۱۸ اسفند ۱۳۸۸ - ۱۳:۱۸
کد خبر: ۷۷۵۲۹

جمال مصلح

هادی الیاسی
سيد جمال الدين اسدآبادي

سید جمال الدین اسد آبادی در سال 1254 ه.ق در اسد آباد همدان به دنیا آمد. پنج ساله بود که به تشویق پدرش سید صفدر قرآن را فرا گرفت و پنج سال بعد در قزوین مشغول به تحصیل علوم حوزوی شد. در سن 12 سالگی به تهران آمد و به دست مرحوم سید محمد صادق تهرانی لباس روحانیت را به تن کرد و معمم شد.

او در خصوص معمم‏شدن خود چنین مى‏گوید:

«...از چند نفر پرسیدیم که امروز عالم و مجتهد معروف تهران کیست؟ آقاى سید صادق همدانى را معرفى کردند.

فرداى همان روز در غیاب پدرم به مدرسه ایشان رفتم. دیدم طلاب دورادور آقا را گرفته‏اند و آقا مشغول تدریس است. سلام کردم و جلوى درب حجره نشستم. یکى از کتب مهم عربى را در دست داشت و مسئله مشکلى را از آن شرح و معنا مى‏کرد؛ لیکن به‏طور مختصر و مبهم!

پس از اتمام درس، گفتم: جناب آقا! این مسئله را دوباره تکرار فرمایید که استفاده حاصل شود؛ چه از این بیانات مختصر، فایده کامل حاصل نشد! آقا نظر تند و غضب‏آلودى از روى تحقیر به جانب من کرد. گفتم: دانستن علم به بزرگى و کوچکى نیست و همان مسئله را بلاتأمل به قدر دو ورق خواندم و ترجمه کردم.

آقا این‏طور که دیدند، فورا برخاسته، به جانب من آمدند و من هم برخاسته، آماده شدم و تصور کردم که قصد زدن مرا دارد! چون به من رسید، پیشانى مرا بوسید، دستم را گرفته، پهلوى خود نشانید. بسیار اظهار ملاطفت کرده، از حال و موطنم جویا شدند. خودم را معرفى کردم. به فوریت فرستادند پدرم را آوردند و یک دست لباس اندازه من خواستند. پس از ملاقات و به جا آوردن رسوم ظاهرى، تفصیل را از اول تا آخر براى پدرم نقل کردند و لباسى را که خواسته بودند، مرا به پوشیدن آن امر کردند و به دست خود عمامه بستند و به سرم نهادند و من تا آن روز که چهارده سالم بود، عمامه نگذاشته و با کلاه بودم».[1]

سید جمال پس از تهران عازم بروجرد شد و به مدت سه ماه نزد عالم و دانشمند معروف میرزا محمود مجتهد تلمذ کرد. بعد از آن با پدرش به زیارت عتبات عالیات رفت و در نجف اشرف به خدمت شیخ انصای رسید. در آن زمان 17 ساله بود که در نزد شیخ اعظم به درجة اجتهاد نائل گردید. با راهنمایی استاد اعظم خود شیخ انصاری به بوشهر و از آنجا به هندوستان سفر کرد.

دست روزگار او را در سن 19 سالگی به کابل رسانید و در حدود 6 سال در کابل سکونت کرد. در همین سنین بود که کم‌کم نور شخصیت انقلابی سید جمال الدین در جهان اسلام شروع به درخشیدن نمود.

درست در نیمة قرن نوزدهم میلادی و همزمان با پادشاهی ناصر الدین شاه قاجار در ایران، اروپا از لحاظ تمدن جدید و علوم و صنایع گامهای مهم و بزرگی را بر می‌داشت. روز به روز بر موفقیت‌های خود می‌افرزود و در عوض اغلب کشوهای اسلامی و ممالک مسلمان نیشین را در زیر یوق استعمار به زنجیر می‌کشید. کشورهای اسلامی به خصوص در خاورمیانه در خواب غفلت به سر می‌بردند. مردم ستمدیدة این کشورها در دام سلطة استبدادی حکومت فردی و دیکتاتوری پادشاهی با فشار و مشقت تمام در حال زندگی کردن بودند.

سید جمال‏الدین در مدت اقامت خود در افغانستان که از سال 1238 ه . ش شروع شد، فعالیتهاى اصلاحى چشمگیرى انجام داد و رهبران سیاسى و مردم افغانستان را از نقشه‏هاى پشت پرده استعمار پیر انگلیس آگاه ساخت. از جمله خدمات سید در این کشور موارد ذیل است:

1. اصلاح امورى، از قبیل: تشکیل کابینه وزراء، ایجاد مکتبهاى لشکرى و کشورى براى تربیت جوانان، تنظیم سپاه، توجه دادن مردم به زبان ملى؛

2. انتشار روزنامه «شمس النهار»؛

3. تألیف و نشر کتاب «تتمة البیان فى تاریخ افغان»؛

4. تأسیس شفاخانه (بیمارستان)؛

5. تأسیس بیطارخانه (دامپزشکى)؛

6. ایجاد پستخانه و کاروانسرا.

سرانجام انگلیسی ها نتوانستند شاهد خدمتهاى همه جانبه از ناحیه سید جمال باشند؛ لذا با روى کار آوردن شخصى به نام «شیرعلى‏خان» در صدد کشتن سید برآمدند؛ ولى به دلیل حرمت زیادى که مردم براى سید جمال‏الدین قائل بودند، نتوانستند انتقام بگیرند و آسیبى به وى برسانند. بنابراین، از او خواستند که دیگر در امور افغانستان دخالت نکند.[2]

او با سخنرانی‌ها و مقاله‌های آتشین خود خواب خوش را از چشم سران استعمار به خصوص انگلیس غاصب ربود. آنها که حضور سید جمال را به معنای متزلزل شدن منافع خود می‌دیدند، عرصه را بر او تنگ نمودند. از این رو، سید، لاجرم در سال 1285 ه . ق عازم هندوستان شد. در آنجا نیز بر اثر فشارهای دولت انگلیس بیش از یک ماه نماند و به مصر شتافت و این کشور را برای تبلیغات خود علیه استعمارگران برگزید.

اگر چه اقامت سید در مصر بیش از چهل روز ادامه نیافت، اما او در این مدت کم،کار تبلیغى خود را شروع کرد و در اقامتگاه خود، پذیراى جوانان، به‏ویژه دانشجویان شد. دانشجویان سورى، مصرى و دیگر بلاد، شیفته سخنان وى شدند و روز به روز بر تعداد آنان افزوده مى‏شد؛ مضافا بر اینکه با استادان دانشگاه الازهر نیز چند ملاقات داشت که در این ملاقاتها خطر حضور انگلیسیها در مصر را به آنان گوشزد نمود.

او سپس به ترکیه رفت و دانست که در هر جای زمین اگر به مبازره خود علیه دولت سیّاس انگلیس ادامه دهد، از شرّ دشمنی آنها در امان نخواهد بود. او به سفرهای مکرر خود برای بیدارسازی مسلمانان جهان ادامه داد.

سید جمال در زمان انعقاد امتیاز تنباکو نامه‌ای به مرجع تقلید وقت، مرحوم آیت الله میرزای شیرازی می‌نویسد و او را در جریان انعقاد این امتیاز سیاسی قرار می‌دهد و تمام اتفاقات را برایش تشریح می‌کند که همین امر منجر به فتوای تحریم توتون و تنباکو و شکست حیلة انگلیس می‌گردد.

او بعد از مسافرت‌های معتدد از آلمان به ایران می‌آید و در رابطه با فساد موجود در دربار ایران سخنرانی و در حرم عبدالعظیم تحصن می‌کند. به دستور شاه او را با وجود بیماری‌اش کشان کشان از حرم بیرون می‌کشند و از ایران اخراج می‌کنند. وی در ترکیه به دست دشمنان دیرینه خود، عوامل استعمار، مسموم و در همان جا کشته و به خاک سپرده می‌شود.

اندیشه‌های سید جمال الدین اسدآبادی باعث بیداری مسلمانان بود. افکاری که اگاه به مسائل روز جامعه و جهان بود و ریشة مشکلات و دردهای جوامع اسلامی را در این امور می‌دید:

1. استبداد حاکم

2. جهالت و بی‌خبری مسلمانان و عقب ماندن آنها از علم و تمدن

3. نفوذ عقاید خرافی در اندیشة مسلمان و دور افتادن آنها از اسلام نخستین

4. جدایی و ترفقه بین مسلمان به عنواین مذهبی و غیر مذهبی

5. نفوذ استعمار

سید جمال الدین اسد آبادی در عمر 60 ساله با خیر و برکت خود به بیداری و بالا بردن بصیرت مردم و مسلمان پرداخت و در این راه از تمام ابزار و وسایل ممکن و موجود مانند: مسافرت‌ها، تماس‌ها، سخنرانی‌ها، نشر کتاب و مجله، تشکیل حزب و حتی ورود به ارتش بهره برد. روحش شاد و یادش گرامی...




--------------------------------------------------------------------------------
[1]. شرح حال و آثار سید جمال‏الدین، لطف‏الله جمالى، دارالفکر، سال 1349 ش.، ص 26 و 27.
[2].سید جمال، غریو بیدارى، ص 68.


ی/ 703
ارسال نظرات