دنیای وارونه
به گزارش خبرگزاری رسا، اگر روزی کسی بخواهد دولتهای یازدهم و دوازدهم را بررسی کند حتما باید پرونده ویژهای برای اسحاق جهانگیری در نظر بگیرد، کسی که از ابتدای دولت اخبار و حواشی قابلتوجهی داشته ولی از انتخابات سال 96 به بعد بیشتر از آنچه تصور میرفت، حواشی او در دولت اوج گرفت و در ماجراهای مختلفی نام او میان رسانهها آمد و بهاصطلاح به یکی از چالشهای دولت بدل شد.
جهانگیری اما در بسیاری از مواقع میان جریانهای متناقضی حضور داشته که باعث شده او بیشتر از آنکه بهعنوان یک بازیگر موثر سیاسی شناخته شود، بهعنوان چهرهای با حرفها و مواضع متناقض شناخته شده است؛ در ماجرای برجام او روزی مدافع عملکرد صددرصدی دولت بود و دولت را آنچنان قدرتمند تصویر میکرد که مشابهش در تاریخ دیپلماسی نبوده و روزی صراحتا گفت در مقابل عمل ترامپ غافلگیر شدهایم، در ماجرای ارز 4200 تومانی یکشبه فاصله سوپرمن بودن را با کیبود کیبود من نبودم طی کرد، همچنین درمورد FATF موضعی گرفت که بهسرعت تکذیب شد و نهایتا باید به ماجرای سال 96 هم اشاره کرد، جایی که او در بزرگترین اتفاق حیات سیاسی خود بهعنوان کاندیدای پوششی در انتخابات حضور یافت. برخی البته آن حضور را مساوی خروج وی از سطوح عالی میدان سیاست و جمع سیاستمداران درجه اول ایران توصیف کردند.
یک دروغ تکراری
«با توجه به تصویب لوایح FATF و CFT در جلسه سران سه قوه و تایید مقام معظم رهبری، مجمع تشخیص مصلحت نظام هرچه سریعتر این لوایح را تصویب کند.» این اظهارات اسحاق جهانگیری در جلسه هماندیشی با علما و روحانیون در دو روز گذشته سروصدای زیادی بهپا کرده است. جناب معاون در همین یک جمله دو گزاره خلافواقع را مطرح کرده و در انتها نیز اینطور نتیجه گرفته که بهتر است مجمع تشخیص هم بیش از این ماجرا را کش ندهد و لوایح پیشنهادی دولت (CFT و پالرمو) را سریعتر تصویب کند.
در این ارتباط دروغ اول را باید مصوبشدن لوایح مذکور در جلسه سران قوا قلمداد کرد. دروغ دوم که از اولی نیز بزرگتر و البته قدری شاخدارتر جلوه میکند، تایید این لوایح از سوی رهبر انقلاب است. هرچه باشد جلسه مورد اشاره جهانگیری احتمالا به دورهای مربوط میشود که آملیلاریجانی ریاست قوه قضائیه را برعهده داشته است. تکذیبیه روابطعمومی مجمع تشخیص مصلحت -که حالا رئیس پیشین دستگاه قضا ریاست آن را برعهده دارد- دراینباره اما حکایت از میزان صداقت معاون اول دولت دارد.
در اطلاعیه روابطعمومی مجمع آمده است: «رهبر معظم انقلاب، معظمله هیچگونه اظهارنظر یا مکتوبی دال بر موافقت با تصویب و اجرای لوایح FATF و CFT نداشتهاند. لذا انتظار میرود مسئولان دولتی در نقلقول از مقام معظم رهبری جانب امانتداری را رعایت کنند.» چنین اطلاعیهای اساسا نمیتواند بدون هماهنگی با رئیس مجمع که یکی از روسای قوا در مقطع مورد اشاره جهانگیری بوده و احتمالا از صحت و سقم ماجرا بیش از جهانگیری آگاه است، منتشر شده باشد. به این موضوع اضافه کنید توئیت دبیر مجمع تشخیص را. محسن رضایی هم ترجیح داد در مواجهه با ادعای جهانگیری سکوت نکند و از خلافواقع بودن آن پرده بردارد.
رضایی در توئیتی دراینباره نوشت: «صحبت آقای جهانگیری تکذیب میشود. رهبر معظم انقلاب نه شفاها و نه کتبا کنوانسیونهای پالرمو و CFT را تایید نکرده است.»جمعبندی ماجرا روشن است؛ جهانگیری درست نمیگوید. این البته اولین باری نیست که چنین اتفاقی میافتد. دولتیها پیش از این چندبار دیگر همین ادعا را تکرار کرده بودند. حسن روحانی اسفند سال گذشته در جمع مدیران بانک مرکزی ادعای تکراری موافقت رهبری درخصوص لوایح FATF را مطرح کرد و گفت: «رهبری چندبار به من گفتند، نه یکبار، که با این لوایح چهارگانه مخالفتی ندارم. اینکه موضع رهبری، دولت هم که لایحه داده، مجلس هم تصویب کرده است، پس چه کسی مخالف است؟»
محمد شریعتمداری، وزیر تعاون نیز سال گذشته در واکنش به نامه هشت تن از وزرای کابینه به رهبری درخصوص لوایح FATF همین ادعا را تکرار کرد و ضمن اشاره به برخی شروط و تحفظهای ایران درمورد کنوانسیونهای مختلف و عضویت در سازمانهای بینالمللی گفت: «فکر میکنم دو یا سه اظهارنظر مکتوب رهبر معظم انقلاب ذیل نظر شورای عالی هماهنگی سه قوه، هم منفردا درمورد هرکدام از این لوایح بهصورت جداگانه و هم مجتمعا اخذ شده است؛ یعنی کاملا پیداست متناسب با روند طبیعی قانونی کار، رهبر معظم انقلاب با تحقق این شرایط موافقت فرمودهاند.»
با این اوصاف بهنظر میرسد از این پس لازم باشد افکارعمومی، اظهارنظرهای جناب جهانگیری و رفقا را دراینباره از باب افعال معکوس فهم کنند! تا به واقعیت ماجرا برسند.
هرچه باشد نظرات صریح رهبر انقلاب دراینباره همچنان تازگی دارد و زمان زیادی از آنها نگذشته است. رهبر انقلاب سال گذشته در دیدار نمایندگان، ضمن توضیحاتی درباره ماهیت این قبیل کنوانسیونها تصریح کردند: «مجلس مستقلا خودش قانون بگذارد و هیچ لزومی ندارد که ما برویم چیزهایی را که نمیدانیم ته آن چیست یا حتی میدانیم که مشکلاتی هم دارد، بهخاطر آن جهاتِ مثبت و جنبههای مثبت، قبول کنیم.»
این صحبتهای شفاف باعث نشد تا برخی دست به تفاسیر دلبخواه خود نزنند. از همینرو علی لاریجانی با طرح دوباره این سوال نظر مقام معظم رهبری را جویا و با پاسخ محکم رهبر انقلاب روبهرو شد. ایشان در این خصوص فرمودند: «آنچه من در دیدار با نمایندگان راجع به لوایح چهارگانه و کنوانسیونها گفتم مربوط به اصل کنوانسیونها بود، نه کنوانسیونی خاص؛ لذا با بررسی این لوایح در مجلس مخالفتی ندارم تا مسیر قانونی خود را طی کند.»همانطور که به وضوح دیده میشود استراتژی رهبر انقلاب بر این منطق استوار است که لوایح مذکور مسیر قانونی بررسی در دستگاههای مربوطه را بگذرانند و موضوع بدون فشارهای سیاسی و فراقانونی به نتیجه برسد.
غافلگیر شدیم!
این اولینباری نیست که اظهارات جناب معاون خبرساز میشود و اینطور که بهنظر میرسد، احتمالا آخرینبار هم نباشد. جهانگیری سال گذشته دوماه بعد از خروج آمریکا از توافق هستهای حرفهایی زد که انصافا تندترین منتقدان دولت نیز انتظار شنیدنش را آنهم از جانب نفر دوم دولت نداشتند. معاون اول دولت در جلسه شورای اداری اصفهان با اشاره به بدعهدیهای آمریکاییها در سخنانی گفت دولت انتظار خروج آمریکا از برجام را نداشته و فکر این را نمیکرده که رئیسجمهور این کشور دست به چنین اقدامی بزند. او صراحتا اعلام کرد: «خروج آمریکا از برجام باعث غافلگیری ما شد.»
جهانگیری خردادماه امسال نیز بار دیگر در اظهاراتی مشابه – در مراسم بهرهبرداری از سامانههای آبیاری نوین شهرستان خدابنده زنجان- از کلاه گشادی که در ماجرای برجام بر سر همکارانش رفته سخن گفت و ادامه داد: «امروز دشمن ما طور دیگری خودش را نشان داده و بهنوعی کلاهگذاری کرده و حیله به خرج داده است؛ چراکه آمده با ما مذاکره کرده که طی آن توافق کردیم و قرارداد بستیم. اگر در یک توافق، یکطرف همه تعهدات را انجام دهد ولی طرف دیگر نارو بزند، چه اسمی روی موضوع میتوان گذاشت؟» کلاهبرداری و حیله به خرجدادن آمریکا در قبال ایران که جهانگیری دستکم دوبار به آن اذعان کرده، البته موضوعی است که پیش از این احتمال آن بارها از سوی منتقدان گوشزد شده بود.
بسیاری از کارشناسان از همان سال 94 و بعد از انتشار متن توافق ایران و گروه 1+5 معتقد بودند تضمین مناسب حقوقی و حتی سیاسی قابلتوجهی برای اجبار ایالات متحده و دیگر کشورها به انجام تعهداتشان در برجام درنظر گرفته نشده و اساسا معلوم نیست رئیسجمهور بعدی آمریکا به آن پایبند بماند. ایرادی که هربار با بیتوجهی دولتمردان و البته توهین و تحقیر منتقدان همراه میشد و بهکلی گوش شنوایی برای شنیدن آن وجود نداشت. تیم مذاکرهکننده در عوض تلاش کرد تا دلخوش به چند بندی باشد که شکایت طرفین را به کمیسیون مشترک ارجاع میداد و اعتماد به قرار و مدارهایی که پای میز مذاکره گذاشته شده بود، توافق هستهای را به امضا برساند.
نمود بارز این نوع نگاه را میتوان اظهارات محمدجواد ظریف در جلسه شورای راهبردی روابط خارجی وزارت امور خارجه -13 مرداد 94- در پاسخ به این سوال دانست که آیا دولتهای آینده آمریکا هم به برجام متعهد خواهند بود یا خیر؟ ظریف در این جلسه تاریخی تصریح کرد: «آمریکا بههیچوجه نمیتواند از برجام خارج شود و من به شما اطمینان میدهم که آمریکا از آنجایی که اگر خارج شود مبنای مقبولیتیاش نابود میشود، از برجام خارج نخواهد شد.»
همین موضع در ماههای بعد بازهم از سوی سایر دولتمردان تکرار شد. حسن روحانی آذرماه 95 در واکنش به شعارهای انتخاباتی رئیسجمهور جدید آمریکا مبنیبر پاره کردن برجام گفت: «او ممکن است خیلی چیزها دلش بخواهد، دلش بخواهد برجام را تضعیف یا پاره کند، مگر ما میگذاریم؟» در کنار اینها اظهارنظر ماندگار عباس عراقچی را هم نمیتوان از یاد برد که تصریح کرد: «برجام در مرحله اجرا با هیچگونه صدمهای مواجه نمیشود، چون «کری» این تضمین را بهعنوان وزیر امور خارجه آمریکا بهصورت کتبی با امضای رسمی داده است.»
عراقچی دو سال بعد نیز -دی 96- در توضیح چرایی عدم خروج آمریکا از توافق هستهای -تا آن مقطع- اظهارنظر ماندگار دیگری کرد و گفت: «دلیل اصلی این است که ترامپ نمیتواند از برجام خارج شود، چراکه با موانع زیادی روبهرو است؛ یکی پایبندی اروپاییها به برجام، حمایت روسیه و چین از این توافقنامه و اسناد شورای امنیت و درنهایت استحکام درونی خود برجام است.»
با این حال اما نه امضای کری تضمین بود و نه توافق هستهای آنقدرها که او تصور میکرد، استحکام داشت. درنهایت نیز ترامپ مثل آب خوردن از توافق بیرون رفت و عراقچی، ظریف، روحانی، جهانگیری و باقی رفقا را غافلگیر کرد؛ اتفاقی که تیم سیاست خارجی ایران اساسا ایدهای برای آن -توافق با حضور ترامپ و خروج احتمالی آمریکا از برجام- نداشتند و همین ضعف در تدبیر و تدوین سناریوهای جایگزین، دولت را غافلگیر کرد.
کاندیدایی که نیامده بود از مردم رای بگیرد
بزرگترین تناقض حیات سیاسی اسحاق جهانگیری حضورش در انتخابات ریاستجمهوری سال 96 بود، جایی که او هم آمده بود و هم نیامده بود. هم کاندیدا شده بود و هم بنای رقابت نداشت. بهترین عنوانی که رسانهها برای اقدام او در آن زمان یافتند، عنوان «کاندیدای پوششی» بود، نامی که البته شاید هیچ سیاستمداری علاقهای نداشته باشد ذیل آن قرار گیرد و با آن شناخته شود.
جهانگیری در آخرین لحظات فرصت ثبتنام، با اصراری که اصلاحطلبان در جلسه پیشازظهر آن روز حسین کمالی، موسویلاری و حسین مرعشی با حسن روحانی داشتند، توانست اجازه رئیسجمهور را برای کاندیداتوری انتخابات بگیرد و خود را برای ثبتنام به وزارت کشور برساند. با وجود اینکه از همان ابتدا مشخص بود او برای ضربهگیری حسن روحانی وارد انتخابات شده بود، اما وقتی که از جانب رقبای خود در جریان مناظره اول مورد سوال قرار گرفت گفت آمده تا خود را در معرض رای مردم قرار دهد، سخنی که البته چند روز بعد معلوم شد صحت نداشته و قرار نیست جهانگیری در معرض رای مردم قرار گیرد. حواشی حضور جهانگیری در آن انتخابات البته صرفا به یک حضور نمایشی ختم نشد، چراکه او حرفهایی را بیان کرد که برای مدتها مورد توجه و نقد کارشناسان، طعنه سیاسیون و حتی استفاده طنزپردازان قرار گرفت. اولین مورد آن مربوط به واکنش او به واردات لباس از سوی دختر وزیر وقت آموزشوپرورش بود، وقتی که گفت «یک دختری این وزیر دارد فوقلیسانس داشته، بیکار بوده و کار واردات انجام داده است؛ فقط 200 میلیون تومان کل ارزش این لباسهای بوده که وارد کرده است.»
شاید کمتر کسی بود که آن را بشنود و نخندد، از طرف دیگر وقتی او مقابل دوربین قرار گرفت و از عملکرد دولت حسن روحانی در عرصه اقتصادی دفاع کرد، دوباره واکنشهای کارشناسان سیاسی و اقتصادی به سمت او رفت و بعدها که نتیجه عملکرد دولت بیشتر مشخص شد همین بخش از اظهارنظرهای او به دفعات در شبکههای اجتماعی بهعنوان یک سوژه طنز بازنشر شد و حالا کمتر کسی است که آن عبارات را از یاد ببرد. وقتی دلار در بازار ارز تهران لحظهای بالا میرفت و سکه کانالهای دومیلیون و سهمیلون و چهارمیلیون تومان را درمینوردید خیلی نمیتوانستند فراموش کنند که اسحاق جهانگیری چند ماه پیش گفته بود: «مردم عزیز ایران! هوشیار باشید! میخواهید فردای شما و فرزندان شما چگونه باشد؟ توسعه میخواهید یا آشفتگی؟ تنش میخواهید یا آرامش؟ یادتان میآید وضع اقتصادی ما چه بود؟ دارو پیدا نمیشد؟ کره، شیر و شیرخشک پیدا نمیشد؟ یادتان میآید مردم شبها در صف بانکها میخوابیدند که صبح بتوانند چند سکه خرید کنند؟»
خیلیها بعدا گفتند تنها یک کاندیدای پوششی میتوانسته بگوید «امروز دیگر کسی از گرانی و تورم حرفی نمیزند چون کاری شد کارستان.» حتی برخی که بعدا فاجعه اقتصادی را دیدند، گفتند اقتصادی که با تنها «دو جلسه در هفته» از سوی رئیسجمهور اداره شود، سرنوشتی بهتر از شرایط امروز پیدا نمیکند. در اسفندماه سال 97 که این وضعیت اقتصادی به اوج خود رسید، اسحاق جهانگیری در توئیتر خود نوشت پاسخ به انتقادهایی که از دولت میشود تنها به پنجدقیقه زمان نیاز دارد! همین توئیت هم بود که باعث شد دوباره حجمی از انتقادها روانه او شود و مردم یکبار دیگر مواضع انتخاباتی او را بازخوانی کنند و بگویند پنجدقیقه زمان لازم نیست، پنجسال فرصت داشتید میخواستید عمل کنید.
سوپرمن!
ماجرای ارز 4200 تومانی سوای همه حواشی اقتصادی مهمی که داشت و کارشناسان معتقدند هم رانت و فساد سنگینی به وجود آورده و هم بخش بزرگی از سرمایه ملی کشور را از دسترس خارج کرده، روایت جذابی دارد که مربوط به اصل طرح ایده و عملیاتیشدن است.
1- بیایید روایت ماجرا را از چند ماه قبل شروع کنیم، یعنی چند روز بعد از معرفی کابینه دولت دوازدهم، همان زمان که اسحاق جهانگیری عنوان کرد از بستهشدن لیست کابینه و انتخاب وزرا در دولت جدید اطلاعی نداشته است. در آن زمان همه میگفتند جهانگیری در دولت دوم روحانی، نقشی حاشیهای پیدا کرده و همین هم یکی از علل درگیری سنگین دو حزب کارگزاران و اعتدال و توسعه است، در همین شرایط هم البته حامیان جهانگیری که خروج او از دولت یا کمرنگ شدن نقش او را به صلاحشان نمیدیدند در تلاش بودند بهنوعی به احیای جایگاه معاون اول بپردازند.
2- دهه سوم فروردینماه سال گذشته وقتی اسحاق جهانگیری در گفتوگو با رسانه ملی خبر مهم تثبیت نرخ ارز را اعلام کرد و گفت 4200 تومان تنها نرخ دلار در کشور است و از فردا ارز با سایر نرخها قاچاق محسوب میشود، موجی در بازارهای اقتصادی کشور راه افتاد، آنها که مجبور بودند با این تصمیم دولت کنار بیایند زبان به انتقاد گشودند و آنهایی که میتوانستند مقاومت کنند از خرید و فروش ارز استنکاف کردند و مثل صرافیهایی که تابلوی طنز دست گرفتند و گفتند «ارز جهانگیری» نداریم کنار نشستند تا بازار جلو برود و وضعیت مشخص شود. آن زمان اما شاید هیچکسی تصور این را هم نمیکرد که رقمی معادل 18 میلیارد دلار از ذخایر ارزی کشور از دست برود و فضاحت آن را هیچ کسی در دولت به گردن نگیرد.
3- در فروردینماه آن سال رسانههای حامی اسحاق جهانگیری وضعیتشان متفاوت از ماههای بعد بود. برای مثال روزنامه «سازندگی» با جایگزین کردن چهره اسحاق جهانگیری روی تصویر سوپرمن، او را مرد اول اقتصادی و منجی دولت خواند. این رسانه البته با بزرگنمایی جهانگیری میخواست جایگاه او را نیز در دولت بهعنوان یک چهره موثر، اصلی و تصمیمگیر به مردم معرفی کند، از اینرو افتخار تعیین رقم 4200 تومانی را به جهانگیری نسبت داد. بعدها اما فضا آنقدر سنگین شد که همان روزنامه سازندگی انگار این را گرفت که روزی حامی دلار با آن رقم بوده و نوشت: «براساس آنچه تاکنون اعلامشده، نزدیک به ۱۸ میلیارد دلار از ارز ۴۲۰۰ تومانی که دولت پرداخت کرده، به کشور بازنگشته است. یعنی با قیمت متوسط دلار ۱۲ هزارتومانی، نزدیک ۲۱۶ هزار میلیارد تومان از منابع کشور سوخت شد. این عدد برابر با نیمی از بودجه کل کشور است. حدود ۷۲ برابر هزینهای که ایران در جنگ تحمیلی پرداخت کرد.»
4- نکته مهم اینجاست که تاکنون هیچکسی در دولت مسئولیت ارز 4200 تومانی را برعهده نگرفته است. به این صورت که ولیالله سیف، رئیسکل وقت بانک مرکزی صراحتا به «دنیای اقتصاد» گفت دلار 4200 تومانی سیاست بانک مرکزی نبود و خود دولت در ستاد اقتصادیاش این تصمیم را گرفت و مسعود نیلی نیز در گفتوگو با «تجارت فردا» تاکید کرد ماجرای این نرخ ارز نقطه اختلافش با دولت بوده و حتی در هیچیک از جلساتی که این تصمیم گرفته شده، حضور نداشته است. حسامالدین آشنا البته در گفتوگو با «اندیشه پویا» هم روایت جالبی از ارز 4200 تومانی عنوان کرد و هم در تکمله آن از خجالت جهانگیری درآمد. آشنا اولا گفت جلسه فروردینماه دولت به درخواست و با برنامهریزی جهانگیری انجام شده و همه کار ماجرای دلار و نرخ آن برعهده او بوده و ثانیا با حمله به معاون اول بیان کرد «همه میگویند شما اگر نمیتوانید منشی خود را عوض کنید، چرا معاون اول ماندهاید؟» در این شرایط اما جهانگیری اخیرا تلاش کرده صورتمساله را عوض کند. او اخیرا گفته است ارز 4200 تومانی تصمیم نظام بود!/1360//101/خ