۱۷ فروردين ۱۳۸۹ - ۱۵:۰۴
کد خبر: ۷۸۶۶۱

سال همت؛ سال قدر و شرف

هادی الیاسی
پرچم

نامگذاری سال 1389 به عنوان «همت و کار مضاعف» از سوی رهبر معظم انقلاب، نشان از جهت گیری نظام جمهوری اسلامی ایران برای دستیابی به قله‌های بلند کمال وافتخار است. چیزی که جز با همتی مضاعف و تلاشی وصف ناپذیر دستیابی به آن نشدنی است.

نهادینه شدن فرهنگ تلاش و کوشش در تمامی ابعاد زندگی؛ اعم از عبادی و کسب روزی، زمینه‌های پیشرفت و موفقیت‌های فردی واجتماعی را در جامعه فراهم خواهد کرد. بدون تردید از مهم‌ترین ابزارهای پشرفت فردی واجتماعی بشر، بکار بستن همت و تلاش گسترده در همة زمینه‌های زندگی است.

دین مبین اسلام نیز دین تلاش و پویایی است و با اهمال کاری و سستی مخالف است. قرآن کریم می‌فرماید: «کُلُّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ رَهِینَةٌ؛ هر انسانى در گرو دستاورد خویش است».[1]

آنچنان که خواجو سروده است:

همت عالی زفلک بگذرد
مرد به همت ز ملک بگذرد

سیره و روش پیامبر گرامی اسلام و ائمه اطهار(علیهم السلام) نیز به روشنی بیانگر این است که رسیدن به مراتب معنوی و نیز پیشرفت‌های دنیایی و مادی جز با همت بلند و کار و تلاش و پشتکار میسر نخواهد شد.

براساس روایات، شخصی که برای ارتقا و تعالی فردی و اجتماعی تلاش می‌کند، مانند مجاهدی است که در راه خدا در حال سلوک است، پس جامعه‌ای که یک صدا گام در مسیر تلاش و کوشش خدمت بگذارند، مشمول عنایت ویژة خداوند خواهد بود.

در تعالیم و آموزه های دینی، خدمت به خلق و تلاش برای پیشرفت اجتماع محبوب ترین و با فضیلت ترین کارها عنوان شده است. تبیین این شعار حیات بخش بر اساس آموزه‌های دینی می‌تواند در نهادینه شدن این فرهنگ دینی کمک کند.

ارزش ما به قدر همت ما

امیر المؤمنین علی (علیه السلام) فرموده است: «المرء بهمّته‏».[2] مرد به همّتش مرد است، پس هر کس همّتش بیشتر، مردی‌اش کامل‏تر و هر که همّتش کمتر، مردی‌اش ناقص‏تر است.

مراد از «همّت» نیّت و قصد خیر، یا مطلق عزم و قصد می باشد، یعنى عزم و قصد مراتب بلند و فضائل ارجمند.

ارزش هر انسانى بمقدار همت او است، یعنى قیمت شخصیت افراد بشر را باید در مقدار اعتماد بنفس و درجه علوّ همت آنان جستجو کرد، این فضیلت روانى در هر انسانى بیشتر باشد ارزش انسانى او قطعا بیشتر خواهد بود.

همچنین مولای متقیان فرموده است: «من کانت همته ما یدخل بطنه کانت قیمته ما یخرج منه؛ هر که همتش فقط مصروف آن باشد که چیزى در شکمش داخل کند قدر و قیمتش باندازه چیزى است که از شکمش خارج میگردد».[3]

در وصف این سخن گفته‌اند: «و هر که را همت او طعمه است در زمرة بهایم معدود گردد، چون سگ گرسنه که به استخوانی شاد شود و به پاره‌ای نان خشنود گردد، و شیر باز اگر در میان شکار خرگوش، گوری بیند دست از خرگوش بدارد و روی به گور آرد».

به همین خاطر نور الدین عبد الرحمن جامى سروده است:

هر که را بنگرى ز دشمن و دوست قیمت او بقدر همت اوست‏


شرف ما به هت ما

امیر مؤمنان علی (علیه السلام) فرموده است : «الّشرف بالهمم العالیة لا بالرّمم البالیة؛ شرف و بلندى مرتبه به همّتهاى بلند است نه باستخوانهاى کهنه شده، یعنى نه به این که پدران و اجداد من چنین و چنان بوده‏اند».

بلند همتی

در روایتی از امیر مؤمنان آمده است: « مَنْ صَغُرَتْ هِمَّتُهُ بَطَلَتْ فَضِیلَتُهُ؛ هر کس دون همت باشد، سایر فضایل از بین می‌رود».[4] هر کس عزم او کوچک باشد و عزمش بلند مرتبه نباشد، او پست مرتبه گردد، از این رواگر فضیلت و افزونى مرتبه‌ای در او هست به حسب نسب یا حسب دون همتی، باطل شود.

علوّ همت عبارت است از؛ «سعی نمودن در مراتب عالی و مناصب متعالی، و طلب کردن کارهای بزرگ». کسی که همت او عالی باشد به امور جزئی اکتفا نمی‌کند. صاحب این صفت، هنگامی که قدم در راه تحصیل مقصود خود نهاد و درصدد دستیابی به آن برآمد، نه بیم از جان است و نه پروای سر. کمر همت می‌بندد تا خود را به مراتب بلند برساند.

خداوند عالم در جوهر چنین انسانهایی، همتی قرار خواهد داد، که به هر کاری کمر ببندد و به هر امری که پیشنهاد خود بسازد و در آن سعی و کوشش کند، موانع را از پیش‌رو بر می‌دارند و به مطلوب خود می‌سد؛ «من طلب شیئاً وَجَدَّ وَجَدَ؛ هر که در طلب چیزی برآمد و کمر همت در آن بر میان بست البته آن را می‌یابد».



در دعای زیبای جوشن کبیر می‌خوانیم: « یا من هو منتهیی همم العارفین؛ ای خدایی که انسان عارف همتش به تو می‌رسد». به همین خاطر زینت عبادت کنندگان امام سجاد (علیه السلام) در دعای خود فرموده است: «الهی! هب لی همة متصلا بک؛ پروردگارا، به من همتی عنایت فرما که مرا به تو متصل کند». یا در دعایی دیگر فرموده است: «اللهم انی اسئلک من الهمم اعلاها؛ خدایا از مان همت‌ها، همت بلند از تو می‌خواهم».

از بایزید بسطامی نقل شده است: «اگر صفوت آدم و قدس ـ جبرئیل و خُلّت ابراهیم و شوق موسی و طهارت عیسی و محبت محمد (صل الله علیه و آله) به تو دهند، زینهار راضی نشوی و ماورای آن طلب کنی. صاحب همت باش و به هیچ فرو میا که به هر چه فرو آیی بدان محجوب شوی. کسانی که پیش از ما بوده‌اند هر کسی به چیزی فرو آمده‌اند، ما به هیچ فرو نیامدیم».

از همین رو صائب تبریزی گفته است:

همت بلند دار که با همت بلند
هر جا به روی توسن گردون سواره‌ای

دمیری در حیوة الحیوان می نویسد: «روزی حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) در مسافرت به شخصی برخوردند و میهمان او گردیدند. آن شخص ‍ پذیرائی شایانی از حضرت نمود. هنگام حرکت آن جناب فرمود: چنانچه خواسته‌ای از ما داشته باشی از خداوند درخواست می‌کنیم؛ تو را به آرزویت نائل نماید. عرض کرد: از خداوند بخواهید به من شتری بدهد که اسباب و لوازم زندگی‌ام بر آن حمل نمایم و چند گوسفند که از شیر آنها استفاده کنم. پیغمبر (صلی الله علیه و آله) آنچه می‌خواست بر این تقاضا نمود، آنگاه رو به اصحاب کرده فرمود: ای کاش همت این مرد نیز مانند پیره‌زن بنی اسرائیل بلند بود، از ما می خواست که خیر دنیا و آخرت را برایش بخواهیم. عرض کردند: داستان پیره زن بنی اسرائیل چگونه بوده؟

پیامبر فرمود: هنگامیکه حضرت موسی با بنی اسرائیل به جستجوی قبر حضرت یوسف مشغول بود، از هر کسی جویای محل قبر یوسف شد اظهار بی اطلاعی می نمود، به آن حضرت اطلاع دادند ،که پیره زنی است که ادعا دارد من قبر یوسف را می دانم در کجا است، دستور داد او را احضار کنند. فرستادة موسی که پیش پیره زن آمد و او را از جریان مطلع نمود،؛ان زن گفت: به حضرت موسی عرض کنید، اگر احتیاج به علم من پیدا کرده او باید پیش من بیاید؛ زیرا ارزش دانش چنین مقتضی است. پیغام پیره زن را به موسی رسانیدند، تصدیق نمود و از همت عالی و نظر بلند او در شگفت شد، پیش آن زن آمد و از محل قبر یوسف استفسار کرد.

پیره زن گفت: یا موسی علم قیمت دارد، من سالها است این مطلب را در سینه خود پنهان کرده‌ام، در صورتی برای شما اظهار می‌کنم که سه حاجت از برای من برآوری. حضرت فرمود: حاجت‌های خود را بگو. گفت: اول آنکه جوان شوم؛ دوم به ازدواج شما درآیم و سوم در آخرت هم افتخار همسری شما را داشته باشم.حضرت موسی از بلند همتی این زن که با خواسته خود جمع بین سعادت دنیا و آخرت می‌کرد و متعجب شد از خداوند درخواست نمود هر سه حاجت او برآورده شد».


--------------------------------------------------------------------------------

[1]. مدثر: 38.
[2]. غرر الحکم، ص 447.
[3]. غرر الحکم، ص 686.
[4]. همان، 448.

ی/ 702
ارسال نظرات