۲۸ آذر ۱۴۰۱ - ۱۷:۳۲
کد خبر: ۷۲۶۰۹۰

گزارش ساواک از امدادرسانی روحانیون به مردم سیل‌زده ایرانشهر در سال 1357

گزارش ساواک از امدادرسانی روحانیون به مردم سیل‌زده ایرانشهر در سال 1357
سید احمد آوایی می‌گوید: «... جوانان زیادی از جاهای مختلف برای دیدار ایشان آمده بودند و اتفاقاً در آن منطقه سیلی هم به راه افتاده بود و آقای خامنه‌ای در مسجدی مسئول جمع‌آوری کمک‌های مردمی بود...»

آیت‌الله سید علی خامنه‌ای، مبارز خستگی‌ناپذیر نهضت اسلامی که مبارزاتش رژیم پهلوی را به ستوه آورده بود در ۲۸ آذر ۱۳۵۶ به ایرانشهر در جنوب سیستان و بلوچستان تبعید شد. ایشان در ایرانشهر علاوه بر مبارزات انقلابی، در عرصه اجتماعی نیز فعالیت داشت.


حجت‌الاسلام‌والمسلمین سید حسین مطهری یزدی یکی از روحانیون مبارز و مبلغ اندیشه‌های امام خمینی در کتاب خاطرات خود در این باره می‌گوید: «زمانی که حضرت آیت‌الله خامنه‌ای به چابهار و ایرانشهر تبعید شده بودند ایشان را می‌شناختیم و به ملاقات ایشان نیز می‌رفتیم. در آن موقع آقای راشد یزدی و حجتی کرمانی در آنجا تبعید بودند. آیت‌الله خامنه‌ای فعالیت چشمگیری در آن خطه داشتند؛ مثلاً برای سیل‌زدگان و قحطی‌زدگان آنجا پول جمع می‌کرد، برای آیت‌الله صدوقی در یزد و آیت‌الله بهاء‌الدین محلاتی در شیراز نامه می‌‍‌نوشتند و درخواست کمک برای فقرای آن منطقه می‌کردند. ایشان گاهی هم لباس بلوچی می‌پوشیدند و در تویوتا می‌نشست و می‌رفتند به روستاها سر می‌زدند...»

سید احمد آوایی هم درباره‌ خدمات اجتماعی آیت‌الله خامنه‌ای در زمان تبعید در ایرانشهر می‌گوید: «تصمیم ما برای رفتن به پاکستان به حسب اتفاق مصادف شد با زمانی که آیت‌الله خامنه‌ای به ایرانشهر تبعید شده بودند و آقای راشد یزدی همراه ایشان بود که با هم در خانه زندگی می‌کردند. تابستان 1357 هوا بسیار گرم بود. ما آنجا خدمت آیت‌الله خامنه‌ای رسیدیم... جوانان زیادی از جاهای مختلف برای دیدار ایشان آمده بودند و اتفاقاً در آن منطقه سیلی هم به راه افتاده بود و آقای خامنه‌ای در مسجدی مسئول جمع‌آوری کمک‌های مردمی بود...».

 

در کتاب «خون دلی که لعل شد» از قول آیت‌الله خامنه‌ای آمده است: «... پس از آن کمیته‌ای برای کمک به سیل‌زدگان تشکیل دادیم... به شهر برگشتیم و در کمیته‌ نجات و امدادی که تشکیل داده بودیم، مستقر شدیم. خبر دادند که هشتاد درصد خانه‌های شهر ویران شده و تمام خانه‌هایی را هم که ویران نشده، آب فراگرفته است... ناگهان به ذهنم رسید مردم شهر از دیروز تاکنون غذایی نخورده‌اند و گرسنه‌اند، نانواها به علت سیل نانوایی را بسته و آب وارد مغازه‌ها شده بود... به اداره پست رفتم به آقای کفعمی در زاهدان، عالم بزرگ معروف استان سیستان‌و‌بلوچستان تلفن زدم و از ابعاد فاجعه با او صحبت کردم و گفتم ما نان و خرما و اگر بشود پنیر هرچه زودتر به هراندازه که بتوانید، نیاز داریم. از او خواستم با آقای صدوقی در یزد و با مشهد و تهران نیز تماس بگیرد و به همه اطلاع دهد که ما به غذا نیاز داریم...
دو سه ساعت بیشتر طول نکشید که یک کامیون بزرگ پر از نان و خرما و هندوانه و پنیر رسید. بلندگوی مسجد را با تلاوت قرآن باز کردیم و بعد اعلام کردیم که مسجد آل‌ رسول مرکز کمک به مردم و رساندن غذا برای نجات مردم است... در هر حال کار ما در ایرانشهر ۵۰ روز ادامه داشت. به دیدار مردم در خانه‌ها و آلونک‌ها و چادرها می‌رفتیم و تعداد افراد خانواده‌ها را آمار می‌گرفتیم... توزیع را براساس آمارهایی که نوشته بودیم، قراردادیم. برگه‌هایی برای کوپن خواربار تهیه کردیم و هر خانواده طبق برگه کوپن سهمیه دریافت می‌کرد... در پایان ۵۰ روز امدادرسانی پس از برطرف کردن آثار سیل تا جایی که می‌توانستیم جشن بزرگی برپا کردیم».

احسان قنبری نسب
ارسال نظرات