جامعه شناسی علم از منظر روایات اسلامی
الف) علم در مکتب اسلام:
بررسى دقیق موارد کاربرد واژه علم و معرفت در متون اسلامى نشان مىدهد که علم در اسلام بهطور کلى در دو مفهوم به کار رفته است: یکى را حقیقت و اصل علم مىنامیم و دیگرى را ظاهر و فرع آن. از نظر اسلام علم حقیقت و جوهرى دارد و ظاهر و پوستهاى. انواع علوم رسمى ـ اعم از اسلامى و غیر اسلامى ـ پوسته علم محسوب مىشوند و حقیقت علم و معرفت چیز دیگرى است.
آنجا که گفته مىشود: «خدا و فرشتگان و دانشمندان گواهى مى دهند که جز او هیچ معبودى نیست» و یا «آنان که دانش یافتهاند، مىدانند که آنچه از جانب پروردگارت بر تو نازل شده، حقّ است» و یا «از میان بندگان خدا تنها دانایان از او بیم دارند»، سخن از حقیقت و جوهر علم است.
و آنجا که گفته مىشود: «خدا او را دانسته گمراه گردانید» و یا «فقط پس از آنکه علم برایشان حاصل آمد، راه تفرقه پیمودند» و یا «کسانى که کتابِ آسمانى به آنان داده شده، با یکدیگر به اختلاف نپرداختند، مگر پس از آنکه علم براى آنان حاصل آمد»، سخن از ظاهر و پوسته علم است.
در اینجا این سؤال مطرح مىشود که حقیقت علم چیست؟ و چگونه مىتوان حقیقت علم را از ظاهر و پوسته آن تمیز داد؟ و چگونه مىتوان آن را تحصیل کرد؟
حقیقت علم نورى است که در پرتو آن، انسان جهان را آن گونه که هست مىبیند و جایگاه خود را در هستى مىیابد. نور علم مراتبى دارد که بالاترین آن نه تنها انسان را با راه تکامل خود آشنا مىکند؛ بلکه او را در این مسیر حرکت مىدهد و به مقصد اعلاى انسانیّت مىرساند.
قرآن کریم با صراحت از این نور سخن مىگوید: «آیا کسى که مرده دل بود و زندهاش کردیم و براى او نورى پدید آوردیم، تا در پرتو آن در میان مردم برود، چون کسى است که گویى گرفتار در تاریکی هاست و از آن بیرون آمدنى نیست؟»
امام على علیهالسلام در باره این نور و مهمترین خواص آن، که رساندن انسان به مقصد اعلاى انسانیّت است، مىفرماید: «عقلش را زنده داشته و نفسش را کشته است، تا آنجا که درشتىهایش خُرد و خشونتهایش نرم شده و نورى پر فروغ برایش درخشیدن گرفته است که شاهراه توحید را روشن سازد و در پرتوش راه پیموده شود. بدین سان درها یکى پس از دیگرى او را به آستان سلامت مطلق و براى اقامت جاوید مىراند و ثابت قدم و استوار در جایگاه امنیت و آسایش ثبات مىیابد؛ زیرا که او قلب خود را به کار گرفت و پروردگارش را خشنود کرد».
آیات و احادیثى که نورانیت انسان را مقدمه حرکت صحیح او در جامعه و به سوى کمال مطلق مىدانند، و یا علم را به نور تفسیر مىکنند، و یا علم را ملازم با ایمان به خدا و رسالت انبیاى الهى، و همراه با صفات پسندیده و اعمال شایسته مىدانند، در واقع جوهر و حقیقت علم را توضیح مىدهند. دلیل این که این نور را، مغز علم و همه علوم رسمى را پوسته علم مىشماریم، آن است که ارزش علوم رسمى وابسته به آن است.
جوهر علم است که به علم ارزش حقیقى مىدهد؛ یعنى علم را در خدمت انسان و در جهت تکامل و بهروزى او قرار مىدهد و بدون آن نه تنها علم فاقد خواص و آثار علم مىشود، بلکه تبدیل به یک عنصر ضد ارزش و ضدّ انسانیّت مىگردد.
این است معناى آنچه بدان اشارت رفت که ارزش حقیقت علم، مطلق است و ارزش علوم رسمى، مشروط. شرط ارزشمند بودن علوم رسمى این است که در خدمت انسان باشند و بدون جوهر علم، علوم رسمى نمىتوانند در خدمت انسان قرار گیرند و چه بسا بر ضدّ انسان به کار گرفته مىشوند.
نکته مهم و قابل توجه این است که وقتى علم، جوهر و خاصیت خود را از دست داد، نه تنها با جهل مساوى مىشود، بلکه از جهل زیانبارتر مىگردد؛ زیرا حرکت انسان را به سوى انحطاط و سقوط تسریع مىکند.
علم، وقتى جوهر و جهت حقیقى خود را از دست داد، درست مانند راهنمایى است که به جاى آنکه انسان را در مسیر قرار دهد، او را به سوى چاه سوق مىدهد. اینجاست که علم هر چه بیشتر پیشرفت کند براى جامعه انسانیت خطرناکتر خواهد بود.
خطر بزرگى که امروز جامعه بشر را تهدید مىکند، این است که علم رشد کرده ولى جوهر و جهت و خاصیت خود را از دست داده و در مسیر انحطاط و سقوط انسانیت به کار گرفته شده است.
با اندکى تأمل به سادگى مىتوان دریافت که در جهان امروز علم چه آفاتى را بر جامعه بشریت تحمیل کرده است، و شمشیر علم در کف قدرتهاى بزرگ جهان چه به روز انسان آورده است. دزدهایى که براى غارت مادّه و معناى انسان از چراغ علم بهره مىگیرند، چگونه با قساوت عمل مىکنند و به هیچ چیز و به هیچ کس رحم نمىکنند
آیا فنون و ابزار دزدى، گرسنگى، قتل و فساد را مىتوان علم نامید؟ آیا دانشى که جامعه را به فساد و تباهى مىکشد، علم است و نور، و یا این که جهل است و ظلمت؟ اینجاست که معناى سخن دقیق رسول گرامى اسلامى صلىاللهعلیهوآله مشخص مىگردد که فرمود: «برخى از دانشها، نادانى است».
این سؤال به نظر مىرسد که چگونه علم مىتواند موجب، جهل گردد؟ آیا این سخن تناقضگویى نیست؟ با اندکى تأمل روشن مىشود که نه تنها این سخن تناقضگویى نیست، بلکه کلامى نغز و دقیق است. هنگامى که علم جوهر و خاصیت نداشته باشد با جهل یکى است. از همین رو امام على علیهالسلام مىفرماید: «دانش خود را به نادانى تبدیل نکنید»؛ یعنى کارى نکنید که علم بىخاصیت شود و نام علم از آن سلب شود.
علم در دنیاى امروز با از دست دادن جوهر و جهت راستین خود به این سرنوشت شوم گرفتار شده که همچون جهل، کُشنده و فاسد کننده و خانمانسوز گردیده است، بلکه از جهل نیز زیانبارتر گشته است. حضرت على علیهالسلام چه زیبا و دقیق فرموده است: «بسى دانشمند که نادانىاش او را کشته و دانشى که به همراه داشته، او را سودى نبخشیده است».
سرنوشت رقت انگیز عالمى که از جهل هلاک مىشود حقیقتا شگفت انگیز است. هنگامى که سعد بن ابى وقاص گزارش سفرى را براى پیامبر صلىاللهعلیهوآله نقل مىکند، جهل آنان را چنین به تصویر مىکشد: «اى پیامبر خدا! من از نزد قومى به سوى تو مىآیم که آنان و چهار پایانشان یکساناند. پیامبر صلىاللهعلیهوآله فرمود: اى سعد! آیا تو را به شگفتتر از این آگاه نکنم؟ قومى که آنچه را اینان نمىدانند، مىدانند و سپس به مانند ایشان نادانى مىکنند».
این سخن بیانگر سرنوشت علم در جهان امروز است. جامعه متمدن و داناى امروز حقیقتا از نادانى رنج مىبرد، و قربانى جهل خویش است. اینچنین است که علم، بشر را به کره ماه مىرساند، اما نمىتواند کمترین نقشى در حرکت انسان به سوى کمال مطلق و رشد و تکامل انسانیّت داشته باشد.
از نظر اسلام، علمی مطلوب و دارای ارزش است که در مسیر کمال انسانی در دنیا یا آخرت قرار گیرد و بر خلاف مکاتب جامعه شناسی که در صدد هستند که علم را از ارزش ها تهی کنند و با ذهنی خالی به سراغ تبیین هستی بروند، اسلام بر دخالت ارزش ها در ساحت علم حکم می کند.
به نظر می رسد افرادی همچون مرتون که علم را خالی ار ارزش های می خواهند، خود ارزشی را به نام بی ارزشی و سکولاریزه کردن علم را اثبات می کند.
اسلام علم و اخلاق را در کنار هم می داند و در فرایند کارآمدی در جامعه، تعهد در کنار تخصصص را مورد تاکید قرار می دهد.
ب) خصوصیات علم و نهادهای علمی از منظر اسلام:
1) دامنه گسترده علم آموزی:
با توجه به اینکه یکی از اهداف بعثت پیامبر گرامی اسلام تعلیم و تعلم است، در گفتار و رفتار خود بارها به اهمیت علم آموختن و نقش آن در تکامل زندگی انسان تأکید و سفارش کرده است. نقل است پیامبر اکرم(ص) دو گروه را در مسجد دید؛ گروهی مشغول عبادت بودند و گروهی سرگرم مذاکره و بحث علمی. پس آن حضرت رفتن به نزد گروه دوم را بر پیوستن به جمع عبادت کنندگان ترجیح داد و درباره این رفتار خود فرمود:«من برای تعلیم فرستاده شده ام» از طرفی در قران کریم نیز درباره خواندن و نوشتن و آموزش علم تاکید شده است." اقرا باسم ربک الذی خلق " و یا " و القلم و ما یسطرون؛ قسم به قلم و آنچه می نگارد."
تحصیل علم از نظر اسلام یک ضرورت مطلق است و هیچ قید و شرطی ندارد. نه قید زمانی، نه قید مکانی و فردی و نه هیچ قید و محدودیت دیگری. از حدیث معروف «اطلبوا العلم و لو بالصین؛ علم را طلب کنید؛ اگر در چین باشد»، در می یابیم که از نظر اسلام، طلب علم فریضه ای است که جا و مکان خاصی نمی شناسد و محدودیت مکانی ندارد. همچنین، این حدیث معروف را بارها شنیده ایم که «اطلبوا العلم من المهد الی اللحد؛ زگهوراه تا گور دانش بجوی!» که نشان می دهد علم آموزی، محدودیت زمانی ندارد و نیز حدیث بسیار معروف و مشهور پیامبر(ص) را که فرمود: «طلب العلم فریضة علی کل مسلم و مسلمة؛ علم آموزی بر هر مسلمانی واجب است.» و احادیث معروف دیگری که هر کدام دلیل و نشانه محکمی است بر اثبات وجوب و ضرورت آموزش و تعلیم و تعلم در اسلام.
2)اشتراکی بودن علوم و عدم اختصاص علم به گروهی خاص:
یکی دیگر از مطالبی که در روایت به آن اشاره شده است طبع اشتراکی بودن علوم است؛ یعنی دانش مختص به گروه و فرقه و یا ملت و کشور خاصی نیست؛ بلکه همه بشریت در تحول علوم نقش دارند و در مسیر دانش باید این اشتراک فکری وجود داشته باشد و مسلمانان نباید به دلیل اینکه فردی کافر یا مشرک است خود را از علم سودمند او محروم کنند: «الحکمة ضالة المؤمن یأخذها اینما وجدها»، یا به این تعبیر: «کلمة الحکمة ضالة المؤمن فحیث وجدها فهو احق بها؛ حکمت گمشده مؤمن است، و هر کس که چیزی گم کرده آن را در هر نقطه که پیدا کند معطل نمی شود و برمی دارد.»
علی ( ع ) می فرماید: «الحکمة ضالة المؤمن فاطلبوها و لو عند المشرک تکونوا احق بها و اهله؛ حکمت گمشده مؤمن است پس او را بجوئید و بیابید هر چند در نزدیک نفر مشرک باشد. شما که مؤمن هستید، به آن علم و حکمت سزاوارترید و شایسته آن می باشید/ (بحار الانوار، ج 2 ص 99 ) »
همچنین آن حضرت فرموده: «الحکمة ضالة المؤمن فخذ الحکمة و لو من اهل النفاق؛ حکمت، گمشده مؤمن است. آن را بگیر ولو از اهل نفاق/ (نهج البلاغه، حکمت 80 )»
3) نظام پاداش دهی معنوی و مادی:
یکی از مطالبی که در مورد علم در نظام فکری اسلام اهمیت دارد، جایگاه معنوی علم و عالم است یعنی در نظام پاداش دهی اسلامی، جنبه های مادی ومعنوی در هم تنیده شده است بلکه جنبه های معنوی بر جنبه های مادی برتری دارد:
احادیثی که در ذیل اشاره می شود اثبات کننده این ادعا است: لو علمتم ما فی طلب العلم لطلبتموه و لو بسفک المهج و خوض اللجج؛ اگر می دانستید در نتیجه طلب و تحصیل علم به چه سعادتهائی می رسید، به دنبال آن می رفتید ولو به اینکه خون شما در این راه ریخته شود و یا مستلزم این باشد که به دریاها وارد شوید و اقیانوسها بپیمائید/(بحار، ج 2 ص 177 )»
عن علی علیهالسلام، لِکُمَیلٍ لَمّا أخَذَ بِیَدِهِ وأخرَجَهُ إلَى الجَبّانِ فلَمّا أصحَرَ تَنَفَّسَ الصُّعَداءَ و قالَ: یا کُمَیلُ ، العِلمُ خَیرٌ مِنَ المالِ ، العِلمُ یَحرُسُکَ و أنتَ تَحرُسُ المالَ ، و المالُ تَنقُصُهُ النَّفَقَةُ ، و العِلمُ یَزکو عَلَى الإنفاقِ ، و صَنیعُ المالِ یَزولُ بِزَوالِهِ./( نهج البلاغة : الحکمة 147)
امام على علیهالسلام، دست کمیل بن زیاد را گرفت و او را به سوى گورستان برد و چون به صحرا رسید، آهى از نهاد برکشید و به او فرمود: اى کمیل ! دانش بهتر از دارایى است ؛ زیرا دانش از تو نگهبانى مىکند امّا از دارایى تو باید نگهبانى کنى ، دارایى با خرج کردن کم مىشود ، امّا دانش با انفاق زیاد مىگردد و دست پرورده مال و ثروت با از بین رفتن آن از بین مىرود (احترام و موقعیت اجتماعى خود را از دست مىدهد.)
همچنین احترام به شخص عالم بسیار تاکید شده است تا جایی که گفته شده است: عن رسولُ اللّه (صلى الله علیه و آله و سلّم ): النَّظَرُ فی وَجهِ العالِمِ حُبّاً لَهُ عِبادَةٌ؛ نگاه مهرآمیز بـه چهره عالم، عبادت است. (نوادر الراوندیّ : 11 منتخب میزان الحکمة : 398)
اما این همه نافی جایگاه رفیع دانشمندان در دنیا نیست، تاجایی که مقام فروانروایی شایسته عالمان بیان شده است:
قال امیر المؤمنین علیٌّ علیهالسلام : العُلَماءُ حُکّامٌ عَلَىالنّاسِ؛ عالمان، فرمانرواى بر مردمند. /(غرر الحکم : 507 منتخب میزان الحکمة : 402)
4) توسعه علوم و دائره دانش ها:
قال علی علیهالسلام : کُلُّ وِعاءٍ یَضیقُ بِماجُعِلَ فیهِ إلاّ وِعاءَ العِلمِ ؛ فإنَّهُ یَتَّسِعُ بهِ؛ هر ظرفى وقتى چیزى در آن گذارند ، گنجایش خود را از دست مىدهد ، مگر ظرف دانش که با افزودن آن ، گنجایشش بیشتر مىشود ./ (نهج البلاغة : الحکمة 205 منتخب میزان الحکمة : 396)
5) سلسله مراتب انتقال علم
روایات اسلامی، در مورد مساله انتقال علم و راه های انتقال دانش، مطالب گوناگونی را بیان داشته است که می توان از آن به شبکه علمی بین استاد و شاگرد، جایگاه ویژه استاد در نظام آموزشی، ضرورت نشر علم و دانش، تاکید بر نوشتن و ضبط دانش اشاره کرد.
قال ابی جعفر (علیه السلام) : اٍنَّ الَّذی یُعَلِّم العلمَ مِنکُم لَهُ اَجر مثلُ اَجرِالمُتَعَلِم وَ لَهُ الفَضلُ عَلَیه ,فَتَعَلَّمُواالعِلمَ مِن حَمَلَهِ العِلمِ وَ عَلَّمُوهُ اِخوانَکُم کَما عَلَّمَکُمُوهُ العُلَماء / (اصول کافی جلد 1 کتاب فضل علم باب صواب العالم و المتعلم حدیث2 )
امام باقر فرمودند: پاداش کسانی از شما که به دیگری علم آموزد برابربا دانشجو است و از او بیشتر است . ﭙس از حاملان دانش آنرا بیاموزید و به برادران خود بیاموزیىﭽنانکه دانشمندان به شما می آموزند.
الإمامُ الصّادقُ علیهالسلام : إنَّ لِکُلِّ شَیءٍ زکاةً، وزکاةُ العِلمِ أن یُعَلِّمَهُ أهلَهُ؛ هر چیزى زکاتى دارد و زکات دانش این است که آن را به اهلش بیاموزى / .( بحار الأنوار : 78 / 247 / 77 منتخب میزان الحکمة : 246)
در روایات اسلامی حتی در مورد سوال کردن از استاد مواردی بیان شده است که حائیز اهمیت است، اینکه فرد در مقام سوال کردن باید به دنبال مطالب علمی باشد و نه اینکه بخواهد دانش دیگری را محک زند یا خدایی نکرده فردی را تحقیر کند.
6) راهکارهای تثبیت دانش:
در مورد این سوال که دانش چگونه در انسان نهادینه می شود؟ در روایات اسلامی راهکارهایی مورد تاکید قرار گرفته است که می توان به تفکر و تامل و دقت و تعمق اشاره کرد.
قال علی علیهالسلام : مَن أکثَرَ الفِکرَ فیما تَعَلَّمَ أتقَنَ عِلمَهُ ، وفَهِمَ ما لَم یَکُن یَفهَم./ (غرر الحکم : 8917 منتخب میزان الحکمة : 402)
هرکه در آموختههایش زیاد بیندیشد ، دانش خود را استوار گرداند و آنچه را نمىفهمیده است بفهمد .
7) لزوم نقد و بررسی در نظام علمی:
قال امیرالمومنین علیه السلام : اعْقِلُوا الْخَبَرَ إِذَا سَمِعْتُمُوهُ عَقْلَ رِعَایَة لَا عَقْلَ رِوَایَة فَإِنَّ رُوَاة الْعِلْمِ کَثِیرٌ وَ رُعَاتَهُ قَلِیلٌ؛ وقتی مطلبی را می شنوید آنرا تحلیل کنید و جوانبش را بررسی نمایید ، نه اینکه فقط شنونده باشید و به ذهن بسپارید. افرادی که مطالب را حفظ می کنند زیادند امّا افرادی که مطالب را تحلیل میکنند کم هستند. / ((کافی ج 1ص 17)
8) شبکه ارتباطات علمی:
با توجه به روایات اسلامی می توان اینگونه فهمید که دین اسلام به عنوان دین خاتم برای بسط و گسترش علم، سه عنصر علم، عالمان و شبکه علمی را مورد توجه قرار داده است.
منظور ما از شبکه ارتباطی علمی، حلقه های متصل به هم از استاد و شاگرد است که کمک می کند علم در قالب آموزش یا پژوهش بروز و ظهور پیدا کند.
اصل آموزش علم در اسلام یک اصل مسلم انگاشته شده است و والدین در نهاد خانواده به عنوان اولین و مهمترین هسته اجتماعی موظف هستند کار امر آموزش را در تربیت کودک خود لحاظ کنند.
حضرت علی (ع) در مقام شمردن حقوق فرزندان بر پدران خویش در کنار انتخاب نام نیک برای فرزند و تربیت شایسته او، به تعلیم قرآن و معارف اسلامی اشاره می کند و می فرماید: « حق الولد علی والده ان یحسِّنَ اِسمَهُ وَ یحسِّنَ اَدَبَهُ یعلمه القران "/ ( باقرزاده بابلی، عبدالرحمن-(1380)- رفتار فرزانگان با کودکان و اثرات تربیتی آن)
ج) سخن پایانی:
دین اسلام آنچنان به مقوله علم و علم آموزی و خصوصیات این نهاد اجتماعی توجه کرده است که بدون شک می توان گفت فهم درست این خصوصیات می تواند توسعه ای عمیق و دستوری راهبردی در جامعه امروزی به ارمغان آورد چنان که با طلوع مکتب اسلام و سفارش های نبی مکرم اسلام(ص) تمدنی بزرگ در شبه جزیره عرب شکل گرفت و آرام آرام به سایر مناطق سرایت پیدا کرد.
بدون شک عرصه جامعه شناسی علم و معرفت دارای عرصه های ناگشوده ای است که نگاه های تبیینی و دستوری دین مبین اسلام می تواند بحث های فروانی را دامن زند و این مهم نیازمند پژوهش های متعدد بنیادی و کاربردی است./علی رضا استادیان
/909/ی701/ر