استاد شجریان، سیاسی یا فرهنگی؟
به گزارش خبرنگار سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، استاد محمدرضا شجریان پس از یک دوره طولانی تحمل بیماری صبح روز پنجشنبه دار فانی را وداع گفت. زندگی استاد آواز ایران پر از فراز و نشیبهای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی بود که او در مواجه با آنها عکس العملهای متفاوتی داشت.
سال 1357 و فتنه سال 1388 ، اوج موضع گیریها و رفتارهای سیاسی وی به شمار می رود. محمدرضا شجریان با اجرای قطعه "سپیده" در شور انقلابیون سال 57 شریک شد اما در ادامه و در جریان فتنه 88 درمقابل نظام موضع گرفت و مصاحبه وی با رسانههای ضدانقلاب حواشی زیادی برای وی به همراه داشت.
او در سالهای اخیر از مواضع تندش فاصله گرفت و با تصحیح و تعدیل اظهارات خود، نشان داد اساسا کنشگری سیاسی آنهم از نوع رادیکالش، با روحیات وعقاید وی سازگاری ندارد.
اما یکی از مسألهسازترین اقدامات وی، ارسال نامهای انتقادی به صدا و سیما بود. وی در سال 1388 خواستار توقف پخش صدایش از صداوسیمای جمهوری اسلامی شد و نوشت: "اينجانب در سال 1374 نيز اعلام كردم راضي به پخش آثار خود از صداوسيما نيستم" پس از این نامه عزت الله ضرغامی، رئیس وقت صداوسیما به درخواست وی انتشار تمامی آثار شجریان در صداوسیما را متوقف کرد.
هرچند توقف پخش آثار شجریان به درخواست خود او و پس از دوبار اعلام نارضایتی از پخش آثارش صورت گرفته بود، آقای حسن روحانی در مناظرههای انتخاباتی سال 1396 با حمایت از شجریان گفت: ما یک هنرمند داریم از اینکه در ماه رمضان دعایش را پخش کنیم ابا میکنیم، یک ربنایی که مردم علاقهمند به آنند را پخش نمیکنیم.
حسن روحانی دقیقا به نکتهای اشاره کرد که در سالهای بعد از فتنه 88، توسط رسانههای اصلاحطلب و ضدانقلاب دنبال شد. این رسانهها جمهوری اسلامی را متهم به ظلم علیه شجریان کرده و مسئولان فرهنگی خصوصا صداوسیما را به دلیل عدم پخش صدای استاد شجریان شماتت کردند؛ در حالی که این خود شجریان بود که خواستار سانسور و توقف پخش صدایش از سیمای ملی بود.
پس از فوت محمدرضا شجریان و از ساعات ابتدایی انتشار خبر، رسانههای بیگانه و همصدا با آنها، بیخبران و بعضا خائنین داخلی، در اقدامی از قبل طراحی شده همین خط خبری را علیه جمهوری اسلامی ایران آغاز کردند. به طور مثال بی بی سی فارسی وابسته به وزارت خارجه انگلیس، در گزارشی نوشت: "موضعگیریهای این استاد موسیقی در نهایت موجب شد تا فعالیتهای او در ایران با محدودیتهایی روبهرو شود" و یا در تیتر خود عنوان کرد: "در اوج کمالیافتگی از مردم ایران دریغش کردند". گزارش هایی از سردادن شعارهای ساختارشکنانه در مقابل بیمارستان توسط برخی افراد فرصت طلب نیز مخابره شده است.
مسلما در شرایط فعلی اقتصادی، فوت استاد آواز ایران، هم فرصتی است برای ضدانقلاب جهت سیاهنمایی علیه جمهوری اسلامی و بهانهای برای بازخوانی مواضعی که شجریان از آنها عدول کرد؛ هم فرصت مناسبی برای سوءاستفاده دولت در ماههای پایانی است تا با نزدیکی به چهرههای محبوب مردمی ضمن عوام فریبی از پاسخگویی فرار کرده و ژست اپوزیسیونی خود را حفظ کند.
بیشک، محمدرضا شجریان به حق لایق لقب "خسرو آواز ایران" است و در سپهر موسیقی کشور تکرار نشدنی است، اما متأسفانه فوت این پدیده بینظیر هنری و سرمایه ملی فرهنگی، دستمایه سیاسیکاری رسانههای معاند و برخی منافقین داخلی شده و خواهد شد و چهرهای سیاسی و نه هنری از وی مخابره خواهند کرد.
روایت بیبیسی فارسی و دیگر رسانههای ضدانقلاب از ماجرا، نشان از آرایش نسبتا منظم رسانههایی است که داغِ "تابستان داغ" به دلشان ماند و در پی فرصتی برای تکرار آبان 98 هستند. به نظر میرسد میتوان با تمرکز بر چهره فرهنگی_هنری استاد شجریان و تأکید بر مواضع متین سالهای اخیر ایشان، فرصت سوء استفادههای سیاسی، نسبت به یکی از برترین چهرههای فرهنگی ایران اسلامی فراهم نشود.
علی صفوی
نمیدونم چرا تو کشور ما هر کی یه چیزیش قشنگه ( صداش ، رژ لبش و...) حتما سیاستمدارم هست!!!
تاسف بارتر آنکه برخی بنام دین، پنجه در روی سیاوش موسیقی ایران می کشند و با مستمسک قرار دادن، مصاحبه ای تقطیع شده، مدعی مخالف اسلام بودن شجریان می شوند.
در دهر چون من یکی و آن هم کافر
پس در همه دهر یک مسلمان نبود
اگر محمدرضا شجریان، که پیش از هنرموسیقی، از برجسته ترین قاریان قرآن معاصر ایران است و در پاک نگاه داشتن دامن هنر از آلودگی های پیش از انقلاب، الگویی تکرار نشدنی بشمار می آید، متهم به مخالفت با اسلام شود، کدام هنرمند دیگری را می توان در این مرتبت و شرایط سراغ گرفت که بیش از شجریان مسلمانی کرده باشد.
استاد شجریان، در اوج نیاز مالی در پیش از انقلاب، با وجود پیشنهادات سنگین مالی از حضور در مجالس عشرت پرهیز داشت و در فروردین 1357 و دوران عیش بسیاری که هنوز آتش انقلاب اسلامی شعله ور نبود با افتخار دوریش از الکل و افیون و دود را در مصاحبه اظهار داشت.
در 17 شهریور 57، رژیم را وانهاد و با استعفا از رادیو، در کنار مردم ایستاد و در همان زمان، مرز بندی خود را با گروههای چپ وگرایشات مارکسیستی حفظ کرد که موجب تکدر برخی دوستان نزدیک موسیقی دانش شد.
عرفان ناب، موسیقی شجریان در کنار آوای ملکوتی ربنا، از مهمترین نمادهای الهی در هنر معاصر ایران و حتی جهان به شمار می آیند و با این همه او متهم به مخالفت با اسلام می شود؟
شجریان در مستند منحصر بفرد استاد حسن سربخشیان، در توضیح دیدگاه خود در مورد ریشه مخالفت با موسیقی می گوید:
"من در جوانی چهارده بار قرآن را دوره کردم و هیچ نشانه ای از مخالفتی با موسیقی در قرآن ندیدم، این یعنی اسلام با موسیقی مخالف نیست، مخالفت آخوند با موسیقی، مخالفت اسلام نیست، آخوند با هرچیزی که توجه مردم را از خود به جای دیگری جلب کند مخالف است، برای همین با موسیقی مخالف بوده است، هم با موسیقی وهم با دیگر مسایل، حتی اگر این فردی که توجه مردم را جلب کرده باشد، یک آیت الله و روحانی دیگری باشد، با او هم مخالف است."
فراموش نکنیم که گلایه از جریانی متحجر و اصلاح طلب در حوزه، منحصر به شجریان نبوده و پیش تر از او، شهید مطهری و شخص امام خمینی بصراحت از متحجران انتقاد کردند.
متحجرانی که نه تنها موسیقی، بلکه فلسفه و عرفان را نیز حرام می دانستند، علامه طباطبایی را تکفیر کردند و ظرف آب، آقامصطفی فرزند امام را ناپاک می دانستند، اما انقلاب اسلامی بسیاری از مرزهای تحجر را در هم شکست و موسیقی که در حوزه حرام دانسته می شد با ساز و گروه ارکستر در حضور امام خمینی بعنوان مهمترین مرجع شیعیان اجرا شد اما البته هنوز هم فرسنگها سنگر تحجر باقیمانده است
تحلیل جامعه شناسانه شجریان از علت مخالفت برخی روحانیون با موسیقی ممکن است مورد نقد ومخالفت برخی افراد قرار گیرد اما چگونه می توان به آن برچسب مخالفت با اسلام زد؟
و آیا این برچسب، بیش از آنکه تخریب شجریان باشد، تخریب اسلام نیست؟
اگر در برابر نسل جوان، که شجریان را بزرگترین سرمایه هنری ایران وموجب افتخار فرهنگی کشور در برابر سایر فرهنگها وتمدنهای جهانی می داند، عنوان شود که شجریان مخالف اسلام بود، به جذب نسل جوان و آینده به اسلام کمک کرده ایم یا به تعمیق شکاف او با دین؟
این چه دینداری است که هدف وسیله را توجیه می کند و مجاز به استفاده از هر ابزاری برای تخریب دیگرانی که ممکن است یک اختلاف سلیقه سیاسی با ما داشته باشند، می شویم.
شجریان رفت و دیگر تکرار نمی شود، شیوه درست رفتار با این سرمایه فرهنگی وهنری کشور چیست؟، فرونشاندن اختلافات وکینه ها و استفاده از بهره های هنری، فرهنگی و معنوی آثار او یا مشتعل کردن آتش اختلافات و تمسک به تقطیع و تحریف و تخریب و تهمت برای ویرانی آن؟