۲۴ آذر ۱۳۹۹ - ۱۳:۲۷
کد خبر: ۶۷۰۴۱۶
یادداشت؛

اردوغان تاریخ بخواند!

اردوغان تاریخ بخواند!
براساس منابع معتبر تاریخی و همچنین تحقیقات زبان‌شناسی، ‌ مردم ایران در عهده باستان به زبان‌ها یا لهجه‌های مختلفی سخن می‌گفته‌اند که ریشه همه آنها یکی است.

به گزارش خبرگزاری رسا،‌ یدالله جوانی در مطلبی تحت عنوان «اردوغان تاریخ بخواند!»  در هفته نامه صبح صادق نوشت: در روز رژه پیروزی کشور جمهوری آذربایجان در جنگ قره‌باغ، ‌ رئیس‌جمهور ترکیه شعاری را خواند که از یک‌سو با تدبیر حسن همجواری و همکاری با همسایگان سازگار نبود و از سوی دیگر، نشان داد خواننده از مسائل تاریخی بی‌اطلاع است. تجربه نشان داده است هرگاه رهبران سیاسی، ‌با بی‌اطلاعی از تاریخ دست به اقدامی بزنند، تاوان سختی خواهند داد.

از این رو بهتر است آقای اردوغان، اول تاریخ را بخوانند و سپس شعرخوانی داشته باشند! اما در این خصوص فرازهایی از تاریخ دانستنش برای همگان و از جمله رئیس‌جمهور ترکیه، بیش از دیگر مقاطع ضروری است؛ فرازهایی چون:

۱-آذربایجان در دوران هخامنشیان و پیش از آن جزئی از سرزمین‌ ایران بود. سرزمینی که بین کوه‌های قفقاز، دریای خزر، رود ارس، ‌سرزمین سرمتها(کوه‌های کراوان)، ایبری(گرجستان) و رود آلازان ارمنستان قرار گرفته، ‌ در آثار نویسندگان کلاسیک یونان و روم، آلبانیا و در آثار نویسندگان متأخر یونانی «آریایا»، ‌در فارسی میانه «آردان»، ‌در ارمنی، «الوانک» و «اخوانک» در گرجی «رانی»، ‌در سریانی «آران» و در عربی «اران» نامیده شده است. به دنبال جنگ‌های ایران و روس در دوره فتحعلی شاه، این مناطق از ایران جدا شد و از سال ۱۸۲۸ میلادی ضمیمه خاک روسیه شد. نکته قابل توجه اینکه، چه در این تاریخ و چه قبل از آن، سرزمینی که اکنون از آن با عنوان جمهوری آذربایجان نام برده می‌شود، ‌هرگز چنین نامی نداشته است.

۲-قصه تاریخی تغییر نام اران به آذربایجان حکومت ترکان جوان وقتی در ترکیه به قدرت رسید از ضعف دولت روسیه تزاری به خاطر انقلاب اکتبر بهره برد وبا حمله به منطقه قفقاز، بخش‌هایی از آن و از جمله اران را تصرف کرد. با به قدرت رسیدن هواداران ترکان جوان در بخشی از قفقاز در سال ۱۹۱۸میلای از سوی حزب مساوات نام «جمهوری آذربایجان» با اهداف سیاسی بر سرزمین اران گذاشته شد. با این اقدام، اینچنین تبلیغ شد که آذربایجان نام سرزمین واحدی است که بر اثر جنگ‌های ایران و روس دو قسمت شده و پس از آزادی‌بخشی شمالی از استیلای روس، باید بخش جنوبی هم از استیلای ایران آزاد شود! در آوریل سال ۱۹۲۰م حکومت مساواتیان وابسته با ترکیه، با تهاجم ارتش سرخ و تصرف باکو سرنگون شد، ولی بلشویک‌ها نامی را که جدایی‌طلبان برای این بخش از قفقاز انتخاب کرده بودند، حفظ کردند. «بارتولد» دانشمند برجسته روسی، ‌ هدف اصلی بلشویک‌ها از حفظ نام جعلی را در کتابی که در سال ۱۹۶۳ میلادی در مسکو منتشر کرد، ‌چنین بیان می‌کند:‌ «نام آذربایجان برای جمهوری سوسیالیتی آذربایجان، ‌ از آن جهت انتخاب شد که گمان می‌رفت با برقراری جمهوری آذربایجان، ‌آذربایجان ایران و جمهوری آذربایجان یکی شوند.»

۳- قصه جمهوری خودمختار پیشه‌وری با ورود ارتش سرخ شوروی به ایران، ‌ بلشویک‌ها به دنبال پیاده‌سازی نقشه جداسازی بخش‌هایی از ایران برآمدند. مبتکر این نقشه «میر جعفر باقراف» دبیر اول حزب کمونیست آذربایجان شوروی بود. وی نقشه تصرف آذربایجان ایران را در سر می‌پروراند و اسم آن را «آذربایجان جنوبی» گذاشته بود. احسان طبری در کتاب «کژراهه» در این خصوص می‌نویسد: «باقراف یک بار با صراحت گفته بود که اگر پنج میلیون  سکنه آذربایجان جنوبی به سه میلیون اهالی آذربایجان شمالی ملحق گردند، ما یک جمهوری هشت میلیونی خواهیم داشت و همین افزایش جمعیت، ‌ راه ورود مرا به دفتر حزب کمونیست شوروی باز می‌کند.»در راستای همین سیاست بود که در سال ۱۳۲۳ هجری‌شمسی جعفر پیشه‌وری به عنوان رهبر فرقه دموکرات از سوی شوروی برگزیده شد تا یک دولت دست‌نشانده در مناطق آذری‌نشین ایران ایجاد کند. طبق اسناد فراوان تاریخی، ‌ارتش سرخ قبل از خروج از ایران، ‌فرقه دمکرات پیشه‌وری را برای شکل‌دهی به یک حکومت خودمختار ماندگار و وابسته، با یک میلیون قبضه سلاح و مهمات تجهیز کرد. پس از خروج ارتش سرخ شوروی، عمر جمهوری ‌خودخوانده دموکرات‌های وابسته به بیگانه در آذربایجان، یک سال بیشتر طول نکشید. نکته تاریخی بسیار مهم آن است که پس از خروج ارتش سرخ، ‌ این مردم آذربایجان بودند که فرقه‌های‌ تجزیه‌طلب را، دستگیر، ‌محاکمه، اعدام و متواری کردند. ارتشبد فردوست که خود از نزدیک شاهد قضایای آن دوران بوده، می‌گوید: «... وارد فرودگاه تبریز شدیم، ‌ ساختمان آن هنوز می‌سوخت، ‌با کامیون به شهر رفتیم، ‌ تمام مسیر و سطح خیابان‌ها مملو از جمعیت بود و همه سلاح‌ در دست داشتند و به نفع ارتش تظاهرات می‌کردند و دائما تیراندازی هوایی می‌کردند و باز هم به دنبال طرفداران پیشه‌وری بودند و آنها را از خانه‌های‌شان بیرون آورده و خود اعلام می‌کردند. در کنار خیابان جسد اعدام شده زیاد دیده می‌شد و حدود ۲۰۰۰ الی ۳۰۰۰ نفر را اعدام کرده بودند. اهالی تبریز، تا بستان‌آباد به استقبال ارتش آمده بودند که ما پیشه‌وری را بیرون کردیم و شهر در اختیار ماست.» بنا بر اظهارات ارتشبد حسین فردوست، ارتش هیچ نقشی در شکست دادن فرقه پیشه‌وری تجزیه‌طلب و وابسته به بیگانگان نداشت و این مردم آذربایجان بودند که خائنان به تمامیت ارضی ایران را به سزای اعمال‌شان رساندند.

۴- براساس منابع معتبر تاریخی و همچنین تحقیقات زبان‌شناسی، ‌ مردم ایران در عهده باستان به زبان‌ها یا لهجه‌های مختلفی سخن می‌گفته‌اند که ریشه همه آنها یکی است. یکی از کامل‌ترین این تحقیقات در این زمینه، ‌منسوب است به عبدالله بن مقفع (روزبه) که ابن ندیم در کتاب معروف «الفهرست» خود به آن اشاره کرده و می‌نویسد: «زبان‌های ایرانی عبارتند از پهلوی، دری، ‌فارسی، ‌خوزی و سریانی، ‌ پهلوی منسوب است به پهله (فله) که خود شامل پنج ناحیه است، ‌اصفهان و ری و همدان و ماه نهاوند و آذربایجان.»

ابوعبدالله محمدبن خوارزمی که در قرن چهارم هجری می‌زیسته، در کتاب «مفاتیح العلوم» نظری شبیه ابن مقفع دارد و می‌نویسد: «پهلوی (فهلویه) یکی از زبان‌های ایرانی است که پاداشان در مجالس خود با آن سخن گفته‌اند. این زبان به پهله منسوب است و پهله نامی است که بر پنج شهر اطلاق می‌شده: اصفهان، ری، ‌همدان، ‌ ماه نهاوند و آذربایجان.» «ابن حوقل» از دیگر محققانی است که در نیمه نخست قرن چهارم زندگی کرده و در کتاب «المسالک و الممالک» خود، ‌درباره زبان مردم آذربایجان می‌نویسد: «فاما لسان اهل آذربایجان و اکثر اهل ارمنیه فالفارسیه تجمعهم.» بنابراین زبان مردم آذربایجان آذری(نه ترکی) است و آذری از گویش‌های اصلی زبان مادری، یعنی زبان فارسی است. بسیاری از اسامی روستاها، ‌ کوه‌ها، دشت‌ها و... فارس است و اگر هم تغییراتی در تلفظ دارد، به دلیل لهجه‌های محلی است.

۵- اما در پایان، ‌اشعار استاد محمدحسین شهریار، این شاعر معاصر، ‌تاریخ را و پیوستگی آذربایجان و دیگر مناطق ایران را باید یادآور شد. شهریار در شهریور ۱۳۲۰ وقتی ایران را زیر باران بلا می‌بیند، چنین می‌سراید:

روز جانبازیست ای بیچاره آذربایجان سرتو     باشی در میان هرجا که آمد پای جان

ای بلاگردان ایران سینه زخمی به پیش   تیر باران بلا باز از تو می‌جوید نشان

کاخ استقلال ایران را بلا بارد به سر   پای دار ای روز باران حوادث ناودان

تو همایون مهد زرتشتی و فرزندان تو.    پور ایرانند و پاک آئین نژاد آریان

اختلاف لهجه ملیت نزاید بهر کس   ملتی با یک زبان کمتر به یاد آرد زمان

هر زیانی کو قضا باشد به ایران عزیز   چون تو ایران را سری، بیشت رسد سهم زیان

مادر ایران ندارد چون تو فرزندی دلیر   روز سختی چشم امید از تو دارد همچنان

علی اصغر خواجه الدین
ارسال نظرات