرو» از ذهن انسانها فراموش شدنی نیست. انسانها خاطره دارند و چه بخواهند و چه نخواهند، فراموش نمیکنند.
نمیتوان به مردم بیاحترامی کرد و توقع داشت که از روز پس انتخابات، با مهربانی و مؤثر، در روندهای سیاسی مشارکت داشته باشند. دل، همراهی نمیکند. رفتار فارغ از «احترام» به همدلی و همسازی آسیب میزند. قطعاً، این، یکی از دلایل رکود و افسردگی در فضای سیاسی وطن ماست؛ دموکراسی کثرتگرا بیش از حد خشن است و اینطور که از خرداد هفتاد و شش به بعد متداول شده، با فطرت انسانی سازگاری ندارد.
مطلب اول: یک دیدگاه پر نفوذ در جامعهشناسی امروز، «هسته بنیادین جامعه» را بیش از هر چیز دیگر، «احترام» (recognition) میداند. از این دیدگاه، تا «احترام» پدیدار نشود، «عشق» و «خانواده» و «توحید» و «پرستش» و «عدالت» و «پراکسیس» و هر چیز دیگری که تاکنون هسته بنیادین زیست اجتماعی تلقی شده است، مجال وقوع نمییابد.
مطلب دوم: یک دلالت ضمنی چنین برداشتی از زیربنای جامعه آن است که اگر به هر دلیل، قدر مطلق «احترام» در یک جامعه کم شود، اگر «احترام» نگذاشتن به عادت معهود افراد جامعه تبدیل شود، پایههای جامعه به سستی میرود. در یک قاعده کلی، و ضمن اجتناب از محافظهکاری، بدون توجه چندان به این که به چه چیزی احترام گذاشته میشود، اگر عزل احترام از چیزهایی منجر به احترام به چیزهای دیگر نشود، و اگر «قدر مطلق» احترام کاهش یابد، آنگاه پایههای زندگی اجتماعی به لرزش در میآید.
اگر رفته رفته احترام گذاشتن لوسبازی و محافظهکاری لقب بگیرد، و بیاحترامی به غلط عنوان مکرم «صراحت» به خود بگیرد، آنگاه پایههای جامعه سست و شل میشود.
در مقاطع گوناگون تاریخ، اموری مانند دانشمندان، زحمتکشان، فداکاران، موطن، تاریخ ملت، سنتها، پیشتازی و تاریخسازی، شرافت، عدالت، آزادی، اخلاق، انسانیت، کهنهسربازان، شهیدان، حق، کمال، خداوند، توحید، نقاط تمرکز احترام بشر بودهاند. تاریخ انسانها با این احترامها از تاریخ گربهها متمایز شده، و با این احترامها، همکاریها و استمرارها و انباشتهای تاریخی میسر گردیده است.
حال اگر این احترامها، یک به یک آسیب ببینند و ولنگاری و بیعاری جای ادب و احترام را بگیرد، آنگاه است که در ادامه مسیر زیست اجتماعی ممتاز انسانی بر روی کره زمین کندی و وقفه پدید میآید و شاید گربهها بر ما پیشی بگیرند!
مطلب سوم: رگ و ریشه «احترام»، در باور به «معنا» است. جامعهای که «احترام» میگذارد، نمیتواند به عینیتها بسنده کند و اهالی آن باید عقلشان بیش از چشمشان باشد. عینیتها احترام بر نمیانگیزند؛ بلکه معنای اشیاء است که موجب احترام میشود.
سطحی از فکر و مدنیت معنوی برای آن که جامعه انسانی همچنان وجود داشته باشد، لازم است. اگر ملاکهای جامعه به امور عینی تقلیل یابد، در موج اول، این «احترام»ها هستند که قربانی میشوند، و سپس چیزهای دیگر، عشق و خانواده و عدالت و آزادی و انسانیت و سنتها و دولت و ... از بین خواهند رفت.
مطلب چهارم: «احترام» و «معنا» موجب شکلگیری چیزی به نام «اخلاق» میشوند. «اخلاق» طرحی از کمال بالقوه و معنایی از انسان را نشان میدهد، و در انسانها انگیزه ایجاد میکند تا به حرکت در آیند و برای تحقق این کمال وقت و نیرو صرف کنند. از این گذشته، پایبندی به «اخلاق» جلوی ارضای بلافصل غرایز را میگیرد، و بدین ترتیب کمک میکند تا انسانها به نحو قابل تحملی در کنار هم روزگار بگذرانند.
«اخلاق» موجب «اعتماد» متقابل افراد به یکدیگر است و با واسطه امنیت وجودی، زمینه را برای همزیستی انسانها فراهم میکند. بدون «اخلاق»، زندگی انسانها در کنار یکدیگر، تنها به شیوهای گرگآلود میسر خواهد بود، و این شیوه گرگآلود، درک اصلی پایهگذار مدرن دموکراسی، تامس هابز، از جامعه انسانی بوده است. حالا معلوم میشود که دموکراسی محض، چرا تا این حد با فطرت انسانی در تصادم است.
مطلب آخر: «تعهد» به حل مسائل مشترک و تعامل نزدیک میان شهروندان، فکر اصلی است که امر سیاسی واقعاً انسانی را میسازد. حیوانات نیز چیزی شبیه امر سیاسی از جنس قدرت و زور دارند، ولی آنچه خصلت انسانی نهاد سیاست را میسازد، «تعهد» است.
«تعهد» مستلزم اهتمام به «معنا» و «احترام» است، و بدون آنها تحقق نمییابد. نتیجه آن که بدون «معنویت» و «احترام»، سیاست انسانی به سمت اعمال زور به سبک حیوانات منحرف خواهد شد، یا به خمودی و رکود منتهی میگردد. /۱۰۱/۹۶۹/م