۲۷ تير ۱۳۹۰ - ۱۶:۵۳
کد خبر: ۱۰۹۰۵۵

جهاد اقتصادی؛ گناه اقتصادی !

خبرگزاری رسا ـ لشکری که پرچم جهاد اقتصادی را برافراشته و می رود که جهادی سترگ را بیافریند چه پیروز شود و چه شکست بخورد، نمی تواند در حال حرکت و هجوم خود، چنان برزمد که رنگ و بوی جهاد در اقصاد را نداشته باشد و کارزاری همچون آفت داشته باشد به سان ملخی که به زراعت زده است!
سال جهاد اقتصادي


حامد عبداللهی

سال 1390 خورشیدی از سوی رهبر فرزانه انقلاب اسلامی ایران به « جهاد اقتصادی» نام گذاری شد و در حکمت این نامگذاری های سالیانه سخن بسیار است و شاید نیاز باشد جامعه شناسانی پس از گذشت یک قرن، نیازها و کمبودهای امروز ایران را بکاوند و از راز این نام ها پرده بردارند چه این که در آن ایام، بی هیچ تعصب و نگاه سیاسی، بهتر می توان قضاوت کرد.

اکنون جدا از حکمت و راز این موضوع در پی آنیم که فرایند شعارسازی تا عمل را در این موضوع، بررسی کنیم. روشن است که بلند کردن یک پرچم و آوازه ساختن یک شعار کلیدی، خود در سطح مدیریتی یک جامعه مهم است و از دیرباز این شعارها، مثل ها و حکایت ها و اشعار و ابیات فرهیختگان و نخبگان بوده که راه یک ملت را در رسیدن به مطلوب، معین کرده است. نمونه ای چون «بنی آدم اعضای یک پیکرند» از این دست است و پیامی جهانی دارد.

در مرحله بعد باید دید این شعارها چگونه و به دست چه کسانی باید عملی شود و راهکار آن چیست. در این زمینه نیز سخن بسیار رفته و وظایف طبقه مسئولان و نخبگان و نیز عموم مردم باید جداگانه روشن شود که « به عمل کار برآید»

اما در فرایند شعارسازی تا کاربست شعار، نکات تاریکی هست که نیکو است با نگاهی منتقدانه و بی تعارف به آن پرداخت و سکوت مصلحت آمیز را درباره آن شکست. این سایه ها آن جا رخ داده است که شعار جهاد اقتصادی، تکرار می شود اما عملکردهای پرسش برانگیزی هست که با این شعارها همخوانی ندارد. لشکری که پرچم جهاد اقتصادی را برافراشته و می رود که جهادی سترگ را بیافریند چه پیروز شود و چه شکست بخورد، نمی تواند در حال حرکت و هجوم خود، چنان برزمد که رنگ و بوی جهاد در اقصاد را نداشته باشد و کارزاری همچون آفت داشته باشد به سان ملخی که به زراعت زده است!

روشن تر این که می خواهیم رفتارمان را در سال جهاد اقتصادی به نقد بنشینیم تا فاصله کارکرد ما تا شعار امسال، اندازه گیری شود و در این نوشتار بی پرده قصد اهانت به هیچ شغل و نهادی نداریم اما از بیان آسیب ها نیز دریغ نمی ورزیم.

این نقد را با شمردن موارد مشخص و نمونه وار ارایه می کنیم:

1. زیر میزی پزشکان:

وقتی یک متکدی حرفه ای با بازی و فریب خود احساسات شما را تحریک می کند و پولی را گدایی می کند شما با رضایت این مبلغ را می دهید اما آن گاه که شما بیمارید و به طبابت یک پزشک نیازمندید و آن پزشک به حقوق مالی و قانونی خود قانع نیست و از شما پول زیر میزی می خواهد تا مشکلتان را حل کند آیا با همه دانش و تجربه و جایگاه اجتماعی اش در نظر شما از یک گدای بی سر و پا، پست تر جلوه نمی کند؟ همه می دانیم که دریافتی پزشکان از مبالغ بالای جامعه است و اگر برخی پزشکان و اطبا این مقدار را در حد خود نمی دانند یا مخارجشان بالاتر از این همه درآمد است چه کسی باید جورش را بکشد؟ کارگری که حقوق یک ماهش و گاه یک سالش برابر یک حق ویزیت ( با زیر میزی ) یا حق العمل است؟! و چه مضحک است که برخی جراحان، نام شیک تری برای زیر میزی برگزیده اند و از آن با عنوان " حق مشاوره " یاد می کنند و اطرفیان بیمار ناچارند در مطب حاضر شده و نامه تایید پزشک را برای جراحی در بیمارستان پس از پرداخت مبلغ گزافی بگیرند!

2. فرار مالیاتی :

یکی از اصلی ترین درآمدهای هر دولتی، اخذ مالیات و خراج از مردم برای اداره امور حکومت و جامعه است اما به دلایل شگفتی که در سامانه اقتصاد کشور ما وجود دارد عده ای به اجبار و پیش از دریافت حقوق خود مالیات می پردازند و عده بسیاری آن چنان از پرداخت مالیات فراری هستند که مبلغ خوداظهاری مالیاتی در کشور ما از مبلغی که در عمل و با محاسبه بخواهد گرفته شود بیشتر است! یعنی مجموع دریافت نهادهای مالیاتی از مودیان به صورت داوطلبانه بیشتر از مقدار واقعی است که باید به اجبار گرفته شود. نمونه اخیر این مطلب در پرداخت مالیات بر ارزش افزوده است که قشر طلافروشان تن به اجرایش نمی دادند.

3. ربای بانکی :

این که مبانی اقتصادی و تجارت ما غربی است و اجرای همان هم ناقص و پرعیب است و همین مبانی و فرمول ها در غرب نیز امروز به چالش کشیده است، جای خود دارد اما ادعای مسلمانی و پیروی از قرآن و عملکردهای رباخوارانه با کلاه های شرعی و توجیهات کذایی و یا پایبند نبودن به عقود اسلامی که قرار است ظاهر این عملیات بانکی را مشروع جلوه بدهد جای تعارف و لاپوشانی نگذاشته است.

برای نمونه وام خرید یا ساخت مسکن را در نظر بگیرید که درصد سود اعلامی برخلاف عرف و ظاهر، به صورت سالیانه محاسبه می شود که در واقع مجموع بازگشت وام بیش از دوبرابر است. ضمن این که در مدت دو سالی که پیمانکار در حال ساخت است و هیچ سودی وجود ندارد و تنها هزینه دارد، بانک عامل سود جداگانه ای برای این مدت به عنوان سود مشارکت مطالبه می کند که باز پرداخت قسطی آن خود شامل سود می شود! حال اگر به دلایل اداری، تنظیم پرونده به طول انجامد جبران خسارت بانک از کسر سودش به عهده خریدار خواهد بود و نیز خریدار به هر دلیل از جمله تعطیلی در روز مقرر اقساط را پرداخت نکند ملزم به پرداخت جریمه تاخیر است و نوبرانه تر این که به دلیل پنهان کاری کارمندان محترم بانک و عدم اطلاع رسانی صحیح و به مدد رایانه، خریدار، علی رغم پرداخت منظم اقساط ( با تاخیر جزئی) همواره بدهکار و متاخر به شمار می رود چون نرم افزار بانک، مبلغ جریمه را از اقساط کسر می کند و قسط پرداخت شده به دلیل کسر مبلغ جزئی جریمه هیچگاه به عنوان پرداخت قسط محسوب نمی شود و این خریدار است که به همین دلیل ساده نرم افزاری در طول چند سال پرداخت اقساط مشمول جریمه هایی می شود که از آن بی خبر است! چون در واقع هیچ گاه قسط کامل نپرداخته است! اگر این رباخواری اضعافا مضاعفا نیست پس چیست؟ عدم محاسبه سود و زیان قطعی سهام مشارکت و دیگر معاملات بانکی هم جای خود دارد.

4. گارانتی های بی ارزش:

از گارانتی های تقلبی که بگذریم و کوتاهی مسئولان، باید گارانتی های معتبر را در نظر گرفت که یا به شرکت های مهم تعلق دارند یا شرکت های جزء اما در هر صورت مبالغی را برای این خدمات پس از فروش، می گیرند اما در عمل بهانه هایی می تراشند و از ارایه خدمت، سرباز می زنند. نمایندگی ها نیز در صورت مراجعه و بازدید مبلغ گزافی برای کرایه رفت و آمد می خواهند!

5. گران فروشی :

نه تنها در اجناس خرد یک مغازه که گاه در فروشگاه های بزرگ و نیز شرکت های خدماتی مانند قطار، می بینیم اجناس با مبالغ سرسام آوری به فروش می رسد. در نگاه کلان دریافت یک مبلغ به ظاهر ناچیز، سود سرشاری را به جیب فروشنده سرازیر می کند که ما از آن بی خبریم. کمک های خرد ما به متکدیان، پولی که بابت سرویس های بهداشتی بین راه می پردازیم، باقی مانده پول نان که نانوا و راننده تاکسی به بهانه گرد کردن حساب به ما نمی دهد یک طرف و رقم های کذایی که فلان رستوران و فست فود به بهانه کلاس و تبلیغات مغازه اش از ما می خواهد تا هزینه های بدون توجیهی که در مسافرت باید بپردازیم یک طرف! چند نرخی بودن کالاها هم خود حکایتی دیگر است.

6. تبلیغات کاذب و مضر:

شاید کسی به ضرر تبلیغات، توجه نداشته باشد و خود را با محتوای رنگارنگ و جذاب آن سرگرم کند اما بی تردید پول این تبلیغات از جیب مشتریان پرداخت می شود و از همه بدتر دروغین بودن این تبلیغات است چرا که دائم درصدد القای کیفیت بالاتر محصولی است که درواقع تفاوتی با دیگر محصولات ندارد و چه بسا مرغوبیتی نداشته باشد. تبلیغات بانکی هم که امروز رسانه ها را پر کرده است نشانه بیماری اقتصاد است نه شکوفایی آن. از این فاجعه تر نگاه سودآوری محض به مقوله تجارت است که باعث می شود کودکان ما با تبلیغات پرزرق و برق، کالاها و خدماتی را خواستار شوند که در اصل برایشان مضر است و اقتصاد خانواده را هدف گرفته است. کلاه برداری های تبلیغاتی نیز با سوء استفاده از نیازمندی مردم در این بخش قرار می گیرد؛ شرکت هایی که به بهانه قرعه کشی خودرو یا وام، مبلغ کمی برای نام نویسی می گیرند که مجموع همین مبلغ در سراسر کشور دریایی از پول را برایشان به ارمغان می آورد.

7. شرکت های هرمی:

بهترین نامی که می توان برای فریب خوردگان و دست اندرکاران شرکت های هرمی برگزید، گدایان متمدن است! این دست از گدایان در واقع به جای اظهار نیاز و بدبختی و بی چارگی، خیلی با کلاس و با فرهنگ از شما التماس می کنند که با عضویت در شاخه آن ها پولی به ایشان بدهید تا به گدایان بزرگ تر سرشاخه ها بدهند! از این راه است که بالادستی ها به گنج می رسند و پایین دستی ها به فلاکت! مشکلات اخلاقی و روانی حاصل از این تجارت کثیف هم به جای خود.

8. مرده خوری :

در فرهنگ مرده پرستی ما ایرانیان تنها آبرو نیست که خرج می شود. این فرهنگ حساب های مالی و جیب ها را نشانه رفته است چون بازماندگان متوفی چنان در فشار افکار عمومی قرار دارند که نمی دانند باید چه هزینه های کلانی بپردازند تا مبادا زیر دین متوفی نباشند. از سیر کردن همه اطرافیان و آشنایان و همسایگان گرفته تا سور چران ها که اگر سیر نشوند مجلس را به هم می ریزند. این ها یک طرف و فروش چندباره یک تکه زمین به نام قبر در طول چند قرن به قیمت های بسیار بالا بدون هیچ نظارت و بازخواستی. این درحالی است که گورستان ها یا اماکنی وقفی هستند یا اگر زمانی شخصی بوده اند دست کم یک بار به فروش رفته و دیگر مالکیتی باقی نمانده است. اما کسی که مرده اش بر زمین مانده دیگر به این نمی اندیشد که چرا چنین مبالغ گزافی را به کسی که مدعی است صاحب زمین است بپردازد! هزینه های جانبی همچون چاپ اطلاعیه و پارچه نوشته و کفن و دفن و ایاب و ذهاب و سوم و پنجم و چهلم و سالگرد و اطلاعیه ترحیم و تشکر در مطبوعات هم جای خود دارد که در مجموع یک چرخش مالی بزرگی را به نام مرده خوری در پی دارد و همه از روی ناچاری است.

9. کم فروشی :

کم فروشی تنها به این نیست که گفته اند شیرفروش آب در شیر می ریخت یا مغازه دار سنگ ترازو را می سایید یا ترازویش خراب بود. کم فروشی یعنی چرخش تاکسی خالی در شهر و درپی دربستی بودن یا کرایه افزون گرفتن از مسافران غریب و خاموش بودن کولر، یعنی توقف بیش از اندازه اتوبوس در ایستگاه و مسافرزدن تا پاگرد و پله باز هم بدون کولر. کم فروشی یعنی جدا کردن قطعات اضافی و اشانتیون از کالای اصلی و فروش جداگانه آن. کم فروشی همیشه کاستنی نیست گاهی افزودنی است! کم فروشی یعنی افزودن بی دلیل لوله کشی و جوشکاری و سیم کشی و تجدید بنای غیر لازم برای دریافت مزد بیشتر و درست زیرسازی نکردن خیابان ها و کم گذاشتن از قیر و سیمان جدول ها و صدها مورد دیگر که می شود کم فروشی کرد و چه نقل بازار است کم فروشی در صنعت خودرو سازی که دیگر گفتن ندارد.

10. هزینه های ناصواب:

در زندگی ما هزینه های نابجا و ناصواب بسیاری وجود دارد که به فرهنگ تجمل گرایانه و چشم و هم چشمی یا نداشتن سواد و مهارت مدیریت اقتصادی برمی گردد اما از همه بدتر هزینه هایی است که صددرصد ضرر است و هیچ سودی ندارد. مصرف میلیاردها ریال سیگار و دود کردن آن چیزی جز حماقت نیست که در بیشتر موارد تربیت نادرست یا فرهنگ غلط باعث آن است نه فشارهای شغلی و روانی که راهکار نادرست دودکردن سیگار را درپی داشته باشد. نبود فرهنگ رانندگی نیز از جمله کارهای هزینه ساز است که در سال میلیاردها ریال خسارت مالی به بار می آورد و تنها با رعایت درست قوانین و رانندگی متمدنانه می توان از هدر رفت این همه سرمایه جلوگیری کرد.

11. همایش های پوچ و پرهزینه:

اقتصاد نفتی ایجاب می کند دورهم نشینی ها و میهمانی های بزرگی به نام همایش ترتیب دهیم که وقت مناسبی برای خوابیدن، از زیر کار در رفتن، میوه و غذای مناسب خوردن،تملق کردن و هدیه دادن و گرفتن از جیب بیت المال و رسانه ای شدن و تفریح فرهنگی کردن فراهم شود!

برگزاری یک همایش باید به این دلیل باشد که مسئله مهمی پیش آمده و برای حل آن یا اطلاع رسانی درباره آن نیازمند حضور جمعی باشیم و در بسیاری از این گردهم آمدن ها خود اعضا منتفع می شوند بنابراین می توان هزینه شرکت در همایش را از افراد علاقه مند دریافت نمود. اما می بینیم که گاه برای فراهم آوردن جمعیتی که در برابر سخنران همایش صندلی ها را پر کنند نیز هزینه هایی از قبیل اسکان در هتل و بازدیدها و هدایا درنظر گرفته می شود!

12. کالای تقلبی :

این که بازار پر است از کالاهای چینی که از عسل و زعفران و اسباب بازی گرفته تا مهر و تسبیح کربلا برایمان می سازند نباید گله کرد. باید گله کرد از کشاورزی که هندوانه سرخ را با زور داروهای خاص به عمل می آورد و روانه بازار می کند و میوه های خراب و پلاسیده را زیر میوه های سالم پنهان می کند. گونی های برنجی که خاک و خاشاک دارد و اجناس تولید وطن که تاریخ ساختشان گذشته یا جنسشان خرده شیشه دارد. سوسیس و کالباسی که ارزان تر از گوشت می فروشند و آب لیمویی که فراورده شیمایی است و کنسرو ماهی که حاشیه سودش از اصل مال بیشتر است

13 . اموال نامشروع:

منظورما رشوه دادن و اختلاس و زمین خواری و رانت خواری و دریافت وام های کلان با دادن حق رئیس و کارمندان بانک نیست. منظور همان نپرداختن خمس و زکات و استفاده از اموال موقوفه و بیت المال است که در کنار پول کثیف ربای بانکی در حال به نجاست کشاندن اقتصاد است و باید فکری کرد برای این همه درآمد نامشروع که با آن فرزندانمان را رشد می دهیم و می خواهیم جامعه سالمی نیز داشته باشیم.

14. بیمه های اجباری :

از زمانی که مردم خود و خودروی خود را بیمه امامزادگان می کردند و مبالغی برای امور مذهبی می دادند دیر زمانی نگذشته است اما امروز برای سوار شدن به خودرو باید بیمه بود و سود سرشاری که از این راه عاید شرکت های بیمه می شود و برای دریافت حق بیمه مسابقه ای برپاست و شور و اشتیاقی وصف ناپذیر. اما سخن در آن جا است که قرار باشد غرامتی پرداخت شود یا نرخ دیه واقعی بشود که تبصره ها به کار می افتد. بیمه درمانی هم دست کمی ندارد و با واژگانی همچون فرانشیز و قوانین خاص، آن چه برای بیمار باقی می ماند گاه ارزش استفاده از بیمه را ندارد. به ویژه آن که امروزه برخی اطبا زحمت استفاده از تجربه و مهارت و دانش را به خود نمی دهند و در اولین قدم آزمایش های بیهوده و پرهزینه را در راه خدمت به جامعه پزشکی و تجارت بیمه و صنعت دارو سازی تجویز می کنند .

برشمردن همه این موارد برای این نیست که جرم های اقتصادی را سیاهه کنیم یا در پویایی اقتصاد و تلاش میلیون ها انسان ایرانی خدشه وارد کرده و فضای تجارت و اقتصاد را سیاه جلوه دهیم. وگرنه پول شویی و سرقت مسلحانه بانک و قاچاق کالا و مواد مخدر را نیز باید به آن بیافزاییم.

هدف ما این بود که چراغ خطری را روشن کنیم از خطاهای اقتصادی که به گناهان بزرگی می انجامد اما کسی هم آن را بد و نفرت انگیز نمی داند تو گویی تنها دزدی که نیمه شب از دیوار مردم بالا برود، حرام خوار و تبه کار است و این همه حق خوری را که باید نام آن را فساد سفید گذاشت انگار نه انگار!

شاید اگر واعظان برای خدا وعظ می کردند و معاششان را از خدا می طلبیدند امروز نه کارمند بانک و بیمه و مالیات و برق و آب نه مردم کوچه و بازار و ارباب رجوع ناخواسته در دام این فساد گسترده نمی افتادند و روزی خود را حلال عرق کارشان می کردند.
 
اما ما مردمی هستیم که برای وقت یکدیگر، ارزش قائل نمی شویم و تعارفاتمان برای رد شدن از در است وگرنه در فرهنگ رانندگی مان برای حق کشی تعارف نداریم.

شاید حالا بهتر بتوان به حکمت نامگذاری امسال به جهاد اقتصادی پی برده باشیم. جهاد اقتصادی، گمشده و نداشته ما است . رهبر حکیم انقلاب ما را برای جهادی فراخوانده اند که سنگرهایش از خانه ها تا ادارات و جامعه گسترده است و کافی است از خود آغاز کنیم .

903/ی701/ر

ارسال نظرات