۳۱ خرداد ۱۳۹۹ - ۲۳:۲۰
کد خبر: ۶۵۵۶۹۳
به مناسبت شهادت شهید چمران؛

چرا امام خمینی فرمود مثل چمران بمیرید؟

چرا امام خمینی فرمود مثل چمران بمیرید؟
چمران مسیرها رفته و اکنون که بازگشته، این چنین دعا می‌کند: خدایا تو را شکر می‏‌گویم که به من درد دادی و نعت درک درد عطا فرمودی قلبم را سوختی و شکستی تا فقط جایگاه تو باشد

به گزارش خبرنگار سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، ممکن است کسی حتی به اندازه چمران هم سواد نداشته باشد ولی در لابراتوارها، دانشگاه‌ها، بیمارستان‌ها و شرکت‏‌های مختلف آمریکا و اروپا کار کند و همانجا در بهترین شرایط رفاهی زندگی کند؛ از زندگی‏ و کارش راضی و از اینکه در ایران نمانده احساس خوبی داشته باشد و گه‌گاهی هم‏‌قطاران و یارانش را نیز به رفتن تشویق کند. پرسش این است که چرا چمران چنین نکرد؟

دولت وظیفه دارد شرایط لازم و عادلانه را برای همه مردم و از جمله نخبگان فراهم کند تا در ایران با کم‌ترین دردسر به کار مشغول شوند تا هم در جهش تولید به کشور کمک کنند و هم خودشان احساس مفید بودن داشته باشند؛ در این هیچ شکی نیست. ممکن است در این زمینه اشکالاتی وجود داشته باشد که منکرش نیستیم.

چمران نه تنها کارش را رها کرد که حتی از همسر آمریکایی و فرزندانش هم گذشت که شاید جریانش را شنیده باشید. چه چیزی باعث شد که او چنان کند و چه باعث شد که برخی از نخبگان ما پا به فرار بگذارند؟

پاسخش زیاد پیچیده نیست. داشتن تفکر مذهبی صحیح و منطقی؛ تفکری که ریشه در اسلام ناب دارد. نگاهی که خدا تو را می‏‌بیند و صدایت را می‏‌شنود؛ خدایی که نمی‏‌شود عاشقش باشی و دوستش داشته باشی ولی هم‏زمان مشغول خدمت به دشمنانش باشی. خدایی که تو را می‏‌بیند، در زمانی که زنان و کودکان بی‌پناه و بی‌گناه در پیش چشمان به اشک نشسته قدس در خون سرخ خود می‏‌غلطند و تو در کجا و کجا و کجا مشغول تقویت قدرت سخت و قدرت نیمه سخت و قدرت نرم و قدرت هوشمند همان‏‌ها یا شرکایشان هستی؛ نمی‏‌شود برادر! نمی‏‌شود خواهر! نمی‏‌شود. خدای حاضر و ناظر این را از تو نمی‏‌پذیرد.

همان خدایی که چمران برای اینکه در آمریکا دیگران را به او وصل کند دعای کمیل برگزار می‏‌کند. احساس می‏‌کند این ترجمه عربی کمی ایراد دارد و نشانی راه را به خوبی بیان نمی‌کند؛ او خود دعا را ترجمه می‏‌کند و با خط خوش نستعلیق می‏‌نویسد. اصلاً چمران این راه را رفت و برگشت تا به دیگران بگوید نروید و به خدمت بیگانه شادمان نباشید؛ بمانید و بالاتر بروید؛ برگردید و جهاد کنید تا مثل مصطفی چمران و یا مصطفی احمدی روشن بمیرید.

بمانید و درد بکشید و آنگاه اینگونه مناجات کنید: خدایا تو را شکر می‌‏گویم که به من درد دادی و نعت درک درد عطا فرمودی، قلبم را سوختی و شکستی تا فقط جایگاه تو باشد. خداوندا مشتاقان جمالت را از نظر به دیدار زیبایت محروم و محجوب مفرما. آمین.

و اینگونه وقتی قطره به دریا وصل می‏‌شود، پیر خمین از دیگران می‏‌خواهد که چون او بمیرند. مردن در این مکتب نیستی نیست؛ پیوستن به اقیانوس زیبایی‏‌ها و کانون مهربانی‏‌ها و مرکز آرامش‏‌هاست و حیف است که ما از آن محروم باشیم./پ200/ق

رضا لک ‏زایی، پژوهشگر پژوهشگاه بین المللی جامعة المصطفی

ارسال نظرات