از تهران تا بانه؛ آقازادهای که بین مردم بود

شهید حجتالاسلام مهدی شاهآبادی ازجمله روحانیون فعال و موثری بود که پیش و پس از انقلاب اسلامی حضور بسزایی در میدان اجتماع و سیاست داشت. خاطرات حضور او در میان اهل تسنن شهر بانه در دوران تبعید و در دوران مسئولیت پس از انقلاب همه و همه نشان از روح بلند و شخصیت برجسته این آقازاده شهید داشت.
حجتالاسلام والمسلمین شیخ مهدى شاهآبادى در سال ۱۳۰۹ ش در دوران اوج اختناق رضاخانى، در خانوادهاى روحانى، در شهر مقدس قم دیده به جهان گشود. پدرش حضرت آیتاللهالعظمى میرزا محمدعلى شاهآبادى، از فقها و عرفاى نامدار دوران خود بود. وى استاد عرفان امام خمینى و نیز تعداد دیگرى از علماى بزرگ معاصر بود.
مهدى در سن چهارسالگى در معیت پدر بزرگوار خود، عازم تهران شد و به مدت دو سال مشغول فراگیرى مقدمات قرآن در مكتبخانهى امامزاده یحیى گردید. در سن شش سالگى به همراه دو تن از برادرانش، به دبستان «توفیق» رفت و در مدت شش سال، دوره دبستان را پشت سر نهاد. مهدى همزمان با تحصیل در دبستان، در منزل، در درس پدر بزرگوار خود حاضر شده و به فراگیرى صَرف و سایر مقدمات ادبیات عرب پرداخت. در سال ۱۳۲۳ ش در حالى كه او چهاردهساله بود، براى فراگیرى علوم قدیمه به مدرسه مروى رفت و پس از چهار سال تحصیل در این مدرسه، در سن هجدهسالگى، ملبس به لباس روحانیت شد. شیخ مهدى در سال ۱۳۲۸ ش از نعمت پدر، معلم و مراد خود محروم گردید. دو سال پس از وفات پدر، براى ادامه و تكمیل دروس اسلامى عازم حوزه علمیه قم گردید و از محضر اساتید معظم قم كسب فیض نمود. در سال ۱۳۳۴ ش وى پس از اتمام دوره سطح، در درس خارج فقه و اصول حضرت امام و سایر علماى عظام قم حاضر گردید. دو سال بعد او به منظور تشكیل خانواده، با خانم آیتاللهزاده شیرازى از نوادگان میرزاى بزرگ شیرازى (صاحب فتواى تحریم تنباكو) وصلت نمود كه حاصل این ازدواج شش فرزند شد.

با آغاز مبارزات سیاسى ـ مذهبى امام خمینى در اوایل دهه چهل، شهید شاهآبادى وارد عرصه مبارزه علیه رژیم پهلوى شد. در سال ۱۳۵۰ ش حجهالاسلام والمسلمین مهدى شاهآبادى پس از اقامت بیستویک ساله در شهر قم، به تهران عزیمت نمود و با دعوت اهالى رستمآباد شمیران، امامت مسجد این منطقه را برعهده گرفت. با حضور وى در این منطقه، فعالیتهاى فرهنگى و مبارزات سیاسى انقلابیون منطقه وارد مرحله جدیدى گردید و او به عنوان رهبر مسلمانان انقلابى شرق شمیران شناخته شد. فعالیتهاى انقلابى شهید شاهآبادى، موجب جذب جوانان مسلمان و پرشور منطقه به فعالیتهاى سیاسى ـ مذهبى شد و از پایگاه مسجد رستمآباد، انقلابیون جهت فراگیرى آموزشهاى نظامى و یا دیدار با حضرت امام به خارج از كشور، هدایت مىشدند.
مبارزات و فعالیتهاى مهدى شاهآبادى باعث شد كه وى به عنوان یک روحانى مبارز و فعال از سوى دستگاه امنیتى رژیم پهلوى مورد شناسایى قرار گیرد و با حساسیت ساواک نسبت به وى، در طول سالهاى ۱۳۵۲ ـ ۱۳۵۷ ش به پنج بار زندان و یک بار تبعید محكوم شد. دوران تبعید وى نیز در شهر بانه استان كردستان، كه از مناطق سنىنشین كشور بود، سپرى شد. روحیه بالا، اخلاق اسلامى و رفتارهاى انساندوستانه وى با اهالى منطقه و نیز ارتباط و مصاحبت با برادران اهل تسنن و بخصوص شركت در نمازهاى جماعت مساجد آنان، باعث ایجاد رابطه عمیق بین آنان گردید. اُنس وى با مردم و بهویژه علماى اهل سنت منطقه، در راستاى تحقق اهداف مبارزات علیه رژیم و روشنگرى مردم تأثیر بسزایى داشت. بر اثر فعالیتهاى انقلابى گسترده و شبانهروزى حجتالاسلام شاهآبادى در منطقه، رژیم به منظور جلوگیرى از تشدید فعالیتهاى انقلابیون، از ادامه تبعید وى منصرف شده و او پس از شش ماه تبعید آزاد گردید.
آخرین زندان شهید شاهآبادى در سوم بهمن ۱۳۵۷ و در آستانه ورود حضرت امام به میهن خاتمه یافت. وى به همراه سایر انقلابیون، نقش فعالى در بازگشایى فرودگاههاى كشور داشت. نقش او در كمیته استقبال از امام خمینى و نیز اداره بیت ایشان در تهران، در كنار سایر انقلابیون برجسته و قابل توجه بود. در روزهاى نزدیک به پیروزى انقلاب با صدور فرمان تاریخى امام، در خصوص لغو حكومت نظامى روز ۲۱ بهمن ۱۳۵۷ وى در كنار شهید مطهرى، مأموریت خطیر ابلاغ این پیام به مراكز اماكن انقلابیون را برعهده داشت.
پس از پیروزى انقلاب اسلامى، فعالیتهاى حجتالاسلام شاهآبادى وارد مرحله جدیدى گردید. با صدور فرمان امام مبنى بر تشكیل كمیتههاى انقلاب اسلامى و به دعوت آیتالله مهدوى كنى، وى به عضویت شوراى مركزى كمیته درآمد و علاوه بر قبول مسئولیت یكى از ستادهاى كمیته شمیرانات، در تشكل و سازماندهى این نهاد انقلابى، نقش برجستهاى داشت. در اسفندماه ۱۳۵۸ و در آستانه برگزارى انتخابات دوره اول مجلس شوراى اسلامى، حجتالاسلام شاهآبادى به نمایندگى از سوى جامعه روحانیت مبارز، تلاشهاى گستردهاى را براى ائتلاف گروههاى انقلابى انجام داد كه ثمره آن انعقاد ائتلاف بزرگ بین جامعه روحانیت مبارز، حزب جمهورى اسلامى و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامى و گروههاى همسو بود. پس از این ائتلاف، نامزدهاى گروههاى انقلابى، ازجمله شهید شاهآبادى به مجلس راه یافته و اكثریت مجلس اول شوراى اسلامى را در دست گرفتند.
در سال ۱۳۵۹ ش حضرت امام فرمانى در خصوص ضرورت بررسى عملكرد بنیاد مستضعفان صادر نمودند. هیأتى جهت این بررسى تشكیل شد كه حجهالاسلام شاهآبادى از اعضاى مؤثر و فعال هیأت بررسىكننده بود. نتیجه این بررسى پس از تهیه و تدوین به محضر امام عرضه شد. با پایان یافتن دوره نمایندگى مجلس اول شوراى اسلامى كه شهید شاهآبادى، بخصوص در كمیسیون قضایى آن، نقش مهمى داشت و در آستانه برگزارى انتخابات مجلس دوم، وى به اصرار جامعه روحانیت مبارز و حزب جمهورى اسلامى نامزد نمایندگى مجلس شد و با كسب اكثریت آرا، به عنوان نماینده مردم تهران برگزیده شد. در فاصله بین پایان كار مجلس اول و آغاز به كار دوره دوم مجلس شوراى اسلامى، شهید شاهآبادى طبق روال همیشگى خود كه از زمان آغاز جنگ تحمیلى انجام مىشد، براى بازدید از مناطق جنگى عازم منطقه جنوب گردید. وى در روز پنجشنبه ۱۳۶۲/۲/۶ در منطقه جزیرهى مجنون، در خطوط مقدم جبهه نبرد، بر اثر انفجار گلولههاى توپ دشمن، به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
شهيد شاهآبادى به سبب دارا بودن روحيه معنوى و زاهدانه، به رغم برخوردارى از شرايط مناسب اجتماعى و سياسى، در تمام دوران عمر خود با مردم بودن و ساده زيستن را سرلوحه زندگى خود قرار داده بود. وى در همه حال، ترجيح مىداد كه با مردم و در كنار آنان باشد و از به وجود آوردن شرايطى كه اين امكان را از بين ببرد، دورى مىجست. شهيد شاهآبادى، همواره مىگفت كه من خود را از مردم جدا نخواهم كرد. آخوند بايد مردمى باشد. در دوران مبارزه و در ايامى كه وى در شهر بانه در حالت تبعيد به سر مىبرد، سادهزيستى او، يكى از عوامل مهم جلب توجه مردم نسبت به وى شده بود. فرزند شهيد شاهآبادى در مورد يكى از ملاقاتهايش با پدر در تبعيدگاه گفته است: «وقتى در شهر بانه، منزل پدر را پيدا كرديم، ديديم كه ايشان مشغول خوردن نان و پنير هستند. زمانى كه از وضع غذاى ايشان تفحص كرديم، متوجه شديم كه ايشان در شبانهروز، فقط يک وعده غذا مىخوردند كه آن هم نان و پنير بود.»
آيتالله انوارى پيرامون سادهزيستى شهيد شاهآبادى گفته بود: «در طول شبانهروز بيش از دو سه ساعت نمىخوابيد و در طول اين چند ساعت هم باز من اطلاع داشتم كه اگر كسى تلفن مىزد (بعد از نيمهشب) خود ايشان گوشى را برمىداشتند و در همين مورد من يک بار به ايشان عرض كردم كه شما آخر چرا استراحت نمىكنيد. شما كه ديروقت به منزل مىرويد و مىخواهيد يكى دو ساعت استراحت كنيد، لااقل تلفن را بگذاريد ديگران جواب بدهند، ولى ايشان مىگفتند كه اگر بتوانم حتى مشكل يک مسلمان را حل كنم، خوشحال مىشوم و اين براى من از استراحت بهتر است.»
منبع: کتاب زندگی و مبارزات شهید شاهآبادی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی
ارسال نظرات