رسانه ملی به افق کره جنوبی
به گزارش سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، «میخواهم کشورمان زیباترین کشور دنیا باشد. ولی منظور از زیباترین، قدرتمندترین نیست. چرا که ما درد و رنج حمله و تسخیر را چشیدهایم و من نمیخواهم ملت دیگری، این رنج و درد را تحمل کند. ثروت، به اندازهای که فراوانی برایمان بیاورد کافی است. قدرت، به قدری که جلوی حمله کشورهای دیگر را بگیرد کافی است. تنها چیزی که هیچوقت کافی نیست، قدرت فرهنگ غنی کشور است. چرا که قدرتی که در فرهنگ است، هم ما را خوشحال میکند و هم خوشحالی را به کشورهای دیگر میبرد.» این بخشی از سخنان کیم گو یکی از رهبران جنبش استقلال طلبی کره که بعدها به مقام ریاست جمهوری هم رسید است.کرهای که پس از به سرانجام رسیدن جنبش استقلال طلبیاش در سال 1948 و پایان دادن به 38 سال استعمار ژاپن وقت را تلف نکرد و برای پیشرفت کشور دست به کار شد تا حالا با گذشت سال نه تنها در صنعت و تکنولوژی برتر باشد بلکه در مسئله فرهنگ نیز موجی را در سراسر جهان راه بی اندازد از جنس، موج فرهنگ کرهای!
رد پای سریال های کرهای در رسانه ملی را می توان در سال 1382 با پخش سریال «پزشکان» پیدا کرد. اما موج استقبال از سریال های کره ای با پخش سریال «جواهری در قصر» آغاز شد و پس از آن تقریبا سالی نبود که سریال های کره ای پای ثابت سریال های تلویزیون ملی نباشد.دقیق تر آنکه از سال 82 تا 99 سی و پنج سریال کرهای از تلویزیون ملی پخش شده است. در طول این سالها دلایلی نظیر شباهتهای فرهنگی و علاقه مردم ایران به تماشای ژانرهای تاریخی و اسطورهای سبب شده تا مدیران رسانه بهترین زمان پخش را تقدیم این دسته از سریالها کرده و مخاطب ایرانی را دعوت به تماشای سریالهایی که هدفشان تاریخسازی براساس نیازهای فرهنگی از پیش تعیین شده است، کنند. در واقع با بررسی روند نفوذ فرهنگ کره از آغاز تا به امروز میتوان سهم و نقش دولت این کشور را در برنامهریزی برای صادرات فرهنگ این کشور به شکل آشکار دید و البته از طرفی هم اشتیاق بی حد و مرز و بدون برنامهی مدیران رسانه ملی را در واردات و ارائه این فرهنگ بدون آنکه خود قدمی برای گسترش فرهنگی ایرانی کنند!
واضح است که اختصاص سرمایه و زمان بیشتر به تولیدات داخلی بهترین فرصت برای آشنایی و معرفی فرهنگ غنی ایرانی است. فرهنگی که تاریخ آن سراسر از سوژهها و شخصیتهایی است که حتی بسیاری از ایرانیان حتی نام آنها را هم نشنیدهاند اما با وجود چنین پتانسیلی برای نمایش سریالهای کرهای که سرزمین آنها حتی کمتر از انگشتان یک دست هم حادثه تاریخی ندارد بودجه صرف میشود و بهترین زمان پخش شبانه هم به آنها اختصاص مییابد.
علیاکبر جنابزاده، نویسنده و پژوهشگر حوزهی ارتباطات در گفتگو با خبرگزاری فارس دربارهی شروع موج کرهای و تسسخیر فرهنگ کره در سطح جهانی گفت:«دولت در این ماجرا نقش بسیار پررنگی داشت. دولت کره نقاط تماس فرهنگی را مستقیماً مدیریت میکرد. نقاط تماس یعنی مخاطب چطور، با چه ابزاری و به چه شکل با فرهنگ کره ارتباطات برقرار میکنند؟ دولت کره از معدود دولتهای دنیاست که وزارت فرهنگ دارد. البته ما هم داریم ولی از آن استفاده نمیکنیم.این وزارتخانه ادارههایی دارد؛ مثلاً یکی از ادارهها تحت عنوان «دفتر محتوای فرهنگی» که تلفیقی از سه اداره است، روی موسیقی کرهای، مد و لباس، کتابهای کمیک و انیمیشن تمرکز دارند و تولید محتوا میکنند که بودجه هنگفتی از جانب دولت به آنها تزریق میشود؛ طبق آخرین آمار، حدود سالانه ۵۰۰ میلیون دلار! صنعت سرگرمی کره در درک نشانههایی که از جانب مخاطب برمیآید، بسیار فعال بوده؛ سازمان گردشگری کره از علاقه گستردهای که نسبتبه تولیدات فرهنگی این کشور ایجاد شده، بهترین استفاده را کرده و پکیجهای گردشگری متنوع و جذابی را به گردشگران پیشنهاد میدهد، مثل تورهایی برای بازدید از لوکیشنهای تولید همین فیلمها سریالهای معروفشان که در پروژه «پارک فرهنگ کره» تعریف شدهاند. طی ۲۰ سال اخیر میزان تورهای گردشگری به مقصد کره بسیار زیاد شده و همین استراتژی جدید که رابطه تنگاتنگی با محصولات فرهنگی کره دارد، تصویر ذهنی مخاطب را از کرهای که پیش از اینیک جامعه سنتی عقب مانده و درگیر جنگ بود، به یک کشور زیبا و توسعهیافته تغییر داده.»
حالا با گذشت دو دهه از پخش سریالهای کرهای مخاطبان ایرانی بسیاری طرفداران این سبک از سریالها شدهاند و روز به روز به تعداد آنها اضافه میشود. رضا صائمی، منتقد، در ارتباط با علل علاقهای مخاطب ایرانی به سریالهای شرقی اعتقاد دارد بسیاری از سریالهای موفق شرقی مشخصا به مفاهیمی میپردازد که برای ما بسیار آشنا و عزیز است؛ مانند بردباری، ایثار، شهامت و صداقت. ازسوی دیگر، شکل روابط در این سریالها برای مخاطب ایرانی بسیار باورپذیرتر و قابلفهمتر است تا سریالهای اروپایی. علاوهبر این، نکته مهم و قابلتوجه در سریالهای خاور دور، داستانگویی است؛ سریالهای شرقی برخلاف سریالهای ایرانی که بهشدت وامدار فرمروایی است، کاملا در خدمت داستانگویی و قصه ساخته میشوند و این اصل را بهعنوان پایه سریالهایشان پذیرفتهاند و بهدنبال امتحان کردن فرمهای مختلف نیستند. ساختار ساده و بدون تکلف این سریالها بهویژه داستانهای تاریخی و جذاب، درکنار تکنیک مناسب و استفاده از لوکیشنهای جذاب، نو و دیدنی، مجموعههای شرقی را برای مخاطب ایرانی بسیار دوستداشتنی جلوه میدهد.»
مازیار معاونی منتقد سینما و تلویزیون در گفتگو با خبرگزاری دانشجو در ارتباط با گرایش مردم ایران به تماشای سریال های کرهای گفت:«گرایش به سریالهای کرهای همیشگی نبوده و در بازههای زمانی خاصی اتفاق افتاده؛ مثلا در زمان پخش دو سریال کرهای «جواهری در قصر» و «افسانه جومونگ». بعد از این دو سریال، تلویزیون آثار کرهای بسیاری را پخش کرده که هیچکدام آن استقبال را نداشتند. «جواهری در قصر» دیده شد چون در سال 1385 چندین سال بود که تلویزیون اثر موفق خارجی پخش نکرده بود، جومونگ هم به همین منوال و بیننده از سالها تماشای ملودرام های داخلی خسته و کسل بود و حالا تماشای یک ملودرام خارجی در بستر تاریخی و همین طور یک اثر حماسی اکشن براش جذاب بود.»
معاونی در ادامه افزود:«سریالهای ایرانی در اکثر قریب به اتفاق در یکی از دو قطب جدی و تلخ یا کمدی و هجو قرار دارند و مخاطب دهه هاست مشتاق دیدن آثاری است که در میانه این دو قطب قرار گرفته باشند. نه کمدی صرف باشند و نه اشک و سوز و مرگ و اعتیاد و طلاق را نشان بدهند. سریال «جواهری در قصر» درست مثل سریالهای «قصههای جزیره» یا «پزشک دهکده» یک ملودرام شاد مبتنی بر اتفاقات روزمره را روایت می کرد که اتفاقات دلخراش قابل توجهی نداشت و مردم از دیدنش انرژی منفی نمی گرفتند. ولی متاسفانه نگاه تلویزیون ما غالبا افراط در استفاده از یک فرمول موفق تا کلیشه شدنش بوده.»
با تمام این توصیفها بهتر است مدیران فرهنگی از جمله مدیران صداوسیما از حالا به دنبال نتایج این رویکرد وارداتی به فرهنگ در آینده کشور باشند پیش از آنکه مجبور به ارائه راهکار برای درمان نتایج مخرب آن شوند.