۱۰ بهمن ۱۳۸۹ - ۱۶:۰۰
کد خبر: ۹۶۸۲۲
به بهانه 28 صفر؛

مروری بر نگرانی های پیامبر خدا (1)

خبرگزاری رسا ـ با روح آرام و مطمئنی که در معصومین(علیهم السلام) و بزرگان دین مشاهده می شود، آنان نیز همانند دیگر انسانها درباره آینده فرزندان و کسانی که برای آنها زحمت کشیده اند، نگرانی هایی دارند و این نگرانی ها را به صورت نصیحت، وصیت ابراز نموده اند. به همین روی، توصیه ها و سفارش های معصومین (علیهم السلام) و علما و شهدا، نشان از دغدغه ها و نگرانی های آنان نسبت به بازماندگان و گاه آیندگان دارد.
محمد رسول الله پيامبر خدا صلي الله عليه و آله

محمد مهدی فجری

انسان در طول حیات خویش دغدغه هایی برای آینده خود و اطرافیانشان دارد و با یاد مرگ، دغدغه به نگرانی تبدیل می شود. انسان های مومن که بر کردار خود آگاهند با قلبی آرام این دنیا را وداع می گویند، آنان تعبیراتِ دل‏انگیز و روح پرور خداوند متعال را که حاکی از لطف و صفا و آرامش و اطمینان است، درک کرده اند: یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعی‏ إِلى‏ رَبِّکِ راضِیَةً مَرْضِیَّةً فَادْخُلی‏ فی‏ عِبادی وَ ادْخُلی‏ جَنَّتی؛(1)‏ تو اى روح آرام‏یافته! سوى پروردگارت بازگرد در حالى که هم تو از او خشنودى و هم او از تو خشنود است، پس در سلک بندگانم درآى،و در بهشتم وارد شو!

این دعوت مستقیم پروردگار، دعوت از نفوسى است که در پرتو ایمان به حالت اطمینان و آرامش رسیده‏اند. چنین نفوسى علاوه بر وعده هاى الهى، به راه و روشى که برگزیده اند اطمینان دارند. چنین افرادی هم در زمان رو آوردن دنیا به آنان و هم در زمان پشت نمودن دنیا، هم در طوفانها و حوادث و بلاها، و از همه بالاتر در آن هول و وحشت و اضطراب عظیم قیامت نیز آرام اند.

چنین نفس آرامی است که موجب می شود رهبر کبیر انقلاب(ره) با این جملات کلام خویش را به پایان برساند که : «با دلى آرام و قلبى مطمئن و روحى شاد و ضمیرى امیدوار، به فضل خدا از خدمت خواهران و برادران مرخص، و به سوى جایگاه ابدى سفر مى کنم و به دعاى خیر شما احتیاج مبرم دارم» (2)

اما با  چنین روح آرام و مطمئنی که در معصومین(علیهم السلام) و بزرگان دین مشاهده می شود، آنان نیز همانند دیگر انسانها درباره آینده فرزندان و کسانی که برای آنها زحمت کشیده اند، نگرانی هایی دارند و این نگرانی ها را به صورت نصیحت، وصیت ابراز نموده اند. به همین روی، توصیه ها و سفارش های معصومین (علیهم السلام) و علما و شهدا، نشان از دغدغه ها و نگرانی های آنان نسبت به بازماندگان و گاه آیندگان دارد.

طبیعی است که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نیز به عنوان پدر این امت ـ که خود بر آن تصریح می نماید(3) ـ نگرانی هایی نسبت به آینده فرزندان خویش داشته باشد. وظیفه ما است که این نگرانی ها را بشناسیم و از قرار گرفتن در موقعیتی که این دغدغه ها به فعلیت برسد، دوری گزینیم.

این مختصر در پی معرفی برخی از دغدغه ها و نگرانی های پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) نسبت به امتی است که 23سال برای آنان زحمت کشید و بسیاری از سختی ها و مشکلات را برای هدایت آنان به جان خرید و تمامی راه های هدایت و ضلالت را به آنان نشان داد و بارها بر این مهم تاکید نمود.

افزون بر این در مناسبت های مختلف از عترت خود نام برد و حتی آخرین وصی و جانشین خود را نیز معرفی کرد تا راه را بر گمراهی پیروانش ببندد چنانکه می فرماید: «الْمَهْدِیُّ مِنْ عِتْرَتِی مِنْ وُلْدِ فَاطِمَة»(4) مهدی از خاندان من و از فرزندان فاطمه است.
این سخن که در کتب بسیار اهل سنت نقل شده است دلیلی بر دغدغه آن بزرگوار برای عدم انحراف در امت و دین خدا است. دغدغه ای که به زودی به فراموشی سپرده شد و نه تنها جانشینی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نادیده انگاشته شد بلکه پس از چندی عترتش نیز یکی پس از دیگری به شهادت رسیدند.
 
اما دغده ها و نگرانی هایی که برمی شمریم؛ مسائل سیاسی، اجتماعی، اخلاقی، عقیدتی، اقتصادی، فکری و فرهنگی است:

1
. مسائل سیاسی

مهمترین دغدغه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) مسئله جانشینی پس از خود بود. چرا که آن بزرگوار می دانست، پیروی مسلمین از غیر آنکه ایشان از جانب خداوند متعال تعیین نموده است آنها را به بیراهه و گمراهی می کشاند و اختلاف و چند دستگی بین امت اسلامی را به ارمغان می آورد. به همین دلیل، از روزی که مأمور شد دعوت خود را آشکار سازد و ابتدا این دعوت را از اقوام خود آغاز نماید، وصی و جانشین خود را معرفی کرد.

آن بزرگوار در همان مأموریت که بستگان خود را میهمان کرد، فرمود: اى فرزندان عبد المطلب! من به خدا سوگند هیچ جوانى را در عرب نمى شناسم که براى قومش چیزى بهتر از آنچه من آورده ام، آورده باشد، من خیر دنیا و آخرت را براى شما آورده ام، و خداوند به من دستور داده است که شما را دعوت به این آئین کنم... سپس دست بر گردن على(علیه السلام) نهاد و فرمود:« یَا بَنِی عَبْدِ الْمُطَّلِبِ هَذَا أَخِی وَ وَارِثِی وَ وَصِیِّی وَ وَزِیرِی وَ خَلِیفَتِی فِیکُمْ فَاسْمَعُوا لَهُ وَ أَطِیعُوا»(5) ای فرزندان عبدالمطلب این برادر و وصى و جانشین من در شما است، سخن او را بشنوید و فرمانش را اطاعت کنید.

چنانکه به وضوح پیداست شروع مأموریت حضرت با دغدغه گمراهی پیروانش آغاز شد و پایان مأموریت نیز حکایت از چنین نگرانی دارد چنانکه در آخرین خطبه ای که ایراد کرد، فرمود: «إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ مَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی وَ إِنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّى یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ»(6) همانا من دو چیز گرانبها در میان شما باقى مى‏گذارم، تا زمانى که به آن دو پناهنده شوید گمراه نخواهید شد: کتاب خدا و عترتم که خاندان منند. این دو از یک دیگر جدا نمى‏شوند تا در کنار حوض بر من وارد شوند.

با همه این سفارش ها، بارها از پیروی مسلمانان از رهبران گمراه، ابراز نگرانی کرده و می فرمود: «إِنَّمَا أَخَافُ عَلَى أُمَّتِی ثَلَاثاً شُحّاً مُطَاعاً وَ هَوًى مُتَّبَعاً وَ إِمَاماً ضَالًّا»(7) بر امتم از سه چیز بیمناکم: بخلى که فرمانش برند، هوسى که پیرویش کنند و پیشوائى که خود گمراه باشد.

همچنین می فرمود: «إِنَّمَا أَخَافُ عَلَى أُمَّتِی الْأَئِمَّةَ الْمُضِلِّینَ»(8) همانا تنها از پیشوایان گمراه‏کننده بر امتم هراسانم.

بررسی تاریخ اسلام، پس از رحلت نبی مکرم اسلام(صلی الله علیه و آله) تاکنون نشانگر اهمیت این نکته است که هر جا بزرگان دینی راه خلافی را در پیش گرفته اند و مردم به دلیل عدم بینش سیاسی، و عدم بصیرت لازم از آنان پیروی کرده اند از مسیر دین دور شده اند.

رهبر کبیر انقلاب می فرمودند: «از اول، مسلمین و اسلام گرفتار هواهاى نفسانیه‏اى بوده‏اند و این گرفتاریها که ما الآن داریم سرچشمه‏اش همان هواهاى نفسانى بود که بعد از رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) به واسطه آن هواها نگذاشتند که حکومت حق تشکیل بشود. اگر گذاشته بودند که حکومتى که اسلام مى‏خواهد، حاکمى را که خداى- تبارک و تعالى- امر به تعیینش فرموده است، رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) تعیین فرمود، اگر گذاشته بودند که آن تشکیلات پیش بیاید، حکومت، حکومت اسلامى باشد، حاکم، حاکم منتخَبِ منصوب مِن قِبَلِ اللَّه تعالى باشد، آن وقت مردم مى‏فهمیدند که اسلام چیست و معنى حکومت اسلامى چیست؟ مع الأسف بعد از رسول اللَّه منحرف کردند مردم را از آن چیزى که پیغمبر امر فرموده بود. و اکتفا به انحراف در زمان خود هم نبود بلکه زمینه فراهم کردند از براى اینکه تا آخر نشود یک حکومت اسلامى‏ تشکیل بشود» (9)

نکته مهم آنست که این نگرانی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نه تنها مربوط به دوران پس از رحلت آن حضرت و پس از آن، بلکه در زمان کنونی نیز ادامه دارد و اگر اشتباهات بزرگان دینی و نخبگان سیاسی همراهی و همگامی مردم را در پی داشته باشد، مسیر انقلاب اسلامی نیز منحرف خواهد شد و این همان فرموده مقام معظم رهبری است که بر بصیرت تاکید می نمایند. چرا که همان بینش و آگاهی که مردم را با رهبری امام خمینی(ره) و اطاعت از ولایت فقیه پیوند داد، و حکومت 2500ساله شاهنشاهی را سرنگون کرد، می تواند توسط دشمنان منحرف شود و عواقب ناگواری را به همراه داشته باشد.

ذکر این نکته ضروری است که اسلام عزیز برای پیروی از عالمان دین نیز شرایطی مقرر کرده است. امام حسن عسکری(علیه السلام) در این باره می فرماید: «فَأَمَّا مَنْ کَانَ مِنَ الْفُقَهَاءِ صَائِناً لِنَفْسِهِ حَافِظاً لِدِینِهِ مُخَالِفاً عَلَى هَوَاهُ مُطِیعاً لِأَمْرِ مَوْلَاهُ فَلِلْعَوَامِّ أَنْ یُقَلِّدُوهُ وَ ذَلِکَ لَا یَکُونُ إِلَّا بَعْضَ فُقَهَاءِ الشِّیعَةِ لَا کُلَّهُمْ فَإِنَّ مَنْ رَکِبَ مِنَ الْقَبَائِحِ وَ الْفَوَاحِشِ مَرَاکِبَ عُلَمَاءِ الْعَامَّةِ فَلَا تَقْبَلُوا مِنْهُمْ عَنَّا شَیْئاً وَ لَا کَرَامَةَ»(10) آن کس از علما که پاسدار نفس و حافظ دین و مخالف با هواى خود و فرمانبردار امر خدا باشد، بر عوام واجب است که از او تقلید کنند. و این جز در بعضى از فقیهان شیعه، نه همه آنان، نیست، پس هر کس از علما مرتکب کارهاى زشت و قبیح شود، و به راهى برود که دیگر فقیهان فاسد رفتند، از او چیزى را که از ما نقل مى‏کند نپذیرید، و حرمتى برایش قائل نباشید.

این روایت شریف بیان از آنست که افزون بر افراد مدعی معنویت و ارتباط با معصومین(علیهم السلام) که بی تردید افراد شیاد و دروغگویی هستند، تبعیت و پیروی از هر فردی که با نام دین، افرادی را جذب خود نموده و در نقش عالم دینی به مبانی دین لطمه می زند و موجب ذوق زدگی دشمنان اسلام را فراهم می آورد، نیز جایز نیست.

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) می فرماید: «لَیسَ أخافُ عَلى أُمَّتی غَوغاءٌ تَقتُلُهُم وَلا عَدُواً یَجتاحُهُم، وَلکِنّی أخافُ عَلى أُمَّتی أئِمَّة مُضِلّین إن أطاعُوهُم فَتَنُوهُم، وَ إن عَصُوهُم قَتَلوهُم»(11) من بر امت خویش از گروه هایی که آنان را بکشند یا دشمنانى که پا مالشان کنند بیم ندارم بلکه از پیشوایان گمراه، بر امت خویش بیمناکم که اگر اطاعتشان کنند گمراه می شوند و اگر نافرمانی شان کنند کشته می شوند.
به یقین اگر گمراهی عالمان و دانشمندان جامعه، به گمراهی پیروان آنان نینجامد، به طور قطع ایمان آنان تضعیف کرده و در حرکت آنان در مسیر حق، خلل ایجاد خواهد نمود. (12)

2. مسائل اجتماعی

وحدت از مهمترین مختصات دین مبین اسلام است. این دین از ابتدا بر این مهم تأکید ورزیده و اصرار بر آن را رمز موفقیت و موجب نقش بر آب شدن نقشه های دشمنان دانسته است. اهمیت این مطلب تابدانجاست که قرآن کریم نه تنها وحدت میان مسلمین، بلکه به نقطه‏هاى مشترک میان اسلام و آیینهاى اهل کتاب اشاره کرده و می فرماید« قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ تَعالَوْا إِلى‏ کَلِمَةٍ سَواءٍ بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَ لا نُشْرِکَ بِهِ شَیْئاً وَ لا یَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ‏ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُون‏»(13) بگو: اى اهل کتاب! بیایید به سوى سخنى که میان ما و شما یکسان است که جز خداوند یگانه را نپرستیم و چیزى را همتاى او قرار ندهیم و بعضى از ما، بعضى دیگر را- غیر از خداى یگانه- به خدایى نپذیرد. هر گاه (از این دعوت،) سرباز زنند، بگویید: گواه باشید که ما مسلمانیم.

از سوی دیگر پیامبرخدا (صلی الله علیه و آله) می دانست همانگونه که منافقان در زمان خودِ آن حضرت، تمام توان خود را برای اختلاف انگیزی میان مسلمانان بکار گرفته اند و از هیچگونه تخریب و شایعه و هر چیزی که بتواند وحدت میان مسلمین را از بین ببرد، ابا ندارند در آینده نیز بر تلاش خود خواهند افزود. مسلم رهاورد تفرقه و چند دستگی، چیزی جز هرج و مرج و تفرقه و دشمنی نیست. بر این اساس، رسول مکرم اسلام(صلی الله علیه و آله) از اختلاف میان امت اسلامی و ایجاد هرج و مرج در میان آنان نگران بود. چرا که شکست پذیری و قتل یک گروه و برهم خوردن تعاملات اجتماعی یک امت و در نهایت نابودی، در زمان هرج و مرج به حداکثر می رسد. آن حضرت می فرمود: «إِنِّی لَا أَتَخَوَّفُ عَلَى أُمَّتِی مُومِناً وَ لَا مُشْرِکاً فَأَمَّا الْمُومِنُ فَیحْجُزُهُ إِیمَانُهُ وَ أَمَّا الْمُشْرِک فَیقْمَعُهُ کفْرُهُ وَ لَکنْ أَتَخَوَّفُ عَلَیکمْ مُنَافِقاً عَلِیمَ اللِّسَانِ یقُولُ مَا تَعْرِفُونَ وَ یعْمَلُ مَا تُنْکرُونَ»(14) من بر امتم از مؤمن و مشرک بیم ندارم، زیرا مؤمن را ایمان مانع فساد است؛ و مشرک را همان شرک نابودش مى‏کند، تنها از منافق سخنور مى‏ترسم که گفتارى زیبا و کردارى زشت دارد.

چنین منافقانی ممکن است به صورت افراد روحانی یا استاد دانشگاه یا نخبه در جامعه نفوذ کنند و باعث انحراف در بینش ها و عقاید شوند. این گونه افراد با استفاده از عدم آگاهی و بصیرت مردم، جامعه را از مسیر اصیلی خود خارج ساخته و گاه سبب انحراف در تاریخ می شوند.


ادامه دارد ..
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1.  فجر/ 27-30
2.  وصیت نامه سیاسی الهی امام(ره)، ص90
3.  رسول خدا (صلی الله علیه و آله) می فرماید: أَنَا وَ عَلِیٌّ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّة؛ من و علی پدر این امت هستیم(علل الشرائع، شیخ صدوق، انتشارات مکتبة الداورى، قم، ج 1، ص 127)
4.  تاریخ‏، عبد الرحمن ابن خلدون، تاریخ، خلیل شحادة(تحقیق)، بیروت، دار الفکر، دوم، 1408ق، ج‏1، ص391؛ کنز العمال، حسام الدین هندی، تحقیق صفوه السقا، الرساله، بیروت، 1405ق، ج 14،ص264، ش38662؛  الغیبة، شیخ طوسى، مؤسسه معارف اسلامى قم، 1411 ق، ص180.
5.  تاریخ‏الطبری، محمد بن جریر طبری، دار التراث ، بیروت، دوم، 1387ش، ج‏2،ص321 ؛ الکامل فی التاریخ، عز الدین أبو الحسن على بن ابى الکرم المعروف بابن الأثیر، بیروت، دار صادر - دار بیروت، 1385ش، ج‏2،ص63؛ شرح‏نهج‏البلاغة، ابن ابى الحدید معتزلى، 20 جلد در 10 مجلد، انتشارات کتابخانه آیت الله مرعشى، قم، 1404 ق، ج13، ص211
6.  إمتاع الأسماع بما للنبى من الأحوال و الأموال و الحفدة و المتاع، تقى الدین أحمد بن على المقریزى، تحقیق محمد عبد الحمید النمیسى، بیروت، دار الکتب العلمیة، اول، 1420ق، ج‏5،ص 378؛ الطبقات‏الکبرى، ابن سعد، تحقیق محمد عبد القادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیة، اول ، 1410ق ،ج‏2،ص150؛ کنز العمال ج1،  ص168، ش945؛ وسائل‏الشیعة، حر عاملى، مؤسسه آل البیت (علیهم السلام)، قم، اول، 1409ق، ج 27، ص 34
7.  بحارالأنوار، علامه مجلسى، مؤسسة الوفاء، بیروت، 1404ق، ج74، ص163
8.  الطرائف، سید على بن موسى بن طاوس، چاپخانه خیام،  قم، 1400 ق، ج2، ص379
9.  صحیفه امام، ج‏2، ص: 358
10. تفسیر منسوب به امام عسکرى(علیه السلام)، امام حسن عسکرى(علیه السلام)، انتشارات مدرسه امام مهدى (عج)، قم، 1409 ق، ص300
11. کنز العمال، ج6، ص 22، ش14671
12.  کنزالعمال، ج3، ص437
13.   آل عمران /64
14.  کنز العمال، ج10، ص 271، ش 29416

702/ح
ارسال نظرات