۱۳ مهر ۱۴۰۴ - ۱۴:۱۰
کد خبر: ۷۹۳۳۴۵

آش شور نمایش خانگی از ابتذال تا هزینه‌های میلیاردی

آش شور نمایش خانگی از ابتذال تا هزینه‌های میلیاردی
تلویزیون با محدودیت‌ها سریال‌هایی، چون «پایتخت» و «نون‌خ» را موفق کرده، اما نمایش‌خانگی با هزینه‌های میلیاردی و سلبریتی‌های متعدد هنوز نتوانسته در حوزه کمدی و طنز نمونه‌ای ماندگار و درخور توجه برای مخاطب ارائه دهد.

به گزارش سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، نمایش‌خانگی با وعده‌ای جذاب وارد عرصه تولیدات تصویری ایران شد؛ بستری آزادتر و متنوع‌تر که می‌توانست خلأهای تلویزیون را جبران کند و با روایت‌هایی تازه و خلاقانه، مخاطب را پای پلتفرم‌ها نگه دارد. در این مسیر، برخی آثار موفق شده‌اند مخاطب را با داستان‌های نو، تولیدات باکیفیت و تجربه‌های متفاوت همراه کنند و نشان دهند که نمایش خانگی پتانسیل بالایی برای ارائه روایت‌های ماندگار دارد.

با این حال، تجربه چند سال اخیر نشان می‌دهد که بخش قابل توجهی از تولیدات، با وجود بودجه‌های میلیاردی و تبلیغات گسترده، نتوانسته‌اند جایگاه درخوری در ذهن و دل مخاطب پیدا کنند. ریتم کند، تکرار کلیشه‌ها، تمرکز بر شوک‌های مقطعی یا طنز دم‌دستی، گاهی باعث شده کیفیت محتوا قربانی هیاهوی رسانه‌ای شود. از سوی دیگر، مخاطب امروز که برای دسترسی به این پلتفرم‌ها هزینه پرداخت می‌کند، انتظار دارد با آثار ارزشمند و قابل تامل روبه‌رو شود؛ توقعی که بعضاً برآورده نشده است.

با توجه به این دو جنبه، پرسش جدی این است که چگونه می‌توان تعادلی میان آزادی خلاقانه و احترام به مخاطب برقرار کرد؛ چگونه می‌توان هم از ظرفیت‌های نمایش خانگی برای روایت‌های نو بهره برد و هم از افتادن در دام تبلیغات پرزرق‌وبرق و محتواهای سطحی پرهیز کرد؟ به نظر می‌رسد رسیدن به این تعادل، کلید موفقیت واقعی این عرصه خواهد بود.

در عین حال البته این اعتراض هم وجود دارد که چرا کسی از مدیران و سازندگان نمایش خانگی نمی‌پرسد این همه هزینه، حاشیه و تبلیغ برای چه نتیجه‌ای صرف می‌شود؟ 

شفرونی؛ ابتذال به نام طنز

شروع پخش «شفرونی» از فیلیمو بار دیگر جنجال به پا کرد. برنامه‌ای که قرار بود سرگرم‌کننده و متفاوت باشد، خیلی زود به ابتذال فرهنگی رسید. دیالوگ‌های سطحی نعیمه نظام‌دوست، رفتارهای معذب‌کننده با جواد خیابانی و شوخی‌های جنسیتی بی‌ربط، به‌جای طنز خلاقانه، تنها حیا و ارزش‌های فرهنگی را به سخره گرفت.

مشکل اصلی «شفرونی» این است که به‌دنبال خنداندن به هر قیمتی است؛ حتی اگر این خنده بر پایه بی‌احترامی، تحقیر یا هنجارشکنی بنا شود. طنزی که بدون پژوهش، بدون شناخت عمیق از سنت کمدی ایرانی و بدون ایده‌پردازی نو شکل بگیرد، به‌جای خلق لحظات شیرین، به سمت ابتذال می‌رود. بی‌توجهی به ریشه‌های غنی طنز در ادبیات و فرهنگ ایران، باعث شده این برنامه به‌جای نوآوری، تنها تقلیدی سطحی از شوخی‌های دم‌دستی و لحظه‌ای باشد.

از یاد رفته؛ دیالوگ‌های ناهنجار و درامِ گم‌شده

سریال «از یاد رفته» هم بارها به‌دلیل دیالوگ‌های بی‌پایه و الفاظ ناهنجار، به‌ویژه در شخصیت «نوشین» با بازی آزیتا حاجیان یا دیالوگ‌های منزجرکننده حمیدرضا آذرنگ، با اعتراض مخاطبان روبه‌رو شد. کِش‌دار بودن روایت و ضعف شخصیت‌پردازی این انتقادها را جدی‌تر کرده است.

هرچند در یکی‌دو قسمت شاهد اتفاقات عجیب و نسبتاً منحصربه‌فرد بودیم، اما در کلیت سریال چیزی جز تکرار مکرر رخ نداد؛ ریتم کند، ناسزاهای فراوان، صحنه‌های عرق‌خوری و سیگار کشیدن بیش‌ازحد، و بازی‌ها و روابطی خارج از عرف که بیشتر در شبکه نمایش خانگی به یک کلیشه تبدیل شده است. گویی سازندگان تصور می‌کنند درام تنها با این ابزارها معنا پیدا می‌کند و از روایت قصه‌ی واقعی غافل مانده‌اند.

برزو نیک‌نژاد و همکارانش تلاش کرده‌اند داستانی را پیش ببرند، اما این تلاش اغلب در دل انبوهی از ناهنجاری‌ها و حاشیه‌ها گم می‌شود. ترس اصلی اینجاست که مبادا همانند تجربه قبلی نیک‌نژاد در «مرداب» ــ که به‌عنوان یک کار اجتماعی جدی شروع شد اما به پایانی ناامیدکننده ختم شدــ باز هم شاهد فروپاشی روایت باشیم؛ مثلاً در جایی که شخصیت اصلی همه‌چیز را با یک قتل عام یا شوک سطحی به پایان ببرد.

امید می‌رود در قسمت‌های بعدی، به‌جای انباشتن صحنه‌های استعمال دخانیات و دیالوگ‌های پر از فحش و ناسزا در یکی‌دو قسمت آخر، شاهد گره‌گشایی و پیشرفت واقعی داستان باشیم؛ اتفاقی که اگر رخ ندهد، «از یاد رفته» بیش از پیش، به‌عنوان نماینده ابتذال نمایشی در ذهن مخاطبان باقی خواهد ماند.

محکوم؛ خشونت بی‌منطق

در «محکوم» حجم بالای خشونت غیرضروری نه‌تنها مخاطب را آزار می‌دهد بلکه به‌نظر می‌رسد عامدانه برای شوکه کردن تماشاگر به کار گرفته شده است. صحنه‌های قتل، ضرب‌وشتم، شکنجه و رفتارهای افسارگسیخته‌ای که یکی پس از دیگری در سریال تکرار می‌شوند، بیشتر از آنکه در خدمت روایت باشند، همچون ابزاری برای تحریک لحظه‌ای هیجان مخاطب به کار می‌روند.

علی‌رغم برخی اتفاقات و موقعیت‌های داستانی که می‌توانستند به شکل طبیعی زمینه‌ساز درام شوند، افراط در نمایش این خشونت‌ها سبب شده قصه بارها از ریتم بیفتد و خط اصلی روایت زیر آوار صحنه‌های بی‌منطق و اغراق‌آمیز گم شود. همین مسئله باعث می‌شود شخصیت‌ها فرصت کافی برای پرداخت و عمق یافتن نداشته باشند؛ چون هر بار که قرار است درام شکل بگیرد، ناگهان یک اتفاق خشن یا صحنه‌ای شوک‌آور همه‌چیز را به هم می‌ریزد.

احساس غالب این است که سریال بیش از آنکه به فکر ساخت یک درام منسجم باشد، به دنبال ایجاد شوک و هیجان مقطعی است؛ هیجانی که نه‌تنها ماندگار نیست، بلکه به مرور به تکرار و دل‌زدگی منجر می‌شود. در نتیجه، «محکوم» به جای خلق تعلیق و درامی پرکشش، در چرخه‌ای از خشونت بی‌منطق گرفتار شده و این خطر جدی وجود دارد که اصل داستان در پس این افراط و اغراق‌ها کاملاً گم شود.

ارسال نظرات