فرماندهان جنگ خواستار حضور طلاب در میان نیروهای تحت امر خود بودند
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، هنوز نقش روحانیت و حوزههای علمیه در جنگ و دفاع مقدس به صورت جدی بررسی نشده است؛ اگرچه نقش روحانیت و حوزههای علمیه در دوران دفاع مقدس بعضا به صورت ناقص در رسانهها و دستگاههای تبلیغاتی مطرح شده، اما این نقش هیچگاه به صورت جدی کنکاش، بازبیینی و بازگویی نشده است.
عضو هیأت امنا، رییس شورای سیاستگذاری و مدیر مسؤول ماهنامه فرهنگی هیأت رزمندگان اسلام با بیان این مطب، تصریح کرد: هرگز نباید این برگ زرین از تاریخ اقدامات مؤثر روحانیت به فراموشی سپرده شود و شایسته است نهاد یا دستگاهی این وظیفه را به عهده گرفته و تمام ابعاد آن را برای مردم بازگو و در معرض دید آیندگان قرار دهد.
این گفتوگو در حالی با حجتالاسلام اسماعیل سعادتنژاد و در محل فعالیت وی انجام شد که هنوز نماینده ولی فقیه در نیروی قدس بود، اما در مراسمی که پس از آن با حضور حجتالاسلام علی سعیدی، نماینده ولی فقیه در سپاه برگزار شد، از خدمات ارزشمند این مسؤول دفتر نمایندگی امام در لشکر 41 ثارالله تجلیل و حجتالاسلام علی شیرازی به عنوان مسؤول نمایندگی ولی فقیه در نیروی قدس سپاه معرفی شد.
ـ در ابتدا تشکر میکنم که ما را برای انجام این مصاحبه به حضور پذیرفتید؛ بر هیچ کس پوشیده نیست که روحانیت نقش ارزندهای در پیشبرد جنگ داشت و این نقش را به خوبی ایفاد کرد، اما اینکه چرا تاکنون نهادی به صورت جامع به این امر نپرداخته و بعضا هم برای شهدا، رزمندگان و جانبازان روحانی کنگرههای مناسبی برگزار نشده جای سخن است. دیدگاه حضرتعالی در اینباره چیست؟
باید اظهار تأسف کرد که تاکنون این حقیقت در تاریخ انقلاب اسلامی ایران به خوبی کنکاش و بازبینی نشده است؛ اگرچه بعضا در برخی رسانهها و دستگاههای تبلیغاتی به صورت ناقص نقش روحانیت در دوران دفاع مقدس مطرح میشود، اما هرگز مطابق با عظمت آن، برای مردم بازگو نشده است.
روحانیت نقش ارزنده و بسیار تأثیرگذاری در پیشبرد جنگ داشت؛ بنابراین به جا و شایسته است که یک نهاد یا دستگاهی این وظیفه را به عهده بگیرد و تمام ابعاد آن را برای مردم و آیندگان بازگو کند، در معرض دید و شنود آنها قرار دهد تا این برگ زرین از تاریخ اقدامات مؤثر روحانیت به فراموشی سپرده نشود.
ـ روحانیت از لحاظ کیفی چه نقشی در دفاع مقدس داشت و چگونه این نقش را ایفا کرد؟
برای پاسخ به این سؤال ابتدا باید چگونگی حضور روحانیت در رزم، تحریص، تهییج، تبلیغ و جرأت دادن به رزمندگان، نقش روحانیت در عقبه جنگ و در تهییج و ترغیب مردم برای رفتن به جبهه و حتی نقش آنان در کمکرسانی به جبهه و پشتیبانی از آن، به خوبی روشن شود.
با توجه به اصل حضور روحانیت در دوران دفاع مقدس و بررسی آمارهای موجود از مراکز اعزامها، بنیاد شهید، سپاه و بسیج و دستگاههای تبلیغاتی مربوط به جبهه و جنگ، خواهیم دید که روحانیت نسبت به جمعیت و نفرات بیشترین اعزامها را به جبهه نبرد حق علیه باطل داشته و بیشترین و بالاترین اسیر، مجروح و شهید را تقدیم انقلاب اسلامی ایران کرده است؛ برای این بررسی مناسب است آمارها از دستگاههای ذیربط به صورت مقایسهای گرفته شود و در معرض دید مردم قرار گیرد.
روحانیت در همه ابعاد پیشقدم و پیشتاز بوده است؛ اگر از نظر کیفیت و نقش روحانیت در ارتباط با جبهه بخواهیم سخن بگوییم دو نقش تبلیغی و رزمی تبلیغی را میتوان برای روحانیت قایل شد که این دو نقش در منطقه، هنگام عملیات، عقبه جنگ و به صورت پشتیبانی تعریف میشوند.
نقش روحانیت در چهار محوری که اشاره شد بسزا و برجسته بوده است و اگر در هر کدام از این مراحل روحانیت به درستی سرمایهگذاری نکرده و به صحنه نیامده بود دچار مشکل میشدیم و جبهه و دفاع آن وضع فعال، مؤثر و قدرتمند را نداشت.
اگر روحانیت وارد عرصه جذب کمکهای مردمی نشده بود، ائمه جمعه یا جماعت نبودند و به مردم نمیگفتند که به جبهه کمک کنید و ارزشهای آن را به درستی برای مردم تبیین نمیکردند، چه کسی انگیزه کمک پیدا میکرد، ثروت و امکانات خود را در اختیار جبهه قرار میداد.
چه کسی به آن پیرزن روستایی انگیزه میدهد تا تولید تنها سرمایهاش را که یک مرغ است ـ تخممرغ ـ جمع کرده و بفروشد تا چیزی برای این جبهه و رزمندگان اسلام تهیه کند؛ اگر بررسی شود به یقین آن روحانی و امام جماعت محل یا اعزامی از پایگاه بسیج است که با حضور در آن روستا مردم را جمع کرده و با صحبتهای برای کمک به جبهه انگیزه میدهد.
در هر گوشهای که یک فعالیت جدی پشتیبانی از جبهه وجود دارد، نقش محوری برعهده روحانیت است. در مرتبه اعزام به جبهه و در مقاطعی که برای جبههها نیرو احتیاج داشتیم و بسیجیها و نیروهای مردمی باید اعزام میشدند، روحانیت بود که این نیروها را انگیزه میداد و به سمت جبهه نبرد حق علیه باطل ترغیب میکرد.
در رأس روحانیت امام خمینی(ره) به عنوان ولی امر مسلمین و فرمانده کل قوا قرار داشت و در سلسله مراتب آن نیز نمایندگان امام در استان، ائمه جمعه و جماعات بودند که با حضور در مساجد، حسینیهها و اجتماعات مردمی در روستاها و شهرها تبلیغ میکردند و با اعلام نیاز رزمندگان به مردم، سیل کمکهای مردمی را به سمت جبهه جاری میکردند.
ـ روحانیت در ترغیب و تهییج مردم برای رفتن به جبهه و کمک به جبهه و رزمندگان از چه مؤلفههایی استفاده میکرد؟
روحانیت تنها وظایف و تکالیف مردم را بیان میکرد و چیزی جز این نمیگفت که امروز اسلام نیاز به کمک دارد و جمهوری اسلامی مورد هجمه واقع شده و دفاع از کیان اسلام واجب و تکلیف شرعی همه است تا در برابر دشمن بیگانه مقاومت کنند و دشمن را از مرزهای اسلامی بیرون کنند.
روحانیت با دین مردم سر و کار دارد و معتمد مردم است و چون معتمد مردم است و با دین مردم و اعتقاد مردم سر و کار دارد وقتی با وسیله تبلیغ دینی به صحنه میآید، مردم نیز پشت سر او حرکت میکنند؛ در اثبات این گفته اگر نگاهی به مراحل اعزام رزمندگان به جبهه داشته باشیم، خواهیم دید که نقش محوری و جدی را روحانیت داشته است.
اگرچه بسیج و پایگاههای مقاومت نیز در این زمینه نقش داشتهاند، اما بسیج و پایگاههای مقاومت یک جایگاه بوده است و کسی که پشت سر و در خط مقدم بسیج بوده، جلو میافتاده و راه را برای بسیج باز میکرده روحانیت بوده است؛
نباید فراموش کرد که مردم به روحانیت اعتماد و عشق داشتند و حرف روحانی را به جان میخریدند؛ باید توجه داشت که روحانیت چیزی جز دین نیست، همان فرمایش حضرت امام(ره) که فرمودند «آخوند یعنی اسلام»، وقتی مردم به یک طلبه نگاه میکنند، اسلام را در او میبینند.
ـ همانطور که اشاره شد روحانیان تنها نقش تبلیغی در جبهه نداشته، بلکه نقش رزمی نظامی هم داشتهاند؛ اصولا این حضور در بعد رزمی یا تبلیغی چه نقشی در جنگ و روحیه رزمندگان داشت؟
وجود روحانی در جبهه مؤلفهای قوی برای رزمندگان بود به این معنا که حضور طلبه فی حد نفسه در کنار رزمندگان سبب تقویت روحیه آنان میشد؛ رزمندگان در یک گروه، گردان یا خطی که روحانی حضور نداشت، احساس خلأ و تزلزل میکردند و با حضور روحانی احساس آرامش میکردند و روحیه آنان تقویت میشد، چراکه لباس طلبگی یک آرامش خاصی به انسان میدهد.
حضرت علی(ع) در تعریف رسول الله(ص) میفرمایند «در جنگها هر موقع آتش جنگ شعلهور میشد به پیامبر پناه میبردیم»؛ پیامبر متصل به خداوند متعال است، کلام خدا را میخواند و آرامش و اطمینان میدهد. بارها در صحنههای جنگ و دفاع مقدس دیدم که برادران میگفتند روحانی را نه به عنوان یک نیروی رزمی و یک امام جماعت طلب میکنیم، بلکه روحانی وقتی در کنار ما باشد احساس آرامش میکنیم.
به طور طبیعی جنگ در دل ترس و هراس ایجاد میکند و مقابل این ترس و هراس آرامش است. این آرامش را چه کسی فراهم میکند، آیا غیر از روحانی که لباس دین بر تن دارد، به خدا نزدیکتر است و حرف خدا را به مردم میرساند، فرد دیگری میتواند این آرامش را ایجاد کند؛ همانطور که قرآن میفرماید ذکر خدا اطمینانبخش دلها است و روحانیان مظهر این آرامش بودند که در شرایط بحرانی با ذکر خدا به رزمندگان آرامش میدادند.
ـ آیا خاطرهای درباره این حضور مؤثر به یاد دارید؟
در عملیات والفجر 8 و نزدیک غروب که عملیات میخواست انجام شود، چند گردان خطشکن که در سواحل اروند، نهر علیشیر و بلامه مستقر بودند تا به خط دشمن بزنند، وارد منطقه عملیاتی شدند؛ یکی از فرمانده گردانها به مرکز اعزام مبلغ لشکری که در آنجا مستقر بودم، آمد و شروع کرد به داد و فریاد که چرا در فلان گردان 22 طلبه است و در گردان من تنها 6 طلبه.
وی تهدید میکرد که اگر چند طلبه دیگر به او ندهیم، عملیات نخواهد کرد؛ مگر طلبه نیروی رزمی ورزیده جنگی است که او اینگونه طلب میکند. فرمانده گردان طلبه را به عنوان یک رزمنده جنگی ماهر طلب نمیکند، بلکه میداند هرچه جلوه روحانی در گردان بیشتر باشد، بار معنوی و آرامش در نیروهای گردان بیشتر است.
همیشه گردانهایی که طلبه بیشتر داشتند پیروز صحنه بودند و زودتر میتوانستند خط را بشکنند، آن را تثبیت کنند و در مقابل پاتکهای دشمن بهتر مقاومت کنند و آنجایی که مشکلی پیدا میشده، این طلبه، حضور و تحریث او بوده که به رزمنده روحیه داده و توانسته او را در آن صحنه نگه دارد؛ حضور روحانی در جبهه و در کنار رزمندگان مایه آرامش، دلگرمی و اثرگذار بوده است.
ـ شبههای درباره حضور ائمه جمعه و جماعت در جبهه مطرح شده و آن اینکه بازدیدهایی که از مناطق جنگی میکردند، نمایشی بوده و تأثیر و بازخورد منفی داشته است و رزمندهها هم میگفتند مگر ما نمایشگاه هستیم که از ما بازدید میکنند. آیا این بازدیدها هم بعد تبلیغی داشت؟
حضور ائمه جمعه و روحانیان در جبهه تنها سرکشی نبوده و این کمال بیانصافی است که برخی اینگونه مطرح میکنند؛ هیچگاه چنین چیزی نبود که امام جمعهای در مناطق جنگی حاضر شود و تنها سلامی عرض کند و برگردد. اگر امام جمعه و یا حتی طلبهای به جبهه میرفت چند روز در کنار رزمندگان و در سنگر آنها حضور داشت، شب را با آنها سپری میکرد، نماز را با آنها میخواند و همراه آنان بود.
روحانی با برنامه مدون به جبهه اعزام میشد و در مراکز اعزام به او کمتر از بیست روز مأموریت نمیدادند و در این مدت هم کنار رزمندهها بود؛ البته بسیاری از روحانیان که به جبهه اعزام میشدند از طریق مراکز اعزامی و تبلیغی نبود، بلکه به عنوان بسیجی اعزام میشدند و به مأموریتهای سه ماهه میرفتند.
موارد نادری هم اگر بود در وضعیتهای و مواقع خاص مانند ایام عید یا مناسبت بزرگ اسلامی اتفاق میافتاد که امام جمعه معروف و مشهوری در جبهه حاضر میشد و یک سری هدایا برای رزمندهها میآورد، سرکشی میکرد و در سنگرها به احوالپرسی رزمندهها مشغول میشد و این هدایا را تقدیم رزمندگان میکرد. این مورد هم به صورت جدی در تقویت روحیه رزمندگان اثربخش بود.
اتفاقا فرماندهان چنین حضور و سرکشی را نسبت به مجموعهها و نیروهای تحت فرمان خود طلب میکردند.جنگ و دفاع رزمندگان بر اساس انگیزه روحی و تکلیف شرعی بود؛ در صحنههای مختلف عملیات آن کسی موفق بود و عملیاتهایی با ظفرمندی و پیروزمندی همراه میشد که وضعیت روحیه رزمندگان در بهترین شکل ممکن قرار داشت و آنجایی که این روحیه لطمه میدید، مطمئنا به سبب خلأ معنویت بود.
ـ آیا در تأیید و اثبات این سخنان، نمونهای را هم سراغ دارید؟
عملیات کربلای پنج در فضایی انجام شد که رزمندگان عملیات کربلای چهار در ام الرساس را پشت سر گذاشته و به اهداف خود نرسیده بودند؛ با همه سختی که شکستن خط ام الرساس برای رزمندگان داشت، واقعا جنگ مردانهای هم انجام دادند، اما به لحاظ لو رفتن، این عملیات با شکست مواجه شد.
دشمن از قبل آمادگی داشت و توانست با رزمندگان مقابله کند و از زمین، هوا و دریا مواضع ما را یک پارچه زیر آتش خود بگیرد، به گونهای که خط و پشت خط را بمباران میکرد. رزمندگان از نظر روحی بسیار آزردهخاطر شدند که نتوانستند به اهداف خود در آنجا دست یابند، اما همین رزمندهها که در کربلای چهار دلشکسته شده بودند، عملیات کربلای پنج را به فاصله کمتر از یک ماه و با روحیه بال در محور شلمچه تدارک دیدند.
زمانی که رزمندگان پشت دژ شلمچه مستقر شدند تا با ورود به آب به خط دشمن بزنند، هر کدام یک گوشه از خاک شلمچه را در بغل گرفته و بر خاک سجده افتاده بود، گریه و زاری میکرد و «یابن الحسن، یابن الحسن» او بلند بود و از خدا میخواست تا ایندفعه شرمنده ملت ایران نشود؛ میگفت خدایا ایندفعه ما را شرمنده نکن، روی این را نداریم که به شهرمان برگردیم.
فرمانده گردانی به من گفت که هنوز نصف شب نشده بود غواصها بر روی آب حرکت کردند، متوجه شدم یکی میگفت «سبحان ربی العظیم و بحمده» و دیگری میگفت «سبحان ربی الاعلی و بحمده» و فرد دیگر «ایاک نعبد و ایاک نستعین» را تکرار میکرد، یقین کردم که رزمندگان روی آب در حال خواندن نماز شب هستند. بسیاری از رزمندهها نماز شب آخرشان بود که شهید شدند؛ نافله شب را ترک نکردند و بر روی آب خواندند.
این روحیه بالای معنوی از کجا به وجود آمده و چه کسی در دل رزمندگان ایجاد کرده است؛ جز روحانیت و طلبه که فضیلت نماز شب را گفته، آیات قرآنی خوانده، روضه امام حسین(ع) را خوانده، حوادث کربلا و تاریخهای جنگ صدر اسلام را گفته و رزمندگان را تشجیع، ترغیب و تحریص کرده است تا اینکه رزمنده دل و جرأت پیدا کرده و در برابر دشمن ایستاده، به عِده و عُده دشمن اعتنا نکرده و تنها به وظیفه خود عمل کرده است.
یادم نمیرود در یکی از اعزامهای سپاه، مسؤولی به من گفت فلانی یک برادر بسیجی آمده به جبهه برود که یک برادرش شهید شده، برادر دیگرش جانباز و قطع نخاعی است و دیگر برادرش اسیر؛ پدر هم ندارد و مادر او با رختشویی و به سختی این پنج پسر را بزرگ کرده است و هر کدام را هم به نحوی از دست داده و تنها این نوجوان به عنوان سرپرست خانواده زنده است؛ میخواهد به جبهه برود و ما هرچه به او میگوییم قبول نمیکند شما با او صحبت کنید.
با او صحبت کردم و گفتم برادر شما مادرتان ظرفیتی دارد، اینقدر لطمه دیده است، کنار مادرتان بمانید و نمیخواهد به جبهه بیایید، گفت حاج آقا مگر امام(ره) نفرمودند رفتن به جبهه یک تکلیف شرعی است؛ برادرهای من رفتند و تکلیف شرعی خودشان را انجام دادند، آیا اگر کسی تکلیف شرعی انجام دهد از گردن بقیه ساقط است؛ بر من هم واجب است و باید بروم و این را امام بر من تکلیف کردهاند.
این واجب را چه کسی در دل این نوجوان ایجاد کرده است؟ جز امام(ره) که یک روحانی و یک مرجع تقلید است؛ اگر فکر امام و نفوذ ایشان نبود، مردم اینگونه خود را وارد جنگ میکردند که یک خانوادهای که سه قربانی داده آخرینش را هم به جبهه بفرستد که اتفاقا هم آمد و شهید شد.
ـ روحانیت در همه سطوح تبلیغی جنگ فعال و در همه زمینهها نیز موفق بوده است، میخواهیم درباره بعد دوم که بعد رزمی تبلیغی است برایمان بفرمایید؟
روحانیان افزون بر اینکه امام جماعت، سخنران، روضهخوان و مسألهگوی جبهه بودند، در زمان عملیات نیز تفنگ به دست و آرپیچی بر روی دوش همراه گردان به خط دشمن میزدند؛ رزم روحانیان در گردانها، هنگام تخریب، توپخانه و واحدهای مختلف یگانها و لشکرها و همچنین در پشتیبانیها رزمی و جنگی ستودنی بود.
روحانیان در تمام سطوح مانند قرارگاههای عملیاتی، لشکر، یگان، گردان، گروهان، توپخانه، تخریب و محور بازکن، گروه شناسایی، اطلاعات عملیات، خدمه تانک، توپچی، آرپیچیزن، تکتیرانداز، تیربارچی حضوری فعال داشتند؛ آقای بشردوست فرمانده قرارگاه کربلا و شهید ردانیپور فرمانده لشکر امام حسین(ع) روحانی بودند. طلبه خلبان هم داشتیم. طلاب در هر زمینه رزمی آموزش دیده بودند.
همین الآن هم طلاب آموزش دیده فراوان داریم تا در مواقع لزوم به صحنه بیایند و همگام با رزمنده ها خدمت میکنند. در عملیاتهایی که سپاه در غرب کشور با پژاک این گروه منحرف انجام داد، خدمت یکی از دوستان طلبه یعنی حجتالاسلام جنگجو نماینده تیپ صابرین بودم که الآن در خانه بستری است و انگشتانش نیز قطع شده است، ایشان همگام با رزمندهها در آن عملیات حضور داشته است.
ـ آیا میتوان گفت مدیریت جنگ با روحانیت بوده است؟
اگر مدیریت کلان مدنظر باشد فرمانده کل قوا حضرت امام خمینی(ره) بودند.
ـ چه نمرهای به عملکرد روحانیت در دوران دفاع مقدس میدهید؟
بالاترین نمره. روحانیان در عرصه عملیاتها، مسؤولیتها و تخصصهای مختلف همگام و همدوش رزمندگان بودهاند و این رزم پیروز هشت ساله دفاع مقدس با جلوهگری و نورافشانی روحانیت در کنار دیگر رزمندگان به پیش رفته است.
ـ در جنگ فرهنگی چطور؟
روحانیان در خط مقدم جنگ فرهنگی حضوری فعال دارند، با انواع فتنهها درگیر هستند و برای مردم روشنگری میکند.
البته بین این دو جنگ تفاوت است؛ جنگ نخست عیان و آشکار بود، دشمن، دوست، اهداف و روش مشخص بود، اما در جنگ فرهنگی به سبب پیچیدگی که دارد و به آن جنگ نرم گفته میشود، هوشیاری، بیداری، روشنگری و شناسایی هدف میطلبد که روحانیان در این مرحله هم موفق خواهند بود.
ـ شیرینترین خاطرهای که از آن دوران به یاد دارید برایمان تعریف کنید؟
یکی از برنامههایی که در طول دفاع مقدس و در جمع رزمندگان عزیز داشتم حدیثخوانی بود؛ در گردانهای رزمی و قرارگاهها که حضور داشتم به صورت مختصر یک حدیث چهار پنج کلمهای را میخواندم و به رزمندهها میگفتم جواب دهید و همانجا به آنها یاد میدادم.
این حدیث را از حضرت امام جواد(ع) تکرار میکردم که «اِئتَدّ تُصِب اَو تَکَد؛ در کارها استوار باش تا به نتیجه برسی، یا به هدف نزدیک شوی» کلمه کلمه میگفتم و رزمنده ها جواب میدادند. چند مرتبه میگفتم که ثمره مقاومت رسیدن به پیروزی یا به پیروزی نزدیک شدن است و رزمندهها تکرار میکردند، به یادشان میماند و زمزمه آنها میشد.
این حرکت و اقدام سبب تقویت روحیه رزمندگان بود و در بسیاری از مواقع میدیدم که در مراسم صبحگاه که حرکت میکردند این احادیث را به صورت جمعی زمزمه کرده و میخواندند.
شب عملیات کربلای پنج که بمباران دشمن شدت گرفته بود و هرکسی در حالی که میجنگید در تلاش بود خودش را از خطرات آتش دشمن در امان نگه دارد، به سنگری سر زدیم که گلوله توپ روی آن خورده و تنها گوشهای سالم مانده بود که یک مرتبه رزمندهای را دیدم از آن گوشه بیرون آمد و گفت «الحق سیفُ قاطع»؛ بعد که فهمیدیم خودی است، گفت حاج آقا من را میشناسی و میدانی این حدیث را کجا برایمان خواندی. این حدیثخوانی در آن شدت آتش دشمن زمزمه رزمندگان بود.
ـ در طول جنگ مجروح هم شدید؟
در عملیات والفجر 8 شیمیایی شدم و موج انفجار یک گوشم را برده است و نسبتا ناشنوا هستم؛ جانباز 45 درصد.
ـ یک خاطره از بهترین دوستانتان که شهید شدند؟
خدا رحمت کند شهید حجتالاسلام سیدمحمدباقر نقیبپور که اسوه مبارزه، استقامت و جهاد بود؛ من مسؤول نمایندگی لشکر 41 ثارالله بودم و یکی از تیپهای لشکر و یکی از تیپهای منظم مکانیزه زرهی دارای تانکهای پیشرفته تیپ زرهی ذوالفقار بود. آن زمان حضرت امام(ره) به صراحت فرموده بودند که رفتن به جبهه تکلیف شرعی است.
شهید نقیبپور به جبهه اعزام شده بود که از او دعوت کردم به عنوان مسؤول فرهنگی تیپ زرهی ذوالفقار در جبهه بماند. همینکه از او دعوت کردم گفت امام فرموده واجب است و بر من واجب عینی است و اینجا ماند؛ این طلبه رزمنده حال خوشی داشت و به همراه ایشان هر زمانی که به خط میرفتیم، شوخی میکرد و اوج خندههایش خط مقدم و زیر آتش دشمن بود.
به او میگفتم فلانی وقتی خط میآیی دیگر اینجا جای شوخی نیست، میگفت والله نمیدانم چطور میشود که خط میآیم خندهام میگیرد و ذوقم یک مرتبه گل میکند؛
در عملیات کربلای پنج یک جیپ کالسکهای داشت که دو تا بلندگو رویش گذاشته بودند؛ در خط مقدم و زیر آتش دشمن و زمانی که تانکهای ما با تانکهای دشمن میجنگید، ایشان سوار بر جیپ، بلندگو به دست گرفته بود، نوار پخش میکرد و گاهی خود پشت بلندگو با تشجیع و ترغیب، رزمندگان را به مقاومت دعوت میکرد که در همین حال براساس اصابت گلوله تانک، ماشین منفجر، بدن این طلبه متلاشی و شهید شد.
ـ و در پایان سختترین لحظهای که در آن دوران برایتان اتفاق افتاد؟
سختترین لحظهام در جبهه، شب عملیات کربلای چهار بود. اکثر عملیاتها که شرکت کرده بودم با پیروزی همراه بود اما عملیات کربلای چهار با موفقیت روبرو نشد. بسیاری از رزمندگان گردان غواص که برای تصرف ام الرساس حرکت کرده بودند، به شهادت رسیدند و تلفات بسیاری هم در این عملیات دادیم. فرمانده گردان و اکثر رزمندهها شهید شده بودند.
شب هنگام عملیات تعدادی از رزمندگان گردان غواص را که زنده مانده بودند در جایی مستقر کردند و رفتم در جمع آنها حاضر شدم؛ شروع کردم به صحبت و این بچهها زدند زیر گریه و این گریه تا به آخر یک ساعت صحبتی که داشتم قطع نشد؛ یک ساعت از کربلا گفتم و بچهها گریه کردند و این خاطره هیچگاه از ذهن من بیرون نرفت. /920/گ401/ع