شهید رئیسی، الگویی کامل از مدیر مؤمن، مردمی و ولایی

اشاره: شهید آیتالله سید ابراهیم رئیسی الگویی بیبدیل از پیوند اخلاق، اخلاص، عدالت و ولایتپذیری بود. او در اوج مسئولیت، فروتنانه در میان مردم میزیست از تذکر علما استقبال میکرد و در برابر دشنام سیاسی، سکوتی مؤمنانه اختیار مینمود. با وجود جایگاه رفیع قضایی هیچگاه از دایره انصاف و تهجد خارج نشد و قاطعیت را با معنویت در هم آمیخت. رفتار سادهزیستانهاش، پرهیزش از تجمل و نگاهش به خدمت صادقانه او را به چهرهای مردمی بدل ساخت. در برابر رهبر معظم انقلاب نه فقط مطیع اوامر آشکار بلکه مراقب اشارات پنهان نیز بود و تبعیت از رهبری را لازمه اطاعت از ولی فقیه میدانست. او در مسیر بندگی و خدمت با مجاهدتی بیوقفه، عزت را نه از قدرت که از رضای الهی جستوجو میکرد و تا لحظه شهادت بندهای صادق، خدمتگزاری خالص و یاری مؤمن برای نظام اسلامی باقی ماند.
در همین زمینه خبرنگار سرویس سیاسیی خبرگزاری رسا، با حجت الاسلام علی اصغر مجتهدزاده عضو بسیج اساتید حوزه علمیه قم و مستشار بازنشسته دیوان عالی کشور گفتوگویی داشته که در ادامه تقدیم مخاطبان گرامی خواهد شد.
رسا ـ لطفا خاطرات و ویژگیهای اخلاقی شهید رئیسی را در دوران همکاریتان با ایشان بیان کنید؟
با افتخار عرض میکنم که از سال ۱۳۶۵ با شهید بزرگوار رئیسی آشنا شدم و در تهران همکار ایشان بودم. این شهید عزیز مانند بسیاری از طلاب مدرسه حقانی از سن ۲۰ سالگی به دستگاه قضایی دعوت شدند و مدتی در همدان به عنوان دادستان فعالیت کردند و همزمان معاونت دادسرای انقلاب تهران را نیز بر عهده داشتند.
با اینکه جوان و طلبهای ساده و بیادعا بودند اما در رفتار و کردارشان بسیار فروتن و متواضع بودند. در تمام دوران همکاریام چنین رفتاری از ایشان مشاهده میکردم.
از قول یکی از عرفا نقل میکنم که فرموده بودند تفضلات الهی به صورت تدریجی بر برخی افراد نازل میشود، و من این خصوصیت را در ایشان از سال ۶۵ تا زمان شهادتش مشاهده کردم. ایشان با خودسازیهای مستمر بندگی خالصانه و اخلاص کامل این الطاف الهی را بهدست آوردند و تا پایان زندگیشان آن را حفظ کردند.
در سفرهایی که همراه ایشان بودم همواره تلاش میکرد تقوا را رعایت کند و دائمالذکر باشد؛ نه اینکه صرفاً لبهایش تکان بخورد بلکه وقتی با او صحبت میکردید متوجه میشدید در حال انجام کاری برای خدای متعال بودند.
یکی از خاطرات مهم من مربوط به اولین سفر مقام معظم رهبری پس از آغاز رهبریشان به تبریز است. در آن سفر گروهی مأمور شدیم که مشکلات منطقه به ویژه مشکلات قضائی را بررسی کنیم و نظراتمان را ارائه دهیم. من به نمایندگی از دادستان کل وقت کشور مرحوم آیتالله سید ابوالفضل موسوی تبریزی همراه با حاج آقای رئیسی و چند نفر دیگر از دوستان قضایی به تبریز رفتیم.
در آنجا نماز مغرب و عشاء را مهمان آیتالله ملکوتی بودیم و از تواضع بینظیر ایشان نسبت به علما و بزرگان بسیار متاثر شدم. این تواضع را در مقاطع مختلف خصوصاً هنگام دیدار با مراجع تقلید که با هم میرفتیم بارها دیدهام. ایشان معتقد بود که خواستههای علما خواستههای شخصی نیست بلکه خواسته دین، ملت و امت است و باید کاملاً به آن توجه کرد.
رسا ـ تبـعیت شهید رئیسی از ولایت فقیه چه جلوههایی در رفتار و تصمیمات ایشان داشت؟
ایشان معتقد بودند که نه تنها باید دستورات صریح مقام معظم رهبری و حتی اشارات و ایماهای ایشان اجرا شود بلکه خواستههای اطرافیان دفتر رهبری نیز باید جدی گرفته شود. یادم هست در ماه مبارک رمضان پس از نماز ظهر و عصر ایشان از تهران آمده بودند. گفتم که از دفتر رهبری به من گفته شده فلان کار را انجام دهم. بعد از حدود ۲۰ روز یا یک ماه دوباره آمدند و همان موضوع را مطرح کردند. بار سوم باز هم بعد از مدتی برای همان موضوع آمدند. من از این تکرار ناراحت شدم و گفتم: «آیا لازم است هرچه این افراد میگویند انجام دهیم؟» ایشان فرمودند: «اینها دفتر مقام معظم رهبریاند و نقش مهمی دارند؛ مطالب را به آقا منتقل میکنند و درواقع چشم و گوش رهبر معظم انقلاب هستند. اگر کسی واقعاً میخواهد تابع ولیفقیه باشد باید تابع دفتر ایشان هم باشد. حتی اگر اشتباه کنند باز هم خواستهشان باید مورد توجه قرار گیرد چون ممکن است مربوط به مصالح نظام و کشور باشد.
آن موضوع خاص مربوط به یک پرونده بود و ایشان با وجود اینکه سه بار از راه دور برای بررسی آن آمدند و نهایتاً مشخص شد ادعا بیاساس بوده اما هر بار با دقت و بدون تعلل پیگیری کردند. همین رفتار نشان میداد چقدر در اطاعت از رهبری جدی هستند. شهید رئیسی این را ملاک تبعیت واقعی از ولیفقیه میدانست: اینکه کسی روی نفس خود پا بگذارد حتی در ماه رمضان با زبان روزه در گرما و سختی، فقط برای اینکه فرمانی - غیرمستقیم - را اجرا کند.
ایشان میگفتند اگر رهبری فرمودهاند که مسئولان باید در میان مردم باشند باید عملاً به این سخن عمل کرد. برای مثال درباره خوزستان گفته بودند: اگر لازم باشد ۴۰ بار هم به آنجا میروم تا مشکلات مردم حل شود. این نگاهشان فقط به خوزستان محدود نبود؛ در همه نقاط کشور چنین دیدگاهی داشتند. واقعاً اعتقاد داشتند که باید فرمایشات رهبری را با دل و جان اجرا کرد و مردم را از صمیم قلب دوست داشتند.
برخی محبت به مردم را در ظاهر نشان میدهند، اما شهید رئیسی از دل به مردم عشق میورزید. این خصلت را از امام خمینی (ره) نیز به ارث برده بود؛ امام(ره) هم نه تنها هرگز علیه مردم سخن نمیگفت بلکه اجازه نمیداد در جلسات خصوصی کسی به مردم بدبینانه صحبت کند.
شهید رئیسی هم همین روحیه را داشت: همواره در میان مردم بود به سخنانشان گوش میداد و درد دلشان را میشنید. این روش علمای بزرگ اسلام هم بوده؛ چه در گذشته و چه امروز. از زمان پیامبر اکرم (ص) همین سیره جاری بوده است.
خلاصه اینکه روحیه مؤمن واقعی، بنده صالح خدا این است که با مردم باشد، برای مردم تلاش کند و در رسیدگی به امور آنها، رضایت خدا را جلب نماید. شهید رئیسی نمونهای روشن از این روحیه بود.
رسا ـ تواضع و خودسازی شهید رئیسی در دوران مسئولیت چگونه نمود پیدا میکرد؟
یکی از نکاتی که برای من بسیار درسآموز بود تواضع شهید رئیسی در دوران مسئولیتشان بود. با اینکه رئیس سازمان بازرسی کل کشور بودند وقتی برای بازرسی به مکانی میرفتیم هرگز موقعیت و جایگاه خود را به رخ کسی نمیکشیدند. حتی اگر مأمور یا نگهبانی ایشان را نمیشناخت و مانع ورود میشد، هیچوقت نگفتند که "من فلانیام". اگر من میخواستم برای معرفی اقدامی کنم با اشاره مانع میشدند و میگفتند ضرورتی ندارد.
یکبار که همزمان با سفر مقام معظم رهبری به قم ما از مأموریتی برمیگشتیم درهای حرم مطهر بسته شده بود. از مسیر ساحلی و مسجد اعظم خواستیم وارد شویم، اما نیروهای حفاظتی اجازه ندادند وارد محوطهای شویم که رهبر معظم انقلاب در آنجا سخنرانی داشتند. من خواستم توضیح بدهم که ایشان رئیس سازمان بازرسیاند اما شهید رئیسی دست مرا گرفت و گفت: «لازم نیست، بیا همینجا بنشینیم.» با هم روی پلههای روبهروی حیاط مسجد اعظم نشستیم و تا پایان سخنرانی آنجا ماندیم.
این رفتارها نشانهای روشن از تواضع، اخلاص و بزرگواری روح ایشان بود. با اینکه در جایگاه بالایی قرار داشتند و شاید دیگران انتظار داشتند که در محافل خاصی حضور داشته باشند ولی وقتی مانعی ایجاد میشد با رضایت خاطر کنار میکشیدند و اعتراضی نمیکردند. این روحیه جز با خودسازی، تمرین و غلبه بر هوای نفس ممکن نیست.
ما طلبهها و مسئولان باید این روحیه را الگو قرار دهیم؛ همواره به محاسبه نفس بپردازیم، با هوای نفس مبارزه کنیم و نگذاریم موقعیت و منصب باعث برتریطلبی و خودبینیمان شود.
رسا ـ تواضع شهید رئیسی در برابر انتقادهای بزرگان دینی چه درسی برای مسئولان امروز دارد؟
بارها پیش میآمد که همراه شهید رئیسی برای دیدار با مراجع عظام تقلید بهویژه در ارتباط با پروندههای مربوط به روحانیت و وظایف مرتبط با آن به محضر این بزرگان میرفتیم. در این دیدارها برخی مراجع از اقدامات انجامشده تقدیر میکردند و در عین حال برخی دیگر ضمن تشکر انتقادهایی تند و صریح نیز مطرح میکردند.
نکتهای که همیشه برایم شگفتانگیز و آموزنده بود، واکنش متواضعانه آیتالله رئیسی در برابر این انتقادها بود. با وجود جایگاه بلند قضاییاش مثل یک شاگرد یا فرزند فروتن سر به زیر میانداخت و با ادب کامل میگفت: «چشم، این موضوع را پیگیری میکنم» یا «انشاءالله انجام میدهم». هرگز ندیدم که در برابر انتقاد سر بلند کند یا پاسخی بدهد که دلش از آن راضی باشد یا بخواهد برتری کلامی پیدا کند.
با آنکه بعضی از علما در جلسات رسمی ممکن بود حرفهای تندی بزنند ایشان هرگز احساس نمیکرد که باید از خود دفاع کند تا حقی از او ضایع نشود؛ بلکه معتقد بود علما بزرگتر ما هستند و اگر حرفی زدند نیازی نیست که حتماً آنها را قانع کنیم. همینکه استدلال خود را ارائه دهیم کافی است.
در یکی از جلسات که مربوط به پروندهای مهم و به دستور مقام معظم رهبری بود دو ساعت طول کشید و در طول آن شهید رئیسی با آرامش و منطق صحبت میکرد بدون آنکه مستقیم جواب مرجع را بدهد یا با ایشان بحث کند. در پایان جلسه آن مرجع گفت: «من شما را اهل کار میدانم و قبول دارم اما تشخیص من این بود که این نظر را بدهم.
این برخوردها برای من درس بزرگی بود؛ اینکه در مواجهه با انتقاد یا مخالفت نیازی نیست که برای هر حرفی پاسخ فوری داد. گاهی فقط کافی است آرام، مؤدب و منطقی سخن گفت و اجازه داد بزرگان خود به درک برسند.
رسا ـ نگاه آیت الله رئیسی به حفظ کرامت شخصی و پرهیز از جدلهای انتخاباتی را چگونه ارزیابی میکنید؟
در ایام انتخابات از اینکه بعضی از نامزدها به ایشان جسارت و اهانت کردند بسیار ناراحت شدم. به ایشان گفتم: «چرا به آن نامزد که به شما توهین کرد، تند صحبت کرد و دروغ گفت پاسخ ندادید؟» ایشان با تعجب گفتند: «باور میکنید؟ من واقعاً شوکه شدم که چطور این فرد در برابر چشم و گوش ۸۰ میلیون نفر اینطور آشکارا دروغ میگوید. بعد ادامه دادند: «به نظرم مردم خودشان میفهمند و نیازی نیست من چیزی بگویم یا توضیحی بدهم.»
ما خیلی ناراحت شده بودیم و گفتم: «حداقل میگفتید که تحصیلاتم اینقدر است یا پاسخ سادهای میدادید.اما ایشان گفتند: «نه، ضرورتی نداشت، موضوع روشن بود و اصلاً در شأن من نبود که بخواهم به آن دروغها پاسخ بدهم.»
این برخورد برایم بسیار عجیب و در عین حال تأثیرگذار بود. در شرایطی که بهظاهر آبروی انسان در خطر است ایشان با اعتقاد و باور عمیق به این آیه عمل کردند«تُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ»؛ یعنی عزت و ذلت دست خداست. واقعاً چنین ایمان و باور قدرتمندی در وجودشان بود.
رسا ـ با توجه به سادهزیستی و بیتوجهی آیتالله رئیسی به رفاه شخصی، این روحیه چه تأثیری در مدیریت و ارتباط ایشان با بدنه مردم و همکاران داشت؟
ایشان توجه چندانی به خورد و خواب نداشتند. یکبار به ایشان گفتم: «با این همه سفر، رفتوآمد و جلسات متعدد اصلاً کی استراحت میکنید؟» با لبخند همیشگی پاسخ دادند: «من در مسیر راه میخوابم. مثلاً الان که از تهران آمدیم همان مقدار خوابی که در مسیر داشتم، برایم کافی است.»
در بسیاری از مواقع که برای کارهای تحقیقاتی یا جلسات به قم میآمدند، اگر سفر شخصی بود و من میزبان بودم - چه زمانی که مسئولیت سازمان بازرسی کل کشور را از طرف ایشان در استان قم داشتم و چه در دوران همکاریمان بهعنوان دادستان ویژه روحانیت - اجازه نمیدادند غذایی برایشان تهیه کنیم و اگر هم غذایی آماده میشد حتماً هزینهاش را پرداخت میکردند. اغلب میگفتند: « برای من یک ساندویچ ساده کافی است. بروید از محافظان هم بپرسید که چه میخواهند.»
واقعاً در رعایت این مسائل دقت داشتند؛ هیچگاه دنبال راحتیهای دنیوی، مثل خوردن و خوابیدن نبودند. آنچه را از آموزههای اسلامی آموخته بودند با جدیت سعی میکردند در زندگی عملی خود پیاده کنند.
رسا ـ با توجه به تجربه شما در همراهی با آیتالله رئیسی، چگونه میتوان میان قاطعیت قضایی و روحیه عبادی و اخلاقمدار ایشان توازن ایجاد شده را تبیین کرد؟
در یکی از سفرهایی که با آیتالله رئیسی به یکی از شهرهای اطراف تبریز در استان آذربایجان شرقی داشتیم مشغول بررسی پروندهها در دادگستری آن منطقه بودیم. متوجه شدیم که رئیس دادگستری تصمیمی گرفته که بیشتر به نفع یکی از افراد بانفوذ محلی (فئودال) بود و از نظر قضایی ناعادلانه محسوب میشد. آقای رئیسی پس از مشورت آن تصمیم را لغو کرد.
رئیس دادگستری گفت: «با این کاری که شما کردید من نمیتوانم در اینجا ادامه خدمت بدهم. ممکن است مردم علیه ما واکنش نشان دهند.» آیت الله رئیسی با قاطعیت پاسخ دادند: «خب، همین الان استعفایت را بده و برو.» این برخورد نشاندهنده قاطعیت ایشان بود؛ در عین حال که فردی بسیار خوشاخلاق بودند در مسائل اصولی با صلابت و بدون مماشات عمل میکردند.
در بُعد معنوی و عبادی نیز بسیار اهل تهجد و انجام نوافل بودند. به یاد دارم شبی جلسهای بسیار مهم داشتیم. نماز مغرب و عشا را خوانده بودیم و دیدم که ایشان مشغول خواندن نماز مستحبی و سوره واقعه است. نزدیک رفتم و بهنوعی یادآوری کردم که جلسه منتظر ماست اما ایشان با تمرکز و اصرار نوافل را کامل خواندند. این برایم بسیار جالب بود؛ چون مقید بودند که حتی مستحبات را با دقت بهجا آورند برخلاف برخی که حتی فرائض را سهل میگیرند.
از نظر اخلاقی هم بسیار مراقب بودند که غیبت نکنند؛ مگر در مواردی که فرد واجبالغیبه بود یا شرایط پرونده ایجاب میکرد که دربارهاش صحبت شود که آن هم با احتیاط مطرح میکردند.
روزی در دادگاه تهران بودم. دادگاه ویژه روحانیت تعطیل شده بود و برخی پروندهها را برای بررسی به ما سپرده بودند. یکی از متهمین که از قم احضار شده بود طرفداران زیادی پیدا کرده و جمعی از آنان مقابل دادسرا تجمع کرده بودند. با توجه به این وضعیت من در بازجویی اول تصمیم گرفتم او را بازداشت نکنم و از او خواستم فردا مجدد مراجعه کند. روز بعد حاج آقای رئیسی به شعبه آمد. با اینکه آن زمان معاون دادستان بودند و معمول نبود که مستقیماً در چنین مواردی وارد شوند اما خودشان با متهم گفتوگو کردند و شخصاً از او تحقیق گرفتند.
این اقدام نشاندهنده دلسوزی و حساسیت ایشان بود؛ چون احساس کرده بودند آن فرد با فریب و ظاهرسازی برای خود مریدانی جمع کرده است. در نهایت هم نتیجه مثبتی از این برخورد حاصل شد.