۱۹ فروردين ۱۴۰۱ - ۱۸:۵۹
کد خبر: ۷۰۶۴۵۱
یادداشت

قاتل معدوم و تقابل با مرجعیت انقلابی

قاتل معدوم و تقابل با مرجعیت انقلابی
ما دیدیم که دو سال، سه سال ـ حالا هم تتمه‌اش هست ـ کتاب شهید جاوید؛ چه بساطی درست کردند برای کتاب شهید جاوید! با هم اختلافات؛ اهل منبر و اهل محراب و اهل بازار و اهل کذا. یکی از آن‌طرف کشید و یکی از آن‌طرف کشید؛ ... قوا را هدر بردند، و «اعلیحضرت» باکمال آرامش اموال این ملت را خورد و سلطۀ خودش را تحکیم کرد بر آن‌ها!

گروه سیره امامین انقلاب، خبرگزاری رسا؛ روز 18 فرودین سالگرد واقعه‌ای  بود که هرچند ممکن است یادکرد و مرور دوباره آن کام‌ها را قدری تلخ کند اما فرصت مناسبی را جهت بازخوانی وقایع و جریان‌های منتهی  به انقلاب اسلامی ایران به دست می‌دهد . فرصتی که به ما در شناخت عمیق‌تر صف‌بندی جریانات سیاسی و اجتماعی ایران اسلامی در دوران پس از انقلاب کمک می‌کند.

18 فروردین همان روزی است که «باند تبهکار مهدی هاشمی معدوم»، دستور مستقیم مهدی هاشمی  را که 4 ماه پیش از آن در مورد قتل آیت‌الله شمس‌آبادی گرفته‌شده  بود، به اجرا درآوردند.1 اما چه چیز ریختن خون یک عالم دینی معروف، خوش‌نام، محترم و ملایی که محبوبیت عجیبی در بین مردم اصفهان داشت را برای فردی که ازقضا او هم لباس روحانیت و علمای دین را  بر خود پوشانده است مباح گردانید؟

حضور مهدی هاشمی در مجالس سید محمدجواد غروی منحرف

ماجرا از جایی آغاز می‌شود که مهدی هاشمی، یعنی همان طلبه‌ی جوانی که در سال‌های میانه‌ی دهه چهل قرن چهاردهم شمسی کمتر از سی سال سن داشت، قبل از آنکه بتواند در عرصه تحصیل علوم دینی و فهم مبانی اسلام ناب به ریسمان محکمی چنگ زده و تکیه‌گاه مطمئنی بیابد، بر سر درس سید محمدجواد غروی حاضر شد. سید محمدجواد غروی روحانی نسبتا سالخورده‌ای است که  در استنباط و تفسیر متون دینی به «عقل‌گرایی افراطی» دچار گشته و به همین واسطه به عقایدی همچون انکار شفاعت اهل‌بیت، اطلاق گور پرستی و مرده‌پرستی به زیارت قبور اهل‌بیت، انکار وجود شيطان، جن و ابليس و تفاسیر نمادین از آن‌ها، انکار عوالم غیبی، زیرسوال بردن عزاداری برای اهل‌بیت خصوصاً امام حسین(ع) و ... مبتلا شده بود. اندیشه‌های سست و ناروایی که قبل از او نیز از سوی برخی نوگرایان مذهبی و روشنفکران منحرف در جامعه مطرح گشته بود. نشستن بر سر سفره چنین فردی، سرآغاز راهی شد که مهدی هاشمی جوان و سرگردان را در باتلاق رویکردها و تفسیرهای وهابی‌گونه از معارف ناب شیعی فرو برد.

جمودی که ذهن مهدی هاشمی را نسبت به افکار به‌ظاهر نوگرایانه غروی تسخیر کرده بود او را بر آن داشت که علیرغم نظر صریح امام خمینی در پاسخ به استفتایی که در سال 1349 از ایشان در مورد اندیشه‌های سید محمدجواد غروی شده بود، به ترویج و اشاعه این اندیشه‌ها ادامه دهد. شخصی که حضرت امام ره  راجع به او می‌نویسند:«با صحت مطالب فوق، چنین شخصی منحرف از مذهب اهل‌بیت است و لازم است مؤمنین از او احتراز کنند و حضور در جماعت و منبر این شخص حرام و در معرض گمراهی است. خداوند مسلمین را از شر این عناصر فاسده حفظ فرماید. والسلام علی من اتبع الهدی»2

به‌راستی‌که نقطه آغاز گمراهی و فساد عقیده، از لحظه روی برتافتن و بی‌اعتنایی به نظرات صریح و روشن علمای ربانی شروع می‌شود. نکته جالب‌توجه آنکه دعوی و توجیه مهدی هاشمی در دلیل روی‌آوری و سرسپردگی به افکار غروی، این تصور اشتباه بود که در اندیشه‌های این شخص زمینه‌های بیشتری برای فعالیت‌های به‌ظاهر انقلابی او و دوستان گمراهش وجود دارد، مثل آنکه در اعترافات خود می‌گوید: «می‌گفتیم که دعا یک وسیله‌ای بوده که از قدیم‌الایام یک افراد عاجز و ناتوان یا افرادی که نمی‌خواستند با حکومت درگیر شوند این دعا را اختراع کردند.» و به همین خاطر معتقد شده‌اند که «دعا طرحش در شرایط مبارزه با رژیم و مفاسد، یک طرح انحرافی است و نبایدمطرح شود و خود ما هم دعا نمی‌خواندیم.»3

گرچه این سؤال باقی است که وقتی رهبر و شخص اول در مبارزه با رژیم شاهنشاهی که بیشترین تبلور انقلابی‌گری در وجود او تجسم یافته، نظر صریح خود  را در مورد انحراف فکری غروی اعلام می‌دارد، چگونه می‌توان به صدق ادعاهای مهدی هاشمی و حامیانش در پیروی از غروی و در راستای انقلابی‌‌گری اعتماد کرد؟!

به قتل رساندن آیت‌الله شمس آبادی به‌خاطر مخالفت با کتاب شهید جاوید

تقریباً در اواخر دهه چهل شمسی بود که برپایه آراء فاسد و انحرافی غروی، کتاب معروف «شهید جاوید» از سوی صالحی نجف‌آبادی به نگارش درآمد؛ کتابی که در آن تحلیل قیام امام حسینعلیه‌السلام مبتنی بر انکار علم غیب  و اطلاع قبلی امام از شهادتشان رقم خورده بود و به همین خاطر با اعتراض شدید بسیاری از علما نسبت به محتوای آن مواجه شد. اما درحالی‌که مشاجرات پیرامون این کتاب، انقلابیون را به خود سرگرم کرده و موجب انشقاق در صفوف آنان شده بود و بیش از هر شخص دیگری کام ساواک را از این دودستگی شیرین کرده بود، مهدی هاشمی و همراهانش تصمیم گرفتند تا در اقدامی انقلابی، یکی از مخالفان کتاب «شهید جاوید» را به قتل برسانند! هرچند گویا این عمل در نظر حامی پروپاقرص قاتل معدوم، کار چندان جنایت‌کارانه‌ای به‌حساب نمی‌آمد و به همین خاطر منتظری حتی بعد از گذشت دو دهه از پیروزی انقلاب در خاطرات خود در مورد این واقعه می‌گوید که: «بچه‌های انقلابی تند خواسته بودند او را گوشمال دهند و بترسانند ولی برخلاف میلشان به قتل رسیده بود»4 البته گویا نباید از این موضع گیری منتظری شگفت زده شد چراکه هم او بود که در ایام دستگیری و محاکمه مهدی هاشمی و در یکی از ملاقاتها به مسئولین پرونده سیدمهدی گفته بود؛ «حالا مگر شمس‌آبادی انقلابی بود؟ حالا او را کشت که کشت!!»5

هوشمندی امام ره در مواجهه با غائله کتاب شهید جاوید

هرچند در همان ایام نیز امام راحل با بصیرت و تیزبینی منحصربه‌فرد خود از وارد شدن در دعوای مخالفین و موافقین کتاب «شهید جاوید» که آن را موجب هدررفتن نیرو و تمرکز انقلابیون در مبارزه با دشمن اصلی می‌دانستند، خودداری کردند. امام خمینی ره در تشریح این موضع‌گیری هوشمندانه فرمودند: «ما دیدیم که دو سال، سه سال ـ حالا هم تتمه‌اش هست ـ کتاب شهید جاوید؛ چه بساطی درست کردند برای کتاب شهید جاوید! با هم اختلافات؛ اهل منبر و اهل محراب و اهل بازار و اهل کذا. یکی از آن‌طرف کشید و یکی از آن‌طرف کشید؛ و یک ماه مبارک، یک ماه محرّم، و سایر ایام خودشان را صرف کردند و قوا را هدر بردند، و «اعلیحضرت» باکمال آرامش اموال این ملت را خورد و سلطۀ خودش را تحکیم کرد بر آن‌ها! آقایان هم، همه متحفِّظند که کجای کتاب شهید جاوید چی‌چی نوشته، کجایش چی‌چی نوشته، مقصودش این است، مقصودش آن است! دعوا کردند سر این مطلب و اختلافات؛ و منبرهایی که باید صرف این بشود که این سدی که سد برای اسلام، برای پیشرفت اسلام، برای پیشرفت مملکت است بشکنند، این سد محمدرضاشاهی را بشکنند، همۀ قوا صرف کتاب شهید جاوید شد و اختلافات سر کتاب شهید جاوید! هدر دادند قوای خودشان را چند سال، الآن هم دنباله‌اش هست 6

 

محمد عبداللهی

 

منابع:

1.بن‌بست، ج3، ص 70

2.بن بست، ج1، ص 39

3. بن‌بست، ج1، ص 142

4. خاطرات آیت‌الله منتظری، ص 603

5. ناگفته‌های یک مقام امنیتی در مصاحبه با خبرگزاری تسنیم؛ ۲۹ آذر ۱۴۰۰

6. سخنرانی در جمع ایرانیان مقیم خارج درباره حفظ وحدت و اجتناب از اختلاف؛ 9 آبان ۱۳۵۷

 

مخمد عبداللهی
ارسال نظرات