۱۶ بهمن ۱۴۰۰ - ۲۲:۱۷
کد خبر: ۷۰۱۸۹۵

دسته دختران؛ زاویه دید جدید ازمبارزه زنان در دفاع مقدس

دسته دختران؛ زاویه دید جدید ازمبارزه زنان در دفاع مقدس
دسته دختران، علاوه بر روایت ملموسی که از روز‌های مقاومت خرمشهر دارد، از حیث زاویه دید جدیدی که ازمبارزه زنان در آن روز‌ها دارد نیز، واجد اهمیت است.

به گزارش خبرگزاری رسا، داستان فیلم، در مهرماه ۵۹ و روز‌های ابتدایی جنگ در خرمشهر روایت میشود. یگانه (نیکی کریمی) همان روز‌های اول، دو فرزندش را در بمبارران از دست داده است؛ وجیهه (پانته پناهی ها) و سیمین (فرشته حسینی) و کمی بعد‌تر فرشته (هدی زین العابدین) و آذر (صدف عسگری)، همراه او میشوند تا انبار مهمات را در جنگ مدیریت کنند؛ این مدیریت، نه به اذن دیگران، بلکه به خواست خود آن‌ها صورت میگیرد؛ آن‌ها قرار است در این راه، داستان زنان جنگجوی دوران جنگ را برای اولین بار و در قاب سینما روایت کنند.


فیلم از همان ابتدا به ما میگوید که این زنان، حتی در جبهه‌ی خودمان نیز غریب هستند چرا که کسی آن‌ها را جدی نمیگیرد و به عقیده‌ی برخی از رزمندگان، تفنگی که در دست آنهاست، حرام شده است؛ آن‌ها به دنبال مهمات هستند، اما برایشان سبد‌های خیار و گوجه میفرستند؛ ولی باز هم ناامید نمیشوند و خودشان به میدان میروند تا مهمات را بیابند و به گمرک برسانند. از جایی به بعد، برای این کار، از تمام مردم کمک میگیرند؛ این حماسه‌ی نابی است که این داستان، راوی آن است.


فیلم، به گونه‌ای خوب، ساختارمند است؛ موقعیت مکانی، رنگ‌ها و جلوه ها، نوع فیلمبرداری و موسیقی فیلم، همگی در خدمت روایت فیلمساز قرار گرفته اند؛ دسته‌ی دختران، درباره‌ی زنان است، اما فیلمی زنانه نیست؛ بلکه قاب جنگ را از نگاه زنان آن، روایت می‌کند؛ زنانی که این بار به کمک‌های پشت جبهه بسنده نکرده اند و میخواهند در خود میدان حاضر شوند؛ البته که در این راه، قرار است بسیار مصیبت ببینند و دم بر نیاورند.


"قیدی"، در دومین فیلم بلند سینمایی خود، توانسته اثری به مراتب زیبا‌تر را به سینما عرضه کند؛ دسته دختران، علاوه بر روایت ملموسی که از روز‌های مقاومت خرمشهر دارد، از حیث زاویه دید جدیدی که ازمبارزه زنان در آن روز‌ها دارد نیز، واجد اهمیت است. فیلمساز توانسته فرای تمام کلیشه ها، از شکل و شمایل آن روز‌ها و مشارکت زنان در جنگ، روایت جدیدی را به تصویر بکشد و الحق که در این مسیر، خوب عمل کرده است.


هرچه از ابتدای داستان می‌گذرد، ریتم فیلم بهتر و داستان آن، پر کشش‌تر میشود. وجود موقعیت‌های مختلف در فیلم و لوکیشن‌های جنگی متعدد، باعث ایجاد ساختار خوبی در داستان میشود؛ رفته رفته این چالش‌ها برای فیلمساز بیشتر میشود و البته قیدی خیلی خوب توانسته از پس آن‌ها بر بیاید. چونانکه صرف نظر از هر فکر و عقیده ای، میتواند بیننده را مسخ کند تا به انتهای داستان و روایت خود برسد.


از همان ابتدا، فیلم، داستان دختران و زنان خود را آرام آرام روایت میکند و ما را با احساسات آن‌ها همراه میسازد. یکی از مهمترین نکات این فیلم، جدایی کاراکتر هایش از بسیاری کلیشه‌ها هستند؛ تنوع پردازشی که از ظاهر زنان و دختران آن روز‌ها دارد، مبیّن همین جدایی او از کلیشه هاست.


یکی دیگر از نکات قابل تامل در آن، تلاش فیلمساز برای گنجاندن عشق در روایت این زنان است. عشق یگانه به فرزندانش که داغی بر دلش گذاشته و نمیگذارد وطنش را حتی زیر آتش جنگ، رها کند؛ مهر وجیهه به همسرش که از او جدا شده و روایت توبه‌ی او در فیلم؛ عشق فرشته به حمید که او را به میدان جنگ میکشاند، تنها برای اینکه با او خداحافظی کند؛ ماجرای سیمین و سربازی که از اواسط فیلم با دسته‌ی آن‌ها همراه میشود. (با بازی حسین سلیمانی) و در انتها، عشق آذر، به خانواده‌ای که دیگر وجود ندارد، و داغی که او را در آن روز ها، زنده به گور می‌کند.


شخصیت پردازی فیلم، از انسجام نسبتا مطلوبی برخوردار است؛ این خصیصه، به همراه تنوع کاراکتری در فیلم، موجب جذابیت و گیرایی بیشتر آن در مخاطب میگردد و نمیگذارد مخاطب چشم از آن بردارد. هر چند که در برخی موارد، انتظار توجیه بیشتری برای برخی رفتار‌ها از سوی کاراکتر‌ها میرفت؛ برای مثال، در سکانس مشاجره‌ی سیمین و پدرش؛ یا در سکانس بازگشت یگانه به خانه اش، انتظار میرفت فیلمساز، توضیح بیشتری برای این موقعیت‌ها و این تصمیمات از سوی کاراکتر‌ها ارائه کند. گویی تبیین موقعیت آنها، در این موارد، به درستی صورت نمیگیرد.


یکی از موقعیت‌های پارادوکسیکال و زیبای فیلم، شکستن گردو‌ها با تفنگ و ریختن آن برای کبوتران است که توسط فرشته و وجیهه انجام میشود. وجود همچین سکانس‌هایی در فیلم، به جذابیت‌های بصری و در عین حال، زیبایی داستان، افزوده است. موسیقی حماسی فیلم، با صدای زنان آن، در خدمت فیلم قرار گرفته است و به نحوی، فریاد مردم آن روز‌ها را در گوش مخاطب نجوا می‌کند.


فیلم، بر دل مخاطب می‌نشیند و روایتی که دارد، آنقدر ملموس است که ایرادات جزئی آن (مانند شکست لهجه در برخی موارد) را می‌پوشاند. از قسمت‌های ناب آن، سکانسی است که دسته، با پیکر روی هم اباشته‌ی مردم پشت ماشین مواجه میشوند؛ این سکانس و پس از آن، ماجرای قبرستان جنت آباد، از تصاویری هستند که کمتر کسی میتواند آن‌ها را ببیند و از یاد ببرد.


اینکه در چنین موقعیت‌های تصویری دشواری، فیلمساز توانسته جلوه‌های بصری را مناسب و پر از موقعیت مکانی، طراحی و مدیریت کند، نشان از ارزشمندی فیلم در نوع خود را دارد. در واقع دسته‌ی دختران توانسته آنطور که باید، صدایش را به گوش مخاطب برساند؛ همچنین حضور بازیگران خوب آن و تصویری که از اقشار و سنین مختلف جامعه دارد، جذابیت و ملموس بودن آنرا دو چندان می‌سازد.


پایان بندی فیلم نیز، چه برای هر داستان، چه برای کلیت فیلم، مطلوب واقع گردیده است؛ بیان جملات پایانی سووشون، در انتهای فیلم، بهترین راهی بود که فیلمساز میتوانست برای زدن حرف خود به مخاطب، در انتهای فیلم، انتخاب کند. دسته دختران، فیلمی است که ارزش چندبار دیدن را دارد؛ فیلمی که برای اولین بار، جنگ را به واقعی‌ترین شکل ممکن و عریان روایت میکند.

ارسال نظرات