۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۱ - ۱۳:۱۰
کد خبر: ۱۲۷۷۸۳
آیت الله مظاهری:

بسیاری از انحراف‌ها با توجیه گناه آغاز می‌شود

خبرگزاری رسا ـ استاد اخلاق حوزه های علمیه اصفان گفت: یکی از موانع اصلی برای پیامبران درون تقلید کورکورانه است که عاقبت آن حجاب و مانع برای هشدارهای بیدارگر عقل و وجدان و اخلاق به شمار می رود.
حضرت آيت الله مظاهري


به گزارش خبرگزاری رسا، حضرت آیت الله حسین مظاهری در درس اخلاق خود انسان را اصلی ترین عامل ایجاد موانع و حجاب های پیامبران درون برشمردند.

حجاب‌ها و موانع استفاده از پیامبران درون

در جلسات گذشته، از فطرت، عقل و نفس لوّامه به عنوان پیامبران درون انسان که مانع سقوط و انحراف او هستند یاد شد و بالاخره فهمیدیم که اگر کسی متابعت از عقل و وجدان اخلاقی و فطرت کند، عاقبت او به خیر می‌شود. بحث رسید به اینجا که چرا با وجود پیامبران درون آدمیان و علی‌رغم هشدارهای پی در پی این سه پیامبر، باز هم بسیاری از انسان‌ها دچار سقوط می‌شوند؟

در پاسخ باید گفت: گاهی انسان‌ها با رفتار خود، موانع و حجبی برای پیامبران درون ایجاد می‌کنند که آن موانع، موجب می‌شوند انسان به هشدارها و تذکرات بیدار کنندۀ آن سه پیامبر توجه نکند و غفلت بورزد. هشدارهای فطرت، عقل و نفس لوّامه بسیار بیدار‌کننده و کارساز است، امّا اگر این سه پیامبر زیر حجاب و مانع قرار گرفتند، آنگاه مثل خورشید زیر ابر، یا روشنایی ندارند یا روشنایی کمی پیدا می‌کنند که تـأثیر به سزایی نخواهند داشت. در ادامۀ این مبحث، به برخی از آن موانع اشاره می‌گردد.

 تقلید کورکورانه

اوّلین حجاب پیامبران درون و به عبارت دیگر، اوّلین مانع استفاده از ندای نجات‌بخش آن سه پیامبر، تقلید است. در طول تاریخ، پیروی کورکورانه از عملکرد آباء و اجداد و تقلید از گذشتگان، عامل مهمّی برای گمراهی انسان‌ها بوده است. مثلاً عقل، فطرت و وجدان اخلاقی همۀ انسان‌ها درک می‌کند که بت‌پرستی یک خرافت است. این موضوع محتاج دلیل هم نیست؛ بلکه یک امر فطری است و افزون بر فطرت، وجدان اخلاقی و عقل انسان نیز آن را مذمّت می‌کنند. رسولان الهی نیز ارسال شده‌اند که مردم موّحد شوند و بت نپرستند، همۀ ایشان هم بیّنه و معجزه داشته‌اند:
«لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمیزانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ»

انبیاء الهی علاوه بر اینکه ادّعای رسالت می‌کردند، قوّۀ مقنّنه، مجریّه و قضائیّه هم بودند و با معجزه‌های رسا و آشکاری مانند قرآن، گلستان شدن آتش برای حضرت ابراهیم، عصای حضرت موسی و ... مردم را متنبّه و بیدار می‌کردند. اما چرا بسیاری از مردم همیشه تابع پیامبرها نبودند؟!‌ چرا نه تنها متابعت نمی‌کردند، بلکه پیامبران را مسخره می‌کردند؟

«یا حَسْرَةً عَلَى الْعِبادِ ما یَأْتیهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ»
قرآن کریم تأسّف می‌خورد و می‌فرماید: ای وای بر مردم که زیر بار حرف پیامبران نمی‌رفتند و آنان را مسخره هم می‌کردند! امّا نمی‌گفتند که شما دروغ می‌گویید، معجزه ندارید یا شما خرافی هستید و دلیل ندارید، بلکه می‌گفتند: آباء و اجداد ما چنین کردند و ما هم باید چنین کنیم. می‌گفتند: «نمی‌شود که ما از روش و منش پدران خود دست برداریم». گفتۀ آنان در قرآن چنین آمده است:

«إِنَّا وَجَدْنا آباءَنا عَلى‏ أُمَّةٍ وَ إِنَّا عَلى‏ آثارِهِمْ مُقْتَدُونَ»
 
یعنی بدون دلیل، از عمل خرافی دیگران تقلید و پیروی می‌کردند که معلوم است امری غلط و خلاف عقل است. سران قریش و اقوام ایشان که ادعای شرافت و بزرگواری داشتند، به پیامبر اکرم«صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» می‌گفتند: آباء و اجداد ما بت می‌پرستیدند و تو می‌گویی بت‌ها را بشکنیم و به آنها سجده نکنیم؟ پیامبر جواب آنان را می‌دادند و می‌فرمودند: اینها خرافت است، من از طرف خدا هستم و این قرآن هم معجزۀ من است و دلیل اعجازش هم این است که هیچ‌کدام از شما نمی‌توانید مثل آن را بیاورید، ولو پشت به پشت یکدیگر کنید، امّا آنان نپذیرفتند.

اساساً عقل انسان و نیز فطرت و وجدان اخلاقی او، تقلید در آداب و رسوم اجتماعی را نمی‌پسندند و چنین تقلیدی را مذمّت می‌کنند. حاصل تقلید در آداب و رسوم اجتماعی، سقوط در پرتگاه بت پرستی و خرافه پرستی است که همیشه بوده و همیشه هم حربۀ بزرگی در مقابل رسالت پیامبران الهی بوده است.

مر مرا تقلیدشان بر باد داد / ای دوصد لعنت بر آن تقلید باد

عرفان‌های کاذب و نوظهور و توجه به ادّعاهای دروغینی که امروزه برای تشرّف می‌شود، از تقلید بدون دلیل و منهای عقلانیّت، سرچشمه می‌گیرد. عدّه‌ای از جوانان احساساتی و زنان علاقه‌مند به امام زمان«ارواحنافداه» فریب افراد دغل و حقّه‌بازی که با ترویج خرافات قصد انحراف جوانان را دارند، می‌خورند و به طور ناخودآگاه منحرف می‌شوند. عقل خود را به کار نمی‌اندازند و با پیروی از احساسات، بدون دلیل تابع یک شخص ساده لوح یا متقلّب می‌شوند که ادعای تشرّف می‌کند و یا تابع جوانی می‌شوند که با خواب، تخیّل و وسوسه، مطالب به ظاهر دل‌نشین و خوشایندی به هم می‌بافد و احساسات را تحریک می‌کند و برخی را مرید و پیرو       بی چون و چرای خود می‌کند. در این خصوص همه باید توجّه داشته باشند که این‌گونه ادّعاها و این‌چنین عرفان‌های خود ساخته و نوظهور، دروغ است و شرکت افراد نیز در این‌گونه مجالس غلط می‌باشد و منجر به سقوط و انحراف آنان خواهد شد.

 تقلید جایز

تقلید، فقط در صورتی مجاز است که تشخیص موضوعی نیاز به تخصّص داشته باشد و انسان از آن تخصّص برخوردار نباشد که در این صورت ناچار است از متخصّص تقلید کند. به عبارت روشن‌تر، تقلید عقل پسند مربوط به وقتی است که انسان مطلبی را نداند و دیگری بداند، آنگاه عقل او حکم می‌کند که باید از دیگری بپرسد و از او در زمینۀ دانشی که ندارد تقلید کند. قرآن کریم نیز می‌فرماید:

«فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ»
این ارشاد است و تعبّد نیست و چنین تقلیدی مورد پسند و تأیید سه پیامبر درون است. مثلاً تقلید شاگرد از استاد، آن هم با استدلال، درست است. مثال مشهور دیگر در این خصوص آن است که انسان‌ها برای پی بردن به احکام شرعی و حدود حلال و حرام اعمال، محتاج اجتهادند و چون همه نمی‌توانند مجتهد جامع‌الشّرایط شوند، مجبورند در این خصوص از مرجع تقلید، تقلید کنند. اما اگر کسی خود مجتهد باشد، تقلید او از مجتهد دیگر غلط و مخالف عقلانیّت است. مثال دیگر این است که عقل انسان، تقلید از پزشک و حرف شنوی از او را به خوبی تأیید می‌کند؛ زیرا پزشک شدن برای همه میسّر نیست و گروهی از مردم باید از درد ناعلاجی از گروهی دیگر که در زمینۀ پزشکی تخصّص دارند، تقلید کنند.

 عاقبت تقلید کورکورانه

حجاب تقلید، مانع عجیبی برای هشدارهای و نداهای بیدارگر عقل، وجدان اخلاقی و فطرت به شمار می‌رود. اگر کسی بتواند این حجاب را پاره کند، آنگاه تابع فطرت، وجدان اخلاقی و عقل و در پی آن تابع پیامبرهای برون می‌شود و در نتیجه خواهد دید که پیامبرهای برون، برهان و دلیل قاطع و روشن‌گر دارند. امّا در مقابل، اگر انسان در آداب و رسوم اجتماعی مقلّد دیگران شود، در نهایت غرب‌زده می‌شود و آدم غرب‌زده مانند خیاری که یخ زده باشد، بی خاصیّت است. 

ما در جوانی یک معلّم اخلاق به نام مرحوم آقا شیخ عباس تهرانی در قم داشتیم. او که مرد وارسته‌ای بود، روزی گفت: من در زمان طاغوت در تهران، به دیدن یکی از خویشانم رفتم که انسان موجّهی بود. می‌گفت: صبح که وارد منزل او شدم، دیدم در سجّاده نشسته و نماز شب و نماز صبح و تعقیبات را خوانده و اکنون قرآن می‌خواند. از دیدن عبادت او خیلی خوشحال شدم، ایشان سجاده را جمع کرد و نزد من نشست. با هم حرف می‌زدیم که ناگهان دیدم یک دختر بی‌حجاب با پیراهن و با یک وضع زشتی برای من چایی آورد. وقتی آن دختر رفت، به آن آقا گفتم: چنین افرادی نباید در خانۀ شما رفت و آمد کنند و نباید این دختر برای من چای  آورده باشد، می‌دانم که بیگانه است، اما نباید در خانۀ شما چنین دختری پیدا شود. مرحوم آقا شیخ عباس تهرانی تعریف می‌کرد که آن آقا از گفتۀ من عصبانی شد و گفت: او دختر من است. من ابتدا تصوّر کردم شوخی می‌کند و گفتم: این حرف‌ها شوخی ندارد و شوخی آن هم حرام است. گفت: آشیخ عباس! مثل اینکه کلمات امیرالمؤمنین«سلام‌الله‌علیه» را نشنیده‌ای؟ گفتم: چطور؟ گفت: مگر نمی‌دانی که امیرالمؤمنین فرمودند: «لا تقسروا أولادکم على آدابکم فإنهم مخلوقون لزمان غیر زمانکم»[5] آن زمانی که من و شما بودیم، زنان حجاب داشتند و چادری بودند و زمان ما آنطور اقتضاء می‌کرد. امروزه هم زمان اقتضا می‌کند که دختر من بی‌حجاب باشد!!

خرافت و تقلید کورکورانه و غرب‌زدگی، انسان را به اینجا می‌رساند. یعنی به راستی مقدّس‌نماست، امّا عقلش را از دست داده است. عقل عمومی و وجدان اخلاقی و فطرت دارد، امّا گاهی خرافت‌ها، برای فطرت حجاب و مانع می‌شود و آن حجاب‌ها مانند اطاقی دربسته است و هرچه این فطرت داد بزند، به جایی نمی‌رسد.

 فساد اخلاقی، ناشی از تقلید کورکورانه

فساد اخلاقی کنونی که جامعه را فراگرفته و خطر عجیبی برای نظام جمهوری اسلامی محسوب می‌شود، از آنجا سرچشمه می‌گیرد که مردم و مخصوصاً جوانان تمایل دارند مقلّد غربی‌ها باشند. وقتی غرب‌زدگی جامعه را بگیرد، هرچه روحانیّت و مراجع تقلید هم فریاد بزنند، به جایی نمی‌رسد.

گوش اگر گوش من و ناله اگر نالۀ تو / آنچه البته به جایی نرسد فریاد است

تقلید و خرافت به جایی رسیده که بسیاری از جوان‌ها می‌گویند: هرکاری غربی‌ها کردند، ما هم به همان اندازه و حتی بیشتر و داغ‌تر می‌کنیم. آنان با ماهواره‌ و فیلم‌های شهوت‌انگیز، نظام خانوادۀ خود را نابود می‌کنند، ما هم باید در خانه ماهواره داشته باشیم. دختر آنها بی‌حجاب، دختر ما هم باید چنین باشد. دختر و پسر آنان، با هم رابطۀ دوستی و رفاقت دارند، ما هم باید از آنان عقب نمانیم.

تصوّر نکنید این جوانان که امروزه عفّت و غیرت را از جامعه برده‌اند، دین ندارند، بلکه دین دارند، شیعه هستند و حتی امیرالمؤمنین، حضرت زهرا و امام حسین «سلام‌الله‌علیهم» را دوست دارند. پس چرا چنین شده‌اند؟ چرا پیامک‌های تلفن همراه آنان به یکدیگر، یکپارچه شهوت و معصیت شده است؟ چرا بسیاری از دختران و پسران دوستی نامشروع دارند که گناهش به قول قرآن کریم در ردیف بی‌عفتی و زنا است. این مصائب از کجا پیدا شده است؟

وقتی جوانان خرافی شدند و وقتی تقلید کورکورانه به سراغ آنان آمد، چنین می‌شوند. اکنون بسیاری از ازدواج‌ها که در اثر دوست‌یابی بین دختر و پسر اتفاق می‌افتد، منجر به طلاق می‌شود.

خدا رحمت کند، یک بزرگی می‌گفت: اگر می‌نشینید با دلیل بنشینید، اگر می‌ایستید، با دلیل بایستید و اگر می‌روید، با دلیل و برهان بروید و بالاخره همۀ کارها باید با تعقّل و خردورزی و از روی فکر باشد. اگر کارها عاقلانه نباشد، اوضاع نظیر اوضاع کنونی می‌شود. جوان شیعه به جایی می‌رسد که در ایام شهادت حضرت زهرا«سلام‌الله‌علیها» سیاه می‌پوشد و زهرا را دوست دارد، امّا پوشش و طرز لباس پوشیدن او حضرت زهرا را می‌آزارد. اگر حضرت زهرا«سلام‌الله‌علیها» را دوست دارد، پس چرا قیافۀ او چنین است؟ و اگر ایشان را دوست ندارد، پس چرا سیاه می‌پوشد؟

در پاسخ باید گفت: حضرت زهرا«سلام‌الله‌علیها» را دوست دارد، امّا حجاب غرب‌زدگی و حجاب تقلید روی فطرت او، وجدان اخلاقی او و روی عقل او را پوشانده است و بالاخره همه چیز او پوچ شده است. یک زمانی هم به اندازه‌ای این حجاب ضخامت پیدا می‌کند که برای گناه خود، استدلال هم می‌کند.

 یک توصیۀ اخلاقی

من همیشه به شما جوان‌ها یک جمله داشتم و اکنون آن جمله را تکرار می‌کنم و تقاضا دارم به آن عمل کنید:

جوانان عزیز مراقب باشید گناه در زندگی شما نباشد که گناه انسان را به سقوط می‌کشاند. گناه، زندگی را سیاه می‌کند. گناه، زندگی را تباه می‌کند. اما اگر العیاذبالله گناه کردید، مواظب باشید که در سرازیری گناه واقع نشوید که اگر در سرازیری گناه واقع شدید، نظیر ماشینی است که ترمز آن بریده باشد، سقوط می‌کنید و برگشتن شما بسیار مشکل است، همچنان‌که کنترل آن ماشین غیر ممکن است. یعنی نه خودتان می‌توانید کنترل کنید و نه دیگران می‌توانند شما را کنترل کنند.

امّا مهم‌تر آنکه اگر العیاذبالله در سرازیری گناه هستید، مواظب باشید که گناه را توجیه نکنید که توجیه گناه، یک پردۀ ضخیم و یک حجاب ضخیمی برای عقل و فطرت و وجدان اخلاقی است و توجیه گناه انسان را به جایی می‌رساند که گناه می‌کند و خیال می‌کند که کار خوبی است.  بسیاری از انحراف‌ها از همین ناحیه پدید می‌آید. لذا قرآن کریم می‌فرماید: ورشکسته ترین افراد، افراد توجیه‌گر هستند. کسانی که مبتلا به جهل مرکب می‌باشند.

بنابر تعبیر قرآن کریم، ورشکسته ترین افراد کسانی هستند که کار بد می‌کنند و خیال می‌کنند که خوب است؛ یعنی کارهای خود را توجیه می‌کنند: «الَّذینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ هُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً»[6]
/916/د102/ن

ارسال نظرات