نقش نمایندگان مجلس شورای ملی در تسهیل روابط رژیم پهلوی و اسرائیل
با صدور قطعنامهی مجمع عمومی سازمان ملل در تاریخ ۱۹ نوامبر ۱۹۴۷(۸ آذر ۱۳۲۶)، درخصوص تقسیم فلسطین، مخالفت مردم ایران به رهبری علما آغاز شد. آیتالله کاشانی با صدور اعلامیهای ضمن هشدار به عواقب این تصمیم، به انتقاد از سیاست دولتهای غربی در این ارتباط پرداخت و با اعلام شماره حسابی از مردم خواستار کمک مالی به مردم فلسطین شد. آیتالله سید حسین بروجردی با انتشار اعلامیهای خواستار اجتماع و اتحاد مردم مسلمان ایران در برابر یهودیان شد. آیتالله سید محمد بهبهانی نیز با ارسال تلگرامی به پاپ اعظم واتیکان، به انتقاد از سکوت محافل روحانی مسیحیت نسبت به پشتیبانی دول مسیحی مبنی بر بهرسمیتشناختن دولت اسرائیل پرداخت.
تشکیل دولت اسرائیل تقریباً با مجلس دورهی پانزدهم مجلس شورای ملی همزمان بود، از همین رو نمایندگان دورههای ۱۵-۲۴ مجلس شورای ملی به مناسبتهای مختلف، روابط ایران و اسرائیل را دنبال و با توجه به سیاست حکومت دربارهی مناسبات، روابط و رخدادهای مرتبط با اسرائیل اظهار نظر میکردند.
با صدور قطعنامهی سازمان ملل، در آذر ۱۳۲۶ در خصوص تقسیم فلسطین، نمایندگان دورهی پانزدهم مجلس شورای ملی در ابتدا به تأسی از خواست مردم، در نطقهای خود به مخالفت با تشکیل دولت اسرائیل پرداختند و در برابر این اقدام سازمان ملل موضع گرفتند. محمدرضا آشتیانیزاده، نمایندهی ایوانکی، در روز پنجشنبه ۳۰ اردیبهشت ۱۳۲۷، از بهرسمیتشناختن اسرائیل همچون ضربهای یاد کرد که دولتهای آمریکا و شوروی بر قلب عالم اسلامی زدهاند.
محمد طباطبایی سلطان العلماء، نمایندهی بروجرد، با یادآوری قداست سرزمین فلسطین نزد مسلمانان، اظهار داشت اسرائیل قصد غصب این سرزمین را داد. وی از نمایندگان و کارمندان دولت خواست که یک روز حقوق خود را به نفع ملت فلسطین اختصاص دهند. امیر تیمور کلالی پیام آیتالله بهبهانی خطاب به نمایندگان مجلس را به شرح ذیل قرائت کرد: «... چون مقام مقدس مجلس شورای ملی مرکز رسمی ملت ایران است لازم میآید این اظهار تنفر[نسبت به اقدامات یهودیان علیه مسلمانان در سرزمین فلسطین] و همدردی ملت ایران را به نام عموم ملت ایران، خاصه مقام روحانیت، اعلام و اعلان فرمایند.»
پس از اظهارات نمایندگان دربارهی مسئلهی فلسطین، موسی نوری اسفندیاری _ وزیر امورخارجهی دولت ابراهیم حکیمی_ در مجلس حضور یافت و دربارهی اقدام دولت ایران در ارتباط با تشکیل دولت اسرائیل اظهار داشت: نمایندگان ما در سازمان ملل متحد برای حل این موضوع از هیچگونه کوششی فروگذار نبودهاند. در کمیسیون رسیدگی به این موضوع، با وجود اینکه رأی اکثریت مبنی بر تقسیم فلسطین بود، اما عبدالله انتظام، نمایندهی ایران، با این نظریه مخالفت کرد.
مخالفت نمایندگان مجلس علیه تشکیل دولت اسرائیل در فلسطین در جلسات بعدی همچنان ادامه داشت. دکتر عبده در مخالفت با تشکیل دولت اسرائیل به سیاست گسترش اراضی آنها اشاره کرد و افزود: «جدا از دلایل مذهبی، اوضاع اجتماعی، اقتصادی و ملی که در فلسطین میگذرد، به تبع واکنش ایران را در این ارتباط برمیانگیزد. هجوم شمار زیادی یهودی به این منطقه خطر بزرگی برای خاورمیانه به دنبال دارد؛ از این رو اگر کشور اسرائیل به طور رسمی شکل گیرد مانند هر دولت استعماری درصدد گسترش برخواهد آمد و در آن روز است که تمام ملل مشرق زمین در خطر میافتند. بنابراین واکنش ما نسبت به مسئلهی فلسطین تنها به دلایل مذهبی نیست.»
عباس اسکندری، نمایندهی همدان در دورهی پانزدهم مجلس شورای ملی طی سؤالی از وزیر امورخارجه خواستار تشریح سیاست خارجی ایران در خاورمیانه و مسئلهی فلسطین شد. وی معتقد بود دربارهی حل موضوع فلسطین، دولت ایران نسبت به ملل دیگر ارجحیت دارد؛ از اینرو باید از مجمع ملل متحد خواستار رسیدگی به موضوع شود. وی داشتن این حق برای ایران را مبنی بر دو دلیل دانست: یکی وضعیت ایران در خاورمیانه؛ زیرا وجود جنگ و آتشافروزی در همسایگی ایران باعث میشود کشور ایران نیز در آن مداخله کند. دومین دلیل را حق تاریخی دانست که کشور ایران نسبت به این موضوع دارد و اظهار داشت این حق به ما اجازه میدهد هر نصیحتی را که به طرفین متخاصم داشته باشیم آنها بپذیرند.
در واقع سیاست دولت ایران در قبال اسرائیل، از زمان تأسیس تا زمانی که ایران آن را به صورت دوفاکتو[1] به رسمیت شناخت، نامشخص بود. برخی پژوهشگران این مقطع زمانی را نوعی«ابهام محاسبه شده» قلمداد کردند. برای این ابهام دو دلیل مطرح شده است: یکی حمایت مردم به رهبری علما و روحانیان از فلسطین و دلیل دیگر سیاست خارجی وقت اسرائیل؛ که حاکی از یک نوع سیاست بیطرفی در قبال آمریکا و شوروی بود. بنابراین شاه که در این زمان به دنبال حمایت از آمریکا و مقابله با شوروی بود، اسرائیل گزینه مناسبی برای برقراری رابطه محسوب نمیشد (حاجییوسفی، ۱۳۸۲: ۱۱۰-۱۰۹).
با وجود واکنشهایی که نمایندگان مجلس علیه بهرسمیتشناختن دولت اسرائیل داشتند اما در دولت محمد ساعد مراغهای در سال ۱۳۲۸، زمینهی شناسایی دولت اسرائیل به صورت دوفاکتو فراهم شد. ایران نیز به چند دلیل مبادرت به شناسایی اسرائیل کرد: توانایی اسرائیل در زمینههای اقتصادی – نظامی و نیز دشمنی کشورهای عربی از جمله مصر و عراق با ایران.
پس از این اقدام دولت ساعد، نمایندگان مجلس موضع نشان دادند. عباس اسلامی، نمایندهی مازندران، وزارت امورخارجه را مورد انتقاد قرار داد: «ما اصلاً سیاست خارجى نداریم... بایستى قفلى گرفت و به درش کوبید. زیرا علاوه بر آن که این وزارت خارجه منشاء اثرى نیست و کارهایش براى مملکت به عقیدهی من، ضرر و خطر دارد؛ اساساً کارهایى میکنند که دلشان میخواهد. زیرا زمانی که شاه در ایران نبود، دولت در تهران دولت اسرائیل را به رسمیت میشناسد ...»
سید محمدعلی شوشتری، نمایندهی گرگان، نیز اظهار داشت: «وزارت امور خارجه بدون مشورت با مجلس شورای ملی، چنین تصمیمی گرفته است؛ در حالیکه از تمام جهات مجلس شوراى ملى با اعمالى که برخلاف مصالح جامعه چهار صد و چند میلیون مسلمان دنیا بدون مشورت با سایر مسلمین انجام بشود، نمیتواند موافقت کند. البته شاید یک روزى بنابر مصالح، دولت ایران یک دولتى را به رسمیت بشناسد ولی این برای وقتى است که این مسئله به درستی جرح و تعدیل شود.» شوشتری در جلسات بعدی از دولت خواست که توضیح دهد آیا در تصمیمش با کمیسیون وزارت خارجه مشورت کرده است یا نه؟ سپس از رفیع، از اعضای کمیسیون وزارت امور خارجه، سؤال کرد و وی در پاسخ گفت مشورتی نشده است. شوشتری در ادامه افزود: «ما نباید خاطر برادران عرب را با این اقدام مکدر میکردیم؛ بلکه باید با عقل و تدبیر عمل میکردیم. ابوالحسن حائریزاده، نمایندهی تهران، نیز در انتقاد از عمل دولت در بهرسمیتشناختن اسرائیل در سؤالی از دولت پرسید: «فایدهی نماینده فرستادن به آنجا غیر از رنجش ممالک اسلامى و عربى و ضررى از این که این مأمور را فرستادید چیست؟» که دولت پاسخی به آن نداد.
این واکنشها درحالی است که از مجلس انتظار میرفت با اتخاذ مواضع تندتر و تصمیمات راهبردیتر، اقدام دولت را در بهرسمیتشناختن اسرائیل مورد انتقاد و چالش قرار دهد و تنها به انتقاد از وزرات امورخارجه اکتفا نکند. پس از بهرسمیتشناختن اسرائیل، انتقال یهودیان مهاجر از ایران انجام گرفت و افتتاح روابط بازرگانی بین دو کشور برقرار شد. از طرفی ایران با اعلام شناسایی اسرائیل از سوی ایران، سرکنسولگری در بیتالمقدس دایر شد که با این اقدام روابط ایران با کشورهای عربی به خصوص مصر، رو به تیرگی نهاد. اما با نخستوزیری محمد مصدق این رویه تغییر کرد. در دوران نخستوزیری مصدق، حسین مکی در سخنانی در مجلس شورای ملی، موضوع شناسایی اسرائیل در زمان ساعد را مورد انتقاد و انجام این عمل را تنها پس از دریافت رشوه توسط او امکانپذیر دانست و اظهار داشت: «جبههی ملی از اول موافق [با شناسایی دولت اسرائیل] نبوده و نیست».
پس از برچیدهشدن کنسولگری ایران در اسرائیل در ۱۵ تیر ۱۳۳۰، نمایندگان مجلس نیز موضع نشان دادند. کشاورز صدر از این اقدام وزارت امورخارجه تشکر کرد و اظهار داشت که اسرائیل یک دولت پوشالی است که با حقهبازی ایجاد شده است. شوشتری نیز در این ارتباط گفت مجلس در هیچ زمانی اسرائیل را بهرسمیت نشناخته و حالا که کنسولگری ایران در آنجا برچیده شده است موضوعی است که منظور ملت و مجلس ایران بوده است.
پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، بار دیگر موضع ایران تغییر یافت و مجدداً اسرائیل را در جایگاه یک دولت مستقل به رسمیت شناخت. از این رو بار دیگر روابط بین دو کشور برقرار شد. در این زمان رابطهی ایران و اسرائیل و دیگر کشورهای همسایه تا حدود زیادی متأثر از حکومت مصر و جمال عبدالناصر بود.
تندرویهای ناصر، نزدیکی به شوروی، تأثیر بر کشورهای منطقه، اسباب نگرانی غرب، به خصوص آمریکا، را دامن زد. از این رو، آیزنهاور، رئیس جمهور آمریکا، خواستار فعالشدن سیاست خارجی این کشور در خاورمیانه شد. بدین ترتیب، بستر مناسب برای همکاری به منظور جلوگیری از نفوذ کمونیسم بین آمریکا و دول غیرعرب از جمله ایران، فراهم شد. بدین ترتیب، روابط نفتی-امنیتی بین ایران و اسرائیل هر روز گستردهتر شد. اما در عین حال ایران تلاش داشت این روابط را محرمانه نگه دارد.
جنگ سال ۱۹۵۶م/۱۳۳۵ ش و مواضع نمایندگان مجلس
پس از حملهی اسرائیل و همراهی دولتهای انگلستان و فرانسه در تجاوز به خاک مصر، در دورهی نوزدهم مجلس، معدود نمایندگانی علیه اسرائیل موضعگیری کردند، که یکی از آنها سید جعفر بهبهانی بود. وی ضمن محکومکردن اقدام اسرائیل در حمله به مصر، به پیدایش این دولت توسط انگلیس اشاره کرد و هدف اصلی از تأسیس اسرائیل را ایجاد تفرقه و نفاق بین اعراب دانست.
سلطان محمد سلطانی نیز در ابتدا با اشاره به تاریخ ایران و یهود اظهار داشت که ملت ایران دشمنی نسبت به قوم یهود ندارند ولی اسکان قوم یهود در سرزمین فلسطین خلاف اصول و قوانین جهانی است و این اقدام امنیت منطقهی خاورمیانه را در مخاطره قرار داده است و دربارهی اسرائیل چنین ادامه داد: «حکومت کوچک اسرائیل در شرق وسطى مانند سرطانى در پیکر خاورمیانه به وجود آمده صلاح دولتهاى بزرگ غربى و ملل اسلام و یهود نیست که به آن بیتوجهى شود باید عقلاى عالم هر چه زودتر به معالجهی این مرض مهلک کمر همت ببندند.»
در اردیبهشت ۱۳۴۶، روابط نفتی ایران و اسرائیل فاش شد. ناصر این موضوع را بهانه کرد و همکاری دیپلماتیک بین کشورهای عربی با ایران را مورد انتقاد قرار داد. در ادامه بندرعقبه را بست و در نتیجه اسرائیل در ۱۵ خرداد ۱۳۴۶ به مصر و سوریه حمله کرد و در طول مدت شش روز، اعراب را شکست داد و به همین دلیل آن حمله به «جنگ شش روزه» معروف شد.
در جریان جنگ شش روزه اعراب و اسرائیل در خرداد ۱۳۴۶، نمایندگان مجلس بیست و یکم همچون دولت ایران موضعی دو پهلو گرفتند و خواستار اقدام بر اساس دستورات شاه در این زمینه شدند و در همین رابطه حل بحران از طریق سازمان ملل متحد را خواستار شدند. جواد موسوی کبیری (نماینده ایلام) این جنگ را، نتیجهی استبداد و جاهطلبیهای جمال عبدالناصر دانست که تلاش دارد به هر قیمتی شده خود را در جایگاه پیشوا و رهبر به ملتهای اسلامی تحمیل کند؛ در حالی که نژاد و ملیت او غیر عربی است.
هلاکو رامبد در جلسه ۳۶۵ مجلس در ۱۶ خرداد ۱۳۴۶، اعلام داشت ملت ایران اعم از هر یک از احزاب و افراد غیرحزبی در امر سیاست خارجی با هم وحدت نظر دارند و از شاه پیروی میکنند و براساس همین رویه، حزب مردم اعلامیهی دولت شاهنشاهی را که در این زمینه صادر شده است، تأیید میکند و درآینده نیز رویهی دولت را دراینباره تعقیب و نظارت میکند.
با پایانیافتن سخنان رامبد، محسن خواجه نوری(نمایندهی شمیرانات) از طرف فراکسیون حزب ایران نوین ضمن اعلام ناراحتی جامعهی ایران از خبر حملهی اسرائیل، از سران دولت های جهان درخواست کرد با واقعبینى و روح بشردوستى کوشش نمایند تا به این عملیات مخاصمتآمیز خاتمه داده شود و از نیروى معنوى سازمان ملل متحد براى رفع مشکلات و اختلافات فیمابین استفاده گردد. وی نیز مانند سایر نمایندگان، سیاست شاه و اعلامیهی وی در ۱۶ خرداد در این راستا راهگشا دانست.
محمود نکوزاد (نمایندهی خرمآباد) جنگ اعراب و اسرائیل را نتیجهی اشتباهات، غرور و خودخواهی جمال عبدالناصر دانست. علی اکبر حکیم شوشتری (نمایندهی شوشتر) نیز این جنگ را نتیجهی اعمال جمال عبدالناصر دانست. جواد مهذب (نمایندهی فسا) نیز علت جنگ را خودخواهی، غرور و بیتدبیری ناصر دانست و با توجه به خسارات ایجاد شده از مردم خواست که از هیچ کمکی به مردم فلسطین دریغ نکنند. عبدالله والا (نمایندهی خلخال) نیز با تشکر از مواضع دولت در این زمینه، وقایع اخیر در خاورمیانه را نتیجهی جنگافروزیها و فزونطلبیهای ناصر دانست. به این ترتیب نمایندگان مجلس با مقصر جلوهدادن جمال عبدالناصر، نسبت به تجاوزات اسرائیل موضع چندان محکمی نگرفتند.
پیروزی اسرائیل در جنگ ششروزه مایهی شادی رژیم پهلوی گردید. در منابع آمده است که پس از این پیروزی، شاه به وزیرخارجهی شوروی گفت با شنیدن خبر شکست ناصر از فرط خوشحالی به هوا جسته و به میمنت فتح اسرائیل، سکههای طلا بین دوستانش تقسیم کرده است (شوکراس، ۱۳۶۹: ۱۰۴؛ گلمحمدی، ۱۳۸۱: ۱۰۰). اما در ظاهر امر، دولت ایران در جریان صدور قطعنامهی شورای امنیت سازمان ملل در تاریخ اول آذر ۱۳۴۶(۲۲ نوامبر ۱۹۶۷)، مبنی بر عقبنشینی نیروهای نظامی اسرائیل از مناطق اشغالی، حمایت خود را از قطعنامه اعلام کرد و به پشتیبانی از اعراب پرداخت.
سیاست دوگانهی ایران در قبال مسائل اعراب و اسرائیل، در طول مجلس بیست ودوم شورای ملی، کمافیالسابق ادامه داشت. از اینرو نمایندگان مجلس نیز به تبع دولت در واکنشهایی که داشتند، سعی کردند بازتابی از سیاست ظاهری شاه را ارائه دهند. در همین رابطه مصطفی الموتی، روش ایران و سیاست شاه را در قبال جنگ عربی خاورمیانه، یکی از «عاقلانهترین و عادلانهترین» سیاستهای جهان آن روز دانست و اظهارات شاه را دربارهی لزوم اقدام اسرائیل در تخلیهی سرزمینهای اشغالی تأیید کرد. اسفندیاری نیز با اشاره به سیاست شاه ایران در همین رابطه، شرط برقراری آرامش در خاورمیانه را تخلیهی اراضی متصرفی اسرائیل عنوان کرد. سعید حکمت نیز در سخنانی با محکومکردن تجاوز به ملل دیگر، سیاست شاه را در این زمینه یادآور شد. دادفر نیز در سخنانی به جمال عبدالناصر به عنوان دشمن شاه تاخت و او را «مأمور درجه یک صهیونیسم بینالمللی» و بهترین فرد برای تأمین منافع اسرائیل خواند؛ زیرا اسباب شکست اعراب از اسرائیل را فراهم کرده است. بنابراین، نمایندگان با مواضعی که گرفتند بر سیاست شاه در قبال اسرائیل مهر تأیید زدند.
با مرگ جمال عبدالناصر، انور سادات، جانشین عبدالناصر، پذیرفت در خلیج فارس دخالت نکند. ایران نیز متقابلاً در اواخر سال ۱۳۴۹، بمباران تأسیسات غیرنظامی مصر توسط اسرائیل را محکوم کرد. برقراری روابط بین ایران و مصر اسباب نگرانی اسرائیل را فراهم کرد. اما شاه که سیاست موازنهای در قبال اسرائیل و مصر در پیش گرفته بود، به آنها اطمینان داد که سیاست ایران نسبت به اسرائیل هیچگونه تغییری نخواهد کرد. تا اینکه مصر مصمم شد که از طریق جنگ نظامی، بخشی از سرزمینهای از دست رفتهی خود را از اسرائیل برگرداند. در نتیجه جنگ اکتبر ۱۹۷۳م/ مهر ۱۳۵۲ش شکل گرفت.
عباسعلی خلعتبری، وزیر امور خارجه، نیز در سخنانی یک هفته قبل از شروع جنگ جدید اعراب و اسرائیل، در بیست و هشتمین مجمع عمومی سازمان ملل متحد، نگهداری سرزمینهای اشغالی را ناپذیرفتنی برشمرد و سیاست دولت ایران را در قبال بحران خاورمیانه چنین عنوان ساخت:«رفع بحران منطقهی عربی خاورمیانه براساس مذاکره بین طرفین فقط در صورتی امکانپذیر است که برای خروج قوای اسرائیل از سرزمینهای اشغال شدهی اعراب و اجرای مقررات دیگر قطعنامهی ۲۴۲ شورای امنیت که شامل یافتن راهحلی عادلانه جهت مسئلهی آوارگان عرب فلسطین میگردد، تضمین معقولی وجود داشته باشد.» قطعنامهی ۲۴۲ لزوم تخلیهی سرزمینهای اشغال شدهی اعراب را در ازاء شناسایی حق حاکمیت اسرائیل و آزادی کشتیرانی برای آن کشور در آبهای بینالمللی تأکید میکند اما این قطعنامه با وجود تلاش سازمان ملل متحد به موقع اجرا نشد که نتیجهی آن بروز چنین جنگی شد. نمایندگان مجلس در قبال این جنگ موضع گرفتند. محمود طلوعی در سخنانی، سیاست ایران بعد از جنگ ژوئن ۱۹۶۷، پشتیبانی از تصمیمات و اقدامات سازمان ملل متحد برای برقراری صلح در خاورمیانه دانست. علی کمالوند نیز در واکنش به جنگ اعراب و اسرائیل، در سخنانی با اشاره به صلحطلبی ایران در منطقه، عنوان کرد اگر به اظهارات شاه دربارهی لزوم پایاندادن به اشغال سرزمینهای عربی پس از جنگ ۱۹۶۷ اعراب و اسرائیل، توجه میشد امروز شاهد چنین جنگی در منطقه نبودیم.
خانم مهروش صفینیا، نمایندهی حوزهی انتخابیهی شمیرانات، محمدرضا پهلوی را نخستین شخصیت برجستهی سیاسی جهان دانست که بعد از جنگ ژوئن ۱۹۶۷، اشغال سرزمینهای عربی را به وسیلهی نیروی نظامی اسرائیل محکوم کرد و تأکید کرد که دوران تجاوزات نظامی به پایان رسیده است. در جنگ ۱۷ روزهی اخیر اعراب و اسرائیل نیز ایران تعدادی هواپیما در اختیار کشور عربستان قرار داد تا برای کمک به اعراب استفاده شوند.
محمود طلوعی، نمایندهی میانه، نیز در سخنانی مدعی شد اسرائیل در صورتی خواهد توانست امنیت و صلح برای خود ایجاد کند که حقوق مردم فلسطین را به رسمیت بشناسد و با همسایگان عرب خود در صلح زندگی کند.پس از جنگ اکتبر ۱۹۷۳م/۱۳۵۲ش، شاه ایران برای کاهش فشارها و مخالفتهای داخلی نسبت به ارتباط ایران و اسرائیل و همچنین نزدیکی روابط با مصر تلاش کرد زمینهی صلح بین مصر و اسرائیل را فراهم کند تا از این طریق مانع سقوط مصر در دامن کمونیست شود و از طرفی مشروعیت روابط ایران و اسرائیل را فراهم کند. در نتیجه مناسبات ایران و اسرائیل تا وقوع انقلاب اسلامی ادامه یافت.
نتیجهگیری
بنابراین، میتوان چنین نتیجه گرفت که نمایندگان مجلس در راستای مواضع دولت، تنها به بیان مواضع کلی اکتفا کرده و متأثر از گفتمان غالب در فضای سیاسی ایران، موضعگیری میکردند از این رو در دورههای پانزدهم و شانزدهم مجلس شورای ملی، با توجه به اینکه فضای جامعه بر ضد اسرائیل بود، به مخالفت با تشکیل اسرائیل پرداختند. پس از اقدام دولت ساعد در شناسایی اسرائیل در ۱۳۲۸، نمایندگان مجلس مخالفت خود با اسرائیل را به انتقاد از عملکرد وزارت امورخارجه محدود ساختند. در دورهی نخستوزیری دکتر مصدق نیز با توجه به مواضع سیاسی آیتالله کاشانی در ضدیت با اسرائیل، دکتر مصدق شناسایی دولت اسرائیل از سوی ایران را پس گرفت. اما به دنبال کودتای ۲۸مرداد۱۳۳۲، با تثبیت قدرت محمدرضاشاه و گسترش روابط وی با اسرائیل و از طرفی دشمنی شاه ایران با جمال عبدالناصر، نمایندگان مجلس سعی داشتند حملات اسرائیل به کشورهای عرب را نتیجهی خودخواهی و زیادهطلبی جمال عبدالناصر تبیین کنند و از محکومکردن اسرائیل خودداری کنند. از این رو، میتوان مواضع نمایندگان مجلس شورای ملی را در قالب گفتمان غالب فضای سیاسی ایران دید.
منابع
حاجی یوسفی، امیرمحمد، ایران و رژیم صهیونیستی از همکاری تا منازعه، تهران، دانشگاه امام صادق(ع)، ۱۳۸۲.
شوکراس، ویلیام، آخرین سفر شاه، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی. تهران، البرز، ۱۳۶۹
گلمحمدی، احمد، روابط ایران و اسرائیل به روایت اسناد نخستوزیری(۵۷-۱۳۲۷)، پژوهش حقوق و سیاست، ۱۳۸۱، شماره۶، صص۱۰۸-۷۹.
مشروح مذاکرات مجلس شورای ملی، دورهی پانزدهم
مشروح مذاکرات مجلس شورای ملی، دورهی شانزدهم
مشروح مذاکرات مجلس شورای ملی، دورهی نوزدهم
مشروح مذاکرات مجلس شورای ملی، دورهی بیست و یکم
مشروح مذاکرات مجلس شورای ملی، دورهی بیست و دوم
مشروح مذاکرات مجلس شورای ملی، دورهی بیست و سوم
[1] . شناسایی دوفاکتو به معنی شناسایی موقتی و به منظور برقراری مناسبات سیاسی در سطح پایین است.