مورخین متعهد در تنگه احد
به گزارش سرویس اندیشه خبرگزاری رسا، تحریف ریشه در انحراف دارد و تحریف گران تاریخ همواره به دنبال وارونه نمایی حقیقت و مصادره مسائل به نفع شخص خاص یا جریان یا گروه مورد علاقه خود بوده اند. ریشه اصلی تحریف گری، منفطعت طلبی حزبی و باندی و گروهی است که نوعا هم توسط جریان های قدرت صورت می گیرد.
اگر به تاریخ صدر اسلام نگاهی بیاندازیم، انواع و اقسام تلاش ها برای تحریف حقائق تاریخی را مشاهده می کنیم که انحرافات پردامنه ای را موجب شده و نسل های زیادی را از درک حقائق اسلامی باز داشته است. تحریف کاری کرد که بعد از شهادتِ امیرالمؤمنین(ع) در محراب نماز، عده ای با تعجب می پرسیدند که مگر علی(ع) نماز هم می خواند؟!! همین وضعیت در تاریخ معاصر هم وجود دارد و امروز یک عده از دشمنان ملت ایران، تلاش کردند القاء کنند که امام خمینی را شخصیتی طرفدار حذف شعار مرگ بر آمریکا و العیاذ بالله اهل سازش با استکبار معرفی کنند! امروز تحریف گری، سلاحِ دشمنی است و برخی از جریان های داخلی نیز دانسته یا از روی بی اطلاعی، همان حرف ها با ادبیات بومی شده، تکرار می کنند و این مسئله دردناکی است.
قالبهای متنوع تحریف تاریخ
گاهی تحریف با تطهیر برخی شخصیت ها و جریان ها خود را نشان می دهد. مثلا در صدر اسلام بعضی ها برای تطهیر برخی افراد، به جعل حدیث یا تولید متن تاریخی جهت دار روی آوردند و امروز در متون تاریخی ما این مطالب وجود دارد. دئر تاریخ معاصر نیز نمونه های فراوانی در این مسئله سراغ داریم. مثلا در تاریخنگاری انگلیسی در دویست ساله اخیر تلاش شد که نقش این استعمارگر پیر، حذف شود و به نوعی انگلیسی ها تطهیر شوند.
این مسئله موجب شد که جنایات بزرگی چون قحطی بزرگ و دخالت انگلیسی ها در انواع و اقسام توطئه ها علیه ملت ایران، امروز در حافظه تاریخی ملت ما چندان پررنگ نباشد و در برخی موارد نیز جنایات آنها به طور کلی حذف شده است.
همین پروژه در مورد پهلوی ها نیز به صورت بسیار پررنگی جریان یافته است. تاریخ نگارانِ وابسته و مزدور یا علاقه مندان به دودمان مستبد پهلوی، در طی دهه های پیشین تلاش کرده اند از رضاخان و محمدرضاخان، انوشیروان عادل بسازند! این است که امروز طیف هایی از جامعه ایرانی به طور کلی با یک سابقه روتوش شده از این افراد مواجه شده و در مورد جنایات پهلوی به تردید افتاده است. اینها همه محصول تحریف گری در قالب پروژه تطهیر است.
تحریف در تاریخ با اشکال گوناگون
شکل دیگر تحریف گری، در قالب جعل تاریخی صورت می گیرد؛ به این معنا که برخی مسائلی که از اساس دروغ است را تاریخ نویسان جعل می کنند و بعد از آن، در سایر منابع نیز سرایت میکند و یک مطلب دروغ به یک گزاره تاریخی تبدیل میشود. مثلا در مشروطه برای توجیه اعدام مظلومانه شیخ فضل الله نوری، انجمن تبریز به جعل تلگرافی از علمای نجف اقدام کرد که «دفع فتنه نوری» را واجب دانسته بود!
هنوز هم حتی برخی خواص نمی دانند که این تلگراف جعلی بوده است. این واقعا فاجعه است. نمونه دیگر از جعل تاریخی همین جزوه ای است که یکی از وابستگانِ مرحوم آغابزرگ تهرانی، از طریقِ ایشان به آخوند خراسانی نسبت داده و اکنون نقل برخی محافل رسانه ای ضد اسلامی شده است.
جالب است که بعد از گذشت یک قرن، فردی پیدا شده که یک کتاب مطلب در نفی حکومت دینی به مرحوم آخوند خراسانی نسبت داده است و کسی هم پیدا نمی شود که بدون رودربایستی تصریح کند که چرا چنین دروغ هایی به آخوند نسبت داده می شود. خب اگر آخوند چنین نظراتی داشتند چرا در نهضت مشروطه دخالت کردند و پای آن ماندند؟ چرا در نامه ها و تلگراف ها و متن هایی که از ایشان برجای مانده چنین تصریحاتی در مخالفت با حکومت دینی وجود ندارد؟
جعل تاریخ به استناد بازی سیاسی
اساساً اگر این حرف ها منسوب به مرحوم آخوند است و از طریق آغابزرگ هم نقل شده، چرا هیچ گزارشی از وجود چنین مطالبی به چشم نمیخورد و بعد از صد سال یک مرتبه از غیب بر فلان نویسنده کاملا سیاسی اصلاح طلب این مطالب نازل شده است!
جالب آن است که برخی آقایان بدون توجه به جعلی بودن این مطالب، به درج آن در برخی ویژه نامه ها و مجلات اقدام کرده اند. مثلا خلاصه ای از همین جزوه با پولِ جمهوری اسلامی در ویژه نامه همایش آخوند خراسانی هم درج شد! این حجم از نفوذ جریان های تحریف گر در دل قم، نشان از عدم وجود آستانه حساسیت مطلوب نسبت به مقوله تحریف در حوزه علمیه است که امید است برای آن تدبیری اتخاذ گردد.
نوع دیگر از تحریف، «تحریف به نقیصه» است به این معنا که برخی مورخین، بعضی حقائق تاریخی را در آثارشان نادیده می گیرند و حذف می کنند. مثلا کتابی در سال های اخیر منتشر شده که در مقطع تاریخ بعد از پیروزی انقلاب اسلامی منبع درسی سطوح ارشد و دکتری هم هست. در این کتاب به ترور آقای هاشمی و نقش همسرش در نجاتِ وی از ترور به طور مفصل اشاره شده اما یک کلمه از ترور مقام معظم رهبری سخن به میان نیامده است!
تاریخ را با جهت سیاسی خودشان مینویسند
در کتاب دیگر، در مورد بازتاب های شهادت آقا مصطفی خمینی به طور مفصل بحث شده و مراسم بزرگداشت ایشان در مسجد ارگ تهران بسیار مفصل مورد توجه قرار گرفته اما مراسم بسیار پاشکوه تر مسجد اعظم که اتفاقا دو روز قبل از آن نیز برگزار گردید و آقایان خزعلی و خلخالی و ربانی املشی در آن به سخنرانی پرداختند، اصلا مورد اشاره قرار نگرفته است! خب اگر محققین این مطالب را به مرور از دالان تاریخ بیرون نکشند و بیان نکنند، این تحریف به نقیصه واقعا در شکل دهی به حافظه تاریخی جامعه ما، تاثیر ماندگار خواهد گذاشت کما اینکه همین الان نیز آثارِ این مسئله قابل مشاهده است.
نوع دیگر از تحریف، جهت دار نویسی است. به این معنا که مورخ بخواهد پیش فرض های خود را با ظاهری مستدل و شبه مستند به مخاطب ارائه کند. در این سنخ از تحریف، خائن را خادم و خادمان را خائن معرفی میکنند. مثلاً تاریخ نویسان ایرانی به تبعیت از جریان تاریخنگاری انگلیسی، در صد سال گذشته تلاش کردند که شیخ فضل الله نوری را شخصیتی ضدمشروطه و العیاذ بالله، طرفدار استبداد معرفی کنند.
اگر زحمات و مجاهدت های مرحوم ابوالحسنی (منذر) نبود، هنوز هم جامعه ایرانی نمی توانست اوج مظلومیت این ابرمرد تاریخ را بشناسد. در عوض مورخین تحریف گر تلاش کردند از پیشاهنگانِ غرب زدگی و وابستگی که عمری را در مزدوری بیگانه و خودفروختگی گذراندند، افرادی خدوم، ملی گرا و صاحب نبوغ معرفی کنند؛ از فروغیها و تقیزادهها گرفته تا نصر و دیگران.
برخی راهکارهای عملیاتی برای مقابله با پروژه تحریف
شناخت تحریف تاریخی واقعا یکی از ضرورت های مغفول در محافل علمی و فرهنگی ماست. البته کالبدشناسی تحریف واقعا مسئله دشوار و پیچیده ای هم هست و اهل فن خاص خودش را می خواهد ولی همه اهل اطلاع در سطح خودشان میتوانند در این عرصه فعال شوند فقط و فقط کافی است عقلِ تنقیدی نخبگان ما در این جهت فعال و حساس شود.
اگر با پرسشگری با گزاره های تاریخی مواجه شویم، رجوع به مستندات تاریخی برای یافتن پاسخ های قانع کننده، ما را به حقیقت می رساند و می توانیم در کشف تحریف تاریخ مؤثر باشیم. پس به نظر بنده در درجه اول وظیفه همه معلمان و محققان و فعالان فرهنگی حوزوی و دانشگاهی است که نسبت به تحریف تاریخ حساسیت داشته باشند.
گام دوم مراجعه به آثار منتقدان و تحریف شناسان است. در این زمینه اخیراً کارهای خوبی در حال انجام است. برخی مجلات و جشنواره های نقد کتاب، واقعا در این عرصه گام های مثبتی برداشته اند اما هنوز حجم تولیدات این عرصه با حجم تحریف ها تناسبی ندارد. اخیراً کتابی به قلم دو نفر از تاریخ پژوهان حوزوی، (آقایان مقدمی شهیدانی و عبداللهی) به دستم رسید که در نوع خود بسیار جالب بود. در این کتاب مدخل امام خمینی در دایرةالمعارف بزرگ اسلامی مورد نقد و بررسی تفصیلی قرار گرفته است. با مطالعه این اثر، حجم انبوهی از تحریف های صورت گرفته در مدخل امام خمینی، مورد نقادی قرار گرفته است.
امام همیشه به مسئله تحریف التفات داشتند
به نظرم با این حجم از تحریف آنهم در مدخل مربوط به امام، تکلیف نهادهای تاریخ نگاری و همه محافل علمی و سیاستگذاران فرهنگی بسیار سنگین است و حتماً باید اقدامِ عاجل در این زمینه صورت بگیرد.
البته مسئله تحریف تاریخ انقلاب اسلامی همواره مورد تاکید بنیانگذار جمهوری اسلامی و مقام معظم رهبری بوده است. امام خمینی با التفات به ضرورت مقابله با تحریف تاریخ، در حکم خود به جناب حجت الاسلام والمسلمین سیدحمید روحانی چنین می نویسند: « شما به عنوان يك مورخ بايد توجه داشته باشيد كه عهده دار چه كارِ عظيمى شده ايد.
اكثر مورخين، تاريخ را آن گونه كه مايلند و يا بدان گونه كه دستور گرفتهاند مىنويسند، نه آن گونه كه اتفاق افتاده است. از اول مىدانند كه كتابشان بنا است به چه نتيجه اى برسد و در آخر به همان نتيجه هم مى رسند. از شما مى خواهم هر چه مىتوانيد سعى و تلاش نماييد تا هدف قيام مردم را مشخص نماييد، چرا كه هميشه مورخين اهداف انقلابها را در مسلخ اغراض خود و يا اربابانشان ذبح مىكنند. امروز همچون هميشه تاريخ انقلاب ها، عده اى به نوشتن تاريخ پر افتخار انقلاب اسلامى ايران مشغولند كه سر در آخور غرب و شرق دارند. تاريخ جهان پر است از تحسين و دشنام عدهاى خاص، له و يا عليه عدهاى ديگر و يا واقعهاى در خور بحث.»
طبعا مخاطب پیامِ امام می توانند شامل نوعِ مورخین و محققین متعهد انقلاب اسلامی باشند که باید آستین همت را بالا بزنند و وارد گود شوند.
مقامِ معظم رهبری نیز در سالگرد ارتحال امام خمینی در سال 94 خطر تحریف امام را مطرح کردند و چنین فرمودند:
«آنچه امروز به شما عرض میکنم تحت عنوان «تحریف شخصیّت امام» است. آیا شخصیّتها هم قابل تحریفند؟ معمولاً عنوان تحریف را و اصطلاح تحریف را دربارهی تحریف متون به کار می بریم؛ آیا شخصیّتها را هم میشود تحریف کرد؟ بله. تحریف شخصیّتها به این است که ارکان اصلی شخصیّت آن انسان بزرگ، یا مجهول بماند، یا غلط معنا شود، یا بهصورت انحرافی و سطحی معنا شود؛ همهی اینها برمیگردد به تحریف شخصیّت. شخصیّتی که الگو است، امام و پیشوا است، رفتار او، گفتار او برای نسلهای بعد از خود او راهنما و رهنمود است، اگر تحریف شود زیان بزرگی بهوجود خواهد آمد.
امام را نباید بهعنوان صرفاً یک شخصیّت محترم تاریخی مورد توجّه قرار داد؛ بعضی اینجور میخواهند: امام یک شخصیّت محترمی است در تاریخ این کشور که روزگاری بود، فعّال بود، مفید بود، بعد هم از میان جمعیّت رفت و روزگار او تمام شد؛ احترامش میکنیم، نامش را با تجلیل میآوریم، صرفاً همین؛ بعضی میخواهند امام را اینجور بشناسند و بشناسانند و اینجور تلقّی کنند؛ این غلط است.»
این سنخ از بیانات نشان می دهد که در کنارِ کارهای ایجابی در تبیین مبانی و تاریخ انقلاب اسلامی و معرفی شخصیت های اثرگذار انقلاب، باید نسبت به تحریف امام و انقلاب نیز به شدت هوشیار باشیم. اگر تحریف مورد توجه نباشد، ممکن است همه دستاوردهای این نهضت اسلامی، توسط مورخین مغرض مورد خدشه قرار گیرد. امروز به نظر بنده مبارزه با تحریف تاریخ انقلاب اسلامی، تنگه احد همه مورخین متعهد است که حتی یک لحظه هم نباید از آن غفلت کنند./882/ی702/س
لیلا کریمی شنبهبازاری