حرمتهایی که دیگر جدی گرفته نمیشود!
شاید شما هم بخشی از اوقات فراغت خود را با گشتوگذار در اینستاگرام سپری میکنید. وقتی وارد بخش اکسپلور بشوید، دنیایی از ویدئوها و تصاویر مختلف مقابل چشمان شماست. اگر قرار است وقتمان را تلف کنیم، چه ویدئویی بهتر از طنز و کمدی؟ ویدئوهایی که تماشای آن برای ما اوقات فراغت است، اما برای دست اندرکارانشان، آنقدری اهمیت دارد که برای جذب مخاطب، از تکنیکهای فیلمبرداری، داستانپردازی و گریم بهره میبرند.
این روزها ما هم در شبکههای اجتماعی گشتوگذار میکنیم و از قضا نگاهمان به ویدئوهای طنز هم برخورد میکند. با مشاهده یکی دو مورد غیرعادی، وارد اکسپلور اینستاگرام که میشویم، میبینیم که چندان هم غیرعادی نیست، گویا یکروند تازهای شروع شده تا اینفلوئنسرهای بیمخاطب و البته بیهنر، با استفاده از این روش لایک بگیرند.
کسانی که با فضای اکسپلور اینستاگرام آشنا باشند این را میدانند که کلیه محتواهای پیجهای ترند و پربازدید ایرانی و خارجی با موضوعات متنوع، بهصورت پراکنده و نامنظم در این فضا گردآوری میشود که به کمک هوش مصنوعی تا حدالامکان این ویدئوها و تصاویر ترند، از لحاظ محتوا و موضوع و اشخاص، به هم مرتبطاند و این به جستجوهای شما بستگی دارد. یعنی برای مثال اگر شما چند پیج اینستاگرامی متعلق به تیم فوتبالی محبوب خود را سرچ یا دنبال کنید، لحظاتی بعد در اکسپلور اینستاگرام، دنیایی از تصاویر و ویدئوهای مربوط به تیم فوتبال محبوبتان، مقابل چشمان شماست. این خاصیت اینستاگرام است که از الگوریتمهای هوشمصنوعی برای ارائه محتوای شخصیسازیشده به کاربران بهره میبرد. این الگوریتمها به تحلیل رفتار کاربران، از جمله تعاملات، لایکها، و دنبالکردن حسابها میپردازند تا محتوای مرتبطتر و جذابتر را در بخش اکسپلور نمایش دهند.
اخیراً افرادی در اینستاگرام والدین خود را مقابل دوربین قرار میدهند و با رضایت از پیش جلب شده، ماجرای ویدئو یکی دو دقیقهای خود را طوری پیش میبرند تا نهایتاً به شوخیهای ناهنجار، رفتارها و استفاده از الفاظ دور از شأن نسبت به پدر یا مادر منتهی شود. بعضاً هم دیده میشود که خود پدر و مادرها این الفاظ را مقابل چشم فرزندان خردسال خود در گفتگو با یکدیگر استفاده میکنند.
این گزارش قرار است به بازگشت شوخیهای نامناسب با خانواده در شبکههای اجتماعی، بپردازد. شوخی با خانواده پیشتر از سوی میلاد حاتمی و باند قمار آنلاین در ترکیه راه افتاده بود و پس از بازداشت و استرداد به ایران، این حواشی در شبکههای اجتماعی کمرنگتر شده بود، حالا بار دیگر بهدست اینفلوئنسرهای تازهکار و کممخاطب، در حال بازتولید است. معضلی که تعدد آن در صفحات اینفلوئنسرها، از یک نگرانی بزرگ در حوزه خانواده بهویژه کودکان، خبر میدهد.
اصل ماجرا چیست؟
متاسفانه چند سالی است که اینفلوئنسرها در فضای مجازی ایران به چهرههای مرجع فرهنگی و سبک زندگی در کشور تبدیل شدهاند و پای برخی هم به صداوسیما و سینما باز شده است. این ورود بیضابطه به عرصه هنر، برخی را ترغیب کرده تا ره صدساله را یکشبه طی کنند و در اینستاگرام به شهرت برسند. البته اگر بیانصافی نکنیم، برخی از همین اینفلوئنسرها پس از شهرت، تحت آموزش اساتید هنرمند قرار گرفتند و روند ورود آنها به عرصه هنر کمی معقولانهتر طی شد که این در تغییر تولید محتواهای آنها نیز قابل درک است.
اما وقتی زمزمههای به گوش رسیده حاکی از این است برخی از این اینفلوئنسرها و بلاگرهای پرمخاطب با چند استوری تبلیغاتی، ماهانه چندصد میلیون تومان درآمد کسب میکنند، چرا جوانان بیتجربه و بیخبر از اصول و فنون طنزپردازی و تولید محتوا، چشم و گوششان برای این درآمدها تیز نشود؟
تاکنون اگر نقدی به محتواهای زرد و ساختارشکن شده بود، تنها به اشخاص دخیل و نقشآفرین در محتواها پرداخته میشد؛ اما اگر کمی ریزبین باشیم و به ریشههای این معضلات دقت کنیم، مجموعهای از علتهای کوچک و بزرگ را میبینیم که دستبهدست هم دادند تا دستاندرکاران تولید این محتواها انگیزه پیدا کرده و به عواقب آن بیتوجه باشند. امروز تاثیرات برخی محتواهای فضای مجازی تا جایی گسترده شده که کاربران شبکههای اجتماعی که تا چند سال پیش چنین اعتراضاتی از آنها انتظار نمیرفت، صدای خود را بلند کرده و از شوخیهای ناموسی کودکان دبستانی با همکلاسیهای خود گلایه میکنند!
کمتر پیش میآمد تا کسی در شبکههای اجتماعی از رواج بیاخلاقی بین کودکان و نوجوانان گلایه کند و آن را به عنوان یک آسیب نقد کند. تا بوده یا این مسائل، سوژه خنده محافل و گعدهگیریها در پارکها بوده و متاسفانه برخی بزرگترها هم با لطیفه ساختن از آن، به نقل مجالس تبدیل میشدند.
وقتی بیشتر پای در و دلها در فضای مجازی مینشینیم، نمونههای بیشتری به چشم میخورد و صدای تقریبا همه را در آورده! از کودکان در مدرسه و خیابان، تا نوجوانان در دبیرستان، همه و همه گرفتار این ضدفرهنگ شدند.
هر کسی این مطالب را مطالعه کند، چندین عامل مؤثر درباره این معضل به ذهنش خطور میکند. شاید شما هم معتقدید پدر و مادرها بانی این رفتارهای فرزندانشان هستند. اتفاقاً کاربران هم همین عقیده را در سر دارند؛ اما با کمی تفاوت. کاربران شبکههای اجتماعی بهطورکلی بزرگترها را مقصر میدانند؛ نه فقط والدین که همه بزرگترهایی که چه در منزل و محل سکونت، چه در شبکههای اجتماعی و چه در عرصه هنر، باب این شوخیها و ابتذال را به خانهها باز کردند. بعضاً حتی برخی معلمان را هم به دلیل همراهی با شوخیهای مبتذل بچهها، مقصر میدانند!
کاربر دیگری در اینستاگرام، این گفتههای مجازی را تصدیق میکند و با انتشار ویدیویی میگوید که با چشمان خود دیده که کودکان خردسال در پارک، نسبت به مادرهای یکدیگر شوخی و اهانت میکنند. این کاربر هم تلاش کرده در حد وسع خود، حتی شده با یک ویدیو، از این فاجعه جلوگیری کند. نکته حائز اهمیت دیگر این است که این شهروند هرچند وظیفه خود میداند تا نسبت به این معضل جدی هشدار بدهد؛ اما در پایان این احتمال را هم در نظر دارد که شاید عدهای او را به کنایه موعظهگر خطاب کنند یا بدتر از آن در بخش کامنتها به او حمله کنند؛ این شواهد نشان میدهد همچنان تذکر و انتقاد بابت این موضوع فرهنگسازی نشده است.
بچهها از بزرگترها یاد میگیرند، مخصوصا اگر سلبریتی هم باشند
همانطور که در ویدیو بالا مشاهده کردید، به پدر و مادرهایی اشاره شد که مقابل چشمان کودکان خود، حد و حدود اخلاقی شوخی و مزاح را در جمعهای خانوادگی رعایت نمیکنند و نتیجهاش میشود همانی که میبینید! آیا فقط پدر و مادرها مقصرند؟ مرور تولیدات سینمایی کشور نشان میدهد که جامعه هنری هم چندان بی تقصیر نیست!
سکانسهایی را به خاطر میآوریم که در آن سرشار از شوخیهای ناهنجار با مادرها و خانواده کارکترهای فیلنامه است. گویا این خنده گرفتنها از مخاطب، تبدیل به رقابتی برای تولیدات سینمایی شده تا هر محصولی با این محتواها، به بمب فروش سال تبدیل شود و از محصول قبلی ساختارشکنتر باشد.
از آن بدتر؛ پیجهای اینستاگرامی هستند که اصلاحا به عنوان فنپیج سلبریتیها یا سکانسهای برجسته فیلمهای سینمایی، فعالیت میکنند. آنها هم کارشان را خوب بلدند؛ این سکانسهای هنجارشکن را برش داده و به نیت جذب لایک و کامنت، منتشر میکنند. مخاطب هم با مشاهده این برشهای یک دقیقهای، عطش پیدا میکند تا کل فیلم را تماشا کند؛ اگر سری به بخش کامنتهای این پستها بزنید، تعداد زیادی از کاربران را میبینید که نام فیلم را جویا میشوند و مشتاق هستند ادامه آن را تماشا کنند.
با این روند هم تبلیغ فیلم میشود، هم لایک میگیرند و هم تعداد بالای بازدید و کامنتها، ویدیو را ترند میکند و وارد اکسپلور اینستاگرام میشود.
به این چرخه دقت کنید؛ از بخش کلان آن یعنی دست اندرکارانی که این محصولات را در سینما میسازند، تا با این سبک طنز، فیلم پرفروش بشود، تا بخش خُرد آن، یعنی پیجهای اینستاگرامی و مجازی که آنها را منعکس میکنند تا ترند شوند و با پذیرش تبلیغات در صفحات خود کسب درآمد کنند. هیچ کجای این چرخه خیر و صلاح مردم احساس نمیشود. هرچه هم محتوا زردتر و هنجارشکنتر باشد، مخاطب بیشتر جذب میشود و از آن طرف درآمد بیشتر.
تصویر بالا، نمونه بارزی از رواج بیاخلاقی و شوخیهای نامناسب در سینما است. کاربری تا به حال این فیلم را ندیده و کنجکاو میشود تا اگر ابتذال بیشتری در سکانسهای بعدی این فیلم وجود دارد، تماشا کند. یک کاربر دیگر این لفظ کنایهآمیز و نامناسب در جایگاه مادر را پسندیده و آن را شاهکار قرن میداند. دیگری هم این لفظ را برای دوستان و رفقای خود ارسال کرده و آنها را با تگکردن، مخاطب قرار داده است!
نمایش خانگی و رئالیتیشوها هم دست کمی ندارند
نه فقط سینما که شبکههای نمایش خانگی هم وارد رقابت ابتذال با سینما شدند. زمانی عرصه هنر، قدمگاه فاخرانی بود که فخر ایران بودند و فرهنگ ایرانی و اسلامی را خلاقانه به گوش جهانیان و هموطنان خود میرساندند، اما حالا تبدیل به شبکههای آموزشی برای شماره گرفتن از دختران و جلب نظر آنها و روابط عشق مثلثی شدهاند!
مهدی رفیقدوست، منتقد و کارشناس رسانه، در رابطه با ساختارشکنی در شبکههای نمایش خانگی میگوید: «واقعیت این است که ما به قالب تاک شو (گفتوگومحور) در موضوعات مختلف ورزشی، سیاسی، هنری و... نیاز داریم، بهویژه که این قالب مدتی است در صداوسیما کمرنگ شده است. اما این قالب نیز در همه جای دنیا اصول خودش را دارد که در برنامههای گفتوگومحور سکوهای داخلی، این اصول اغلب رعایت نمیشود. در سکوهای مجازی، شوخیهای لوده یا حرفهای هنجارشکن را مطرح میکند یا یک مجری دیگر هم در برنامهاش به ترویج همجنسبازی میپردازد. متأسفانه این موارد، ترند میشود و این حرفها در افواه عمومی میپیچد و این به لحاظ رسانهای غلط است.»
احسان رشیدی از روزنامهنگاران حوزه سینما درباره یکی از برنامههای شبکه نمایش خانگی، در شبکه ایکس نوشته است: «برنامه جوکر در سنین کودک و نوجوان مخاطب پیدا کرده و این خطرناکه چون بیشتری شوخیهای جنسی و رکیک برای یک لحظه خنده گرفتن مخاطب استفاده میشه، بدون اینکه رده سنی لحاظ بشه».
این بساط فقط شبکههای ماهوارهای را کم دارد!
در کنار موارد فوقی که ذکر شد، نباید از شبکههای ماهوارهای هم غافل شد. طبق گفته مهدی محسنی، کارشناس حوزه رسانه، تا اواخر دهه نود، ۲۷۰ شبکه ماهوارهای فارسیزبان در جهان فعالیت میکردند و ۱۳۸ شبکه به طور ویژه بر ایران متمرکز شده و فعالیت دارند. از این تعداد ۵۱ شبکه فیلم و سریال، ۱۴ شبکه سیاسی و خبری، ۱۵ شبکه عمومی، ۱۵ شبکه موسیقی و غیره است.
این درحالی است که در اوایل دهه نود، فقط ۱۱۶ ماهواره فضای ایران را پوشش میداد. این توسعه و رشد شبکههای ماهوارهای نشان میدهد که تا چه اندازه مورد اقبال قرار گرفته و برای برنامهسازان و اسپانسرهای آنها اهمیت دارد.
شبکههای ماهوارهای به عنوان یک ابزار ارتباطی قدرتمند، تأثیر زیادی بر جوامع مختلف دارند. این تأثیرات نه تنها در حوزه سیاسی، بلکه در حوزه فرهنگی نیز قابل مشاهده است. این شبکهها میتوانند به انتشار اطلاعات نادرست و ترویج افکار و فرهنگهای بیگانه و ارزشهای غیرمحلی دامن بزنند و باعث بیاعتمادی عمومی و تفرقه در جامعه بشوند.
منوتو، یکی از همین شبکههای ماهوارهای بود که به لطف محتواهای سرگرمکنده فانتزی، مورد توجه بینندههای ایرانی قرار گرفته بود. حتی در این شبکه هم که دائما به نمایش رقص و آواز و تولید برنامههای عامیانه پسند مشغول بود، میتوان سکانسهایی را با محوریت تضعیف جایگاه مادر و خانواده دید. منوتو که به گفته مدیر آن، کیوان عباسی، جدیترین پلتفرم برای قبحشکنی از مسائل دینی، معرفتی و اجتماعی در ایران محسوب میشود، عوامل خود را به دور یک میز کارشناسی مینشاند و موضوع «کی گفته مادر مقدسه؟» را تحلیل و بررسی میکنند.
در این بخش، کارشناسان معیارهای موفقیت خود و جامعه انگلیس را بر اساس ترک خانواده و عدم احساس دین نسبت به والدین خود تعریف میکنند که این میتواند مخاطبی را که در خود حس ناکافی بودن و شکست دارد، نسبت به خانوادهاش بیرمق و بیاعتنا کند.
شبکههای اجتماعی، فضایی که ثابت میکند از این بدتر هم میشود!
سینما و شبکههای ماهوارهای به خودی خود، فضایی بدون فیلتر و سانسور برای اظهارنظرهای غلط و مخرب ایجاد کرده است؛ در برخی از همین شبکههای ماهوارهای برخی برنامههای گفتگو محور و رئالیتیشو وجود دارد که محتوا و دیالوگهای ردوبدل شده در آن، حاوی الفاظ رکیک و غیرقابلپخش است. سکانسهایی تاکنون روی پرده سینما رفته که شاید انتشار آن در شأن خوانندگان این مطلب نیست و البته بیم عادیسازی و ترویج آن نیز وجود دارد.
شاید برخی تصور کنند این فضا آخرین دیوار ولنگاری در حوزه فرهنگی و اجتماعی است و از این بدتر نمیشود. اما همین موارد در فضای مجازی، بیپرواتر و بدون سانسور و با گستردگی بیشتر در جریان است.
از همه این موارد بگذریم تازه به پلتفرم اینستاگرام میرسیم! مواردی که تاکنون اشاره شد، بررسی رفتاری افرادی بود که عموماً در جامعه با عنوان کارشناس، هنرمند و یا چهره برجسته و تحصیلکرده یاد میشوند. اما در اینستاگرام این خبرها نیست!
همانطور که در ابتدای گزارش اشاره شد، گستره و ارتباطات در اینستاگرام فضایی را محیا کرده تا هر شهروندی فارغ از اندوختههای هنری و نویسندگی، در این شبکه محتوا تولید کند. صحبت درباره محتواهای اینستاگرامی دنیای پیچیدهای است و در اینجا صرفاً به ترویج بیاحترامی به مادر، خانواده و الفاظ رکیک پرداخته میشود.
میمهای فضای مجازی
کمتر کسی است که تصاویر بالا را نشناسد، اینها کودکان و بزرگسالانی هستند که به دلایل مختلف که شاید درصد بالایی مربوط به محیط سکونت آنها باشد، از الفاظ رکیک و حرکات جنسی مقابل دوربین استفاده کردند. شاید انصافاً نیت آنها رواج و عادیسازی این الفاظ در جامعه ایرانی نبود و انتشار آن، شیطنت رسانهای چند جوان سرخوش بوده که از اینها فیلمبرداری کرده و در فضای مجازی منتشر کرده و بدون پیشبینی قبلی، ترند شده است! شاید هم وقتی بزرگتر شدند و پس از مدتی طولانی این خاطرات را در ذهن خود یادآوری کردند، سالها بعدازاین ویدئوها دلخور و پشیمان بشوند.
اما واقعیت این است که این تصاویر متعلق به ویدئوهای رکیک ترندشده در اینستاگرام است که در تولید محتوای پیجهای سرگرمی بکاربرده شده و چند صدهزار بازدید و لایک میگیرند! اگر این تعریف را در یک واژه خلاصه کنیم به آن در اصلاح فضای مجازی، «میم» میگویند. اگر فرد به این شکل در فضای مجازی به شهرت برسد و با این رفتارها شناخته شود، اصلاحا میگویند میم شده است.
گاهی الفاظ رکیک از دهان کودکان شیرینزبان خارج شده که همین موضوع باعث شده تا بلاگرها و اینفلوئنسرهای سوءاستفاده کرده و برای جذب مخاطب، آنها را منعکس کنند. این گزاره وقتی جدیتر میشود که بلاگرها در چالشهای خود تحت عنوان «Try Not To Laugh/ سعی کن نخندی»، مجموعه این ویدئوها را در کنار هم قرار داده و وقتی یکی از این الفاظ رکیک پخش میشود، باید جلوی خنده خود را بگیرند!
متأسفانه استفاده از این میمهای فضای مجازی در تولید محتوای نه فقط بلاگرهای سرگرمی که برخی فعالان و تولیدکنندگان محتوای سیاسی و مذهبی هم رواج پیدا کرده است. تا حدی که اگر از این موارد برای بیشتر دیدهشدن محتوای خود استفاده نکنید، انگار از مسائل روز و جامعهای که در فضای مجازی تعامل دارد، عقبید! میمهای فضای مجازی یکی از موثرترین عوامل تاثیرگذار بر آشنایی کودکان با الفاظ رکیک و شوخیهای نامناسب این روزها است.
ترویج شوخیهای نامناسب با پدر و مادر
این روزها برخی اینفلوئنسرهای فضای مجازی گاهی برای جلب توجه و افزایش تعداد بازدیدها و دنبالکنندگان، به شوخیهای نامناسب روی میآورند. این نوع محتوا ممکن است به دلیل جنبههای شوکآور و غیرمنتظرهاش، بیشتر دیده شود و واکنشهای بیشتری را به همراه داشته باشد. با توجه به فرهنگ غنی ایرانی، شوخیهای غیرمنطره با پدر و مادر میتواند آن حس شوکه کننده را در مخاطب فعال کنند. به همین منظور یکی از این روشها، استفاده از اختلافات خانوادگی، تکهکلامهای امروزی و چالشهای فانتزی با محوریت و نقشآفرینی پدرومادر است.
حضور اعضای خانواده در ویدئوهای اینفلوئنسرها میتواند حس صمیمیت و نزدیکی را به مخاطب منتقل کند و ارتباط عاطفی بیشتری با بیننده برقرار کند. کلیپهایی که شامل اعضای خانواده هستند، میتوانند جلبتوجه بیشتری کنند و برای مخاطبان جذابتر باشند. استفاده از این سبک، حس واقعیت و اصالت را به محتوای تولیدشده میدهد؛ هرچند اگر بیننده متوجه ساختگی بودن آن باشد.
به همین منظور این سبک ویدیوسازی میتواند آسیبهای جدی به روابط خانوادگی وارد کند. در بخش کامنت کلیپها، برخی افراد این صمیمیت و همراهی خانواده را تحسین کرده بودند، این بهتنهایی میتواند بر الگوبرداری از چنین ویدئوهایی برای برقراری روابط صمیمی در خانواده تأثیر بگذارد، افرادی هم که خانواده خود را در این شوخیها همراه و مناسب نمیدانند، ناچار به انزوا و سردی در روابط میشوند.
اما برخی هم بودند که این سبک تولید محتوا و رفتار با والدین را نپسندیدند. گرچه اینفلوئنسرها برای هرکدام از این گلایهها، توجیههای خودشان را مطرح کردند.