طبابت بر اجساد!
به گزارش خبرگزاری رسا، کرونا یک امر اجتماعی است نه (صرفا) پزشکی. وزارتخانهای که به دستور وزیر کنونی، آقای نمکی، معاونت اجتماعیاش را یک سال قبل از کرونا، تعطیل کرده است، توان فهم این پدیده و بنابراین رویارویی و مهار کارآمد این ویروس را نخواهد داشت.
یکی از نقدهای جدی جامعهشناسان پزشکی، به سیستم پزشکی مدرن این است که پزشکی مدرن بیماری را به امری فردی بدل کرده و مسئولیت ابتلا و درمان، مخصوصاً در ابعاد اجتماعی، روانی و معنایی -از تولد تا مرگ- را به دوش فرد انداخته است. به خصوص در ایران، که مافیای پزشکی –که شامل همه پزشکان نمیشود- قدرتمند است و گفتمان پزشکی برای راهبرد گفتمان خود مرتبا با قدرت سیاسی و مراجع دینی در حال داد و ستد بوده بار مالی سلامت هم، به دوش نحیف خانوادهها و افراد گذاشته شده است. بیمهها و حمایتهای اجتماعی بیشتر به دنبال انتفاع شخصی یا گروهی از اموال عمومی و مردم عادی هستند تا ارائه خدمات درمانی و بهداشتی. اما تا امروز و به دلیل فردی تلقیشدن سلامت و بیطرف جلوه دادن دستگاه علم و پزشکی کسی به وصلت امر سیاسی و سلامت و اهمیت منافع ارباب قدرت و همچنین به موضوع اجتماعی بودن بیماریها توجه نمیکرد.
کرونا امروز این فهم عمومی را به وجود آورده است که «بیماری»و به شکل متقابل «سلامت» امری اپیدمیک و حتی پاندمیک میتواند باشد که به مولفههای مختلف سیاسی، اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی وابسته است. کنترل این بیماری، به خریداری واکسن و وارد کردن واکسن به توافقات سیاسی بستگی دارد. اما به جز سیاست خارجی، سیاست داخلی، نظرات طرفداران طب سنتی، باورهای قومی و منطقهای و معنویاتهای جدید (از یوگا گرفته تا ستارهشناسی) و حتی دعانویسان، مفسرین خواب و رویا و رمالان هم در امر سلامت دخیل هستند.
آیا وقت آن نرسیده است که وزارت بهداشت در کشور به فکر احیای معاونت اجتماعی ( که البته قبلا هم فقط در اختیار پزشکان بوده است) باشد؟ آیا بهتر نیست روشنفکران و سلبریتیها به جای محکوم کردن و تحقیر مردم، متقاضی انجام پژوهشهای اجتماعی، گرفتن آمار و مطالعه چرایی مسافرتها و دید و بازدید ها و جدی نگرفتن کرونا و عدم پایبندی به حفظ «فاصله فیزیکی» و سایر تجویزات پزشکی شوند؟
آیا به جای تمرکز مطلق بر واکسن بهتر نبود از دولت مطالبه میکردیم تا یک هزارم بودجههای پزشکی را به تحقیقات اجتماعی اختصاص دهد تا امروز یک نقشه اجتماعی از آداب و رسوم، اعتقادات، تصورات و فهم مردم از این پدیده در اختیار داشته باشیم تا بر اساس آنها و بر مبنای داشتههای فرهنگی و بومی به مردم آموزش دهیم که چگونه رفتار کنند؟
آیا آدمها، چیزی بالاتر از جان خودشان و چیزی گرانبهاتر از سلامت عزیزانشان دارند؟ پس چرا با وجود داشتن اطلاعات بسیار، نسبت به این بیماری و عوارض و نحوه شیوع آن باز پا در فضاهای ناامن و پرخطر می گذارند؟ متاسفانه تنها استراتژی وزارت بهداشت، حتی بسیاری از اهالی فرهنگ و هنر، از روز اول تا به امروز ایجاد ترس و تعطیل کردن و تهدید کردن مردم به جای آموزش و ایمنسازی فضاهای اجتماعی بوده است. استراتژیای که نتیجهای جز فاجعه امروزی در گسترش سراسری ویروس کرونا نداشته است. امیدواریم هر چه زودتر کرونا درسی باشد که وزارت بهداشت از توهم طبابت بر تنهای بیجان، مغزهای بیفکر، اجتماعهای خالی از اعتقاد و جامعهی تهی از فرهنگ و قومیت دست بردارد.
مرتضی کریمی