نسبت روحانیت با رویداد 28 مرداد به روایت رییس مرکز اسناد انقلاب
به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا به نقل از روزنامه جوان، حجت الاسلام روح الله حسینیان در گفتاری به تبیین نسبت روحانیت با رویداد 28 مرداد پرداخته است.
قبل از ورود موضوع اصلی بحث، در باب ساختار رسمی روحانیت به نکتهای مهم اشاره می شود:
روحانیت از لحاظ ساختار رسمی هیچ طبقهبندی ندارد، ولی از لحاظ علمی و عملی به گروههای مختلفی دستهبندی میشود: مدرس، محققق، واعظ، امام جماعت، امام جمعه، مرجع و ... یا طلبه، فیلسوف، مفسریا به لحاظ اعتباری علمی به طلبه، فاضل، عالم و مجتهد واین دستهبندیها. در این تقسیمبندی نقش واعظ در تحولات اجتماعی از جایگاه ویژهای برخورداراست. نقش وعاظ در نهضت تحریم تنباکو، انقلاب مشروطه، نهضت ملی شدن صنعت نفت و پیروزی انقلاب اسلامی از نکات برجسته تاریخ است.
وعاظ رابطه بین مراجع، حوزهها و از سوی دیگر مردم بودند. پیام مراجع و حوزهها از طریق وعاظ به مردم منتقل میشد. اگر سنت انتقال شفاهی پیام در ایران را در نظر بگیرید، این نقشه برجستهتر میشود. این وعاظ بودند که مردم را بسیج میکردند و آنها را به اماکن و خیابانها میکشیدند. وعاظ با شأن و جایگاه و فن خطابه در این سه قیام مردم را به عکس العملهای مناسب وا داشتند.
اما درباره نگاه روحانیت و مرجعیت به واقع 28 مرداد باید گفت که طرفداران مصدق از هیچ کوششی برای تخریب مخالفان خود فروگذار نکردهاند. در این نیز هیچ شکی نیست که قاطبه روحانیت از حکومت مصدق در مقابل شاه حمایت نکردند، ولی حمایت شاه یا حمایت از کودتا ادعای دیگری است که احتیاج به سند و مدرک دارد. ما قضایا را باید در ظرف خود بررسی کنیم. مصدق در دوره نخستوزیری خود چنان موضعی علیه نیروهای مذهبی گرفت که درچشم نیروهای مذهبی به مراتب از شاه خطرناکتر جلوه کرد. او در جلوگیری از تجاوزات بهائیان سهل انگاری و نماینده آیت الله بروجردی را استهزا کرد.
مصدق با حزب توده به یک توافق نانوشته و عملی دست یافت. مصدق و هوادارانش خصوصا" روزمه نگاران حامی مصدق، روحانیت را مورد تاخت وتاز و بیاحترامی قرار داد که تاکنون سابقه نداشت.
دولت مصدق با صدور اعلامیهای در شب ماه رمضان از روحانیت خواست در مساجد به بحث سیاسی نپردازند و این یادآور اطلاعیه 1307 رضاشاه بود. دولت مصدق برمبنای همین اطلاعیه آیت الله شیخ محمد تهرانی را دستگیر و زندانی کرد. روزنامهها و احزاب هوادر مصدق به تخریب و توهین نسبت به آیت الله کاشانی پرداختند و حتی جبهه ملی به منزل آیت الله حمله کردند ویک نفر از هواداران آیت الله را به قتل رساندند که حوزه نجف عکس العمل نشان داد و تومار تهدید امیزی نسبت به مصدق منتشر کردند. علمای قم هر کدام در مقابل رفتار دولت مصدق نسبت به آیت الله کاشانی عکس العمل نشان دادند.
در جریان بازگشت سید علی اکبربرقعی به قم، تظاهراتی توسط حزب توده علیه اسلام و آیت الله بروجردی شکل گرفت که به قرآن و آیت الله توهین کردند و دولت مصدق به جای برخورد با حزب توده، تظاهرات طلاب را که در حمایت از آیت الله بروجردی برگزار شده بود، به گلوله بستند و یک طلبه را شهید و چندین نفر را مجروح کردند و با همه انعطاف آیت الله بروجردی نسبت به دولت، عاملان این حادثه مجازات نشدند.
از طرف دیگر شاه تا آن زمان احترام حوزه و آیت الله بروجردی و روحانیت را رعایت میکرد. مجموعه این حوادث و مواضع، روحانیت را در سر دوراهی بدوبدتری قرار داد، به همین دلیل اکثریت روحانیت و در رأس آن آیت الله بروجردی و شخصیتهایی مثل فلسفی از سقوط دولت مصدق ناراحت نشدند. خصوصا" در آن زمان نقش دولتهای امریکا و انگلیس حتی برای خود دولت مشخص نشده بود، به همین دلیل شاه بعد از پیروزی تلگرافی به آیت الله بروجردی زد و آیت الله هم در پاسخ بعد از چند روز تأخیر، اظهار امیدواری کردند که ورود شاه موجب اصلاح مقاصد دینی وعظمت اسلام و آسایش مسلمین باشد و شاید این حمله خیلی پرمعنا باشد.
در پایان سخن باید به طورمشخص به نکتهای اشاره شود. اغلب هواداران نهضت ملی مرحوم حجت الاسلام والمسلمین محمد تقی فلسفی را به حمایت از کودتا و زاهدی متهم میکنند. باید اذعان کرد که مرحوم فلسفی شخصیت معتدلی داشت، لذا نمیتوان فراز و فرود زیادی را در زندگی اجتماعی و سیاسی وی دید. ایشان یک اصل راهبردی در پیش رو داشت و آن همراهی با مرجعیت، نه پیشی گرفتن و نه فاصله جزئی از شخصیت اجتماعی فلسفی است، ولی هرگاه لازم میشد. برای حمایت از رهبری اوج میگرفت. همان طوری که در زمان آیت الله بروجردی اوج مبارزات فلسفی در مبارزه با تودهایها و بهائت بروز کرد.
این قاعده به روشنی در رفتار وی در دوران نهضت ملی نمایان است که تفصیل وقایع مربوط به آن در کتاب خاطرات آن بزرگوار که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده آمده است. در زمان امام خمینی(ره) مبارزات فلسفی در دو مقطع به اوج رسید: یکی اوایل نهضت امام خمینی(ره) بود که در مسجد ترکها در حضور جمعیت بیسابقهای دولت علم را استیضاح کرد. استیضاح فلسفی را علم اوج شهادت، اسلام محوری، حمایت از رهبری وهنروعظ ومنبربود.
نوار این سخنرانی تا پیروزی انقلاب دست به دست میگشت. چنانچه متن بازنویسی شده آن از منابع مهم تاریخ انقلاب اسلامی است. این سخنرانی هنوز تازگی دارد و به انسان نشاط وغرور میدهد. اوج دیگر مبارزات فلسفی دفاع از امام خمینی در سال 1350 بود. هنگامی که دو سناتور اما خمینی را مورد هتاکی قرار دادند، این مرد با غیرت منبر رفت وچنان رژیم شاه و این دو نماینده را تحقیر کرد که برای همیشه منبر او توسط ساواک ممنوع شد.
غیرت دینی فلسفی، شجاعت و هنر ایشان بار دیگر در این سخنرانی در خفقان بارترین دوران رژیم شاه نشان داد که اگر لازم باشد، فلسفی اوج میگیرد و بزرگترین جهاد، یعنی «فضل جهاد کلمه حق عند امام جائر» را به جا میآورد./971/پ202/ج