۲۲ اسفند ۱۴۰۱ - ۰۷:۵۹
کد خبر: ۷۳۱۱۵۷
یادداشت‌های یک مبلّغ، از خاطرات سفر به برزیل(۱۳)؛

کار فرهنگی یک طلبه ایرانی برای نیمه شعبان در برزیل

کار فرهنگی یک طلبه ایرانی برای نیمه شعبان در برزیل
اگرچه که مخاطبین من تماماََ مسیحی بودند و حتی یک شیعه یا حتی اهل سنت هم در شهر نبود، ولی دغدغه‌ی طلبگی من اجازه نمی‌داد نیمه‌ی شعبان بیاید و دست روی دست بگذارم.

در ایام میلاد با سعادت حضرت مهدی موعود ارواحنافداه هستیم. امام حاضری که ناظر بر اعمال و رفتار ماست و اگر اعتقاد راسخ به کَرَم، بزرگی و آقاییِ آن عزیز غائب نداشتیم، شاید هیچ گاه دعا نمی‌کردیم که خداوند دیدار آن حضرت را نصیب‌مان کند؛ زیرا هیچ نداشتیم برای گفتن؛ غیر از خجالت و شرمساری و شرمندگی. همان امامی که انبیا و اولیا، همه بشارت ظهورش را دادند و ما در انتظار ظهور مبارکش، دلخوش به انقلاب اسلامی هستیم تا بیاید صاحب اصلی آن و پرچم را نائب به صاحب تحویل دهد.

کار فرهنگی یک ایرانی برای نیمه شعبان در برزیل

کار فرهنگی یک ایرانی برای نیمه شعبان در برزیل

سالی که در برزیل بودم، منتظر بودم تا نیمه‌ی شعبان برسد و قدمی برای معرفی امام زمان علیه‌السلام در آنجا بردارم. اگرچه که مخاطبین من تماماََ مسیحی بودند و حتی یک شیعه یا حتی اهل سنت هم در شهر نبود، ولی دغدغه‌ی طلبگی من اجازه نمی‌داد نیمه‌ی شعبان بیاید و دست روی دست بگذارم و کاری نکنم. به ذهنم رسید از مسیر مقبولات و اعتقادات مسیحیان برزیل، وارد شوم تا بتوانم اثرگذار باشم. می‌دانستم که نوید ظهور منجی را همه‌ی انبیاء عظام، خصوصا حضرت مسیح علیه‌السلام به پیروان خود داده‌اند. در مرحله نخست، روایاتی در این باب از اینترنت پیدا کردم و بعد چون منابع مکتوب در اختیار نداشتم، با محققان یکی از مراکز تحقیقاتی در قم هماهنگ کردم تا روایات را از جهت سند، مورد بررسی قرار دهند. در نهایت یک حدیث انتخاب شد. روایت شریف محمد بن مسلم از حضرت امام محمد باقر علیه‌السلام که فرمود: "یا محمّد بن مسلم انّ فی القائم من اهل بیت محمّد (علیهم‌السّلام) شبه من خمسه من الرسل: یونس بن متی و یوسف بن یعقوب و موسی و عیسی و محمّد صلوات الله علیهم" و بعد روایت، یکی‌یکی، شباهت‌های امام مهدی ارواحنافداه را به پیامبران، شرح می‌دهد. فورا با یکی از دوستان طرّاح در ایران تماس گرفتم و ماجرا را در میان گذاشتم. او هم با افتخار، انجام کار را پذیرفت و بعد از چند بار رفت و برگشت، اصلاح و آماده چاپ شد. به سختی سراغ مغازه‌هایی که چاپ بنر داشتند را گرفتم؛ اما متاسفانه برخلاف ایرانِ خودمان، آنقدر قیمت چاپ یک بنر ۲×۳ گران بود که کُلاََ از چاپ آن منصرف شدم. با ناراحتی به هتل آمدم. فکری به سَرم زد و شروع به انتشار طرح، در فضای مجازی کردم و برای تمام افرادی برزیلی که می‌شناختم، فرستادم و البته بازخوردهای مثبتی را نسبت به این روایت و معرفی امام زمان(عج) از برزیلی‌ها دریافت کردم.

توسل مستبصر اهل سنت به امام زمان (عج) در برزیل

در ایامی که در شهر Guaranta do norte برزیل بودم، به جهت فعالیت‌هایی که داشتیم، صبح زود، قبل یا بعد از نماز صبح، باید از هتلِ محل اقامت Flor da mata خارج می‌شدیم. معمولا وقتی پس از نماز سوار ماشین می‌شدیم، من دعای عهد را که در حقیقت بیعت روزانه با امام عصر هست را بلند می‌خواندم. یکی از همراهان من در آن مقطع زمانی، پزشک مستبصر اهل سنتِ ایرانی بود که هر روز باتفاق، مسیر را می‌رفتیم و برمی‌گشتیم. یکی از صبح‌ها وقتی سوار ماشین شدیم، خواستم تا رسیدن به مقصد، کمی استراحت کنم و عملا حوصله‌ای برای قرائت دعا نداشتم. چشمانم را که بستم، پزشک مستبصر، دستی بر شانه‌ی من زد و گفت: حاج آقا! امروز دعای عهد نمی‌خوانی!؟ من به این دعا علاقه دارم و این دعا در حقیقت، حال دل من را خوب می‌کند و ارتباطم را با امام زمان، تقویت می‌کند. من اگرچه آنروز حسّ و حال خواندن دعا نداشتم؛ اما از خودم خجالت کشیدم و خیلی زود، انرژیِ سخنان این مستبصرِ ایرانی به من منتقل شد و شروع به خواندن دعا کردم و با خودم گفتم: اگر چه که این پزشک سال‌ها بر اعتقادات اهل سنت بوده؛ اما امروز که شیعه‌ شده، چقدر ارتباط خوبی را با امام زمان خود، برقرار کرده است.

کار فرهنگی یک ایرانی برای نیمه شعبان در برزیل

لطف امام زمان به طلبه‌ ایرانی هنگام سخنرانی در کلیسای برزیل

اولین باری که قرار بود در کلیسای بزرگ شهر گوارانتای برزیل، سخنرانی کنم، خیلی اضطراب داشتم. وقتی وارد کلیسا شدم، به احترام شیخ ایرانی، برنامه‌های کلیسا متوقف شد و سکوت کردند تا من وارد جایگاه شوم. از ابتدا قرار بود نهایتا ۱۰ دقیقه از وقت کلیسا به سخنرانیِ من اختصاص پیدا کند، وقتی رفتم روی جایگاه، واقعا اضطراب داشتم. قرار بود در میان جمعیت زیاد مسیحیانِ حاضر و با زبان پرتغالی، از دین اسلام و مشترکات‌مان با آئین مسیحیت، سخن بگویم. با نام خدا سخنرانی را شروع کردم و وقتی از جایگاه پائین آمدم، فهمیدم حدود نیم ساعت سخنرانی کرده‌ام. یکی از همراهانِ ایرانی به من گفت: حاج آقا! واقعا کار دشواری رو انجام دادید، زیرا وقتی در جایگاه بودید و سخنرانی می‌کردید،احساس کردم که نیرویی معنوی به شما کمک می‌کند تا شما بتوانید کلمات را دُرست بیان کنید و خلاصه مطمئنم که امام زمان (عج) به سخنرانی شما نظر داشت.

احمد قادری

ارسال نظرات