افندیهایی که با انگلیس نشستند و با صهیونیست بستند
یکی از فرقههایی که در شکل گیری رژیم صهیونیستی در سرزمینهای اشغالی اقدامات قابل توجهی انجام داده، فرقه بهائیت است. «شوقی افندی» که پس از «عباس افندی» به عنوان سرکرده این فرقه انتخاب شده بود بنابر رویه بهائیان مانند پیشینیان خود چون عباس افندی در سرسپردگی به انگلستان، از هیچ کوششی برای جلب رضایت سران اسرائیل دریغ نکرد و با تمام قوا تصمیم گرفت راه سرسپردگی بهائیت را که به صهیونیسم ختم شده است را به طور کامل طی کند.
بهائیان که از ایران اخراج شده و به دایره حکومت عثمانی در آن زمان رفته بودند، توسط سلطان عثمانی از ترس اینکه این گروه با فعالیتهایی که شروع کرده بودند بلوایی در استامبول ایجاد نکنند و موجبات بهم خوردگی روابط ایران و عثمانی را فراهم نسازند، به شهر عکا که در چند کیلومتری شهر حیفا واقع شده است، تبعید شدند.
عکا که موقعیت تاریخی و سرگذشت آن در جنگهای صلیبی هچنین لشکرکشی ناپلئون امپراتور فرانسه به مصر و فلسطین معروف است، در آن زمان با حصارهایی مستحکم و برج هایی بلند محصور شده بود. میرزا حسین علی از بدو ورود به این شهر که در فلسطین واقع شده است، آنجا را مرکز فعالیت بهائیان قرار داد و فرستادههای خود را به اطراف اپراتوری عثمانی اعزام میداشت و حتی مخفیانه با بعضی از عناصر ضددولتی ایران تماس داشت.
«فضل الله نورالدین کیا»، کونسولیار ایران در فلسطین تحت قیومیت انگلستان در این باره در خاطرات خود مینویسد: «پس از استقرار حکومت انگلیس در فلسطین بهائیان آزادی کامل پیدا کرده و در بالای کوه کارمل باغ مفصلی که یکی از نقاط مصفی و دیدنی توریستی در شهر حیفا میباشد، احداث کردند. در وسط این باغ مقبرهای به سبک آرامگاههای ایرانی با کاشی کاریهای اطراف و گنبد مخصوصی ساختند که چند تن از سرکردگان بهائیان درآن محوطه دفن شدهاند.»
تصویر قبر سوخته ۱۰۰ میلیون دلاری «عباس افندی» رهبر بهائیت که
در فروردین ماه سال 1401 در آتش سوخت
وی می افزاید: «در ایام ماموریت اینجانب، شوقی افندی خواهرزاده سرکرده اولیه بهائیان (عباس افندی) عنوان رهبری را داشت. اشخاصی که او را دیده بودند، تعریف میکردند که محل سکونت وی در یکی از این کوچههای پیچ در پیچ کوه کارمل در حیفا قرار داشته است. در آن وقت برای ملاقات وی پیرمردی ملبس به لباس قدیمی ایران و کلاه بوقی و ریش بلند و سفیدی به میهمانان سلام کرده و آنها را از یک حیاط خلوت گذرانده و وارد سالنی نسبتا وسیع میکرد. سپس مدعوین را روی صندلی یا کاناپهای که در بالای سالن مقابل در ورودی قرار گرفته بود مینشاندند. بانوان در وسط و مردان در اطراف آنها مینشستند مثل این که در یک عکاسخانه میخواهند عکسبرداری کنند، سپس به آنها میگفتند که از جای خود تکان نخوردند. پس از چند دقیقه دو نفر مامور دیگر وارد اتاق شده و هر یک در دو طرف در ورودی دست به سینه میایستادند. آن وقت ورود شوقی افندی را اعلام میداشتند. در آن هنگام او وارد سالن میشد و با تکان دادن سر به مدعوین که ایستاده بودند، ادای احترام نموده و خود در روی صندلی مخصوصی که در نزدیکی در ورودی گذارده شده بود، مقابل مدعوین مینشست و سپس با دست و اشاره، اجازه جلوس به مدعوین می داد (شبیه بار عامل سلاطین!!!!).»[1]
بهائیان سرزمینهای فلسطین، شرق اردن و قبرس اصولا مورد توجه و اطمینان کامل مقامهای انگلیسی حکومت فلسطین بودند زیرا عباس افندی در خلال جنگ جهانی اول علیه عثمانیها به قشون انگلیس کمکهای فراوانی کرده بود و به همین جهت به وی نشان و لقب سِر توسط انگلیسها داده شد. اکثر آنها در مقامهای حساس دولتی مانند فرمانداری، ریاست ثبت اسناد و ماموریتهای خیلی بالایی در این سرزمین دیده میشدند. [2]
حمایت عنصر انگلیسی از بهائیان در ایران
نقش سنت سرسپردگی بهائیت در پیوند با اسرائیل
در همین رابطه شوقی افندی با بهره گیری از سیاستهای گذشته عباس فندی در جلب حمایت یهودیان امریکا، نامهای در مورد سفر نخست و زیر اسرائیل در ارتباط با منافع بهائیان، ضمن ارسال تلگراف محرمانهای که در تاریخ 19 آوین 1956 برای «محفل بهائیان آمریکا» نوشت. در بخشی از این نامه آمده است: « .... و برای تاسیس و استقرار مرکزجهانی امرالله (در اسرائیل) اقدامات وسیعه به کمال سرعت به عمل آمده است. هیئتهای ایادی امرالله از هر یک از قطعات عالم متوالیانی تعیین گشته و پنج نفر از آنها به ایفای وظایف در ارض اقدس مشغولند. هنگام مسافرت رئیس الوزرای دولت اسرائیل به آمریکا نمایندگان محفل ملی آمریکا با او ملاقات و مصاحبه نموده و آثار امری به او تقدیم داشتهاند.»[3]
هیئت بین المللی بهائی حیفا در نامهای به محفل ملی بهائیان درایران در اول ژوئیه 1952 رابطه شوقی افندی را با اسرائیل به نحوی کاملا سربسته و محرمانه چنین به اطلاع ایران می رساند:
«روابط حکومت (اسرائیل) با حضرت ولی الله و هیئت بین المللی بهائی دوستانه و صمیمانه است. وفی الحقیقه جای بسی خوشوقتی است که راجع به شناسائی امر در ارض اقدس موفقیتهایی حاصل گردیده است.»[4]
برهمین اساس، شوقی افندی، تصمیم گرفت که با یاری اسرائیل دست به فعالیتی دو جانبه زند.
اول احداث تاسیسات مرکزجهانی بهائیان در اسرائیل ضمن سامان بخشیدن به سازمان رهبری بهائیان. دوم رفع بزرگترین مانع رهبری شوقی افندی، یعنی بازماندگان خانواده و اعضای بهائیت که حاضر به همکاری و قبول زعامت او نبودند. عباس افندی که فرزند ذکور نداشت، نوه دختریاش شوقی افندی را جانشین خود کرد. شوقی افندی بهائیت را از آن زمان به بعد به صورت تشکیلات حزبی گسترش داد و ارتباط خوبی با سران رژیم اشغالگر قدس برقرار کرد.
شوقی افندی درباره همکاری صهیونیستها با بهائیت در 27 نوامبر ،1954برابر با ششم آذر 1333 خطاب به محفل ملی بهائیان ایران نوشت: « با قلم طافع از شکرانه و سرور بشارت میدهم که مقارن لیله صعود عبدالبهاء بر حسب توصیه شهردار حیفا وزیر مالیه حکومت اسرائیل امضاء نمود که به موجب آن از قطعه زمینی به مساحت 1300 متر مربع متعلق به خواهر فرید خصم لدود مرکز عهد و میثاق الهی خلع ید فوری به عمل آید. این اقدام تاریخی آن است که به زودی سند مالکیت زمین مزبور از طرف حکومت اسرائیل به جامعه بهائی که حال مشغول تاسیس و تحکیم مرکز اداری جهانی خویش در ارض اقدس میباشد انتقال یابد».
حمایت اسرائیل از بهائیت
از سوی دیگر اسرائیل نیز با به رسمیت شناختن فرقه ضاله بهائیت از آنان به عنوان بازوی جاسوسی و عملی خود برای رسیدن به اهداف مختلف در کشورهای منطقه استفاده میکردند. رادیو اسرائیل با ترویج فرقه ضاله بهایئت در برنامه خود در همین راستا بیان میکند، «اکنون کشور اسرائیل نه تنها مرکز دیانت کلیمی و مسیحی و اسلام اسـت بلکه دیانت چهارمی که دیانت بهائی است نیز مرکزش در این سرزمین است.»
مقالهای هم تحت عنوان بهائیات در مجله فرانسوی وابسته به صهیونیسم و اسرائیل به نام «زمین بازیافته» اسرائیل در شماره 22 به تاریخ سپتامبر 1952 به قلم یکی از نویسندگان یهود منتشر میشود که ضمن آن تطبیق اهداف صهیونیستها با عقاید بهائیان در بر پایی کشوری مقتدر به نام «اسرائیل» را توضیح میدهد. [5]
اسناد همکاری بهائیت با اسرائیل در ایران
اسناد مختلفی از ساواک در طبقه بندی خیلی محرمانه در خصوص همکاری اعضای این فرقه با اسرائیل در ایران زمان پهلوی دوم منتشر شده است که نشان دهنده آن است که اسرائیل به عنوان یکی از بازوهای پنهانی خود از این فرقه در کشورهای مختلف استفاده میکند.
در یکی از این اسناد آمده است: «چند تن از افراد فرقه بهائی در کشور اسرائیل سکونت داشته و چند نفر نیز از جمله شخـصی بـه نـام روح االله مـشتاق اهـل قریه «سیسان» در اطراف تبریز به آن کشور تردد داشته و کمکهائی که از طرف فرقه مذکور به کشور اسرائیل میگردد توسـط آنها انجام میگیرد ضمنا بهائی هائی که در آذربایجان و سایر شهرستانها دارای تاسیسات و کارخانه هائی هستند از وسـایل وآلات ساخت اسرائیل استفاده و با خرید آن به اقتصاد کشور مورد بحث بطور غیر مستقیم کمک می نمایند....!»[6]
در سند دیگری که ساواک درخصوص علت حمایت اسرائیل از بهائیت منتشر شده، آمده است: «با توجه به این که دولت اسرائیل در سال 1972 فرقه بهائی را به عنوان یک مذهب به رسمیت شناخته است بـه نظـر مـیرسد با اجرای برنامه تبعیت از این فرقه میکوشد که اقلیت بهائیان در سـایر کـشورهای جهـان بـه ویـژه ایـران بهـره بـرداری سیاسی- اطلاعاتی و اقتصادی نماید.»[7]