سفرنامه نیویورک
به گزارش خبرگزاری رسا، شاید همانقدر که از شنیدن خبر بیماری مجید تختروانچی، سفیر ایران در سازمانملل متحد غمگین باشید، از خبر شنیدن خبر ممانعت دولت آمریکا از حضور محمدجواد ظریف در بیمارستان برای ملاقات با دیپلمات باسابقه کشورمان در شوک هستید و با خود میگویید چطور شده که آمریکاییها به خود اجازه میدهند در بالاترین سطح فعالیتهای سیاسی در جهان، دست به چنین اقدامی بزنند؟ شاید هم از خود بپرسید چرا با وجود اینکه مقامات ایرانی در حاشیه نشست مجمع عمومی سازمانملل با سران بسیاری از کشورهای بزرگ و مهم جهان دیدار میکنند، با چنین رفتارهایی از جانب آمریکاییها مواجه میشوند؟ مگر این آمریکاییها همانهایی نیستند که در سال 92 با تمنا و خواهش توانستند چند دقیقه با رئیسجمهورمان بهصورت تلفنی گفتوگو کنند یا همین ماههای اخیر بارها پیام دعوت برای ملاقات و گفتوگو فرستادهاند؟
در پاسخ به این سوالات البته میتوان جوابهای متفاوتی داد. از جوابهای مبتنیبر واقعیات تا تلاش برای نمایش و صحنهسازی از واقعیت؛ پاسخهایی که البته میتوان یک وجه مشترک و غیرقابل انکار داشته باشد، اینکه تلاشهای دولت حسن روحانی برای برقراری مسیری از تعامل سازنده با آمریکا ناموفق بوده و آنها در هیچ سطحی نگاه خصمانه خود را به ایران تغییر ندادهاند.
نه در سالهای حضور اوباما در کاخ سفید که حسن روحانی در سال 95 در صحن علنی از بدعهدی او و عدم اجرای برجام تنها پس از 9 ماه از روز اجرا سخن گفت و نه حالا که زمام کار به دست ترامپ افتاده و او هم برجام را پاره کرده است. به بیان صریحتر، اینکه گفتوگوی تلفنی، استفاده از تعابیری چون باهوش و مودب، پیادهروی در کنار دریاچه، رایزنی 17 روزه و بدون توقف، حتی ارسال هدیه و کارتپستال و صدا زدن یکدیگر با نام کوچک و نهایتا امضای احتمالا بزرگترین توافق چند دهه اخیر نتوانسته حداقلی از کاهش خصومتها را پدید بیاورد و هر سال وضعیت بدتر هم شده است.
علاوهبر این واقعیتهای میدانی از عرصه سیاست تا اقتصاد و تجارت خارجی توضیحدهنده این هستند که روابط ایران و غرب در کانالهایی که منافع اساسی ایران را تامین میکند طی سالهایی که دولتهای یازدهم و دوازدهم در مصدر اجرا بودهاند تفاوت چشمگیری نکرده است و امروز در بر همان پاشنهای میچرخد که پیش از این میچرخیده. نتیجه آنکه حالا با گذشت 6 سال از عمر دولت و بهرغم هفت سفر به نیویورک و مذاکره در عالیترین سطوح دیپلماسی، کار کشور عمدتا لنگ برجام مانده و بسیاری از مناسبات سیاسی و اقتصادی در فاصله چند ماه مانده به انتخابات اسفندماه قفل کرده.
فضای عمومی جامعه نیز متاثر از همین وضعیت و در سایه نوعی ابهام و انتظار، بهگونهای شکل گرفته که بسیاری از مردم عادی نیز انجام خیلی از برنامههایشان را به روشن شدن وضعیت تحریمها و نتیجه مذاکرات و... موکول کردهاند و در توصیف چشمانداز تحولات نظریهپردازی میکنند. فضایی که پیش از انعقاد توافق هستهای نیز سابقه داشته و آسیبهای زیادی را برای کشور به دنبال داشته است. آنچه در ادامه میخوانید نیمنگاهی است بر نقاط عطف مسیری که حال و روز کشور را به اینجا رساند؛ نقاط عطفی که در قالب حضور هرساله رئیسجمهور و هیات همراهش نمود مییابند.
عاقبت اولین مذاکره مستقیم در نیویورک
اولین سفر روحانی به نیویورک در قامت رئیسجمهوری اسلامی ایران، بیش از هرچیز تحتالشعاع دقایق پایانی آن قرار گرفت. جایی که برای نخستینبار پس از انقلاب، رئیسجمهور ایران بهصورت مستقیم ولو از پشت تلفن با رئیسجمهور ایالات متحده به گفتوگو نشست و تلاش کرد با تابوشکنی مسیری جدید را در عرصه سیاست خارجی باز کند. مکالمهای که یک روز بعد از نخستین مذاکره مستقیم وزرای امور خارجه دو کشور در نیویورک اتفاق افتاد.
این البته راهی محسوب میشد که روحانی از همان دوره تبلیغات انتخاباتی آغاز کرده و با این استدلال که «اروپاییها بهدنبال آقا اجازه از آمریکا هستند و مذاکره با آمریکا راحتتر از مذاکره با اروپاست»، سنگ بنایش را گذاشته بود. روحانی از همان ابتدا بنا را بر ایده توسعه برونزا و حل مشکلات کشور از مسیر مذاکره و تعامل با غرب گذاشت و با نگاه به جذب سرمایههای خارجی وعده آینده بدون تحریم و چرخش چرخ سفره مردم در کنار چرخ سانتریفیوژها را به جامعه داد.
او که پیش از این یکبار دیگر سابقه مدیریت پرونده هستهای ایران را در اوایل دهه 80 بهعهده داشت و محصول تعامل صرف با اروپا را در تعلیق فعالیتهای هستهای ایران مشاهده کرده بود، اینبار نیز معتقد بود گره تحریمها با سرانگشتان دیپلماسی قابل حل است و اگر قبلیها در این مسیر ناموفق بودهاند، دلیلش را باید در کارنابلدی آنها در این حوزه جستوجو کرد نه فقدان امکان توافق برد-برد با غرب.
هرچه بود روحانی در همان 100 روز اول به منتهیالیه چیزی که میخواست رسید و با رئیسجمهور آمریکا گفتوگو کرد. او حتی پا را فراتر هم گذاشت و برای ابراز حسن نیت هم که شده در گفتوگو با «فایننشیالتایمز»، اوباما را «فردی بسیار مودب و باهوش» معرفی کرد و ترجیح داد چشمانش را بر پیشینه روابط دو کشور ببندد. پاسخ اوباما و رفقای اروپایی البته چندان غیرمنتظره نبود. دو ماه بعد نام شرکت «مدیریت ساخت نیروگاههای هستهای ایران» و 16 شرکت کشتیرانی در فهرست تحریمی اتحادیه اروپا قرار گرفت.
به فاصله چند روز، شماری از شخصیتها و شرکتهای ایرانی از سوی وزارت خزانهداری آمریکا به فهرست تحریمها اضافه شدند. این موضوع البته دو ماه بعد نیز تکرار شد و تعداد دیگری از مقامات و شرکتهای ایرانی هم تحریم شدند. همه اینها البته در حالی بود که در همین بازه زمانی توافق ژنو -«طرح اقدام مشترک» میان ایران و گروه 1+5- به امضا رسید. رفتار دوگانهای که در سراسر این هفتسال نیز استمرار داشت و این تحلیل را به اثبات رساند که سیاست اعمال فشار، هیچوقت از سوی طرف غربی کنار گذاشته نشد و همواره برای گرفتن امتیازات بیشتر از ایران، در دستورکار قرار داشت.
عاقبت دیدار تاریخی با نخستوزیر انگلیس
مهرماه سال 93 کمتر از دو ماه بعد از اعلام خلافت جهانی داعش تحتعنوان حکومت اسلامی عراق و شام، روحانی بار دیگر با شعار جهان عاری از خشونت و افراطیگری و راهحلهای مقابله با تروریسم و خشونت قدم به نیویورک گذاشت. او البته در سخنرانی خود در مجمع عمومی سازمانملل با انتقاد نسبت به سیاستهای خاورمیانهای آمریکا، علت رشد تروریسم در منطقه را سیاستها و راهبردهای اشتباه این کشور عنوان کرد.
اینها البته بخشی از متن سفر دوم رئیسجمهور به نیویورک محسوب میشد؛ اما اهمیت حاشیههای این سفر نیز مثل همیشه کمتر از متن نبود. حاشیههایی که اینبار عمدتا حولوحوش دیدار با دیوید کامرون، نخستوزیر انگلیس شکل گرفت. این اولین باری بود که از زمان پیروزی انقلاب اسلامی مقامات دو کشور در این سطح بهصورت رودررو به گفتوگو مینشستند. آن هم سه سال بعد از غائله حمله به سفارت و در شرایطی که روابط دو کشور در پایینترین سطح خود قرار داشت.
روحانی بر پایه همان خوشبینی همیشگی با آغوش باز به این دیدار رفت و از نخستوزیر انگلیس خواستار «انعطاف» 1+5 در برنامه هستهای ایران شد و ضمن تاکید بر تسریع در رسیدن به توافق هستهای، گسترش روابط ایران با غرب را مشروط به تحقق توافقی جامع در این زمینه کرد. حامیان دولت این دیدار را بهمعنای سبزشدن چراغ مناسبات تهران و واشنگتن قلمداد و تاکید کردند اگرچه با شکفتن یک گل، بهار نمیشود اما شکفتن یک گل دستکم میتواند طلیعه پایان زمستان روابط باشد.
اما مواضع کامرون در نطق خود در مجمع عمومی سازمانملل بلافاصله بعد از این دیدار، کاسهوکوزهها را بدجور بههم ریخت. کامرون در خلال اظهاراتش از اختلافات شدید کشورش با ایران گفت و با بیان اینکه «باید به تهران این شانس داده شود تا نشان دهد میتواند بخشی از راهحل باشد نه بخشی از مشکل» ضمن متهمکردن ایران به حمایت از تروریسم، تصریح کرد: «حمایت ایران از سازمانهای تروریستی، برنامه هستهایاش، رفتار با مردمش، تمامی این مسائل باید تغییر کند.» با این اظهارات حالا دیگر نه خبری از گل بود نه بهار و نه حتی نشانههایی از پایان زمستان!
اظهاراتی که واقعیت مواجهه اروپاییها با ایران را ورای لبخندهای دیپلماتیک به تصویر میکشید و هشداری برای خوشبینیهای افراطی به غرب بود. هشداری که البته جدی گرفته نشد و در ماههای بعد زمینهساز نسخه اولیه توافق هستهای شد.
از دیدار ظریف و اوباما هم آبی گرم نشد
روحانی در نخستین روزهای پاییز 94 در حالی برای سومینبار به نیویورک سفر کرد که توافق هستهای سهماه قبل از آن به امضا رسیده و قرار بود در هفتهها و ماههای آتی نیز به اجرا درآید. او در بدو ورود به فرودگاه جان.اف کندی ابراز امیدواری کرد درخت برجام بهخوبی پرورش یافته و «به شجره مبارکه لاشرقیه و لاغربیه» تبدیل شود.
هرچه بود این سفر نیز چند اتفاق مهم را در پی داشت. دیدار ظریف و اوباما یکی از آنها بود. پس از پایان سخنرانی رئیسجمهور در نشست مجمع عمومی، ظریف در حال خروج از سالن با باراک اوباما و جان کری روبهرو شد و لحظاتی را به چاق سلامتی و دست دادن با آنها گذراند. این تازه بعد از آنی بود که اوباما در نطق خود ایران را به حرکت بهسوی تسلیحات هستهای محکوم کرد و هدف از تحریمها را مجازات ایران دانست. اثر روانی این دیدار و فضای رسانهای شکلگرفته پیرامون آن حتی از پیادهروی ظریف و کری هم بیشتر بود.
دیپلماسی اتفاقی اما به حال مناسبات دو کشور و تغییر مواجهه آمریکا با ایران پای میز مذاکره افاقهای نداشت و رویکرد آمریکا بعد از این دیدار نیز همانی ماند که بود. آمریکا همچنان در مذاکرات امتیازات بیشتر و نقدتر در برابر تعهدات کمتر و نسیهتر طلب میکرد؛ طلبی که البته تا حد زیادی نیز در برجام وصول شد و توافقی را رقم زد که به گفته مسئولان دستگاه دیپلماسی، ایران را وادار به عبور از بخش قابلتوجهی از خطقرمزهای خود کرد. توافقی که حالا فقط جنازه آن روی دست ایران مانده، با این حال جامعه جهانی را به پایبندی یکطرفه به آن متفقالقول کرده است.
این سفر از جنبهای دیگر نیز حائز اهمیت بود. همزمانی حضور هیات ایران در نیویورک و فاجعه منا بهطور طبیعی این انتظار را در افکارعمومی شکل داده بود که مقامات ایرانی واکنشی قاطع در این خصوص نشان داده و حتی سفر را به نشانه اهمیت موضوع، نیمهکاره بگذارند؛ انتظاری که هیچگاه محقق نشد و بالعکس، لبخندهای دیپلماتیک همواره در طول مذاکرات بر اقدامات جدی و عینی برای بازگشت پیکرهای شهدا میچربید. این البته همهچیز نبود. پس از اینکه رسانهها تصویر ظریف مقابل امیر کویت برای میانجیگری با عربستان را به تصویر کشیدند، خبرهایی از عدم پذیرش ملاقات و عدم پاسخگویی به تلفنهای مکرر وزیر امور خارجه از سوی مقامات سعودی در رسانهها منعکس شد.
دیپلماسیای که فارغ از هر عنوانی که بتوان بر آن نهاد بازهم راه بهجایی نبرد و نتوانست مانع از کارشکنیهای ریاض در این زمینه شود و رضایت سعودیها را جلب کند تا برای سفر هیات ایرانی به مکه و پیگیری امور ایرانیان داغدار، روادید صادر کنند! عاقبت، تهدید صریح رهبر انقلاب در جمع نظامیان مبنیبر اینکه «اگر بنا باشد عکسالعمل نشان بدهیم، عکسالعملهای ما خشن و سخت خواهد بود»، مقامات سعودی را به تحرک واداشت و زمینه بازگشت پیکرهای شهدا و تسریع خدمترسانی در این زمینه را فراهم آورد.
اعتراض به دشمنیهای برجامی و فرابرجامی
سال 95 اولین سال حضور حسن روحانی در سازمانملل پس از اجرای برجام است. حدود 9 ماه از روز اجرای توافق گذشته اما اتفاق خاصی در مسیر بهبود فضای اقتصادی نیفتاده است. ماجرای FATF در حال تبدیلشدن به معضل در مسیر اجرای برجام است و در میان توافقهای انجامشده در این چند ماه، صرفا برخی شرکتهای خاص منتفع شدهاند.
در داخل برخی لب به انتقاد و اعتراض گشودهاند اما دولت علاقهای ندارد وارد این فاز شود. وزر امور خارجه همچنان تلاش میکند کشورهای اروپایی را به همراهی با برجام و گسترش روابط اقتصادی ترغیب کند، شرایط اما بر حسن روحانی فائق میآید و او در سازمانملل گوشهای از گلایههای ایران را مطرح میکند؛ گلایههایی که تحتتاثیر اتفاق مهم دیگری هم هست. آمریکاییها دو میلیارد دلار از داراییهای ایران را به بهانهای واهی یعنی انفجار در پایگاه تفنگداران آمریکایی توقیف کرد تا بهصراحت نشان داده باشند که همچنان توسعه خصومت، اولویت اول آنها در رابطه با ایران است. در این میان حسن روحانی در سخنرانی خود تلاش کرد به هر دو موضوع بهصراحت اشاره کند.
او ابتدا و پس از معرفی برجام بهعنوان الگویی برای حلوفصل مشکلات در جهان، رو به سران کشورها، آمریکا را مخاطب قرار داد و با دلخوری عمیق نسبت به عدم تغییر رفتار واشنگتن گفت: «اهمال نسبت به اجرای برجام از سوی آمریکا، تخلفی بینالمللی تلقی خواهد شد و اعتراض جامعه جهانی را برخواهد انگیخت. هرگونه بدعهدی در اجرای برجام، به بیاعتباری بیشتر ایالات متحده در سطح جهان میانجامد. تعلل ایالات متحده در اجرای تعهدات قانونیاش در ماههای گذشته اشتباهی راهبردی است که باید فورا جبران شود.»
روحانی البته گلایههای خود را نسبت به آمریکا ادامه داد و ابراز کرد: «متاسفانه اینگونه اقدامات غیرقانونی مسبوق به سابقه است و آخرین نمونه آن رای دیوان عالی آمریکا در تایید دستاندازی به میلیاردها دلار اموال ملت ایران در سالهای گذشته است. این تجربه به دنیا نشان داد گروههای فشار صهیونیستی میتوانند از طریق مصوبات غیرقابل دفاع کنگره، حتی عالیترین نهاد حقوقی و قضایی آمریکا را به نقض بدیهیترین اصول آمره حقوق بینالملل عرفی و قراردادی وادارند.»
حسن روحانی در نیویورک و در دیدارهای دوجانبه با سران کشورها تلاش میکند بهنوعی جای خالی آمریکا را در اجرای تعهدات برجامی با ایجاد زمینه همکاری با دیگر کشورها پر کند، از اینرو با هرکدام از سران کشورهای مهم ازجمله فرانسه، ژاپن، ایتالیا و سوئد مساله توسعه روابط اقتصادی را مطرح میکند.» دو جمله کلیدی روحانی در این سفر البته در دیدار با ترزا می مطرح شد، جایی که روحانی به نخستوزیر انگلیس گفت: «تا وقتی طرف مقابل به تعهداتش پایبند باشد، ما هم پایبند خواهیم بود. دولتهای اروپایی باید به بانکهای بزرگ برای همکاری با ایران اطمینان دهند.»
فقط سخنرانی
هفتادودومین نشست مجمع عمومی سازمانملل برای ایران زیر سایه اقدامات دونالد ترامپ برگزار شد. تهدید به خروج از توافق هستهای درصورت عدم اصلاح آن بهنفع آمریکا یعنی توسعه محدودیتها، برداشتن بندهای غروب و اضافهکردن موضوعات فراهستهای، مهمترین حرف آمریکاییها در آن دوره بود.
با وجود اینکه دولت این تهدیدها را هیچگاه جدی نگرفت و همچنانکه بعدها اسحاق جهانگیری گفت دولت غافلگیر شد چون هرگز گمان نمیکرد آمریکا از برجام اینگونه خارج شود، کارشناسان در داخل به این جمعبندی رسیده بودند که آمریکاییها چون مطمئن شدهاند ایران در هر حالتی میخواهد برجام را حفظ کند و حاضر نیست در مقابل توسعه فشارها از خود واکنشی نشان دهد و هر فشاری را با هزینهای برای غرب همراه کند، ممکن است دست به هرکاری بزنند و به کلی برجام را ندیده بگیرند.
در جریان این سفر حسن روحانی به نیویرک اتفاقاتی هم رخ داد که این نگرانیهای داخلی را هم تایید کرد و هم تشدید. برای مثال امانوئل مکرون در دیدار با حسن روحانی عینا حرفهای ترامپ را بیان کرد و گفت درمورد برنامه هستهای ایران بعد از 2025 نگران است و باید دوباره درباره آن مذاکره شود. با همه این احوال اما حسن روحانی ترجیح داد در سخنرانی اصلی خود در نشست مجمع عمومی نه آنچنانکه انتظار میرفت به این مساله ورود کند. بهعبارتی، نوع واکنش و رفتار حسن روحانی در سازمانملل بهگونهای نبود که بتواند محاسبه شکلگرفته در آمریکا در قبال ایران را تغییر دهد. قاطعانهترین اظهارنظر حسن روحانی در نیویورک مربوط به سخنرانی او در نشست مجمع عمومی است که البته همان هم محدود و کماثر بود.
روحانی در این سخنرانی که البته بخش عمده آن مربوط به مسائل داخلی ایران و چگونگی رایآوری او در انتخابات ریاستجمهوری بود، با بیان اینکه «جمهوری اسلامی ایران اولین کشوری نخواهد بود که برجام را نقض کند»، تاکید کرد: «ایران در مواجهه با نقض برجام عکسالعملی متناسب و قاطع نشان خواهد داد. اگر این توافق به دست «نااهلان عرصه سیاست» از بین برود، مایه تاسف است و دنیا فرصت بزرگی را از دست خواهد داد...
دولت جدید آمریکا با پیمانشکنی و نقض تعهدات بینالمللی، فقط اعتبار جهانی خود را میشکند و اعتماد دولتها و ملتها نسبت به هرگونه مذاکره و تعهدات آینده خود را از دست میدهد.» اینکه رفتار روحانی در سازمانملل از پشتوانه اجرایی برخوردار نبود و نتوانست در مسیر اقدام غربیها خللی ایجاد کند بعدها مشخص شد؛ بعدها مشخص شد جایی که نهتنها در مقابل تهدید که در مقابل خروج ترامپ از برجام هم دولت واکنش جدی نداشت و تا سال 98 دست روی دست گذاشته بود و عدم اجرای برجام را نگاه میکرد.
مواضع منفعلانه در دیدار با سران اروپا
حسن روحانی در حالی مهیای حضور در نشست مجمع عمومی سازمانملل میشد که ایران داغدار یک عملیات تروریستی بزرگ در اهواز بود و حسن روحانی در سخنرانیهای عمومی خود در نیویورک تلاش کرد مظلومیت ایران و چالش مساله تروریسم در منطقه را به گوش جهان برساند. ماجرای دیدارهای دوجانبه حسن روحانی اما چیز دیگری بود، چراکه تقریبا تمامی این دیدارها مخصوصا گفتوگو با سران اروپایی تحتتاثیر خروج آمریکا از این توافق بود، لذا روحانی تلاش میکرد بهنوعی اروپاییها را برای همکاری درون برجام قانع کند.
البته باید گفت نشست هفتادوسوم برای حسن روحانی نه از سفر که از یک روز زودتر و از مقابله او در روزنامه «واشنگتنپست»، رسانه نزدیک به دموکراتهای آمریکایی آغاز شد. «آیا میتوان به آمریکا اعتماد کرد؟» تیتر این مقاله بود و در آن صراحتا آمده بود هنوز حسن روحانی امیدوار است آمریکا تغییر رویه دهد یا حداقل در کوتاهمدت اروپاییها راضی به اجرای برجام شوند.
برنامه مهم دیگر روحانی در این سفر دیدار با رئیس صندوق بینالمللی پول بود، جایی که او دوباره فرصتی مییافت تا درباره تحریمهای ظالمانه و غیرقانونی آمریکا سخن بگوید. در این دیدار با وجود آنکه حسن روحانی مسئولیت اصلی این صندوق را حمایت از اعضایش در برابر تحریمهای بانکی و پولی دانست و تاکید کرد که «حمایت نهادهای مالی بینالمللی از تهران در برابر تحریمهای غیرقانونی آمریکا ضروری است» اما ظاهرا نمیدانست که همین صندوق بینالمللی پول یکی از ابزارهای آمریکا برای مدیریت فضای جهان است و اراده مستقلی از خود ندارد.
سخنرانی رئیسجمهور در صحن سازمانملل در این دوره جدیتر و تندتر از گذشته در قبال اقدامات ترامپ بود، چنانکه حتی روحانی در پاسخ به تشکیل جلسه فوقالعاده برای بررسی مساله ایران در سازمانملل از سوی ترامپ، او را با نازیها مقایسه کرد و خطر وجود چنین رفتاری میان سران کشورها را به جهان یادآور شد. در مقابل اما دیدارهای او با سران اروپا فاقد جدیت لازم و کنش سیاسی موثر برای واداشتن آنها به اجرای تعهدات برجامی بود.
روحانی در دیدار با ترزا می گفت: «تلاش مشترک برای استحکام و اجرای برجام، مهمترین موضوع در روابط امروز ایران و اروپا است» و به نخستوزیر بلژیک گفت: «حفظ برجام مسئولیت بینالمللی است» و در دیدار با نخستوزیر ایتالیا تاکید کرد «اروپا باید برای حفظ و تقویت برجام به اقدامات عملی و سریع دست بزند.»
روحانی در این سفر البته باید علاوهبر آمریکا در مقابل فضاسازی دروغین دیگری نیز اقدام کند. نتانیاهو در جریان سخنرانی خود در سازمانملل، ایران را متهم به فعالیت هستهای در روستایی به نام تورقوزآباد کرد و از این مسیر میخواست فشارهای بینالمللی علیه ایران را توسعه بخشد./1360//303/خ
حواشی جذابتر از متن ویزا، قهقهه و پرسشها درباره دانش انگلیسی روحانی
جانسون گفت شما رو بە لندن دعوت میكنیم برای بررسی این مسائل و همچنین بە گلاسكو (محل تحصیل روحانی) كەشما با آنجا آشنا هستید و نشست كاپ ٢٦در آنجا برگزار میشود.
کجاش خنده داشت مگه اینکه کلا نفهمی چی گفته