۲۱ آذر ۱۳۹۸ - ۱۲:۵۰
کد خبر: ۶۳۰۰۷۶

دین و نظریه تکامل

حجت الاسلام قاسمی با اشاره به دیدگاه دین نسبت به خلقت انسان به بررسی نظریه داروین مبنی بر تکامل نوع انسان می‌پردازد.
تعداد بازدید : 341
هادی شاملو
ارسال نظرات
نظرات بینندگان
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۲۲ آذر ۱۳۹۸ - ۱۹:۲۱
در لید غلط املایی دارید. چطور می خواهید نگاه دینی در نظریه داروین بدهید و جمع کنین این دو رو؟
3
8
امیرحسین
|
۰۴ آذر ۱۳۹۹ - ۰۰:۴۴
لید؟؟؟
ناشناس
|
۰۴ آذر ۱۳۹۹ - ۱۳:۵۲
کدوم غلط؟
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۲۹ بهمن ۱۳۹۸ - ۲۲:۳۱
حذف یک نوع اشراف حکیمانه و به تبع آن، توجیه و تبیین تکامل بر مبنای بخت و اتفاق به نامحتمل بودن آن می‌انجامد، بویژه آن‌که بسیاری از موارد انطباق و سازگاری در جانداران، بر ظهور خود به خودیِ چندین تعدیل و سازگاری یکجا و متقارن متوقف است، به گونه‌ای که وقوع انفرادی هر یک از آن موارد سازگاری (مثلاً دستگاه بینایی) در سازگاری و بقای موجود تأثیر نخواهد داشت.
2
0
زهرا سادات
Iran (Islamic Republic of)
۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۹ - ۰۲:۳۳
با سلام
کاش شواهدی از قرآن بیاورید که کجای قرآن با تکامل مشکلی ندارد
4
0
احمدرضا
|
۱۹ ارديبهشت ۱۳۹۹ - ۰۰:۱۸
خلق السموات و الارض فی سته ایام
علی از قم
Iran (Islamic Republic of)
۱۲ خرداد ۱۳۹۹ - ۱۲:۱۱
قران کریم بر خلاف این نظریه که می گوید تاریخ بشریت با توحش و جهل و کودکی و ... آغاز می شود، می گوید تاریخ انسان با آفرینش یک پیامبر که تعلیم داده شده همه اسماء و حقایق و علوم مادی و معنوی است و از جانب خداوند وظیفه هدایت مادی و معنوی فرزندان خود را که قرار است جوامع بشری را شکل دهند، بر عهده دارد، آغاز می شود: و علم آدم الاسماء کلها
4
1
قندی
United Kingdom of Great Britain and Northern Ireland
۲۶ شهريور ۱۳۹۹ - ۱۹:۳۵
سوال : خلقت یا تکامل ؟ پاسخ : خلقت از راه تکامل. با اهداف خلقت از دیدگاه دینی تا حدودی آشنائی داریم اما علوم تجربی گویا خود را با غایت شناسی مشغول نمی نمایند. غایت شناسی معمولا توسط دین، حکمت، فلسفه ، الاهیات و عرفان مورد بررسی قرار می گیرد . سوال ها معمولا دو نوع اند، یکی با چگونه و چطور طرح میگردند و دیگری با چرا و با چه هدفی. من در اینجا سعی میکنم که دیدگاه یا باور خودم را در مورد هدف خلقت انسان و غایت زندگی انسانی با زبانی ساده و به اختصار شرح دهم. طبق باور من انسان از لحاظ جسمانی دارای هفت مرحله تکاملی و یا هفت مرتبه وجودی جسمانی می باشد. هرکدام از این مراتب هفتگانه تکامل وجودی در یک نظم و سامان طبیعی و کیهانی خاص و ویژه خویش در زیر سقف یک آسمان و بر روی یک زمین خاکی پشت سر هم با یک نظم و ترتیب خارق العاده در چهار چوب طرح مطلق خلقت و آفرینش که از پیش توسط خالق خردمند و حکیم و توانا ریخته شده است، بر اثر توالی نوسانات بسط و قبض کیهانی به ظهور خواهند رسید و تجربه خواهند گردید. زنجیره تولد و مرگ انسان در فرهنگ و تمدن هندوان باستان کشف گردیده بود، اما هندوان باستان با تسلسل تولد و مرگ کیهان آشنایی نداشتند، لذا نتوانسته اند که نوسان تولد و مرگ انسان را تبیین نمایند و لذا سعی نموده اند آنرا با پدیده حلول روان شرح دهند. اما در عصر جدید علم کیهان شناسی به ما سرنخ را داده است که مثل انسان ، کیهان هم می تواند متولد شود و به میرد و دوباره از نو متولد شود و دوبار به میرد. مرگ کیهان با انقباض مجدد به وقوع خواهد پیوست. اما سرنوشت جهان از دیدگاه علم کیهان شناسی سه حالت بیشتر ندارد، و هرکدام از این حالت ها از لحاظ علمی یک سوم میتواند حقیقت داشته باشد. از طرفی دیگر نظریه علمی مه بانگ که توسط آن تکامل کیهان مورد بررسی قرار میگیرد، خود از لحاظ تکاملی دوران نوزادی و شیر خوارگی را طی میکند و هنوز به سنین کودکی و نوجوانی نرسیده است که بتواند مثل کودکان جملات تلخ و شیرینی را در مورد غایت خلقت به زبان بیاورد. ما اگر به سیر و سلوک انسان به سوی کمال باور داشته باشیم میتوانیم این نظریه علمی را در خیال پرورش دهیم و آنرا به کمال برسانیم تا از آن طریق به کمال انسان و چگونگی آن پی به بریم. تولد و مرگ انسان به همراه تولد و مرگ کیهان تکرار مکررات خسته کننده نیست. نیچه فیلسوف آلمانی به تکرار جاودانه یا جاودانگی تکرار باور داشت که میگفت: نه بهتر، نه بد تر ، نه طوری دیگر بلکه بطور جاودانه همین طور. طوری که خواننده گرامی ملاحظه می فرماید در این برهان یا حکم فلسفی نه اثری از تکامل علمی به چشم میخورد و نه اثری از سیر و سلوک دینی و عرفانی به سمت و سوی کمال. تکرار جاودانه چیزی نیست غیر از حبس مطلق، طوریکه انسان نتواند در آن زنجیره حتا یک نفس راحت بکشد. بودا هم چون با نوسان تولد و مرگ کیهان و تکامل آشنائی نداشت، زنجیره تولد و مرگ را سم سرا ( خانه زهر ) یا خانه پر از درد و رنج می دانست و می کوشید با مراقبت های هشتگانه خودرا از این حبس جاودانه رها نماید و به عالم نیروانا یا آرامش کامل دست یابد. در پشت پرده نوسانات غیر مادی تولد مرگ انسان و نوسانات مادی تولد و مرگ کیهان ، اصل تکامل نهفته است. انسان هر بار در سطحی بر تر از سطح پیش پا به عرصه وجود میگذارد و یکی از زندگی های هفتگانه خویش را تجربه میکند تا اینکه در غایت به سطح کمال مطلق برسد. سطح کمال مطلق چیزی نیست غیر از دانش، آگاهی ، قدرت ، خواست و اراده، عشق و رحمت، زیبایی و خوبی مطلق و نامتناهی که همگی از صفات خداوند متعال می باشند و انسان هم درپایان سفر طولانی خویش به آن سطح خواهد رسید، البته نه بصورت مطلق بلکه نسبی، زیرا مطلق فقط خاص و ویژه خداوند است و انسان کل خداوند نیست بلکه جزیی از او. علاوه بر مراتب وجودی جسمانی و زندگی های هفتگانه، انسان بر خلاف تصور عمومی متداول دارای یک سرنوشت جنسی و عشق مربوط به آن نیست ، بلکه پنج نوع متفاوت و مستقل جنسی و عشقی. برای کشف این پنج نوع سرنوشت جنسی کافی است که نگاهی ژرف به اعماق ساختمان روان انسان در بخش تمایلات جنسی پنهانی بیندازیم. به قول فروید تاریک خانه ضمیر ناخودآگاه. در آنجا در سطوح بالایی خواهیم دید که یک مرد به ظاهر دارای تمایلات جنسی اصلی مردانه می باشد اما در باطن دارای یک میل جنسی فرعی زنانه هم می باشد و بیشتر اوقات از وجود آن آگاه نبوده و آنرا اغلب اوقات وسوسه شیطانی به پندارد. درمورد زنان هم به همین سان و منوال. ریشه هم جنس گرایی که تاکنون توسط علم روانکاوی و روانشناسی بطور روشن تعیین نگردیده است، همین تمایلات جنسی فرعی در کنار امیال جنسی اصلی میباشد. ادیان و نظام های حکمی و عرفانی خداوند را تاکنون بطور دقیق کشف نکرده اند. نمی دانند که چه آش رنگین و پر طمعی را برای ما انسان ها در مشیت ازلی پخته است. حقیقتی که تاکنون اندیشمندان دینی و حکمی و فلسفی و عرفانی و حتا دانشمندان علوم تجربی به آن واقف نگردیده اند، اصل هم ارزی روح و ماده می باشد. روح و ماده دو روی یک سکه اند و هرگز نمیتوانند از هم جدا شوند و به تجرد برسند. بطور جاودانه با هم بوده و خواهند بود. روح و ماده با هم دیگر یک نوسانگر دوقطبی را تشکیل میدهند و فقط قطبین جای خودرا باهم عوض میکنند. به عنوان مثال در این نظم طبیعی و کیهانی که اکنون در آن زندگی میکنیم ، قطب یا جنبه مادی این نوسانگر به نهایت وسعت و گسترش خویش رسیده و قطب یا جنبه روحی به نهایت قلت و کسری خود تبدیل گردیده و بصورت نطفه سراسر قطب مادی را بصورت نامرئی فرا گرفته است. از زندگی سوم به بعد، نسبت روح و ماده به نفع قطب یا جنبه روحی تغییر خواهد یافت، طوریکه طبیعت و کیهان و بدن های انسان و موجودات زنده حداکثر از روح و حداقل از ماده آفریده خواهند شد. هر فرد انسانی در چهار زنگی اولیه دوبار در قالب مرد و دو بار در قالب زن پا به عرصه وجود خواهد گذاشت. هرکدام دوبار در قالب مادی و دوبار در قالب روحی. از زندگی پنجم به بعد، تولید مثل از طریق آمیزش والدین و بسته شدن نطفه در رحم مادر صورت نخواهد گرفت بلکه از طریق تقسیم سلولی روحی در طبیعت روحی و خارج از بدن مادر. هر فرد انسانی به دو فرد انسانی مطلقا یکسان تبدیل خواهد شد و جمعیت انسان نسبت به چهار زندگی قبلی دوبرابر خواهد شد. به زبان ساده تر از عالم پنجم به بعد و تا عالم هفتم هر فرد انسانی به " زوج بنیادی خودی " تبدیل خواهد شد و آنهم به سه صورت : دو بار هم جنس : مذکر مذکر ، موئنث موئنث و بار آخر بصورت غیر هم جنس: مذکر موئنث.
لذا هدف خلقت انسان نه تنها رسیدن به سعادت اخروی و برخوردار شدن از زندگی جاودانه و آشنایی کامل با خداوند میباشد بلکه رسیدن به زوجیت با خود و تجربه عشق خویشتن. این هفت زندگی آنقدر در سطوح بر تر پشت سر هم ایجاد خواهند شد تا در پایان راه هرکدام در نوع خود به نهایت کمال برسند. دانشمندان غربی و شرقی تاکنون حتا خواب این حقیقت تکاملی را نتوانسته اند ببینند. در پایان فاش یک راز :
در لحظه مرگ ضمیر خودآگاه انسان بطور کامل مختل میگردد، طوریکه گذر زمان برای فرد فوت شده دیگر قابل احساس و درک نخواهد بود. لذا چه یک لحظه و چه میلیارد ها سال بتوان میلیارد. هردو برای مردگان برابر بخواهد بود. فاصله بین لحظه مرگ در این نظم و سامان طبیعی و کیهانی تا لحظه تولد در نظم و سامان بعدی برابر خواهد بود با فاصله زمانی وقوع دو مه بانگ متوالی و برای مردگان برابر با طول زمانی یک پلک چشم به هم زدن.
2
2
امیرحسین
Iran (Islamic Republic of)
۰۴ آذر ۱۳۹۹ - ۰۰:۴۱
سلام. من هم خلقت گرا هستم ولی داخل ویدئو گفتید که فقط انسان آفرینش استقلالی داشته . خوب مگه طبق اسلام فقط انسان ها روح دارن؟ اون مورچه یا پرنده ای که با حضرت سلیمان صحبت میکنه و ... کلی نمونه دیگه نشون میده که حیوانات و پرندگان هم زبان خاص خودشون رو داشتن و عقل هم داشتنند و میتونستند خدا رو درک کنند. از اونجا که عقل برآمده از روحه پس این روح از کجا اومده؟ یعنی شما میگید تکامل برای حیوانات درسته و فقط برای انسان اشتباهه خوب چطور اون حیوانی که از نظر تکامل‌گرا ها از تک سلولی و اون تک سلولی بر حسب اتفاق از اتم های زمین پدید اومده، دارای روح شده؟ مگر اینکه بگیم تمام اتم ها و کل مواد توی این عالم یک روحی دارن و به نوعی عقل و درک هم دارن. لطفا شبهه من رو برطرف کنید
5
2
ناشناس
|
۲۰ مهر ۱۴۰۲ - ۰۹:۴۳
سلام.
آیا به نظر خود شما عقلی که میگین حیوانات دارن، با عقلی که ما داریم یکیست؟ اگر حیوانات دارای عقل هستند پس چرا نمیتوانند به "اختیار" خود جلوی "شهوت" و "غضب" و این رفتار های حیوانی خودشان را بگیرند؟ حیوانات از جمله مورچه و پرندگانی که حضرت سلیمان با آنها سخن گفته، همگی بهره ای از" شعور" دارند. همانطور که در قرآن هم تسبیح گفتن و حمد و ستایش خداوند توسط حیوانات گفته شده و همچنین گفته شده که حیوانات تسبیح می‌گویند ولی ما متوجه آن نمی شویم و افرادی مانند پیامبران و از این قبیل این توانایی ها را دارند.
مورد دیگر این است که داشتن روح لزومی بر وجود عقل نیست که از مثال های آن به حیوانات و گیاهان می‌توان اشاره کرد. تنها انسان و جن هستند که روح دارد و انتساب "روح" به حیوانات یا حتی گیاهان غلط است زیرا آنها داری "نفس حیوانی" و "نفس نباتی" هستند. تفاوت "نفس" و "روح" هم در این است که روح مجرد از ماده است ولی نفس خیر. حالا ماده خود اسیر زمان و مکان است پس به تبع آن روح مجرد از زمان و مکان نیز هست ولی نفس خیر. یعنی بعد از مردن و از بین رفتن جسم روح به حیاتش ادامه می‌دهد ولی نفس خیر.
ناشناس
|
۲۰ مهر ۱۴۰۲ - ۰۹:۵۹
سلام.
آیا به نظر شما اون عقلی که برای پرنده و حیوانات قائل هستید همون عقلی است که ما داریم؟ اگر حیوانات عقل دارند پس چرا نمی‌توانند با "اختیار" خود جلوی "شهوت" و "غضب" و این رفتار های حیوانی خود را بگیرند؟
حیوانات از جمله مورچه و پرندگانی که حضرت سلیمان با آنها سخن گفته، دارای عقل نیستند بلکه بهره‌ای از "شعور" دارند. همانطور که در قرآن هم تسبیح و حمد و ستایش خداوند توسط حیوانات و گیاهان بیان شده و البته این موضوع نیز گفته شده که حیوانات و گیاهان تسبیح می‌گویند ولی ما متوجه آن نمی شویم و افرادی مانند پیامبران که به درجاتی اعلی رسیده‌اند دارای این توانایی ها هستند.
نکته ی بعد این است که تنها انسان و جن هستند که دارای "روح" هستند و حیوانات و گیاهان دارای روح نیستند بلکه دارای "نفس حیوانی" و "نفس نباتی" هستند. تفاوت "روح" و "نفس" نیز در آن است که روح مجرد از ماده است ولی نفس خیر. حالا ماده خود اسیر زمان و مکان است پس به تبع آن روح مجرد از زمان و مکان نیز هست. یعنی وقتی جسم انسان از بین میرود و میمیرد روحش به حیات ادامه میدهد ولی نفس خیر.
محسن
Germany
۰۴ آذر ۱۳۹۹ - ۲۲:۲۴
اونقدددددر این .. هست که evolutionرو معادل تکامل می‌دونه،خیر اقاجان به معنای فرگشت هست،یعنی لزوما یک گونه به سمت بهتر شدن پیش نمیره ممکنه پس رفت بکنه در طی نسلها..
0
0
سامان
Iran (Islamic Republic of)
۱۴ فروردين ۱۴۰۱ - ۰۳:۲۲
خداییش حاجی این یه دونه رو نمیتونی هیج جوره بچسپونیش به دین بیخیال شو اصلا چیزی نگید بهتره
6
3
اهورا
|
۰۳ ارديبهشت ۱۴۰۱ - ۱۷:۲۹
بمولا حق
.
Iran (Islamic Republic of)
۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۱ - ۲۲:۱۶
چه سوداخرش میمیریم
0
0
کاربر
|
۲۸ شهريور ۱۴۰۱ - ۱۷:۱۳
چه سود آخرش میمیری چرا کامنت گذاشتی ؟
مهدی
Iran (Islamic Republic of)
۲۵ ارديبهشت ۱۴۰۱ - ۱۶:۰۱
خیلی اطلاعاتشون حتی در زمینه خودشون کمه نمیدونن که شعر حافظ و روایت متفاوت هستن چطور میخوان در زمینه های علمی ابراز نظر کنن. دوم این که دکتر هراوی در کتاب انسان خردمند شبهه مطرح نکردن فقط دستاورد های علمی را به زبان ساده بیان کردن و نتیجه گیری کردن و اصلا سر مجادله با ادیان ندارن. بنظر میرسه که "علما" دین از ریسمان سیاه و سفید میترسن
0
1
Danial
Iran (Islamic Republic of)
۰۴ مرداد ۱۴۰۱ - ۱۴:۴۹
جای تعجبِ،چرا نمیشود اینگونه گفت،آدم طی تکامل خلقت به نقطه ای رسید،که حال میشود،او را موجود جدیدی خطاب کرد به نام آدمو این خلق که علاوه بر تکامل به صورت آنی هم بوده ،درست مثل جنین مگه جنین به امر خدا خلق نمیشه و دوره تکاملی ندارد،مگر فقط آدم از خاک آفریده شده و بقیه انسان ها و موجودات نوع ماده شان نمیتوانسته خاک باشد؟مگر همانطور که شیطان جنسش از آتش و جن نیز،انسان ها و آدم و موجودات قبل آدم در تکامل نمیتوانسته اند از خاک یا گل باشند؟
به نظر من اینها هیچ منافاتی باهم ندارد،
علاوه بر تکامل نوع بشر به نقطه ای میرسه که بهش میگن آدم و این آدم اولین نقطه رسیدن به عقل و آدم شدن است که خواب میبیند و با عالم بالا ارتباط پیدا میکند اسماء را میآموزد و بر او سجده میشود ،هیچ منافاتی من نمیبینم
3
0
aahmed
United States of America
۰۱ اسفند ۱۴۰۱ - ۰۳:۵۱
بکتاب توهم بی خدایی رو بخونید بعد برنامه درست کنید. خلقت جسد انسان هم طبق قران ندریجی و در اطوار بوده. اون خلق نفس انسانه که ادم ع اولین بوده. اینجوری تکامل با دین جمع میشه. کتاب رو بخونید بعد برنامه بسازید.
0
0
تازیانه خدا
|
۲۷ فروردين ۱۴۰۲ - ۲۰:۳۲
دوست عزیز این کتاب کتاب درستی هست ولی نویسنده اش ادعای امام زمان بودن می کند و در پس حقایق دروغ هم به خدا می چسباند و مردم را از راه راست منحرف می کند لطفا این کتاب را تبلیغ نکن