روایت شهید بهشتی از اختلافات بازرگان و جریان انقلاب
به گزارش خبرگزاري رسا، استعفای بازرگان از نخستوزیری در سال 1358 فراز و نشیبهای زیادی به دنبال داشت. شهید بهشتی از اعضای وقت شورای انقلاب در گفتگویی با روزنامه اطلاعات در 12 آذر ماه 1358 به تشریح اختلافات بازرگان و جریان انقلاب پرداخت.
شهید بهشتی در بخشی از این گفتگو با اشاره به سابقه آشنایی خود با مهندس بازرگان گفت: « در این مدت، من با آقایان، البته روابط نزدیک داشتهام. علاوه براینکه آقای مهندس بازرگان از دوستان خیلی قدیم من هستند و آقای یزدی، همینطور، هرچند چون ایشان مدت زیادی در خارج بودهاند، ارتباط مستقیم زیاد نبوده ولی من هر دوی این برادرها را همچنان برادرهای دوستداشتنی و برخوردار از درجه بالائی از صداقت و صمیمیت میدانم، ولی خط فکریشان را در مورد سیاست انقلابی ایران از اول هم خطی که با ما بخواند، نمییافتم و ما از همان ازل حس میکردیم که نقطه نظرهایمان مختلف است. منتها با توجه به اینکه اینها یاران و دوستان انقلاب بودهاند و خدماتی داشتهاند و سهمی داشتهاند، آقای بازرگان که سهم زیادی در سابقه فعالیت قبلیشان مخصوصاً داشتهاند، ما ترجیح میدادیم که با وجود این اختلاف نظرها، همکاری داشته باشیم، تا وقتی که آقایان به این نتیجه رسیدند که نمیتوانند پابهپای این نقطه نظرها بیایند و استعفا دادند.»
این عضو شورای انقلاب درباره اختلافات نظری با نهضت آزادی پیرامون آرمانهای انقلاب میگوید: « بنابراین، من آقایان را چهرههای دوستداشتنی و برخوردار از صداقت و خوب میدانم، ولی نقطهنظرشان را در جهت این انقلاب هم از پیش نمییافتم و روز به روز این نظر قویتر میشد، چه در جهت مسائل داخلی انقلاب و چه در مورد مسائل خارجی انقلاب، ما معتقد بودیم انقلاب ایران، یک انقلاب جهانی است، لااقل در جهان اسلام و در دنیای مستضعفین، شاید آقایان چنین دیدی نداشتند، مخصوصا آقای مهندس بازرگان خیلی اینطورها نمیاندیشیدند. باز آقای دکتر یزدی هم نقطهنظرشان با آقای بازرگان یکی نیست. ایشان هم با آقای بازرگان اختلاف نظرهایی داشتند.»
شهید بهشتی در بخش دیگری از این گفتگو درباره رویکرد نامتناسب مهندس بازرگان نسبت به سازوکارهای اجرایی کشور گفت: « ما معتقد بودیم که در داخل مملکت، باید خارج از این فرم بوروکراتیک عمل کرد. آقای مهندس بازرگان عجیب تکیه داشتند روی اینکه همه کارها را ببرند توی همین کانالهای بوروکراتیک و بهمین دلیل، خیلی ضربه خوردیم و من تنها در مورد جهاد سازندگی باید بگویم که در طول همین دو هفته که بنده آنجا حضور پیدا کردم و سامان جدید به آن دادم، تحرک پیدا کرده، درحالی که آرام آرام داشت، بصورت یک چیز نیمه مرده درمیآمد.
اینها نشان میدهد که اختلاف نظرهایی داشتهایم. ما معتقدیم که این ملت، امروز به کارهای ضربتی و بنیادی احتیاج دارد. ما معتقدیم که همانطور که در خور انقلاب است، این گروههای کوچک بودند که انقلاب کردند، بپا خاستند و از مجموعه آنها، این سیل خروشان دیکتاتوربرافکن و استبداد و استعماربرافکن بوجود آمد. همینطور هم باید الان، بمردم کمک کرد تا سازندگیهای کوچک بکنند و معطل آنکه حالا نقشههایی همآهنگکننده، برای کارهای ضربتی بوجود بیاوریم نشویم. آقایان اینطور فکر نمیکردند و فکر میکردند که حالا ما در یک شرایطی قرار داریم که میتوانیم ملت را معطل کنیم.
برای انجام این کارها، من الان گفتهام در هر گوشه مملکت، هرکار خوبی که هست، جهاد باید کمک کند که انجام بگیرد. فلان جاده را میخواهند آسفالت بکنند، حالا این آسفالت ممکن است سه سال بیشتر دوام نیاورد، بگذارید بکنند. هم کار بوجود میآید و هم سه سال گرد و غبار را مردم نمیخورند، حالا تا بعداً برای اسفالت زیربنایی و اساسی آن انشالله مجدداً کار خواهیم کرد. نباید معطل این حرفها بشویم. فلان روستا را میخواهند بسازند، در فلانجا میخواهند کشاورزی کنند، میخواهند در یک جائی یک دامداری کوچک ایجاد کنند، فلان خانه یا مدرسه را میخواهند بسازند، یا تعمیر کنند، بگذارید بکنند. حالا نباید صبر کنیم تا طرحش آماده شود و در یک مرکزی مثلاً مراکز شهر یا استان تصویب شود، بعد اعتبارش تامین شود. خلاصه اینها هیچ کدام متناسب با روند انقلاب نیست.
این اختلاف نظرها را داشتیم و از همین قبیل اختلاف نظرها در مورد مسائل کردستان داشتیم که متاسفانه در اینجا باید بگویم خسارت، خیلی زیاد بوده است. ما که در فروردین ماه، از سفر کردستان برگشتیم، ایدههائی در مورد کردستان داشتیم که گفتیم اگر دولت عمل کرده بود، گمان میکنم که حالا اینجا نبودیم. »