خبرگزاری رسا ـ حضرت آیتالله بهاءالدینی بی اختیار گریه کردند، طوری که شبنم اشکهایشان از گونهها سرازیر میشد و روی عکس جلال میافتاد و بعد فرمودند: امام زمان از من یک سرباز میخواستند، من هم او را معرفی کردم؛ اشک من، اشک شوق است.
کد خبر: ۲۳۲۶۷۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۹/۰۴