سرانجام مذاکره با صدام
به گزارش خبرنگار سرویس حوزه و روحانیت خبرگزاری رسا، ۱۳ تیر ۱۳۶۹ نمایندگان ایران و عراق برای اولین بار بدون حضور دبیرکل در مقر سازمان ملل مذاکره کردند. مذاکره، بی نتیجه بود. در همان ایام صدام حسین درگیری های لفظی با کویتی ها داشت و می خواست زودتر تکلیف صلح با ایران را مشخص کند.
عراق و کویت در سال ۱۹۲۳ موافقت نامه مرزی امضا کرده بودند و عراق، کویت را کشوری مستقل شناخته بود. اما حالا طارق عزیز وزیر خارجه عراق می گفت کویت تا سال ۱۹۱۳ بخشی از عراق بود و انگلیسی ها این سرزمین را از عراق جدا کردند و یک رژیم ساختگی به دست مشتی شیوخ ورشکسته در آنجا به وجود آوردند. صدام هم می گفت تاریخ به ما ثابت کرده که کویت بخشی از کشور ماست.
دیدارهای طارق عزیز و علی اکبر ولایتی وزیر خارجه ایران، صدام را راضی نمی کرد. هشتم مرداد ۱۳۶۹ صدام نامه دیگری به ایران نوشت و ضمن تاکید بر دیدار رهبران دو کشور از پیشنهادهایی گفت که به نفع ایران بود و نامه اش را چنین تمام کرد: همراه با آرزوهای خوب برای شما و از طریق شما برای کادر رهبری ایران.
اما مسئولان ایرانی به این نتیجه رسیدند دیدار مستقیم با صدام حاصلی ندارد. هاشمی رفسنجانی رییس جمهور وقت و رییس اتاق جنگ ایران در این باره نوشت: صدام فکر می کرد اگر با هم بنشینیم، مسائل حل می شود. ما منتظر بودیم تا مطمئن شویم که هدفش سواستفاده نباشد. وقتی با قرائن متوجه شدیم که این مسائل به کویت برمی گردد، دیگر مصلحت نبود با او ملاقات کنیم. چون عراق می توانست بگوید در ملاقات هایی که با ایران انجام شده است، در رابطه با کویت هم بحث کردیم و آنها (ایرانی ها) هم با آن موافق بودند. دروغ گفتن برای صدام و حزب بعث خیلی آسان بود. ما با مشورت عمل می کردیم. نخست مساله در وزارت خارجه بررسی می شد. اگر کافی نبود در شورای امنیت کشور مطرح می شد و اگر لازم بود با رهبری در میان می گذاشتیم. رهبری معمولا متن نامه ها را با دقت می خواندند و در شورای امنیت بررسی می شد و در دولت مشورت می کردیم.
تجهیرات عراق زیاد شده بود اما واقعیت این بود که رژیم عراق مشکلات زیادی داشت. روحیه مردمش کاملا درهم شکسته بود و آثار مشکلات اقتصادی هم گریبانگیرش شده بود. بار بدهی های خارجی فشار زیادی بر اقتصاد جنگ زده و ورشکسته کشورش آورده بود.
بنادر عراق که دسترسی محدودی به آب های آزاد دارند، عملا غیرقابل دسترسی شده بودند. اروند رود که بخش عمده تجارت دریایی عراق از طریق آن صورت می گرفت تا مذاکرات ایران و عراق به نتیجه نمی رسید و لایروبی و پاکسازی نمی شد، غیرقابل استفاده بود. عراق از کویت خواست که فضای آبی به او بدهد که کویت نپذیرفت.
عراق ناگهان در مرداد ۶۹ به کویت حمله و این کشور را یک روزه اشغال کرد.
صدام سه روز پس از حمله به کویت، به ایران نامه نوشت: ما تمامی این اقدامات را نه تنها به نشانه تاکید بر تمایل خود به صلح، بلکه تاکید بر علاقه ما به تحقق هر چه سریعتر صلح به عمل آوردیم تا دو کشور و دو ملت خود را از گردباد تغییر و تحولات منطقه و جهان و از رویدادهای خطرناک احتمالی دور نگه داریم.
این بار ایرانی ها در ۱۷ مرداد به نامه صدام که جملات تهدیدآمیز به آن بازگشته بود، پاسخی تند دادند: با این که اصل نامه علی الظاهر به منظور پیشبرد مذاکرات صلح تنظیم شده، لکن بخشی از مضامین آن تاسف آور است... برای عقب نشینی از اراضی اشغالی ایران، سقف زمانی دو ماه در نظر گرفته شده است که غیر قابل توجیه است. زیرا در یکی دو روز قابل انجام است. در مقابل سه ماه زمان برای آزادی اسرا... بی تردید در موقعیت و شرایط مذاکرات صلح، تهاجم غیرقال تصور به یک کشور همسایه(کویت)، می تواند اعتماد ما را سست کند....
صدام شوکه شد
شورای امنیت سازمان ملل، برخلاف جنگ ایران و عراق، اشغال کویت را تا چند ساعت بیشتر تحمل نکرد. سرعت شورای امنیت به قدری بود که صدام هم شگفت زده شد.
خاویر پرز دکوئیار دبیرکل وقت سازمان ملل گفت: در دیدار با صدام پس از حمله به کویت، صدام مرتب تاکید می کرد شورای امنیت تا تقریبا یک ماه پس از تجاوز عراق به ایران هیچ اقدامی نکرد. او با این اطمینان به کویت حمله کرد که واکنش شورای امنیت،آرام و محتاطانه خواهد بود.
عراق تحت فشار جهانی و نگرانی از تحریک ایران برای ضربه زدن به او، نامه دیگری به ایران نوشت و تمامی حرف هایش را پس گرفت. صدام قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر را پذیرفت و گفت از خاک ایران، عقب نشینی و اسرا را مبادله می کند.
تصمیم عراق بازتاب گسترده ای در جهان داشت که شکست صدام و پیروزی ایران محسوب می شد. آزادی اسرا و بازگشت آنها به شهرهای ایران، نگرانی های بسیاری را به پا کرد.
تجربه مذاکره با صدام
صدام که بارها در روند مذاکرات با لحن تهدیدآمیز به ایران نامه می نوشت اما سرانجام سرنوشت کاری کرد که او ذلیلانه تمامی خواسته های ایران را بدون هیچ بهانه ای قبول کند و تسلیم شود.
در حقیقت در آن سالها مذاکره برای آزادی اسرای ایرانی به چالشی بزرگ تبدیل شده بود؛ از طرفی عراق تجاوز و جاینت خود را قبول نمی کرد و از سویی دیگر همچنان با گذشت زمان از قطعنامه 598 اما همچنان در خاک ایران بود و بخشی از سرزمین کشورمان را اشغال کرده بود.
به هر صورت مذاکره با دیکتاتوری هچون صدام که به هیچ اصولی پیایبند نبود کار مشکلی بود و مسئولان وقت نگرانی های جدی در این زمینه داشتند اما به هر صورت دست الهی پشت و پناه ایران اسلامی بود و مقاومت مقتدارنه ایران جواب مثبت داد.
صدام با اشتباهی بزرگ و حمله به کویت فاتحه خود را خواند و خود را درون چاهی انداخت که راه بازگشتی نداشت؛ هرچند صدام افکار جاه طلبانه بیشتری داشت و حمله به کویت بخش کوچکی از آن بود؛ برای نمونه در نامه های صدام، وی به مرز مشترک آبی با ایران اشاره می کند و عنوان می کند که وسعت این مرز 800 کیلومتر است در آن زمان مسئولان وقت ایرانی از این عبارت تعجب می کنند اما بعد ها متوجه می شوند که صدام در فکر اشتغال عربستان و دیگر کشورهای خلیج بوده است.
اما به هر صورت ایران بر سر مواضع خود قاطعانه ایستادگی می کند و عنوان می کند که حاضر نیست در برابر دیکتاتوری همچون صدام کوتاه بیاید، کشوری که 8 سال در برابر حملات توپ خانه ای و نظامی عراق تاب آور است قطعا در شرایط آتش بس حاضر به تسلیم نیست و چیزی برای از دست دادن ندارد.
بنابراین اقتدار ایران و اصرار بر موضع خود، روزگار را به نفع ایران تغییر داد؛ شاید در آن زمان هیچ تحلیلگر نخبه سیاسی نیز این چنین پیش بینی نسبت به مذاکرات ایران و عراق نمی توانست ارائه دهد اما این مسئله برای بار چندم بر ملت ایران روشن شد که خداوند متعال هر چه اراده کند آن اتفاق می افتد حتی این که عقل بشری به آن قد ندهد.
بنابراین اصل حرکت در مدار اسلامی باید همواره موضع شفاف ایران اسلامی باشد؛ و هرگز نباید برای منافع کوتاه مدت دنیوی تن به ذلت داد و در برابر دشمن تسلیم شد؛ زیرا در صورت استقامت بر مسیر الهی قطعا خداوند متعال درهای رحمت خود را می گشاید و پیروزی نصیب خواهد کرد که هیچ کس آن را تصور نمی کرد.