«آیین» وفادارای به صهیون چگونه در سیاست آمریکا شکل گرفت

ماجرای سرسپردگی محض رییسجمهور ایالات متحده به رژیم جعلی صهیونی و رهبر جنایتکار آن، هم در ماجرای تهاجم نظامی خبیثانه به ایران و هم در جریان نسلکشی عیان در نوار غزه، بخش زیادی از مردم آمریکا(به ویژه هواداران ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری گذشته) را در بهت، یاس و خشم فرو برد.
علاوه بر گمانههایی که درباره نقش شبکهی باجگیری جنسی موساد در آمریکا با هدایت جفری اپستین، در مطیعسازی چهرههای تاثیرگذار واشنگتن توسط رژیم تلآویو، مطرح است، برخی ناظران معتقدند که حمایت بی قید و شرط از رژیم صهیونی نه فقط یک اصل در سیاست خارجی، که یک آیین ایدئولوژیک را در ساختار سیاسی آمریکا شکل داده است.
مقاله زیر از وبگاه «TRT World Research Center»، یک اندیشکده ترکیهای، در بحبوحه جنگ ۱۲ روزه(۲۰ ژوئن) منتشر شد و این «آیین» یا مناسک سرسپردگی به اسراییل را در واشنگتن شرح می دهد.
با جسارت برآمده از دهه ها تجاوز بدون مجازات، اسرائیل اکنون تماما در بیاحتیاطی نظامی فرو رفته است و فعالان آمریکایی و خاورمیانه را به فصل دیگری از هرج و مرج بی ثباتکننده می کشاند. در پی حملات بی سابقه اسرائیل به خاک ایران، جهان برای موج جدیدی از نابودی در خاورمیانه آماده می شود.
سخنگوی کاخ سفید اعلام کرد که دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا "در عرض دو هفته" تصمیم خواهد گرفت که آیا حملات احتمالی به ایران را آغاز کند یا خیر. اگر ترامپ دستور حمله به ایران را بدهد، باید در عرض ۴۸ ساعت به کنگره اطلاع دهد و عملیات نمی تواند بیش از ۶۰ روز باشد. بدون تایید کنگره، او نمی تواند جنگ طولانی را اعلام کند، یک کارزار زمینی، هوایی یا دریایی در مقیاس کامل علیه ایران را آغاز کند، یا هر عملیات نظامی در مقیاس بزرگ را که نیاز به تخصیص بودجه دارد، حفظ کند زیرا قدرت کیف پول در کنگره است.
با این وجود، در این مرحله، ایالات متحده همچنان به ارائه حمایت تقریبا بی قید و شرط به اسرائیل، هم از نظر دیپلماتیک و هم از نظر نظامی ادامه می دهد.
اساس این حمایت بی وقفه در سیاست خارجی ایالات متحده نه تنها در منافع اقتصادی صنعت دفاعی بلکه در مناسک ایدئولوژیک وفاداری نیز نهفته است. با این حال، این حمایت دیگر فقط یک ترجیح استراتژیک برای ایالات متحده نیست؛ این در حال تبدیل به یک خطر امنیتی رو به رشد و تهدیدی برای اعتبار بین المللی آمریکا است.

از زمان جنگ جهانی دوم، ایالات متحده حداقل ۲۶۰ میلیارد دلار کمک به اسرائیل کرده است. واشنگتن در حال حاضر سالانه ۳.۸ میلیارد دلار کمک نظامی به اسرائیل می دهد، رقم تعیین شده تحت یک یادداشت تفاهم ۱۰ ساله که در دوران دولت اوباما امضا شده است، که سال های مالی ۲۰۱۹-۲۰۲۸ را پوشش می دهد.
طبق گزارش اداره تحقیقات کنگره، حدود ۸۰ درصد از کمکهای نظامی آمریکا به اسرائیل باید برای محصولات دفاعی ساخت آمریکا هزینه شود. این باعث می شود اسرائیل هم مشتری باشد و هم میدان آزمایش سلاحهای آمریکایی. چیزی که به نظر می رسد کمک خارجی است به عنوان یارانه برای صنایع نظامی ایالات متحده عمل می کند. در حالی که اسرائیل سلاحهای پیشرفتهای را به دست می آورد، بخش دفاعی ایالات متحده از فروش تضمین شده و سیستمهای آزمایش شده در میدان جنگ بهره مند می شود.
فراتر از سلاح های مورد استفاده در این زمینه، سیستم دفاع موشکی گنبد آهنین را در نظر بگیرید: بین سالهای ۲۰۱۱ و ۲۰۲۱، ایالات متحده در مجموع ۱.۶ میلیارد دلار به توسعه آن کمک کرد و در سال ۲۰۲۲، کنگره ۱ میلیارد دلار دیگر را تصویب کرد. در واقع، سودمندان اصلی این بودجه شرکت های آمریکایی بودند که اجزای سیستم و زیرساختهای نرم افزاری را توسعه دادند.
این" ساختار درگیری وابسته به سود" نشاندهندهی سیستمی است که در آن درگیری بر صلح رجحان دارد. درگیری بیشتر، فروش بیشتر و سلاح های بیشتر آزمایش شده است. بنابراین، اسرائیل نه تنها به وفادارترین متحد آمریکا تبدیل می شود بلکه یک شریک تجاری ضروری برای صنعت دفاعی آن است.
تاثیر این ساختار تجاری بر تصمیمگیری سیاسی را نمی توان نادیده گرفت. چهرههایی مثل جیمز وولسی، مدیر سابق سیا و لئون پانتا، وزیر دفاع سابق، هم در طول و هم بعد از دوره مسوولیت خود، حامیان قاطع اسرائیل بودهاند. پس از بازنشستگی، این افراد اغلب در هیئت مدیره شرکتهای دفاعی یا در گروههای اندیشهای طرفدار اسرائیل موضع می گیرند.
این مکانیزم "در چرخان" وفاداری بی قید و شرط به اسرائیل را در درون بوروکراسی امنیتی ایالات متحده نهادینه می کند.
در نتیجه، موضع واشنگتن نسبت به تل آویو نه تنها به یک ترجیح سیاست خارجی بلکه به یک واکنش نهادی عمیق تبدیل می شود. اسرائیل دیگر فقط یک متحد نیست بلکه به یک جزء ساختاری از مکانیسم تصمیم گیری نظامی-سیاسی آمریکا تبدیل شده است.
در سیاست آمریکا، حمایت از اسرائیل از تحلیل منطقی به یک آزمون وفاداری ایدئولوژیک تبدیل شده است. در طول روند انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۴، هر دو نامزد اصلی، کامالا هریس و دونالد ترامپ برای نشان دادن حمایت خود از اسرائیل رقابت کردند.
هریس از بسته کمک نظامی ۱۴.۳ میلیارد دلاری در دورهای که هزاران غیرنظامی در غزه کشته شدند، دفاع کرد.
ترامپ اعلام کرد که اگر دوباره انتخاب شود، "به تمام خواسته های اسرائیل پاسخ خواهد داد. "
با این حال، این نگرش با موضع انتقادی فزاینده مردم آمریکا تناقض دارد. بر اساس داده های سال ۲۰۲۵ از مرکز تحقیقات پیو، بیش از نیمی (۵۳٪) از بزرگسالان آمریکایی اکنون دیدگاه منفی نسبت به اسرائیل دارند از ۴۲ ٪ در مارس ۲۰۲۲. در حالی که انتقادات عمومی در حال افزایش است، طبقه سیاسی سکوت می کند. در آمریکا، مخالفت با اسرائیل به "خودکشی سیاسی" می رسد. "
به عنوان مثال، نماینده ایلهان عمر از کمیته امور خارجه به دلیل انتقاد از سیاستهای اسرائیل در غزه حذف شد. انتقاد از اسرائیل به عنوان تهدیدی برای امنیت ملی در نظر گرفته شده است.
پایداری این سیستم با مکانیسمهای قدرتمند لابی امکان پذیر است. کمیته امور عمومی آمریکا و اسرائیل (AIPAC) به تنهایی بیش از ۵۳ میلیون دلار کمک مستقیم در انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۴ انجام داد.
مجموع کمکهای مالی بیش از ۷۰ میلیون دلار بود. این که ۳۶۱ نفر از ۳۶۵ نامزد حمایت شده از AIPAC برنده شدند که نشاندهنده نفوذ عمیق این شبکه لابی در سیاست آمریکا است.
این فشار مالی تنوع سیاسی را سرکوب می کند. صداهایی در کنگره که از سیاست های اسرائیل انتقاد می کنند به سرعت به حاشیه رانده می شوند. در نتیجه، سیاست خارجی ایالات متحده در امتداد خط اسرائیل دیگر دموکراتیک نیست، بلکه توسط منافع لابیگری هدایت می شود.
این حمایت بی قید و شرط از اسرائیل اکنون تهدیدهای جدی برای امنیت خود ایالات متحده است. گزارشهایی مبنی بر این که تل آویو نتوانسته است واشنگتن را از قبل از برخی برنامه های حمله علیه کشورهای دیگر در منطقه مطلع کند، نیاز به طبقهبندی اسرائیل به عنوان "عامل خطر کنترلنشده" را نشان می دهد.
در پی حملات اسرائیل به ایران، نه تنها داراییهای نظامی و غیرنظامی آمریکا در منطقه دوباره به اهداف بالقوه تبدیل شدهاند، بلکه حمایتهای صورت گرفته از اسرائیل به امنیت آمریکا و تصویر رهبری جهانی آن نیز لطمه میزند.
گزارش سال ۲۰۲۳ کمیسیون بین المللی حقوقدانان هشدار داد که ادامه حمایت مالی ایالات متحده از اقدامات اسرائیل می تواند آن را در معرض خطر قانونی قرار دهد و آن را در جنایات جنگی شریک کند.
این وضعیت ایالات متحده را به یک بازیگر آسیب پذیر تبدیل می کند نه فقط از نظر سیاسی، بلکه از نظر قانونی.
محاسبهای غم انگیز، روشن است: حمایت بی قید و شرط واشنگتن از اسرائیل از یک اتحاد استراتژیک به یک موتور خشونت خود ران تبدیل شده است موتوری که تولید کنندگان سلاح را غنی می کند، مخالفان را ساکت می کند، و آمریکا را در چرخهای از تشدید که دیگر نمی تواند کنترل کند، درگیر می کند.
با هر بمب پرتابشده بر غزه، هر حمله بی پروا به ایران، و هر محموله سلاح میلیارد دلاری که توسط کنگره مهر و موم شده است، ایالات متحده سهم بیشتری از اعتبار، امنیت و مصونیت قانونی خود را به جنگ طلبی تل آویو تسلیم می کند.
این دیپلماسی نیست؛ این یک وضعیت گروگانگیری است. مردم آمریکا که به طور فزاینده ی از ظلم و ستم اسرائیل انتقاد می کنند، می بینند که نمایندگان آنها کنترلهای آیپک را بر فریادهای انتخاب کنندگان برای پاسخگویی اولویت می دهند.
جهان تماشا می کند که واشنگتن، در حالی که حفظ ثبات جهانی لقلقهی زبانش است، جنایات جنگی را تامین می کند. و تاریخ با وضوح بیرحمانهای شاهد خواهد بود که ایالات متحده قدرت خود را نه برای رهبری، بلکه برای تخریب، هدر می دهد.
وقت ان است که مردم آمریکا به این فکر کنند که واقعا چه کسی از این اتحاد سود میبرد؟ مردم آمریکا و منافع آنان یا مجتمع صنعتی نظامی و نخبگان لابیگر؟ تنها با پاسخ دادن به این سوالات با شجاعت، دموکراسی آمریکا می تواند بخشی از راه حل، نه خود مشکل، در بحرانهای خاورمیانه باشد.