سراب حلقه؛ آسیب های عرفان حلقه برای پیروانش/ قسمت اول

به گزارش گروه فرق و ادیان خبرگزاری رسا، فرقه حلقه که این روزها سرکرده آن در زندان به سر می برد، همچنان قربانی می گیرد. متاسفانه این فرقه که در قالب عرفان خود را معرفی کرده و حدود دو دهه است که در ایران فعالیت می کند علی رغم ممنوعیت برگزاری کلاس، همچنان به رهبری مسترهای دست پرورده محمدعلی طاهری به طور زیرزمینی در جای جای ایران کلاس برگزار کرده و با ترفندهای گوناگون افراد ساده دل را به دام خود می اندازد.
زخم کاری قسمت اول؛
سراب حلقه/ آسیب های عرفان حلقه برای پیروانش
روایت آسیب دیده از فرقه انحرافی «حلقه»
این بار برای بررسی اثرات شرکت در کلاس های عرفان دروغین حلقه و اثبات خطرناک بودن این فرقه به سراغ نازنین-م رفتیم که حدود 6 سال است با عرفان حلقه آشنا شده و به همراه خانواده اش در کلاس های آن شرکت کرده و متاسفانه دچار آسیب های روحی شدید شده است. آنچه از نظر می گذرانید گفتگویی تفصیلی، با این آسیب دیده عرفان حلقه است.
* چگونه با عرفان حلقه آشنا شده و وارد کلاس های آن شدید؟
حدود 6-5 سال قبل بود که کل خانواده ام از طریق یکی از افراد فامیل که خودش در حلقه شرکت میکرد، با این کلاس ها آشنا شدیم؛ خود طاهری هم، آن زمان آزاد بود و کلاس برگزار میکرد. سخنی از غیر قانونی بودن کلاسها هم نبود. اوایل کار بود و من در این کلاس ها به همراه یکی از دختران فامیل که مادرشان هم بودند، شرکت میکردم؛ به منزل ما آمدند و به ما ارتباط دادند؛ به ما گفته می شد که چشم ها را ببندید و ارتباط بگیرید؛ همه از جمله من و پدرم و مادرم می نشستیم؛ برادرم آن زمان نبود.
* این ارتباط گیری چگونه بود و آسیب هایی که متحمل شدید از چه زمانی آغاز شد؟
ارتباط گیری به این صورت بود که به ما می گفتند که چشم ها را ببندید؛ این ارتباط از سمت خدا است، اینکه حلقه ی رحمانیت عام الهی است و از این قبیل حرف ها؛ یک سری توضیحات مختصری داده می شد و گفته می شد که با این بستن چشم و ارتباط گرفتن حالتان بهتر میشود؛ در همان اولین ارتباط من و پدرم یک سری بهم ریختگی هایی داشتیم.
به پدرم حالات عجیبی دست می داد، مثلا تکان میخورد یا یک سری صداهایی از خود بروز می داد که ارتباط دهنده ادعا می کرد اینها برون ریزی است یعنی موجودات غیر ارگانیک و جن و روح و کالبد ذهنی دارد از بدن شما خارج میشود؛ ما هم به قدری تحت تاثیر حرف ها و فن بیان طرف قرار گرفته بودیم که فکر می کردیم راست می گوید.
* وقتی این علائم را دیدید به این رفتارها مشکوک نشدید تا از کلاس های حلقه جدا شوید؟
من خودم تصور میکنم که در اولین ارتباط که به طرف می دهند در حلقه اول که "حلقه درمان" به آن گفته می شود فرد را مسخ می کنند؛ بعد از این هر چیزی که به فرد گفته شود فرد آن را قبول می کند؛ چشم بسته و بدون در نظر گرفتن عقل و منطق ان را می پذیرد؛ یعنی اصلا طرف فکر نمی کند که این حرف ها با اعتقادات و دین ما سازگاری دارد یا نه؟
ما با این کلاس ها آشنا شدیم و با مباحث نظری آن ها آشنا نبودیم؛ در اولین برخورد به ما ارتباط عملی دادند؛ آن زمان، من سال دوم دانشگاه بودم به طوری از این ارتباطات آسیب دیدم که بعد از آن شب ها اصلا نمی توانستم بخوابم؛ شب تا صبح بیدار بودم و حالم خیلی بد می شد؛ در اولین ارتباطم وقتی رفتارهای ترسناک پدرم را می دیدم و به ما می گفتند که این ها جن و غول است که از بدنش خارج می شود، خیلی می ترسیدم.
* برای این ارتباط گیری باید شرایط خاصی رعایت می شد؟
بله، اصول خاصی برای پاک سازی منزلی که در آن ارتباط گرفته می شود داده می شد که به قول خودشان مکان و محل زندگی ما را از موجودات ارگانیک پاک کنند. مثلا آن چیزی که برای خود من اتفاق افتاد این بود که من در کتابخانه شخصی ام کتابی به اسم معجزات آیت الکرسی داشتم با تاکید گفتند که این کتاب را جمع کنم زیرا خیلی آلودگی جذب می کند و باعث می شود که جن و روح دور کتاب آیت الکرسی جمع شوند! همچنین تاکید داشتند که که تابلوی "و ان یکاد..."، "آیت الکرسی"، "چهار قل" و... نباید در منزل باشد مفاتیح هم به دلیل وجود دعاهای مختلف که از نظر اینها مشکل دار بود باید از منزل بیرون گذاشته می شد زیرا در مفاتیح آیات قران به صورت جدا به کاربرده شده و این گناه است.
* دلیلی برای این اقدامات خود ذکر نمی کردند؟ اصولا نظرشان در مورد اعتقادات دینی چگونه بود؟
دلیل این که گفته می شد "و ان یکاد یا چهار قل نباید به دیوار وصل بشود، را اینطور توجیه میکردند که آیات قرآن نباید به صورت جداگانه استفاده شود و این جور استفاده شدن از آیات قران نوعی استفاده کاربردی از قرآن و درواقع گناه است؛ کم کم اعتقادات را زیر سوال می بردند و با این روش تشخیص حق از باطل خیلی سخت بود.
از خدا و بهشت و جهنم صحبت می کنند و آیات قرآن را به نفع خود تفسیر می کنند؛ چون ما در زمینه های دینی تحصیل نکردیم نمی توانیم تشخیص دهیم که این تفسیرها درست است یا نه. کم کم طرف را می ترساندند؛ بعد می گفتند که نماز 9 حلقه دارد و حلقه نماز برای ترم های 7 یا 8 تدریس می شود.
من چون به هم ریختگی ام خیلی شدید بود و به زور و اصرار به کلاس ها می رفتم فقط تا ترم چهار به کلاس ها رفتم؛ به ما گفتند تا ترم 7 یا 8 که حلقه نماز به شما داده شود، نماز نخوانید؛ گفته شد که اگر ابتدا حلقه نماز(حلقه صلاه) به شما داده شود و شما نماز بخوانید این اتفاق که بعضی وقت ها که نماز می خوانید فکرتان به اطراف پرت می شود و در حقیقت این پرت شدن حواس همان حمله غیرارگانیکها است، برایتان پیش نمی آید.
* ممکن است قدری در مورد این "حلقه" که نام بردید توضیح دهید؟
تعداد حلقه ها زیاد است؛ هر دوره ای چند حلقه و چند ترم دارد. هر ترم دو سه حلقه دارد: اسکن دوگانگی؛ همبازی کیهانی؛همبازی کالبدی و چیزهایی که غریب است و مبهم و چیزهایی که از خودشان در آورده اند؛ چیزی که مفهوم نیست؛ در این کلاس ها افرادی با تحصیلات بالا حضور داشتند؛ مثلا خانمی که دکترای مهندسی مواد داشت یا آقایی که مهندسی عمران داشت ولی هیچ سوالی در در ذهنشان ایجاد نمی شد و فقط به عنوان یک سرسپرده هر چیزی که استاد یا مستر میگفت را به صورت کورکورانه قبول می کردند.
* هر ترم و هر حلقه توسط استادهای جداگانه تدریس میشد یا همه کلاس ها را توسط یک نفر برگزار می شد؟
یک استاد بود که کل دوره ها را برگزار می کرد و بعضی افراد حتی دو بار هم در کلاس ها شرکت می کردند و اگر سوالی هم به وجود می آمد جواب آن سوال را موکول به جلسات در ترم های بعدی می کردند؛ جواب روشنی نمی دادند؛ من خودم وقتی سی دی های طاهری را گوش می کردم، احساس می کردم، آخر حرف ها به هیچ جایی نمی رسد و مبهم است. مطالبی مطرح می شد که یک سری افراد که دارای اطلاعات دینی بالاتری بودند می توانستند درک کنند یا اینکه بفهمند، مطالب تناقض دارد.
* انگیزه شما از شرکت در این کلاس ها چه بود؟ برخی به بهانه درمان وارد این عرفان میشوند برخی به بهانه ترک اعتیاد. به هرحال هرکس انگیزه ای برای ورود به عرفان حلقه دارد. شما مشکل یا بیماری خاصی داشتید؟
ما هیچ مشکلی نداشتیم؛ در ابتدا خیلی برای این کلاس ها تبلیغ می کردند و این ارتباط را به ما دادند؛ به اصطلاح بازار گرمی می کردند و می گفتند که این کلاس ها، کلاس های خدا شناسی و عرفان است.
می گفتند که در این کلاس ها شرکت کردیم و خیلی از مشکلات ما مثل مشکلات جسمی بر طرف شده است؛ اعتقاد اصلی در عرفان حلقه این است که تمامی افراد جن زده هستند؛ کسانی که وارد این حلقه ها می شوند پاکسازی می شوند؛ می گفتند که خود شخص طاهری ده سال به طول انجامید تا این که پاکسازی شد.
یعنی خارج شدن موجودات غیر ارگانیک از بدن طاهری ده سال طول کشید؛ وقتی وارد حلقه شدید هر چقدر هم که حالتان بد شود باید به عنوان برون ریزی تحمل کنید؛ من در کلاس ها به هم ریختگی زیاد ندیدم اما به فرد در منزل یک ساعت خاصی داده می شود مثلا ساعت 10 و خواسته می شود که در این ساعت مشخص ارتباط بگیرد و چشمان خود را ببندد و خود را رها کند؛ در منزل تجریبات شخصی خیلی بیشتر بود.
* اگر ناراحت نمی شوید در مورد پدر مرحومتان و ارتباط وی با عرفان حلقه و طاهری بگویید.
پدرم سنگ کلیه داشت و تا سن پنجاه سالگی سنگ کلیه مشکل جدی برایش ایجاد نکرده بود تا اینکه بعد از ورود به عرفان حلقه و دریافت این ارتباط ها این سنگ کلیه برای او مشکل ساز شد؛ بعد از مدتی این بیماری ساده سنگ کلیه تبدیل به یک سرطان نادر شد و حتی با وجود مراجعه به بهترین پزشکان درمان نشد و گفته شد که سرطان نادری است که یک در هزار به آن مبتلا می شوند؛ پدرم با این سرطان نادر یک سال عمر کرد و در نهایت سال 87 از دنیا رفت.
* در صحبت هایتان اشاره کردید که برای مشکل پدرتان با شخص طاهری مشورت شده. با خود طاهری ارتباط مستقیم و رو در رو داشتید؟
خیر ما با خود طاهری در ارتباط نبودیم. اسم پدرم را پیش طاهری بردند. در این کلاس ها یک اصلی دارند و اصطلاحا می گویند که ما نظر می کنیم، یعنی با نظر کردن به اسم فرد در یک لحظه برای مستر یا طاهری وضعیت او اعلام میشود؛ مثلا به آقای طاهری اسم می دادند و با دیدن اسم ارتباط برای طاهری جاری می شد.
* بعد از فوت پدرتان، احوال شما چگونه شد؟
بعد از فوت پدرم چهار سال بود بهم ریختگی من زیاد شده بود و حال روحی من دگرگون بود؛ چهار سال دچار افسردگی شدید شدم؛ هر بار که در ارتباط می نشستم احساس می کردم حالم از دفعه های قبلی بدتر می شود؛ بعضی مواقع در این ارتباطات تکان های شدید شببیه حالا تشنج و صرع به من دست میداد.
مستر ها دست و پای من را می گرفتند تا تکانهای من را کنترل کنند؛ چون امکان داشت به خودم آسیب بزنم؛ دست و پای من را می گرفتند و می گفتند که خروج غیر ارگانیک صورت می گیرد؛ من می پرسیدم که چرا من به این مسائل آلوده شدم؟ حالتی که داشتم حالت نیمه هوشیار بود و چیزهای کمی را متوجه می شدم، این که دست و پای من را می گیرند و خیلی به هم ریختگی من شدید بود.
* کمی بیشتر درباره حالتان صحبت کنید که وقتی حالتان بد بود چگونه بودید؟
شب تا صبح نمی خوابیدم و درسم را هم رها کرده بودم چون حال روحی من بد بود و نمی توانستم در کلاس حاضر شوم؛ 5 ترم مرخصی گرفتم؛ در طول 24 ساعت خوابم خیلی کم شده بود؛ افسردگی شدید گرفته بودم و از صبح تا شب فقط گریه می کردم. کنترل گریه دست خودم نبود، دچار حالت تهوع بودم و گفته می شد که جن و ارواح سرگردان در حال خروج از بدن تو هستند؛ من در حال خود نبودم و بیشتر اوقات قرص آرام بخش مصرف می کردم، یعنی نه غذا می خوردم نه می خوابیدم و فقط گریه می کردم؛ حس خودکشی داشتم و دچار حملات پانیک می شدم؛ حملات ترس و وحشت شدید داشتم یعنی نفس نفس زدنهای شدید و این حالت ها دست خودم نبود. وقتی در سایت نجات از حلقه فرم پر کردم؛ خیلی حالم بد بود و نمیدانم چطور برایتان توصیف کنم چون حالت های روحی روانی توصیف کردنشان، خیلی سخت است؛اصلا قابل توصیف نیست.
از توهم زدن، جیغ زدن، ترسیدن و اینکه از کنترل خارج میشدم؛ هیچ دکتر روان پزشکی هم تشخیص نمیداد که بیماری من چیست، فقط یک سری دارو به من داده میشد که این داروها حال من را بدتر میکرد و بهتر نمیشدم؛ من سر این قضیه خیلی عذاب کشیدم.
این جن هایی که به بدن من وارد کرده بودند در ذهنم خیلی به من القا می کردند و تحت فشار روحی روانی شدید بودم که تنها راهم قرص خوردن و خودکشی کردن است؛ وقتی با حجت الاسلام مظاهری سیف هم صحبت می کردم به من گفتند که جنیان قدرت تسخیر آدمیان را ندارند و فقط قدرت القا کردن دارند.
* این القا کردن چگونه بود؟ پزشکان چه نظری داشتند؟
من این حالت های القا کردن را متوجه می شدم؛ هیچ روانشناسی متوجه مشکل من نمی شد؛ مثلا زمان و مکان برایم قاطی می شد؛ متوجه نمی شدم که الان صبح یا شب است؛ این که من کی هستم یا اسمم چیست؟
اواخر رفتن به این کلاس و زمانی که ارتباطم قطع شد و بعد از مراجعه کردنم به روانپزشکان مختلف یکی از پزشکان گفتند که باید به من شوک الکتریکی داده شود؛ پس از آن از شبکه شعور کیهانی جدا شدم.
در کلاس ها و دستورات سلیقه های شخصی خیلی دخیل بود؛ خیلی از حرف های مسترها زاییده ذهن خودشان بود. مستر به من گفت که در آن برهه از زمان تو در دوران اوج بودی و کم کم بهتر شدی؛ اصطلاح خرابات و آباد در عرفان حلقه به این معنی است که ابتدا فرد ویران می شود و بعد از ویرانی آبادی در پی است. مستر مرا با همین حیله که از خرابات به آباد میرسی دوباره به شرکت در کلاس ها تشویق کرد ولی واقعا باز هم جز شر از این کلاس ها چیزی ندیدم.
بعد از دو سه ماه حالم بهتر شد؛ با اینکه حتی قرصی هم مصرف نمی کردم؛ من حدود سه سال و نیم در این کلاس ها بودم؛ به زور و اصرار مسترها سر کلاس ها شرکت می کردم و عقیده داشتند که هر چه حلقه های بیشتری بگیرم و به ترم های بالاتر بروم حالم بهتر می شود؛ بعضی از این ارتباط ها که به ما داده می شد به زور انجام می شد.
این گفتگو ادامه دارد...