تصویری از درس تفسیر آیت الله جوادی آملی به قلم یکی از شاگردان
به گزارش خبرگزاری رسا، سالهاست که مسجد اعظم قم، یکساعت مانده به اذان ظهر، شاهد برگزاری جلساتی نورانی با حضور علامه متأله، آیتالله جوادی آملی است. صدها نفر در این سلسله جلسات تفسیری حاضر میشوند که نتیجه این جلسات، پس از تنظیم نهایی، تفسیر شریف «تسنیم» است. تا به حال بیست و سه جلد از این تفسیر گرانسنگ که در نوع خود بینظیر است، منتشر گردیده است. ظاهراً پانزده جزء اول قرآن قرار است در پنجاه جلد و پانزده جزء بعدی آن در سی جلد منتشر شوند. آنچه در ادامه میآید گزارشی از این جلسات شورانگیز است که به صورت روزانه، یک ساعت مانده به اذان ظهر، در حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه «س» برگزار میشوند.
* سالن مسجد اعظم، دو سه هزار نفر را در خود جای میدهد. سالنی با ستونهایی قطور و بزرگ که در زمان آیتالله العظمی بروجردی ساخته شده و احتمالاً از همان زمان، برای دروس با تعداد شرکتکنندگان بالا مورد استفاده قرار گرفته است. پنکههای سقفی سالن در بیشتر ایام سال روشناند و از گرمای هوا میکاهند! دو سه گنجشک هم لانه در دیوار مسجد کردهاند و حضورشان در جلسات تفسیر، به زیبایی این محفل لطیف افزوده است.
* ادبیات حضرت استاد آنگاه که میخواهند حدیثی ذکر کنند یا از اساتید و علما یاد نمایند شنیدنی است. چنان ادبی در آن موج میزند که گویی، آن بزرگواران را در محضر خود حاضر میبینند. تعبیر ایشان برای ائمه علیهم السلام اینگونه است: «کلام نورانی وجود مبارک حضرت امیر علیه آلاف التحیة و الثناء است که ...» یا که تعبیر همیشگی ایشان برای علامه طباطبایی، استاد بزرگوار ایشان چنین است: «سیدنا الاستاد» و یا «مرحوم کلینی رضوانالله علیه ...»
* تسلط ایشان بر علوم مختلف اعجاب برانگیز است. آنگاه که زمان به ادبیات عرب و صرف و نحو و بلاغت یا لغات میرسد ایشان را ناقد زمخشری مییابی و آنگاه که سخن از فلسفه و کلام و تفسیر به میان میآید ناقد فیض و علمای بزرگ هر فن! حافظه شگفتانگیز و تسلط بر علوم مختلف، عمقی شگرف و کمالی همهجانبه به این درس بخشیده است.
* تسلط ایشان به اشعار نیز جالب توجه است. اساساً کلام حضرت استاد محفوف به کلماتی موزون و ادبی است. لغات در بیان حضرت استاد، با دقت به کار میروند و در جای خود مینشینند از همین رو فهم سخنرانیهای ایشان برای کسانی که با ادبیات فارسی و عربی بیگانهاند مشکل است. البته بعضاً برخی تعابیر فلسفی و تخصصی نیز در کلام ایشان هست که کار را مشکلتر میسازد.
* تلنگرهای حضرت استاد به برخی مسائل اجتماعی رایج، تکاندهندهاند. آنگاه که از کمشدن عواطف در میان خانوادهها انتقاد میکنند و مینالند که وقتی مهدکودک باب شد، سالمند هم به خانه سالمندان سپرده میشود در حالی که در جوامع عاطفی چنین اتفاقاتی نمیافتد.
* حضرت استاد، تکه کلامی نیز دارند که عبارت از تکرار یک واژه با میان واژه «یعنی» است آنگاه که میخواهند بر مسالهای تاکید کنند. مثلاً وقتی میخواهند بگویند که خدا همه گناهان را میبخشد میگویند: «جمیع گناهان را میبخشد. جمیع یعنی جمیع!»
* استاد بارها و بارها از غربت عقاید و اخلاق در حوزهها نالیدهاند! ایشان که پنجشنبهها بعد از نماز ظهر، در محل مؤسسهشان درس اخلاق مبتنی بر نهجالبلاغه دارند، تعابیری گرانسنگ و حاوی نکات اعتقادی عمیق از نهجالبلاغه و صحیفه سجادیه را خوانده و گله میکنند که کسی نیست روی این مفاهیم کار کند و آنها را باز نماید و اینها مغفول ماندهاند!
* تعابیر حضرت استاد برای مخالفان نیز همراه با ادب و کنایههایی مؤدبانه و به دور از تفرقهزایی و تشنجآفرینی است. مثلاً بعد از ذکر نام معاویه این تعبیر را به کار بردند که: «علیه من الرحمن ما یستحق» و درباره مقدسات اهل سنت و عقاید ایشان نیز در عین نقد علمی محکم، رعایت ادب و انصاف موج میزند.
* سبک این کلاس چند هزار نفری همچون همه کلاسهای حوزه، این است که افراد حق دارند اشکالات یا سؤالات خود را در میانه بحث بپرسند که به آنها «مستشکل» گفته میشود. در این درس نیز این قاعده برقرار است هر چند باید اعتراف کرد که متاسفانه عمده سؤالات و اشکالات، کمعمق و نپختهاند و بعضاً از حد معمول خارج شده و به زیاده میگذارند! هر چند استاد همیشه، با سعه صدر به آنها نیز پاسخ میدهند اما بعضاً اعتراض ایشان از عدم توجه به مباحثی که چندین بار تکرار شده و باز سؤال میشود، را در پی دارد.
* بساط شانهبوسی استاد، بعد از پایان هر درس به راه است. بلافاصله بعد از آنکه استاد «والحمدلله رب العالمین» را میگوید و از منبر پائین میآید، خیل عاشقان، به جلو میشتابند تا همان چند قدم فاصله منبر تا درب خروجی را مغتنم شمرده و بر شانه استاد بوسه میزنند و التماس دعا میگویند. سیره اخلاقی استاد را در همین رفتارهای مختصر نیز میتوان دید. تشکر همه روزه ایشان از فیلمبرداری که هر روز، میکروفون را در مقابل ایشان تنظیم میکند، برایم جالب توجه است.
* همه نوع آدم را میشود در پای درس استاد دید. کلاس که تمام میشود، لهجههای مختلف شیرین ایرانی به گوشت میرسد. از یزدی و اصفهانی تا ترکی و لری، همه و همه دوستانشان را مییابند و گپ میزنند. از بحرین و پاکستان و افغانستان و آفریقا و چین و اندونزی و دیگر کشورها نیز میتوانی طلابی را ببینی که فرصت حضور در ایران را با حضور در درس تفسیر حضرت استاد مغتنم میشمارند.
* کسانی که بر سر درس میآیند هم متفاوتاند. بیشترشان طلبهاند و البته تعدادی پیرمرد و جوان غیرطلبه را نیز میشود دید. تعدادی هستند که کلمه به کلمه سخنان استاد را مینویسند و هیچ کلامی از آنان فوت نمیشود ولی عمده حاضرین، نکات اصلی را مینویسند و خلاصه برداری میکنند. تعداد زیادی هم البته هستند که فقط گوش میکنند! عدهای قرآن برمیدارند و عدهای لپتاپ در مقابلشان باز است و نکات را مستقیما تایپ میکنند. برخی هم از قرآنهای گوشی موبایلشان استفاده میکنند. در میان این همه، طلبهای که قرآن با ترجمه چینی در دست داشت و طلبهای ایرانی که همه صحبتهای استاد را مینوشت ولی هیچ نقطهای بر واژههایش نمیگذاشت بیشتر از بقیه برایم جلب توجه کرد!
* تذکرات اخلاقی حضرت استاد، فضایی متفاوت به این درس بخشیده است و آن را از یک کلاس علمی خشک خارج نموده است. آنگاه که تشرها و تذکرات بر قلبت فرو میرود و خود را در غفلت مییابی، دلت میلرزد و انگیزه توبه مییابی! استاد، به طلاب تلنگر میزنند که طلبهای که در «مدرسه قبرستان» رفت و آمد نکند، از خیلی معارف دور میماند. همایشان آنگاه که از مرگ سخن میگویند، بغض میکنند و آن روز که فرمودند «لحظه مرگ برای مؤمن، شیرینترین لحظههاست چرا که ما در این دنیا آرزو داریم چشممان به کربلا بیفتد ولی در لحظه مرگ همه چهارده معصوم علیهماالسلام به دیدار مؤمن میآیند» بغضشان ترکید و اشکشان جاری شد. بسیار هم اتفاق میافتد که تذکرات استاد دلها را میلرزاند و نشانهاش هم شانههاییاند که تکان میخورند و بغضهاییاند که ترکیدهاند و صدایشان از گوشه و کنار مسجد به گوش میرسد.
* خیلیها در این جلسه حاضر میشوند که خود، در حوزه و دانشگاه، استادند و درس و بحث مفصلی دارند. استادهای زیادی را میتوانی در این درس ببینی که اینجا زانوی ادب شاگردی زدهاند و بر سر خان معارف قرآنی این حکیم متأله، تماماً گوش شدهاند.
* از حواشی جالب جلسه هم یکی از اساتید است که همواره اطرافش شلوغ است و رمز این شلوغی نیز، استخارههای مجرب ایشان است. استخارههایی که معمولاً همراه با توضیحاتی دقیق از موضوع مورد سؤال میباشند.
* حاج آقا صلواتی این محفل هم پیرمردی روحانی است با لهجه غلیظ اصفهانی که همواره از زمان ورود استاد به مسجد اعظم، تا آغاز درس، چهار صلوات از مردم میگیرد! گاهی هم صلواتهایش را به روز میکند و در میانهشان سقوط آل خلیفه و آلسعود را نیز ذکر میکند. اولین صلوات ایشان هم معمولا این جمله است: «سلامتی علمای ربانی هم صلوات بفرستید»
* اگر نبود این محفل نورانی، به جرأت میتوانستی بگویی که قرآن در میان حوزههای علمیه مهجور و غریب است و حال، این کلاس یکی دو هزار نفری، گوشهای از خلأ توجه ویژه به معارف حقیقی قرآن را پر نموده است.
* این درس تفسیر، نه یک درس معمولی، که کلاسی از عقاید و اخلاق و فقه و کلام است و آنکه به طور منظم در آن شرکت کند مجموعه مفصلی از نکات اعتقادی و آموزههای اخلاقی را نیز درمییابد چرا که حضرت استاد، به بهانه مباحث تفسیری، بسیاری از مباحث مهم اعتقادی و کلامی را نیز مطرح مینمایند.
* قبل و بعد از جلسه، معمولاً با صحنه نماز مستحبی خواندن تعداد زیادی از حضار همراه است. چه از پیرمردهایی که سالهاست عادت دارند در مسجد اعظم نماز بخوانند چه از طلاب و روحانیونی که فرصت را مغتنم میشمرند و مشغول نماز مستحبی یا قرائت قرآن میشوند.
* در مناسبتها نیز معمولاً تعریضی در میانه درس به آن مناسبت زده میشود. مثلاً آنگاه که سخن به نحوه مقابله با دشمن خارجی و جمله «ردوا الحجر حیث جاء» رسید فرمودند ملتی که ستمپذیر است حقیر است. دفاع مقدس ما نشانه عزت ملت ما بود. این جملات در میانه هفته دفاع بیان شد. صحبتهای سیاسی اجتماعی متناسب با وقایع روز یا مسائل و مشکلات مردم، از جمله امور رایجی است که در کلام حضرت استاد میتوان مشاهده نمود.
* تسلط استاد بر ریشه لغات و نحوه تکون واژهها در عربی و فارسی نیز جالب توجه است و معمولاً رمزگشای نکاتی مهم میباشد. مثل اینها: آنچه به انسان بچسبانند و مبهوت شود «بهتان» است. آنچه نزد عقل و نقل، به رسمیت شناخته نشده باشد، «منکر» و «نکره» است نه آنچه اساساً ناشناخته باشد.
* صوت این درس تفسیر معمولا با چند روز فاصله در سایت مؤسسه اسراء درج میشود و بعد هم از رادیو معارف پخش میشوند. افرادی را در شهرستانها میشناسم که گویی خود را شاگرد این کلاس میدانند و همواره این دروس را از رادیو معارف پیگیری میکنند. این دروس از شبکه قرآن سیما نیز پخش میشوند. همین مباحث بعد از جمعبندی و مشاهده خود حضرت استاد، در قالب کتاب شریف تفسیر «تسنیم» منتشر میشوند.
* چه بسیارند زواری که نمیدانند چنین درسی در حرم برپاست و آنگاه که حضرت استاد را در حال ارائه تفسیر میبینند، به داخل مسجد میآیند و با شوق و ذوق از همان حضور کوتاه، بهره میبرند. بعضا میبینی که چند نوجوان وارد جلسه میشوند و خود را در گوشهای جای میدهند تا حضرت استاد را ببینند و چند کلامی از ایشان بشنوند.
* روش تفسیری استاد بدین گونه است که در ابتدا، آیاتی که در حال تفسیر آنها هستند را قرائت میکنند که معمولا پنج الی ده آیه است. مروری از نکات کلی پیرامون مکی یا مدنی بودن سوره و موضوعات کلان مطرح شده در سوره، در مرحله بعد انجام میشود و بعد هم به روش تفسیر قرآن به قرآن، آیات مورد نظر را از واژه تا مفهوم بررسی می کنند و با آیات دیگر قرآن تطبیق مینمایند. ذکر نکات حاشیهای و مباحث کلامی و اخلاقی مرتبط نیز معمولاً در میانه همین بحثها صورت میگیرند. حضرت استاد معمولاً یکی دو کتاب که نیاز به ارجاع به آنها در بحث وجود داشته نیز همراهشان هست که مؤدبانه، در دست راستشان میگیرند و میخوانند. همه آنها بعلاوه قرآنی که در دستشان هست نیز با کاغذهایی علامتگذاری شدهاند که نشانگر چندین ساعت وقتی است که ایشان برای حضور در هر جلسه میگذارند.
* استفاده از تعابیر امروزین و استعمال واژههای جدید توسط حضرت استاد، جالب توجه است و نشانگر بهروز بودن و آگاهی ایشان از مسائل و تحولات جدید و موضوعات نوپدید میباشد. آنگاه که نظرات کپرنیک در فیزیک را تحلیل میکنند و از روابط زمین و آسمان و وضعیت ستارگان سخن میگویند مییابی که با فردی براستی جامعالاطراف و علامه روبرو هستی!
* علقه عاطفی میان حاضران و حضرت استاد را وقتی استاد به سرفه میافتند خوب میشود دید. گویی همه ایشان را پدر خویش میبینند و نگران سلامتی ایشاناند. زیر لبها زمزمه «یرحمک الله» است و آنگاه که سرفهها به پنجم و ششم میرسد، تقریباً همه را ذاکر این جمله میبینی! چنان به دیدن همه روزه استاد و این جلسات پر از در و گوهر وابسته میشوی که میگویی کاش رمضان و تابستان که در آنها کلاس تفسیر تعطیل است، فراقی میان تو و این محفل نمیانداختند.
منبع: وبلاگ آرمان خواهی /916/د102/ع