اطلاعرسانی عمومی در منکرات از اختیارات حاکم شرع است
به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا، آیتالله عبدالنبی نمازی در گفتوگو با نشریه پنجره گفت: افشاگری در اسلام، با ادبیات نهی از منکر، پیوند خورده است. بهگفته این دینشناس، در صورتیکه برخی افراد، بدون اذن حاکم شرع، اتهام دروغی را درباره موضوعی به کسی یا گروهی نسبت بدهند، باید مجازات شوند و این مجازات ممکن است بهصورت «تعزیر» یا «حد» اعمال شود.
آیتالله نمازی درباره اینکه در صدر اسلام کارهایی از ناحیه بزرگانی مانند ابوذر غفاری صورت گرفته، معتقد است این کارها «قضایای شخصیه» است و استنباط حکم کلی از آنها نمیتوان کرد و نباید از این قضایا، الگوبرداری در کل زمان کرد. بهگفته این اسلامشناس، تنها حاکم شرع میتواند بر اساس صلاحدید و استنباط خود از قضایا، برای تنبیه دیگران و جلوگیری از تکرار فساد، ماجرای منکری را که اثبات شده، در اختیار افکار عمومی قرار دهد. دیگران فقط میتوانند در حد امر به معروف و نهی از منکر، این مسایل را بررسی کرده و در صورتی که نیاز به دخالتهای بیشتر دارد، مسایل را به مراجع ذیربط (حاکم شرع) اطلاع دهند.
این اسلامشناس، منکراتی را که ممکن است درباره آنها، مباحثی تحت عنوان افشاگری طرح شود، به منکرات خصوصی، گروهی و حکومتی تقسیمبندی میکند و درباره آنها توضیح میدهد.
نظر شما را درباره بحث شرعی موضوعی با عنوان «افشاگری» میخواهیم بدانیم؟ اسلام در اینباره چه حکمی دارد؟
افشاگری به این صورت و تحت یک عنوان کلی نداریم؛ ولی در باب نهی از منکر، اگر چنانچه در جایی منکری صورت بگیرد (حالا آن منکر هم فرق میکند؛ زمانی، منکر فردی و خصوصی است، زمانی، منکر جمعی و گروهی است و زمانی، منکری در ساختار حاکمیتی است) هرکدام برای خود حکمی دارد. آنجایی که منکر شخصی و خصوصی باشد آنهایی که مطلع میشوند وظیفه دارند گوشزد کنند و نهی از منکر کنند.
درباره منکراتی که بهصورت گروهی مطرح میشود، آیا موضوع افشاگری میتواند مشروع باشد؟
در جاییکه منکر دستهجمعی و گروهی باشد وظیفه این است که به آنها تذکر داده شده، نصیحت و راهنمایی شوند، اگر تبعیت کنند، که بسیار خوب؛ اما اگر تبعیت نکردند، بسته به آن منکری که انجام شده با نظر حاکم شرع باید تصمیم گرفت. که اگر با نصیحت و تذکر لسانی قابل اصلاح نیستند، باید دستگاه قضایی وارد کار شود.
بحث منکر بهصورت اعلام عمومی، از طرح افراد یا حکومت، در اسلام چه حکمی دارد؟
اینهم باید اطلاعرسانی شود چون مردم نمیدانند آنهایی که این کار را میکنند، میدانند که این منکر است یا نه. چراکه آنها نیز منکر خود را در قالب جامعهپسند و یا مردمپسند عرضه میکنند. البته شما اگر مثال بزنید، بهتر میشود درباره آن صحبت کرد.
بهطور مثال اختلاس اگر از طرف یک مقام عمومی و دولتی شکل بگیرد، آیا این مسئله باید به مردم اطلاع داده شده و در ملاء عام مطرح شود؟ حکم دقیق آن در اسلام چیست؟
ابتدا به ساکن، این در اسلام جایز نیست. چون باید ثابت شده و مراحل قانونی خود را توسط دستگاههای امنیتی، نظارت و بازرسی و بعد هم توسط دستگاههای قضایی صالح پشت سر بگذارد. اگر ادله کافی و وافی بود برای اثبات این تخلس، و دادگاه هم حکم محکومیت صادر کرد، آنوقت باید به جامعه اعلام کرد که این مسأله برای دیگران عبرت شده و مسئولین هم حساب خود را کرده و دست و پایشان را جمع کنند و مواظب خودشان باشند، و یا اگر خدای ناکرده افراد مسألهدار، ناسالم، ضعیف در سیستم حاکمیتی پیدا کردند، از این ماجرا عبرت بگیرند.
بحث رسانهای یک موضوعی در روزنامهها بهصورت افشاگری مطرح شود، حکم آن چیست؟
اگر ثابت نشده باشد، خود این عمل یک منکر است. اگر هنوز ثابت نشده در جامعه منتشر شود، خود این یک شایعه و اتهام است.
یعنی میتوان آن را نیز مانند بحث افتراء مورد تعقیب قرار داد؟
خود کسی که این حرف را زده، اگر نتواند ثابت کند، باید تعزیر یا حد شود. نسبت سرقت، منکر یا کاری حرام به یک مسلمان دادن، حد قذف دارد.
گفته میشود در صدر اسلام و در زمان حضرت امیر (علیهالسلام)، درباره یک سارق، افشاگری صورت گرفت تا مردم او را بشناسند، معادل این وضعیت را امروز به چه صورت میتوان در نظر گرفت؟
آن مسأله که اشاره کردید بعد از ثابت شدن بوده، بعد از اینکه جرم کسی ثابت شد، در اختیار ولی امر و حاکم شرع است که در موارد مختلف با مقتضیات و شرایط زمان، یک تصمیمی بگیرد. در آن شرایط، وضعیت بهگونهای بوده که بازتاب اجتماعی داشته، دستور دادند این کار را بکنند که زهر چشم از دیگران گرفته شود و مایه عبرت دیگران باشد.
پس میفرمایید این در اختیار مأمومین و دیگر افراد جامعه نیست؟
نه، این موضوع، اذن حاکم را لازم دارد.
پس با این تفسیر حضرت عالی، باید پذیرفت که بحث افشاگری در اسلام با شرایط دقیق ذکر و همراه شده است؟
بله، مورد باید معلوم شود که چه چیزی قرار است افشاگری شود. یک وقتی یک توطئه بزرگ علیه نظام است، مثلا یک باند انتحاری و مسلح هستند که قصد دستزدن بهکارهای خطرناکی دارند، این را اگر کسی بداند، باز هم نیاز به افشاگری نداشته و باید فوری فرد مطلع، به مقامات مسئول اطلاع دهد، تا مسئولین به صورت سریع از این مسأله پیشگیری کنند.
در صدر اسلام، مواردی مانند افشاگری بزرگوارانی مانند ابوذر غفاری را داریم؛ اگر بخواهیم امروز این موارد را پیگیری کنیم، بحث به چه صورتی خواهد شد؟
ببینید، اینها یک سری قضایای شخصیه بوده در صدر اسلام. قضایای شخصیه نمیتواند استنباطی باشد برای دریافت و صدور حکم کلی. فقها در این شرایط وقتی بحث میکنند، میگویند «قضیه فی واقعه»، اینها موردی بوده، نه اینکه الگویی باشند تا ما در همه موارد، اینچنین تصمیم بگیریم.
اینها جزو احکام حکومتی و از اختیارات حاکم است که در هر موردی که صلاح میدانند، تصمیمگیری کنند./916/د102/ع