۲۳ دی ۱۳۸۹ - ۱۹:۵۳
کد خبر: ۹۵۶۴۲
حجت‌الاسلام مهاجرنیا:

انقلاب اسلامی بزرگ‌ترین نواندیشی دینی است

خبرگزاری رسا ـ حجت الاسلام مهاجرنیا گفت: نظم سیاسی که پس از غیبت امام عصر(عج) طراحی شد تا دوره مشروطه و حتی بعد از آن، نظمی است که در محور آن فقیه قرار دارد.
حجت الاسلام محسن مهاجرنيا


به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا به نقل از روابط عمومی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، در سومین همایش نواندیشی دینی که سی‌ام آذرماه 89 در دانشگاه شهید بهشتی برگزار شد، دو تن از اعضای هیات علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی به ارائه مقاله پرداختند.

حجت‌الاسلام محسن‌ مهاجرنیا، مدیر و عضو هیات علمی گروه سیاست پژوهشگاه با مقاله «بازخوانی دانش سیاسی شیعه، نظم سیاسی ولایی» در این همایش شرکت داشت. به این بهانه گفت‌و‌گویی با وی انجام شده است که با هم می‌خوانیم:

ـ در ابتدا توضیحی درباره محتوای مقاله ای که به سومین همایش نواندیشی دینی ارائه کرده بودید، بفرمایید.

بنده نگاهم به نواندیشی دینی در حوزه نظم ولایی بود، منتها بحث را با نگاهی معرفت شناختی شروع کرده بودم. به این معنا که بعد از غیبت امام عصر(عج) یک نهضت بزرگ اندیشه ورزی در حوزه تشیع اتفاق افتاد. تشیع بعد ازاینکه رهبر معصومش غائب شد حدود یک قرن در شوک به سر برد و یک قرن تمام یک نوع بلا تکلیفی بر تشیع حاکم شد. در این مدت بزرگان تشیع به فکر جمع آوری روایات و احادیث و تراث معصومان(ع) بر می آیند. در همین مدت منابع اصلی روایی شیعه جمع آوری می شوند. محمدون ثلاث یعنی مرحوم محمد کلینی، مرحوم شیخ محمد طوسی و مرحوم محمد صدوق، چهار کتاب بزرگ شیعه را نگارش می کنند. جمع آوری منابع تبدیل به یک دانش به نام دانش حدیث یا دانش نقلی می شود. علم الحدیث و علم الدرایه تبدیل به دانش رسمی در حوزه تشیع می شود.

پس ازمدتی علما به این نتیجه رسیدند که استفاده از متون روایی صرف کفاف نمی دهد. متون روایی محدودند و زندگی بسیار گسترده است. بنا بر این نیاز به یک دستگاه تولید اندیشه بر اساس آن منابع ایجاد شد و دانش فقه شکل گرفت.
یک دانش دیگر در این دوران شکل گرفت که متأثر از اهل سنت بود. دعواهایی که بین معتزله و اشاعره بود هم تبدیل به دانشی به نام علم کلام شد. منازعات بین آنها شیعه را به این نتیجه رساند که مباحث کلامی خود را باید به شکل علم در بیاورد.
در بغداد تحت عنوان دارالحکمه کتابخانه بزرگی بود که تمام کتب خارجی راجمع آوری کرده و شروع به ترجمه کردند. یکی ازدانش هایی که اینجا مطرح شد فسلفه بود . دانش فسلفه یک دایره‌المعارف علمی بود که به زبان عربی ترجمه شد و نتیجه اش این بود که بزرگترین فیلسوف شیعی یعنی ابونصر فارابی معلم ثانی وارث این دانش شد.
محصول این چهار دانش این بود که باید در زمینه نظام سیاسی و نظم سیاسی تشیع فکری می کردند. چون نظام سیاسی امامت با غیبت امام عصر(عج) فعلاً در عینیت جامعه وجود ندارد. بالطبع آن نظم سیاسی که جامعه را هم اداره کند وجود ندارد. پس این چهار دانش باید فکری می کردند. نسخه ای را برای تشیع تجویز می کردند. جالب است که هر چهاردانش رای دادند به اینکه بعد از غیبت امام عصر نائب باید فقیه باشد و هیچکس نگفت نائب آن باید یک متکلم یا فیلسوف یا محدث باشد.
همه حتی خود فقها رای دادند که نظم سیاسی در غیبت امام عصر(عج) باید یک نظم ولایی فقیه محور باشد. این اتفاق بسیار جالبی است در تشیع که همه علوم بالاتفاق روی یک نظم خاص نظر داشتند.

ـ نظم و نظام سیاسی چه تفاوتی دارند؟

نظام سیاسی به کلیت حوزه سیاست در دین می گویند. نظام سیاسی مجموعه رویکرد دین به سیاست است که در قالب نظام امامت مطرح می شود و ممکن است اشاره ای به واقعیت های بیرونی نداشته باشد. بخشی از آن شامل مباحث ذهنی، آرمانی و غایی غیر از واقعیت خارجی می شود. اما وقتی صحبت از نظم سیاسی می کنیم منظورمان تقریباً معادل حکومت است. ما آن نظام سیاسی را وقتی در بیرون پیاده می کنیم در قالب یک نظم خارجی مطرح می کنیم، در قالب یک حکومت خاص فردی یا شورایی مطرح می کنیم. مثل حکومت علوی یا حکومت فقیه محور یا مثل انقلاب اسلامی و ولایت فقیه است.
بنده در این مقاله مفصل صحبت کرده ام راجع به نوآوری. نظم سیاسی که در دو قرن آغاز عصر غیبت مطرح شد یک نظم سیاسی فقیه محور است. فقها و فیلسوفان و متکلمین و محدثان ما به دلیل شرایط زمانه نتوانستند نظم سیاسی ای که طراحی کرده بودند در خارج موفق کنند، چون 600 سال تمام شرایط فراهم نشد و این اندیشه در کتب باقی ماند و هیچگاه موفق به عملیاتی کردن آن نشدند، پس از این دوره برای اولین بار در دوره صفویه در ایران این اندیشه شکل گرفت. وقتی در ایران حکومت شیعه روی کار می آید از علمای شیعه دعوت می کنند که ما حکومت شیعی تشکیل دادیم، شما کمک کنید.

ـ نقش امام خمینی(ره) در تفکر سیاسی شیعه چیست؟

تفکر ششصد سال انزوا، سیصد سال حاشیه نشینی، یک قرن شکست مشروطیت این تجربه به فقهای بعدی که در راس آنها امام راحل(ره) قرار دارد، منتقل می شود. ایشان بر این مبنا حرکت خود را درسال 42 آغاز می کنند. در این حرکت امام(ره) مبارزه را علیه نظم سیاسی فاسد استبدادی شروع کرد. خداوند متعال مصلحت را در این دیدند که امام(ره) 15 سال در نجف زندگی کرده و برنامه انقلابی عظیم را پایه ریزی کنند. باید تئوری ولایت فقیه را تقویت و بازسازی و نواندیشی می کردند. امام(ره) ولایت فقیه را از دایره روایات بیرون کشیدند، مباحث عقلی، مباحث کلامی و فلسفی را در درون مباحث ولایت فقیه برده و گسترش دادند. نگاه و رویکردی که به ولایت فقیه می شد خیلی متفاوت از قبل است. وقتی امام(ره) به بحث ولایت فقیه می رسند، می فرمایند ما اگر هیچ روایتی هم نداشتیم فلسفه سیاسی اسلام اقتضا می کند که ما یک نظم سیاسی مدرن متناسب با زمان را تشکیل دهیم. لذا درسطر اول کتاب ولایت فقیه آورده اند: اگر کسی حکومت اسلامی و و لایت فقیه و مجموعه احکام دین را تصور کند تصدیق خواهد کرد که حکومت اسلامی و ولایت فقیه ضرورت دارد. این بحث بحثی عقلی و فلسفی است. این نوعی نواندیشی دینی است. در زمانی که ضرورت های زمانه، نظم ولایی را اقتضا می کنند دانش متناسب را باید به استخدام بگیرید.

ـ چیزی که امام(ره) استخراج نمودند با آن چه که وجود داشت چه مقدار متفاوت بود؟

آن چیزی که ما در گذشته داشتیم یک نظم ولایی بود که درحد یک مشروعیت بود یعنی اگر فقیهی بخواهد نظم سیاسی انجام دهد مشروعیت دارد از سوی امام عصر(عج) که حاکم باشد ولی اینکه نظم فقیه محور دستگاه حکومتی دارد و یک منصب و تشکیلات گسترده ای نیاز دارد و سیاست داخلی و خارجی و مجریان و مقننان می خواهد در منابع فقهی ما تبیین نشده بود و برای اولین بار امام راحل یک نظم سیاسی گسترده متناسب با زندگی امروزی طراحی کردند. این یعنی نواندیشی. جمهوری یعنی حکومت اسلامی در قالب نقش مردم و نقش اساسی شهروندان.
امام به شاگردان و شورای انقلاب دستور دادند تا قانون اساسی نظم سیاسی جدید را بنویسند و این اولین بار است که ما به سمت قانون نویسی رفتیم. این یعنی یک نوع نواندیشی دینی و رفتن به سمت نظم سیاسی تمام عیار. جالب است قانونی نوشته شد که امام آن را تایید کردند و همه عناصر مثبتی که در دنیای جدید مطرح هست را باخود دارد و براساس تمام بنیاد های دینی شکل گرفته است. به طوری که امام گفتند من در این قانون اساسی خلاف اسلام نمی بینم. در حالی که بعد ها وقتی صحبت از مردم سالاری دینی می شود برخی به اشتباه می گویند این همان دموکراسی غربی است.

ـ جایگاه مردم در نظام سیاسی ولایی چیست؟

نظم سیاسی که بعد از غیبت امام عصر(عج) طراحی شد تا دوره مشروطه و حتی بعد از آن، نظمی است که در محور آن فقیه قرار دارد. اما جایگاه مردم در آن بسیار مبهم است. مردم در دوران قاجار حق خاصی نداشتند و اصلاً مشارکت اساسی نداشتند وتحت عنوان رعیت شناخته می شدند. مقام معظم رهبری در جایی تعبیر بسیار زیبایی دارند که شهروندی در ایران با انقلاب اسلامی زنده شد. یعنی به شهروندان این کشور حق بدهید و آنها راصاحب حق بدانید به طوری که حاکمان و رهبران و مجموعه قوانین را خودشان انتخاب کنند. پیش از انقلاب چنین چیزی وجود نداشت و انقلاب اسلامی آن را بوجود آورد و این انقلاب بزرگترین نواندیشی و دست آورد امام راحل ماست. آن نظم سیاسی فقیه محور رشد کرده و در قالب یک نظم سیاسی مردم سالار تجلی پیدا کرد. همانطور که مقام معظم رهبری می فرمایند مردم سالاری دینی ما یک نگاه درون دینی است. مردم سالاری دینی یک مفهوم بسیط واحدی است که کل آن از درون دین اتخاذ شده و معادل با ولایت است. این یک نگاه کاملاً متکاملی از نظم سیاسی جمهوری اسلامی است. /920/د102/ع

ارسال نظرات