در مسیر پیروزی(22)؛
بزرگترین معبر پیروزی؛ از مهرآباد تا بهشتزهرا / 12 بهمن 1357
علی اسفندیار
خبرگزاری رسا، فرار شاه از ایران در 26 دیماه 57، عملاً رژیم را در موقعیت شکست و انزوا قرار می دهد. امام، خروج شاه را پیروزی نهایی انقلاب خوانده و کار رژیم یکسره می داند. ایشان از قطعی بودن سقوط رژیم سخن گفته و مردم را به ادامه تظاهرات فرا می خواند.(1)
اولین روزهای بهمن 57 که مصادف با ایام اربعین حسینی است شاهد خروش و جوشش مردم عزادار سیدالشهدا در تهران و سایر شهرها شده است. تظاهرات عظیم 29 دی که به دعوت امام خمینی و حضور میلیونی مردم مسلمان در سراسر کشور برگزار شد موجب انحلال شورای سلطنت شاه می شود. از سوی دیگر، این تظاهرات پاسخ محکمی بر ادعاهای شاپور بختیار ـ نخست وزیر ـ است که خود را برخوردار از حمایتهای مردمی میداند.
امام در پیامی به ملت ایران، تصمیم خود را برای بازگشت به وطن اعلام می کند:«سلام بیپایان و درود بیحد به عموم اهالی غیور ایران ... دشمن اساسی خود و کشور خود را از صحنه بیرون راندید و بزرگترین خائن و جانی کشور را در گورستان تاریخ دفن نمودید.
شاه رفت و رژیم شاهنشاهی فرو ریخت. دزدان بیتالمال سرمایهها را خارج کردند و یکی پس از دیگری گریختند. ملت شجاع در اولین فرصت به حساب آنان خواهد رسید. اینان رفتند و آشفتگیها و خرابیهای بسیاری را بر جای گذاشتند که با خواست خدا و همت ملت باید ترمیم شود؛ گر چه سالها طول خواهد کشید.
اینجانب ان شاءاللّه تعالی بزودی به شما میپیوندم تا در خدمت شما باشم و با همت شجاعانۀ شما به رفع مشکلات کوشا بوده و با همصدا و همقدم شدن همه اقشار ملت بر فسادها غلبه کنیم ... از خداوند متعال پیروزی ملت ایران را خواستارم.»(2)
خبر بازگشت قریب الوقوع امام به کشور به سرعت پخش می شود و خیل عظیم مشتاقان و عاشقان امام را در ایران به وجد می آورد. شور و شوقی وصف ناپذیر ایرانیان را فرا می گیرد و همه خور را برای استقبال از رهبر خویش آماده می کنند. قرار شده است امام در روز 5 بهمن به کشور بازگردد.
بسته شدن فرودگاه ها به دستور بختیار
از سویی دیگر، رژیم که بازگشت امام را به معنای فروپاشی نظام حاکم می داند از اعلام تصمیم قطعی امام مضطرب شده و جلسات متعددی را برای یافتن رای جهت ممانعت از ورود امام به میهن برگزار می کند. ارتشبد فردوست رئیس دفتر ویژه شاه پیرامون مراجعت امام چنین نقل می کند:« ... گفته می شد که بختیار از روزی که نخست وزیر شد، هر روزه از ساعت ۶ تا ۸ بعدازظهر کمیسیونی در نخست وزیری تشکیل می داد که در آن نماینده ساواک، نماینده شهربانی، نماینده ژاندارمری، نماینده اداره دوم ارتش، رئیس ستاد ارتش و فرماندهان سه نیرو شرکت داشتند. در این کمیسیون از مسائل انتظامی و اطلاعاتی و امنیتی صحبت می شد و بخش قابل اعتنایی از جلسات، مصروف طرح نقشه برای جلوگیری از ورود امام می گردید ... در همین کمیسیون بود که طرح انفجار هواپیمای امام نیز مطرح شد ... »(3)
بختیار که با تمام تلاش، سعی در سرکوب قیام مردم دارد، دستور می دهد که فرودگاه ها را ببندند. سه روز همه فرودگاه های کشور بسته می شود. همچنین دولت به کلیه شرکتهای هواپیمایی بین المللی اعلام میکند که از پرواز به تهران خودداری کنند. تعداد زیادی تانک و زرهپوش هم در فرودگاه مهرآباد مستقر میشود تا از ورود امام به میهن جلوگیری کند.
رژیم برای جلوگیری از واکنش مردم، شرایط بد آب و هوایی را بهانه عدم پرواز امام اعلام میکند؛ اما یکی از خلبانان پرواز که قرار بود با هواپیمای مخصوص به پاریس برود می گوید: «وضع غیر عادی که امروز در فرودگاه مهرآباد به وجود آمده، به خاطر جلوگیری از پرواز هواپیمایی است که قرار بود امام را به وطن باز گرداند. بر خلاف آنچه اعلام کرده اند که به خاطر بدی هوا امکان پرواز وجود ندارد، به عنوان یک خلبان آگاه اعلام می کنم که این هوا هوای ایده آل برای پرواز است. از این گذشته نیم ساعت قبل علی رغم بسته بودن فرودگاه و وجود وضع فوق العاده، یک هواپیمای ارتش آمریکا در فرودگاه به زمین نشست. بنابر این نمی توان قبول کرد که بدی هوا امکان پرواز یا نشستن به هواپیما را نمی دهد.»(4)
پیام کارتر به امام و پاسخ امام به آن
کشورهای غربی و به ویژه آمریکا از بازگشت امام بسیار نگران هستند. ژنرال هایزر، فرستاده ویژه آمریکا که در چهاردهم دی 1357 به منظور کمک به بقای رژیم پهلوی و اعلام حمایت آمریکا از فرماندهان ارتش شاه و زمینهسازی کودتا علیه انقلاب اسلامی به تهران آمده است در گزارش خود به کاخ سفید می نویسد:«احتمال بازگشت [امام] خمینی، خطر بالقوه ای برای سقوط کامل رژیم به شمار می رود و [اگر امام خمینی بازگردد] بختیار در زیر موجی که پس از بازگشت وی برخواهد خواست، دفن می گردد.»(5)
کارتر ـ رییس جمهور وقت آمریکا ـ که از توقف جبرآمیز انقلاب اسلامی ناامید می شود در پیامی خطاب به امام، ایشان را تهدید می کند: «آیت اللَّه تمامى نیروى خود را براى جلوگیرى از عدم مخالفت با بختیار به کار برد. حملات به بختیار خطرات بسیار زیادى دارد و قمارى است که به تلفات زیادى منجر خواهد شد. احتراز از هر گونه انفجارى [انقلاب] در ایران، به نفع همه خواهد بود. ... آنچه لازم است بگویم، این است که بدانید خطر دخالت ارتش هست و وقوع این خطر، اوضاع را بدتر خواهد نمود. آیا بهتر نخواهد بود که یک دوره سکوت و آرامش به وجود آید؟»
امام پس از شنیدن پیام کارتر چنین پاسخ می دهند:«... اما راجع به دولت بختیار؛ شما سفارش مىکنید که ما بر خلاف قوانین خود عمل کنیم. بر فرض آن که من چنین خطایى بکنم، ملت ما حاضر نخواهد بود. ملت ما این همه مصیبت کشید و این همه خون داد، براى آن است که از زیر بار رژیم سلطنتى و سلسله پهلوى خارج بشود. ملت ما حاضر نیست که تمام خون ها هدر برود و شاه به سلطنت باقى باشد یا برود و بدتر از اول برگردد؛ و نه حاضر است که شوراى سلطنت را قبول کند؛ و آن هم بر خلاف قانون اساسى است که من مکرر تشریح کردهام.
و اما قضیه اینکه آرامش باشد، ما همیشه مىخواهیم مملکت آرام باشد و مردم با آرامى زندگى کنند؛ اما به دست آوردن آرامش، با وجود شاه امکان ندارد؛ و ما نمىتوانیم با وجود شاه آرامش را برگردانیم. آقاى کارتر اگر حُسن نیت پیدا کردهاند و مىخواهند آرامش باشد و خونها ریخته نشوند، خوب است که شاه را ببرند و دولت [بختیار] را هم پشتیبانى نکنند؛ و به میل ملت که یک امر مشروعى هست و خواسته است؛ از میل ملت جلوگیرى نکنند.
و اما قضیه کودتا الآن از ایران به من اطلاع دادند که یک کودتاى نظامى در شُرف تکوین است و مىخواهند کشتار زیادى بکنند؛ و از من خواستهاند کالاهاى امریکایى را تحریم کنم، و به امریکا اخطار کنم که اگر چنین کودتایى بشود از چشم شما مىبینند؛ و اگر شما حُسن نیت دارید باید جلوگیرى کنید. براى من گفتهاند، پیغام دادهاند، که اگر کودتاى نظامى بشود، حکم جهاد مقدس باید داد. من کودتا را نه به صلاح ملت مىدانم،و نه به صلاح امریکا؛ اگر (کودتا) بشود از چشم شما مىدانیم ... »(6)
خبرگزارى رویتر در آستانۀ ورود امام از قول یک مقام اسرائیلى می گوید که اسرائیل از هماکنون خود را براى چشم پوشیدن از ایران به عنوان تأمین کنندۀ نفت و خریدار کالا و خدمات، آماده کرده است. حالا این خطر واقعى وجود دارد که خاورمیانه و قسمت مهمى از آفریقا با جنبش مذهبى پان اسلامیتها دچار بىثباتى گردد. هماکنون عدۀ بیشترى از اعراب،اعم از پیر و جوان ـ به لباس سنتى خود روى مىآورند و براى مشورت و راهنمایى پیش رهبران مذهبى مىروند. این حادثه کاملاً نوینى است که فقط مىتوان آن را به حوادث ایران نسبت داد.
انور سادات رئیس جمهور مصر که دوست نزدیک شاه به شمار می رود نیز از بازگشت امام به ایران سخت وحشت زده است. وى در یک جلسه سرى به شدت با سیاسى کردن اسلام در مصر مخالفت کرده و می گوید:«من با دخالت مذهب در سیاست مخالفم.» سادات همچنین به «آیتاللّه» هاى احتمالى مصرى هشدار می دهد که به هر کس که بخواهد از مذهب به عنوان وسیله خدا در زمین بهرهبردارى کند، اخطار مىکند.(7)
اعتراض مردم به بسته شدن فرودگاه ها
مردم ایران که رنج 15 سال دوری از امام و رهبر خویش را باز بازگشت شان به کشور می خواهند از یاد ببرند با شنیدن خبر بسته شدن فرودگاه ها به خیابان ها می ریزند. دوباره اعتصاب و تظاهرات، کشور و به ویژه تهران را فرا می گیرد و تهرانی ها و افرادی که از شهرستان ها برای استقبال از امام به تهران آمده اند، با برپایی راهپیمایی گسترده به سوی فرودگاه مهرآباد حرکت کرده و اعتراض و خشم خود را از بسته شدن فرودگاه ها ابراز می کنند.
کارکنان رادیو و تلویزیون ملی ایران، کارکنان وزارت دادگستری، کارکنان پست و مخابرات و بسیاری دیگر به نشانه اعتراض به حرکت رژیم، دست از کار می کشند.
امام در روز پنج شنبه پنجم بهمن در یک مصاحبه می فرمایند:«من از ملت ایران خصوصاً اهالی شهرستانها و روستاهای کشور که متحمل زحمت شده و از نقاط دور و نزدیک به تهران آمدهاند، تشکر میکنم ... از اینکه ایادی اجانب، فرودگاههای سراسر ایران را به روی من بستهاند، به ناچار تصمیم گرفتم که روز یکشنبه 29 صفر به کشور برگشته و چون سربازی در کنار شما به مبارزه علیه استعمار و استبداد تا پیروزی نهایی ادامه دهم.
مردم دلیر ایران آگاهند که این حرکات مذبوحانه و غیرانسانی از دولت غاصب و متظاهر به قانون اساسی، نمیتواند راه ملت را منحرف نماید. ... اینان اگر به قانون اساسی و آرای عمومی ارج میگذاشتند، باید هر چه زودتر کنار میرفتند ... من از ایرانیانی که با من همراهی کرده اند متشکرم. من می خواستم فردارا در میان ملت باشم و هر رنجی که آنها می برند من هم با آنها باشم. لکن دولت خائن از این امر مانع شده و همه ی فرودگاه های ایران را بست.
من پس از باز شدن فرودگاه ها، بلافاصله به ایران خواهم رفت و به او خواهم فهماند که شما غاصب هستید و خائن به ملت ما، و ملت ما دیگر تحمل شما نوکرهای خارجی را نخواهد کرد ... این آخرین قدمی است که این خائنین بر میدارند و ما ان شاء الله این قدم را هم میشکنیم و پیش شما می آییم و آنها را به جای خودشان خواهیم نشاند.(8)
در هفتم بهمن در میدان های 24 اسفند، ژاله، فوزیه و خیابان های فرح آباد، شهناز، آیزن هاور، امیرآباد و نیز مقابل دانشگاه تهران چندین ساعت صحنه نبردهای خونین خیابانی بین مردم و نظامیان رخ می دهد. شعارهای مردم در حمایت از امام در همه کشور طنین انداز است: خمینی! خمینی! قلب من باند فرودگاه توست.
تظاهرات مردمی به صورت روزانه ادامه دارد و هر روز گسترده تر می شود. علما، روحانیون و مدرسین حوزهها در دانشگاه تهران تحصن می کنند. تعداد روحانیون و علما به تدریج به صدها تن می رسد. بیانیه های متعدد متحصنین که از آغاز تحصن همچنان ادامه می یابد کم کم فشار بر رژیم را افزون می بخشد.
تسلیم شدن بختیار به خواست ملت
جدایی نظامیان و فرار سربازها از سربازخانه ها، گسترش تظاهرات به سراسر کشور و اعتصابات فلج کننده کارکنان ادارات دولتی سرانجام موجب می شود که بختیار مغرور که چند روز قبل اعلام کرده است که "با کمال استواری بر جای خود خواهد ماند"(9)، در برابر اراده ملت سر تسلیم فرود بیاورد و در نهم بهمن ماه می گوید:«به صدای بلند اعلام میکنم که حضرت آیت الله هر وقت میل داشته باشند می توانند به کشور باز گردند. در راه بازگشت ایشان هیچ مانعی نیست.»(10)
با برطرف شدن موانع بازگشت امام به ایران و قطعی شدن آن، در حالی که مردم ایران از شوق دیدار با مرادشان سر از پا نمی شناسندو موج شادی دوباره کشور را فرا می گیرد، اما اضطراب و نگرانی در خصوص واکنش رژیم و تهدید سلامت امام از سوی عمال آن امری است که بر مردم و برخی از نزدیکان امام مستولی می شود. برخی از نزدیکان امام در واکنش به تصمیم بازگشت امام چندان موافق نبوده و حتی برخی از آنها، مخالف این امر در آن مقطع هستند.
شهید محلاتی میگوید: «به شهید مطهری گفتم: امام در شرایط فعلی مصلحت نیست تشریف بیاورند ... اگر الان بیایند خدای ناکرده امام را از بین می برند. شهید مطهری در جواب فرمودند: دیگر امام تصمیم خودشان را گرفته و دیگر حرف ما در ایشان اثر ندارد.»(11)
البته برخی از یاران امام که در ابتدا مخالف بازگشت ایشان بودند، پس از مشاهده قاطعیت ایشان تسلیم شده و مقدمات سفر را فراهم می کنند. بلافاصله "کمیته استقبال از امام" از سوی نزدیکان امام تشکیل می شود. شهید محلاتی درباره تاسیس این کمیته می گوید:
«یک روز صبح بعد از اذان در منزل در حال استراحت بودم. تلفن زنگ زد. مرحوم مطهری بود. گفتند دیشب حاج احمدآقا از پاریس تلفن کردند و گفتند: امام تصمیم گرفته اند بیایند ایران. شما رفقا را خبر کنید و به منزل ما بیایند. من به بعضی افراد تلفن کردم و رفتم صبح اول آفتاب منزل مرحوم شهید مطهری. ایشان پیام امام را به ما ابلاغ کردند و بعد فرمودند: باید اول فکر محلی برای استقرار امام باشیم و سپس کمیته استقبال از امام تشکیل دهیم.» (11)
این کمیته در انتخاب اعضا با حساسیت خاصی عمل می کند و بزرگانی چون آیت الله خامنهای، شهید مطهری، شهید مفتح و شهید محلاتی مسئولیت هماهنگی این کمیته را برعهده دارند. حتی پیشنهاد سپردن مسئولیت حفاظت از امام به عهده سازمان مجاهدین خلق ـ که چندان با نهضت همسو نیستند و با هدف سهم خواهی های آتی تلاش می کنند ـ نیز رد می شود.
امام تشکیل کمیته را به مردمی بودن و نیز نبودن محل استقرار در شمال شهر مشروط می کند. به همین دلیل مدرسه رفاه به عنوان محل استقرار آن انتخاب می شود. امام همچنین نسبت به هر گونه تشریفات برای استقبال از ایشان هشدار می دهند: «مگر کورش را می خواهند وارد ایران بکنند؟ یک طلبه از ایران خارج شده، همان طلبه به ایران بر می گردد. ضمن اینکه من با ماشین از فرودگاه تا بهشت زهرا خواهم رفت ولو اینکه زیر دست و پای مردم له شوم.»(12)
کمیته از کارکنان پست و مخابرات می خواهد تا به منظور رفع نیاز و ارسال مواد پستی و برقراری ارتباطات هموطنان به ویژه در آستانه ورود امام به ایران، اعتصاب خود را پایان دهند. این درخواست بلافاصله مورد اجابت کارکنان اعتصابی قرار می گیرد. کارکنان رادیو و تلویزیون ملی ایران نیز آمادگی خود را برای پخش مستقیم ورود امام به میهن اعلام می کنند. فرودگاه مهرآباد هم برای ورود امام آماده است. به این ترتیب، شهر تهران برای ثبت تاریخی ترین استقبال یک ملت از رهبر خویش آماده می شود.
سخنرانی تاریخی امام پس از ورود به ایران
سرانجام انتظارها به پایان می رسد. روزنامه های عصر 11 بهمن خبر می دهند که امام فردا در تهران است. امام به هنگام خروج از فرانسه با ارسال پیامی خطاب به مردم فرانسه، از آنها تشکر و خداحافظی می کنند. هواپیمای حامل امام با 200 سرنشین ساعت سه و سی دقیقه به وقت تهران از نوفل لوشاتو پرواز می کند.
تهران مملو از جمعیت عاشق است. مردم از شهرهای مختلف برای استقبال از امام به تهران آمده اند. قرار است مراسم به طور زنده از تلویزیون پخش شود اما با این حال، سیل جمعیت برای دیدار رو در رو با امام خمینی خود را به مسیر تعیین شده و خیابان هایی که از فرودگاه تا بهشت زهرا به عنوان معبر امام انتخاب شده است می رسانند و در خیابان ها مستقر می شوند. به نوشته روز نامه کیهان طول جمعیت استقبال کننده از امام خمینی به 32 کیلومتر می رسد.
خبرنگاران خارجی نیز به شدت در حال جمع آوری تصاویر و فیلم و مخابره آنها هستند. خبرگزارى یونایتدپرس تعداد استقبال کنندگان را در طول مسیر و بهشت زهرا، 5/4میلیون نفر تخمین می زند. رادیو کلن تعداد جمعیت را 5 تا 6 میلیون نفر گزارش می کند و رادیو لندن با اینکه مثل همیشه دو پهلو سخن مىراند اما اعتراف می کند که در تاریخ ایران چنین استقبالى بىسابقه بوده است. این رادیو تعداد شرکتکنندگان در مراسم را تا 6 میلیون برآورد می کند. اما بی تردید جمعیت استقبال کننده بسیار بیشتر از آن است که از دریچه های دوربین بتوان آن را منعکس کرد. امام را در آن روز 35 میلیون عاشق و دلباخته استقبال کرده اند.
با مشاهده پیک امید در آسمان مهرآباد، غریو شادی از جمعیت میلیونی برمی خیزد. هواپیما ساعت 45/8 دقیقه در فرودگاه مهراباد بر زمین می نشیند. آیتالله مطهری و آیتالله پسندیده وارد هواپیما شده و به امام خوشامد می گویند. راس ساعت نه و سی و هفت دقیقه و سی ثانیه، امام در میان حلقه گروه منتخب استقبال کنندگان از پله های هواپیما پایین می آیند. فریاد الله اکبر مردم با دیدن امام در سالن فرودگاه طنین انداز می شود. گروهی از دانش آموزان، سرود "خمینی ای امام" را اجرا می کنند. یک دانشجو به نمایندگی از جامعه دانشجویان متنی را که شهید مطهری نوشته است در خوشامدگویی امام میخواند.
امام در فرودگاه اولین سخنرانی خود را ایراد می کند و بیان می دارد که ما باید از همه طبقات ملت تشکر کنیم که این پیروزی تا اینجا به واسطه وحدت کلمه بوده است.
سپس امام را با هلی کوپتر به بهشت زهرا می برند و در محضر هزاران شهید خفته در بهشت زهرا است که امام به فریاد در آمده و سخنرانی تاریخی خود را شروع می کند:
«ما در این مدت مصیبت ها دیده ایم، مصیبت های بسیار بزرگ و بعضی پیروزی ها حاصل شد که البته آن هم بزرگ بوده، مصیبت های زن های جوان مرده، مردهای اولاد از دست داده، طفل های پدر از دست داده. من وقتی چشمم به بعضی از اینها که اولاد خودشان را از دست داده اند می افتد، سنگینی در دوشم پیدا می شود که نمی توانم تاب بیاورم. من نمی توانم از عهده این خسارات که بر ملت ما وارد شده است برآیم، من نمی توانم تشکر از این ملت بکنم که همه چیز خودش را در راه خدا داد، خدای تبارک و تعالی باید به آنها اجر عنایت فرماید.»(13)
امام از گذشته ایران و مشروطه و ظلم هایی که از حکومت های قاجار و پهلوی بر مردم رفته است سخن می گویند، غیرقانونی بودن رژیم سلطنت پهلوی را با استدلال مطرح می کنند و مصایبی که مستقیماً ناشی از رژیم طاغوتی است را بر می شمرند و خطوط آینده انقلاب را ترسیم می کنند. سپس جملات کوبنده و تاریخی خود را بیان می نمایند:
« ... ما می گوئیم که خود آن آدم، دولت آن آدم، مجلس آن آدم، تمام اینها غیر قانونی است و اگر ادامه به این بدهند اینها مجرمند و باید محاکمه بشوند و ما آنها را محاکمه می کنیم. من دولت تعیین می کنم، من تو دهن این دولت می زنم، من دولت تعیین می کنم، من به پشتیبانی این ملت دولت تعیین می کنم، من به واسطه اینکه ملت مرا قبول دارد ...» (13) و صدای تکبیر جمعیت است که مهر تأییدی بر سخنان امام امت می شود.
به این ترتیب حکومت 2500 ساله شاهنشاهی با مبارزه مردم مسلمان و جورستیز ایران و با هدایت فقیهی اسلام شناس و رهبری مردمی و شجاع محو می شود و نهضت اسلامی و انقلابی مردم ایران به ثمر می نشیند.
استان فیلد ترنر، رئیس سازمان جاسوسی آمریکا در مصاحبه با تلویزیون NBC اظهار می دارد که این سازمان در پیش بینی بحران سیاسی ایران به طور جدی ناکام بوده است. اما برای التیام سازمان خویش اضافه می کند که: «سازمان های جاسوسی سایر کشورهای دنیا هم در این زمینه بهتر از سیا نبوده اند ... آنچه ما نتوانستیم پیش بینی کنیم آن بود که تنها یک مرد 78 ساله روحانی که 14 سال در تبعید بود، عامل گرد آوردن همه عوامل بشود و ناگهان با یک آتشفشان عظیم در حال فوران و یک انقلاب ملی روبرو شویم.»
منابع
1 ـ صحیفه امام، ج 4، ص 143،
2 ـ صحیفه امام، ج 3، ص 155،
3 ـ ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، حسین فردوست، تهران موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ج ۱، ص 607،
4 ـ روزنامه کیهان، 4 بهمن 1357،
5 ـ قاسم پور، دهه سرنوشت ساز، ص 109، به نقل از برژینسکی، توطئه در ایران، ص 145،
6 ـ صحیفه امام، ج5، ص375 تا 378،
7 ـ روزنامه کیهان، 14 بهمن 57، ص 1،
8 ـ روزنامه کیهان، 7 بهمن 1357،
9 ـ اطلاعات 1 بهمن 1357،
10 ـ کیهان ، 9 بهمن 1357،
11 ـ قاسم پور، دهه سرنوشت ساز، ص 91، به نقل از خاطرات و مبارزات شهید محلاتی، ص 106،
12 ـ همگام با خورشید، خاطرات اسماعیل فردوسی پور، مجتمع فرهنگی امام خمینی (ره)، فردوس، 1372، ص491،
13 ـ صحیفه ی امام، جلد 4، ص 280،
14 ـ محمد علی صدرشیرازی، سیری در زمینه های سیاسی بازگشت امام به میهن، 1389.
ارسال نظرات