پیامد جبهه غزه بر تحولات فرهنگی ایران
به گزارش سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، فرهنگ امروز ایران حاصل برهم کنش نیروهای متنوعی است که صورت کلی آن زورآزمایی نظام معنایی عالم مدرن با نظام معنایی اسلامِ ایرانی است. افراد و نهادهای اجتماعی هر میزان که به یک نظام معنایی رغبت داشته باشند، آن را وارد چرخه تولید - توزیع - مصرف روزمره خود کرده و جهان اجتماعیشان را با آن پر میکنند. سبکها، مدها، الگوها، بازارها و نمادهایی که امروز در همه ساحات زندگی ایرانیان بروز مییابد در واقع نشاندهنده اتحاد وجودی است که قاطبه افراد جامعه ایران با یک یا چند نظام معنایی خاص برقرار کرده و به آن جهان ملحق شدهاند. لذا مهمترین عامل تعیینکننده در روند تحولات فرهنگی، تراز موازنه گرایش و تعلق خاطر به یکی از دو نظام معنایی مدرن یا اسلام ایرانی است.
اما چگونه یک نظام معنایی برای انسان یا عالم انسانی رغبتبرانگیز و جذاب میشود؟ انسان برای تدبیر امور روزمره خود نمیتواند فارغ از یک ساختار معنایی باشد؛ لذا دائما در یک کنکاش درونی برای قضاوت و انتخاب است. فصلالخطاب این دعوای درونی، مقوله قدرت است. انسان به حسب فطرت کمال جوی خود، دائما به دنبال آن نظام معنایی خواهد بود که از قدرت و مکنت افزونتری برای تأمین سعادت وی برخوردار است. الله اکبر خود استعارهای بر این حقیقت است که انسان ذاتا الههای را اجابت میکند که قدرتمندتر و مافوق همه قدرتهاست.
در تلقی عمومی بشری، آن کانونی که مقتدرتر و شکستناپذیرتر است حتما واجد نظام معنایی مطئمنتری برای ساخت عالم انسانی است. لذا یک کانون قدرت نه از این جهت که امکانات یا منابع بیشتری را در اختیار دارد بلکه چون ارادههای وسیعتری را در اختیار میگیرد توان بسط فرهنگی پیدا میکند. تمامی امکانات و ابزارهای فعلی در تمدن آمریکایی همچون هالیوود نه علت، که خودشان معلول و نتیجه یک امر انکارناپذیر هستند و آن؛ تمایل و رغبت جهانیان به یک نظام معنایی است که فاتح جنگ جهانی دوم برآمده از آن است. علت آن که همواره نظمهای نوین جهانی و تحولات تمدنی متعاقب نبردهای نظامی پدیدار میشوند هم همین است که عرصه نظامی حیثیتیترین میدان تقاطع و تقابل قدرت است، وقتی در این عرصه شکستی حاصل شود مستقیما نظام معنایی و معرفتی پشتیبانی کننده آن نیز هزیمت میشود.
امروز مهمترین پایه قدرت نظام معنایی مدرن در جبهه غزه دچار چالش شده است و آن چالش بدیلپذیری است، یکی از وجوه اقتدار نظام معنایی غرب همواره این بود که این نظام، نظام پایانناپذیری است چون این نظام از چنان هیمنهای برخوردار است که هیچ ساختار ارزشی دیگر ماهیتا نمیتواند بدیل آن باشد چون این نظام همه نظامات ارزشی دیگر را بدون هیچ نوع مشاجره و بگومگویی در هاضمه خود به یک خرده فرهنگ تنزّل داده و به عنوان یک قطعه جدید بر پیکره عظیم خود خواهد افزود و به قول خودشان؛ هرآنچه سخت و استوار است دود میشود و به هوا میرود ... .
کشتار و قتل عام امروز غزه نشاندهنده پایان این هضمکنندگی است. این روزها جهان غرب اگر کمترین امکانی برای مراوده، تعامل و نهایتا هضم نظام ارزشی غزه را در خود مییافت هیچگاه برای این حجم از قتل عام و جنایت به خود زحمت و نکبت نمیداد. حجم کشتار غزه نمایانگر اوج تضاد میان نظام معنایی مدرن با نظام معنایی مقاومت است، اگر کوچکترین کورسویی برای تعامل این دو نظام معنایی بود غرب هزینه این کشتار را به جان نمیخرید. سبعیت غرب در غزه، اعتراف به بدیلپذیری نظام معنایی مدرن و رقابتپذیر بودن الهیات آن است. جنایتکار بودن لزوماً برای یک نظام معنایی دلزدگی جهانی ایجاد نمیکند ولی اگر آن جنایت، آشکارکننده شکستپذیری و بدیلپذیری باشد قطعاً ارادهها و دلها از او رویگردان خواهند شد.
درست است که جغرافیای غزه محملی جهت ظهور این افول برای نظام معنایی غرب شده اما دامنه آن به تمامی عرصههای اجتماعی و بشری که مبتنی بر این نظام است، تسری خواهد یافت. بیشترین جلوههای این چالش در نقطهای منشأ اثر خواهد شد که خاستگاه نظام معنایی مقاومت است و آن جامعه ایران است. طبیعتاً بیشترین لطمهپذیری را ساختار ارزشی مدرن در ادامه زورآزماییهای خود در جامعه ایران خواهد داشت و اگر این وضعیت به عنوان یک فرصت تاریخی به رسمیت شناخته شود، آینده تحولات فرهنگی ایران را شدیداً تحت تأثیر قرار خواهد داد.
مهدی افراز